Jump to ratings and reviews
Rate this book

عشق با صدای بلند: گزینه اشعار نزار قبانی

Rate this book
نزار قبانی شاعر بزرگ عرب در مجموع به عنوان شاعر عشق و زن شناخته شده است، اما بسیاری از اشعار این سخنسرای بزرگ رو در رویی با ستمی است که بر مردم ستم‌دیده
فلسطین از طرف کشور غاصب اسرائیل می‌رود. در این مجموعه هر دو دسته از این اشعار گزینش شده اند.
او نخستین مجموعه شعری خود را با نام «آن زن سبزه به من گفت» در ۱۹۴۴ در تیراژ ۳۰۰ نسخه چاپ کرد. در این مجموعه این شاعربیست و یک ساله سوری به صورت غیر منتظره‌ای به جنگ با سنت و تابوهای عرب درباره زن برخاسته بود. او چون عموی خود ابوخلیل قبانی (۱۸۳۶-۱۹۰۲) شاعر و نمایشنامه‌نویس و کارگردان جنجالی که از ترس کینه و حملات سنت‌پرستان مجبور به ترک سوریه شده بود، با چاپ این کتاب جنجالی به پا کرد. در ماه مارس ۱۹۴۶ مجله مصری الرساله، یادداشتی به قلم شیخ علی طنطاوی درباره این کتاب نوشت:

«اخیراً در دمشق کتاب کوچکی چاپ شده است که جلد قشنگ و ظریفی دارد و کاغذی زرورق دور آن پیچیده‌اند، از آن کاغذهایی که در مجالس عروسی دور جعبه‌های شکلات می‌پیچند. نوار قرمزی نیز دور آن بسته‌اند نظیر نوارهایی که فرانسویان در اوایل اشغال دمشق مقرر کرده بودندکه زنان بدکاره بر کمر خود ببندند تا شناخته شوند. در این کتاب سخنانی به نام شعر چاپ شده است…» حمله اصلی بر این کتاب نه به‌خاطر نوآوری در فرم شعری بلکه بی‌پروایی شاعر در شکستن تابوهای سنتی در باره زن بود. این مجموعه با وجود تمامی هجوم‌ها و دشمنی‌ها به سرعت به میان مردم به ویژه جوانان رفت و نام نزار را به عنوان شاعری جنجالی و شجاع سر زبان‌ها انداخت.

414 pages, Hardcover

First published January 1, 1975

151 people are currently reading
8986 people want to read

About the author

نزار قباني

250 books7,538 followers
* Arabic bio below السيرة الذاتية العربية أدناه

Nizar Tawfiq Qabbani was a Syrian diplomat, poet and publisher. His poetic style combines simplicity and elegance in exploring themes of love, eroticism, feminism, religion, and Arab nationalism. Qabbani is one of the most revered contemporary poets in the Arab world, and is considered to be Syria's National Poet.

When Qabbani was 15, his sister, who was 25 at the time, committed suicide because she refused to marry a man she did not love. During her funeral he decided to fight the social conditions he saw as causing her death. When asked whether he was a revolutionary, the poet answered: “Love in the Arab world is like a prisoner, and I want to set (it) free. I want to free the Arab soul, sense and body with my poetry. The relationships between men and women in our society are not healthy.” He is known as one of the most feminist and progressive intellectuals of his time.

While a student in college he wrote his first collection of poems entitled The Brunette Told Me. It was a collection of romantic verses that made several startling references to a woman's body, sending shock waves throughout the conservative society in Damascus. To make it more acceptable, Qabbani showed it to Munir al-Ajlani, the minister of education who was also a friend of his father and a leading nationalist leader in Syria. Ajlani liked the poems and endorsed them by writing the preface for Nizar's first book.

The city of Damascus remained a powerful muse in his poetry, most notably in the Jasmine Scent of Damascus. The 1967 Six-Day War also influenced his poetry and his lament for the Arab cause. The defeat marked a qualitative shift in Qabbani's work – from erotic love poems to poems with overt political themes of rejectionism and resistance. For instance, his poem Marginal Notes on the Book of Defeat, a stinging self-criticism of Arab inferiority, drew anger from both the right and left sides of the Arab political dialogue.

ولد نزار قباني في مدينة دمشق لأسرة من أصل تركي، واسم عائلته الأصلي آقبيق (عائلة مشهورة في دمشق، آق تعني الأبض وبيق يعني الشارب) حيث قدم جده من مدينة قونية التركية ليستقر في دمشق، عمل أبوه في صناعة الحلويات وكان يساعد المقاومين في نضالهم ضد الفرنسيين – في عهد الانتداب الفرنسي لسوريا - عمه أبو خليل القباني رائد المسرح العربي, ومن أوائل المبدعين في فن المسرح العربي.

اشتهر شعره بتميز واضح وابداع متأثرا بكل ما حوله فكتب عن المرأة الكثير، كان لانتحار أخته بسبب رفضها الزواج من رجل لا تحبه، أثر عميق في نفسه وشعره، فعرض قضية المرأة و العالم العربي في العديد من قصائده، رافضا شوفينية الرجال. نقلت هزيمة 1967 شعر نزار قباني نقلة نوعية : من شعر الحب إلى شعر السياسة والرفض والمقاومة فكانت قصيدته " هوامش على دفتر النكسة " 1967 التي كانت نقدا ذاتيا جارحا للتقصير العربي، مما آثار عليه غضب اليمين واليسار معا.

جمع في شعره كلا من البساطة والبلاغة اللتين تميزان الشعر الحديث، وأبدع في كتابة الشعر الوطني والغزلي. غنى العديد من الفنانين أشعاره، أبرزهم أم كلثوم عبد الحليم حافظ ونجاة الصغيرة وفيروز وماجدة الرومي وكاظم الساهر ومحمد عبد الوهاب، واكتسب شهرة ومحبة واسعة جدا بين المثقفين والقراء في العالم العربي. كان يتقن اللغة الإنجليزية، خاصة وأنه تعلم تلك اللغة على أصولها، عندما عمل سفيراً لسوريا في لندن بين عامي 1952 - 1955.

بدأ نزار يكتب الشعر وعمره 16 سنة وأصدر أول دواوينه " قالت لي السمراء " عام 1944 بدمشق وكان طالبا بكلية الحقوق، وطبعه على نفقته الخاصة. له عدد كبير من دواوين الشعر، تصل إلى 35 ديواناً، كتبها على مدار ما يزيد على نصف قرن أهمها " طفولة نهد ، الرسم بالكلمات ، قصائد ، سامبا ، أنت لي " . لنزار عدد كبير من الكتب النثرية أهمها : " قصتي مع الشعر ، ما هو الشعر ، 100 رسالة حب " . ويعتبر قصتي مع الشعر السيرة الذاتية لنزار قباني .. حيث كان رافضا مطلق الرفض ان تكتب سيرته على يد أحد سواه وقد طبعت جميع دواوين نزار قباني ضمن مجلدات تحمل اسم المجموعة الكاملة لنزار قباني. وافته المنية في لندن يوم 30/4/1998 عن عمر يناهز 75 عاما كان منها 50 عاماً بين الفن والحب والغضب.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
790 (52%)
4 stars
464 (30%)
3 stars
192 (12%)
2 stars
42 (2%)
1 star
18 (1%)
Displaying 1 - 30 of 244 reviews
Profile Image for Stasha.
59 reviews26 followers
July 21, 2008
"I hope one day
You will no longer be
Fearful like a rabbit.
Then you will know
I am not your hunter
I am your lover."

Nizar Qabbani is a poet for people who think they hate poetry. If Qabbani and Neruda had ever been in a room together I think romantics everywhere would have experienced an world-wide spontaneous orgasm.
Profile Image for Shaghayegh.
183 reviews374 followers
May 14, 2024
از سری ریویوهای غیبت صغری
خاطرات کمرنگ و کمرنگ‌تر میشن. ذهن یارای به یاد آوردن تجارب پیشین رو نداره و تنها چیزی که میتونه بهش پناه ببره، رجوع به احوالات خوانش هست. به نوشته‌های میون شعرها زل میزنه. جهان به جریان بی‌رحمانه ادامه میده و در عین حال ساکن به نظر میرسه. پروست تو گوشم زمزمه میکنه:
برای این‌ که به بیرون برسیم، با نوعی دلسردی چون همواره در پیرامونمان آوایی یکسان می‌شنویم که پژواکی از فضای بیرون نیست، بلکه طنین لرزشی درونی است.

حسرت لرزشی این چنینی پررنگ میشه و در عین حال، نزار از بارقه‌هایی که به قلبت می‌تابه میگه. از عشقی که به روی آب راه میره و غرقت نمی‌کنه. از زنده شدن بخش‌های دفن شده‌ی اعماق زندگیت. از احیای دوباره و میل به زیستن. به این فکر می‌کردم که چرا صدای بلند؟ در خاموشی، آرامشی نهفته که گفتنش موجبات رنج رو فراهم می‌کنه.
با هر شعر، همذات‌پنداری بی‌بدیلی رخ میده. ولنتاینی که گذشت و یادآور عشق‌هایی بود که با صدای بلند گفته و پذیرفته شدن. وصال‌هایی که تداعی نرسیدنم رو می‌کردن. دوباره به اشعار زل می‌زنم. چیزی در من می‌لرزه. اشک‌ها سرازیر میشن و به طرز دیگه‌ای، خوندن معنا پیدا میکنه.
عشق، سیاست، مهاجرت، دوری، تنهایی، آزادی و مضامین دیگه در اشعار نمایان هستن. شاعرانگی در ترجمه‌ی فارسی به زیبایی اصل جنس نیست. ویراستاری و بعضی از اشتباهات به چشم می‌خورن. اما با وجود کاستی‌ها، به پای لطافت و خلوص شاعر نشستن منجر به دلگرمی خواننده‌ای چون من میشه.
و در آخر، عنوان فارسی کتاب من رو به یاد همه‌ی عزیزانی انداخت که در خاموشی، عشق رو در سینه محفوظ نگه میدارن. اگر قرار بر این بود که بلند گفته بشه، تفاوتی ایجاد میشد؟ جواب این سؤال می‌تونه خیلی‌ها رو از بلاتکلیفی دربیاره :)

پ.ن: بی‌ترتیب، ریویوها نوشته میشن تا قلم خشک نشه.

Profile Image for °•.Melina°•..
407 reviews608 followers
April 1, 2023
《کتاب:با من چیزی از ابرها بنوش/نشر ثالث☆4.5》
صبح‌های اول سالی که زیر پنجره با هوای بهاری و آفتابی که روی کتابخونم افتاده این شعرهارو میخوندمو روحمو نوازش میداد رو هیچوقت یادم نمیره.
خیلی قشنگ بودن،ریتم و شکل خاصی نداشتن بخاطر ترجمه اما واژه‌ها و تمثیل هایی که به کار میبرد و خیلی دوست داشتم و قشنگ احساساتمو قلقلک میداد.

من اما پرتاپ میکنم
گذرنامه‌ام را در دریا
و تنها تو را
وطن خود می‌نامم...
من اما به آتش می‌افکنم
تمامی واژه‌نامه‌هایم را
و تنها تو را
زبان خود می‌نامم...
Profile Image for Nazanin.
104 reviews4 followers
May 28, 2018
ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم


جدی چه قشنگ بود اگه یک وقتهایی شغل و پیشه مون فقط شعر خوندن و شعر حفظ کردن بود


گاهی وقتها شاید هیچ چیز شبیه یک شعر خوب، تر وتازه نکنه حال و هوای آدمُ

بعضی شاعرا، راستی راستی پیامبرن...با همین واژه های ساده و بی ادعا، چه معجزه ها که نمیکنن... میگن معجزه خرق عادته ... یک نفر به نام شاعر، بی هیچ نوا و آوا ، چه شور و رقص و ولوله ای بین آن همنشینیِ خاموشِ کلمات به راه می اندازد و همان واژه های آرام و خجالتی ، ناگهان آن قدر لطیف ، ذره ذره از روی بستر کاغذ بلند میشن و به سماع درمیان، کلمات حالا فقط کلمه نیستند، لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوبند، کتاب فقط چند برگ کاغذ نیست، جعبه عطر و موسیقی هست که سُرور، صدور می کند و انگار همه دستگاه های موسیقی را می نوازد....خب این اگه اسمش خرق عادت نیست، پس چیست؟

و نزار قبانی...به گمانم یکی از همان پیامبران شاعرپیشه هست ....
انگار وجودش و وجود همه شاعران خوب، شور و شیدایی ست و تغزل پرتپش درونشان گویی چاره ای ندارد جز اینکه بر قلم و کاغذ و کلمه، بنشیند و قرار بگیرد
با اشعار قبانی چند سال پیش از طریق اینترنت آشنا شدم و خیلی ساده به دلم نشست...یک طعم و تُردی خاصی داره، به نظرم اشعارش خیلی نجیب و زلال و بی ادعا هستند و ساده و همین سادگی، زیباست ...
و بعد به بوی خوش آن اشعار، این کتاب رو گرفتم که ظاهرا گلچینی از آثار اوست،
خوب بود ....اگرچه همان اشعاری را که قبلا از قبانی خوانده بودم، انگار طوری به دلم نشسته بودند که دیگر جایی برای باقی آثارش نگذاشته بودند
می خواستم به این گلچین، سه ستاره بدهم اما بخش آخر (حاشیه ای برای کتاب شکست و چند شعر درباره جنگ) به نظرم خیلی توصیفات شفاف و در عین حال شاعرانه ای داشت که دور از انصاف بود اگر چهار ستاره تقدیم آن کلام نازک و نگران نکنم (این تقدیم ستاره به کتاب هم چه سنت زیبایی ست...)

بعضی ها را باید خواند، مثل قبانی و اشعارش

همین

Profile Image for Edita.
1,585 reviews590 followers
July 14, 2021
Better to be read when you are young and in love...

I want to make you a unique alphabet.
In it I want
The rhythm of the rain,
The dust of the moon,
The sadness of the grey clouds,
The pain of the fallen willow leaves
Under the wheels of autumn.
*
In the summer
I stretch out on the shore
And think of you
Had I told the sea
What I felt for you,
It would have left its shores,
Its shells,
Its fish,
And followed me.
*
The birds of your eyes
Come in flocks
From the seaside
Like words
Flying out of the pages
Of a blue notebook
*
And I covered you
With a sheet made of summer stars.
Profile Image for Kamrani Adnan.
92 reviews23 followers
August 1, 2017
پنج هزارسال درغار
با ریش انبوه
واحد پول‌مان، ناشناس
چشمان‌مان، لانه مگس
دوستان،
بشکنید درها را
بشویید مغزهای‌تان را
بشویید لباس‌های‌تان را.
دوستان،
کتاب بخوانید،
کتاب بنویسید،
واژه و انار و انگور بکارید
لنگر به سرزمین‌های مه و برف بکشید
کسی خبر ندارد شما در غار زندگی می‌کنید
مردم شما را تیره‌ای بی‌اصل و نسب می‌دانند!

به نظرم نزار قبانی همتای شاعر ایرانی، سهراب سپهری‌ست! با این تفاوت که قبانی در مقابل بسیاری موارد قدعلم کرده اما همتای او خیر!
و با احترام زیاد، یک سهراب قابل تحمل
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
July 10, 2016
بسیار به‌ندرت پیش آمده که شعری ترجمه‌شده برایم دل‌نشین باشد. ترجمه، اثر ادبی را تااندازه‌ای و شعر را تقریباً به‌کلی نابود می‌کند. «ترجمه، هرچند استادانه و عالی باشد، در نهایت آینه‌ای بیش نیست که کم‌وبیش فاقد شفافیت مطلوب است.» در غالب مواقع چنین است. بااین‌حال، شعرهای نزار قبانی، به‌ویژه شعرهای عاشقانه‌اش، به‌حدی از نوآوری و شاعرانگی و اثرگذاری برخوردار است که کمابیش می‌توان با ترجمه‌هایش هم ارتباطی نسبی گرفت و بهره‌ای عاطفی از آن برد. این دیدگاهم برپایه‌ی خواندن شعرهایی است که پیش از این کتاب از قبانی خوانده‌ام. تصور می‌کنم این کتاب، با آن‌ها که قبلاً خوانده‌ام، از جنبه‌هایی متفاوت است. نخستین چیزی که در مواجهه با این اثر مخاطب را بی‌رغبت می‌کند،‌ دست‌دوم‌بودن ترجمه است. مترجم کتاب که پیش‌تر از زبان انگلیسی شعر ترجمه می‌کرده، در این‌جا هم به‌سراغ ترجمه‌های انگلیسی شعرهای قبانی رفته و از میان چندین اثر ترجمه‌شده‌ی او، شعرهایی را برگزیده و ترجمه کرده است. این خودبه‌خود در اصالت و صحت ترجمه‌ها تردید می‌افکند. درست است که مترجم در مقدمه اشاره کرده که مترجمی عربی‌دان پس از پایان کار، شعرها را با متن عربی مقابله کرده؛ اما به‌احتمالِ‌قوی وی فقط درستیِ ترجمه‌ها را بررسیده و از واکاوی دقیق لحن و بیان و شعرگونگی آن‌ها و باریک‌شدن در این‌قبیل موضوع‌ها بازمانده است. گواه این مدعا، شمار چشم‌گیری از شعرها است که مطلقاً فاقد شعریت است و رنگ‌وبوی شعرهای قبانی را، لااقل شعرهای تاکنون‌ترجمه‌شده‌اش را، ندارد. از نظر من، زبان شعرهای این مجموعه در بیش‌ترِ جاها، به‌غایت ضعیف و بی‌مایه است و این خود زاییده‌ی سه عامل است:
۱. ذاتِ ترجمه‌ی شعر که بخش شایان‌توجهی از زیبایی اثر را از بین می‌برد؛
۲. باواسطه‌بودن این ترجمه‌ها؛ به این معنی که شعرها نه مستقیماً از زبان مبدأ (عربی)، بلکه از زبانی ترجمه شده که بین زبان مبدأ و مقصد قرار گرفته و فاصله انداخته است. به‌عبارت‌دیگر، شعرها یک بار از عربی به انگلیسی ترجمه شده و به‌حسب ذات خطاآمیزبودن ترجمه، بخش‌هایی از زیبایی اثر اصلی از میان رفته است. سپس اثر ترجمه‌شده‌به‌انگلیسی به فارسی ترجمه شده و باز ازره‌گذر ترجمه، خطاها و نادرستی‌هایی، چه در درستی برگردان واژه‌ها و جمله‌ها، چه در لحن و عاطفه‌ی کلام، در آن روی داده است. به‌این‌ترتیب، این شعرها حاصلِ ردشدنِ دومرحله‌ای از صافیِ ویران‌گر ترجمه است و این به‌نیکی نشان می‌دهد که تا چه مایه اثر ادبی از اصل خود دور شده است؛ هرچند مترجم‌ها در اوج تبحر و کاردانی بوده باشند.
۳. کم‌توانی مترجم در شاعرانه‌کردن لحن شعرها.
اگر مطابق سخنم در آغاز این نوشته، بخواهم اندکی منصفانه‌تر به این ناشاعرانگی در لحن و بیان شعرهای این مجموعه نگاه کنم، باید بخشی بزرگ از این تباه‌شدگی شعر را ناشی از فرایندِ ترجمه تلقی کنم. باوجود‌این، پاره‌ای از شعرهایی که پیش‌تر کسانی چون موسی بیدج و موسی اسوار از قبانی ترجمه کرده‌اند، مرا در این نظر مردد می‌کند. به‌راستی ترجمه‌های این دو تن که مستقیماً از عربی به فارسی است، شعریت بیشتری در مقایسه با این اثر دارد. البته اثبات این نکته مستلزم تحلیل‌هایی دقیق و موشکافانه است؛ اما عجالتاً در جایگاه مخاطب شعرهای ترجمه‌شده‌ی قبانی، دیدگاهم این است: احمد پوری نتوانسته است بیان شاعرانه را در ترجمه‌اش از شعرهای قبانی بیافریند و شوربختانه،‌ عمد‌ه‌ی شعرهای این مجموعه، مصداق این گفته‌ی نزار قبانی است درباب شعر: «و شعر اگر به وجدان دیگران سفر نکند، چون پرنده‌ای مرده روی دست صاحبش خواهد ماند؛ چون بوسه‌ای یک‌طرفه، بی‌روح و بی‌طعم‌وبو» (سکانس کلمات، ص۲۰۱). هم‌چنین با این وصف شاعرانه‌ی او از شعر و شعرخوانی، یک‌سره ناسازگار است: «شعرگفتن، عذاب زیبایی است؛ اما شعرخواندن عذابی است زیباتر! زیرا شاعر در لحظات سرودن، یک‌تنه با این تجربه روبه‌رو است. او هم آتش است، هم هیزم. اما وقتی شعر می‌خواند، وظیفه‌ی او دشوارتر است؛ زیرا باید در این حالت در جست‌وجوی کسانی باشد که به‌محض اراده‌کردن، بتوانند با او وارد منطقه‌ی آتش شوند و در یک کلام، با او و هم‌راه او بسوزند و آن هنگام که احتراقْ کامل است، یعنی وقتی شاعر و مخاطب شعر، هر دو به شراره‌ای فروزان تبدیل می‌شوند و خاکسترشان درهم می‌آمیزد، عمل انتقال شعری به اوج خود رسیده است» (همان، ص۱۹۴تا۱۹۵). درواقع، در تعداد بسیار زیادی از شعرهای این کتاب، این «احتراقِ شاعرانه» و «عمل انتقالِ شعری» به‌هیچ‌روی اتفاق نمی‌افتد و مخاطب، ناکام و دست‌خالی از خواندن شعرها بازمی‌گردد.
گذشته‌ازاین‌ها، این کتاب به‌خوبی ویرایش نشده است. اشتباهات ریز ویرایشی و خطاهای گاه‌وبی‌گاه املایی، در چندین جا ذوق خواننده را کور می‌کند. اوجِ این خطاها جایی است که غلط املایی، معنای سخن را سربه‌سر دگرگون کرده و به‌جای «سمر» (افسانه و داستان)، «ثمر» (میوه و حاصل) نوشته شده است: «سرِ آن ندارم که فرصت‌طلبی‌ات را به عالم ثمر کنم» (۱۴۸)
در این‌جا بد نیست چند نمونه از خطاهای ترجمه‌ای و نادقیق‌بودن در برگردانی لحن شعر را با ذکر نمونه، برشمارم. گفتنی است این‌ها مشتِ نمونه‌ی خروار است و قصدم آوردن تمام خطاها نبوده است. می‌شود با بررسی کلِ کتاب، کل خطاها را فهرست و تحلیل کرد.
ـ گاهی، به‌خلاف شعرهای قبانی در عربی و نیز مدعاهای او درباره‌ی زبانی که برای شعرگویی برمی‌گزیند، لحن شعرها کهنه‌مآبانه می‌شود؛ مانند فعل‌های «بیرون کش» و «دِه» در این جمله‌ها: «خنجری را که در پهلویم فرورفته، بیرون کش» (۱۱۳) «فرصتی دیگر به من دِه/ تا با زنی دیگر آشنا شوم» (همان)
ـ گاهی مشاهده می‌شود که مترجم حرف‌اضافه‌ی نادرستی را در جمله به‌کار می‌برد:
«دنبال صندلی‌هایی بگردم/ که با تو در آن‌ها نشسته‌ام» (۱۱۴)
درواقع، «بر» صندلی می‌نشینند، نه «در» صندلی.
«چیزی از تو هرگز بر آن‌ها نگفتم/ اما در چشمانم تو را دیدند که تن می‌شویی» (۵۵)
چیزی را «به» کسی می‌گویند، نه «بر» کسی.
ـ گاهی گرته‌برداری از ساخت عربی، لحن را عربی‌زده و مخالف طبیعت فارسی کرده است:
«روز عاشق‌شدنم به تو/ روز میلاد من است» (۳۶)
که فارسی‌ترش می‌شود: «روزی که عاشقت شدم/ روز میلاد من است»
ـ در بسیاری ترجمه‌ها «ف» عربی را معمولاً به‌نادرستی ترجمه می‌کنند و معادلش «پس» یا «سپس» می‌گذارند؛ حال‌آن‌که در غالب مواقع، می‌شود و حتی باید آن را ترجمه نکرد و جایش را خالی گذاشت. در این‌جا هم چنین نمونه‌هایی را می‌توان یافت:
«خسته شدی از برهنه‌خوابیدن/ بر ملافه‌ی ماه/ پس جنگل را ترک کردی/ تا رئیس قبیله تجاوزت کند/ و گرگ تو را از هم بدرد» (۹۴)
با وجود این‌که اغلب شعرهای این کتاب را نپسندیده‌ام، انصاف حکم می‌کند از چند تا از آن‌ها که زیبا بوده‌اند، یاد کنم؛ هرچند درخصوص بعضی از آن‌ها هنوز معتقدم می‌شود لحن و بیان شاعرانه‌تری به‌کار گرفت.
وقتی تو می‌خندی
آسمان از یادم می‌رود
ــــــــــــــــــــــــ
وقتی مردی را یافتی
که تمام ذرات وجودت را
به شعر بدل کند
و هر تار مویت را بدل به مصرعی کند
وقتی مردی بیابی
به‌توانایی من
که در شعرش شست‌وشویت دهد
و با شعرش سرمه بر چشمانت کشد
گیسویت را شانه کند،
باید بی هیچ تردیدی به‌دنبالش روی
دیگر مهم نیست تعلق به من داری یا به او
تو در تعلق شعر خواهی بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو عصاره‌ی شعری
گلِ سرخِ تمامیِ آزادی هستی
کافی است نام تو بر زبانم بیاید
تا سلطان شعر شوم
فرعون واژه‌ها!
کافی است زنی چون تو دوستم داشته باشد
تا نامم در تاریخ بماند
و پرچم‌ها به‌افتخار من بالا روند

نقل‌قولی که از نزار قبانی درباره‌ی شعر کردم، از این منبع بود:
سکانس کلمات، سیدحسن حسینی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۹۲

Profile Image for Younes Fahimi.
49 reviews17 followers
May 13, 2025
شاعر تمام است.او و عاشقانه‌های متفاوت‌ش که غمباد خاورمیانه را می‌شود لا‌به‌لای هر واژه‌ای از شعرش احساس کرد.
کاش در مواجهه با شعر زبان مبدأ هر شاعر را نیز بلد بودیم تا از ترجمهٔ عقیم شعر به دور باشیم تا حس، تمام و کمال منتقل شود.
غالباً ترجمه زبان احساس شعر را نفله می‌کند؛ البته بجز ترجمهٔ احمد شاملو.
Profile Image for Lilianne Fan.
1 review101 followers
April 12, 2013
Sublime...

"Love happened at last,
And we entered God's paradise,
Sliding
Under the skin of the water
Like fish.
We saw the precious pearls of the sea
And were amazed.
Love happened at last
Without intimidation…with symmetry of wish.
So I gave…and you gave
And we were fair.
It happened with marvelous ease
Like writing with jasmine water,
Like a spring flowing from the ground."
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews311 followers
October 15, 2015

خواندن اشعار قبانی و همراه شدن با آنها در خیال لذتی خاص دارد. به نظرم باید قبانی را در همین سطح خیالی خواند وگرنه اگر اندکی اجتماعی تر یا فلسفی تر به اشعار نگاه کنیم جنبه های نه چندان دلچسبی هم در آنها می توان دید: مثلا اینکه زن برای قبانی صرفا از حیث دلبری ها و جذابیت های زنانه و دخترانه مد نظر است؛ یا اینکه قبانی این نگاه خیال انگیز و جمال پرست خود را در عین حال به آزادی زنان گره می زند و مثلا در شعری زنی را که او را رها کرده، کسی می داند که از اسب آزادی پیاده شده. البته این حرف ها به معنای تقبیح جمال پرستی نیست اما به هر حال زنی که قبانی تصویر می کند زن زنده ای نیست که در اطراف من و شما وجود دارد - با هزاران خواسته غیر از "محبوب" بودن

جدای از بحث بالا، به نظرم بیروت و دمشق قبانی چیزی است برانگیزاننده و پر از زندگی. تذکری است به آنچه پیرامون ما است اما دیده نمی شود. شهر و خیابان هایش؛ و ما که در آن بسی خاطره ها داریم. البته ناگفته نماند که چه بسا بعد از خواندن شعر قبانی بیروت را محبوب تر از شهر خاطرات خود بیابیم؛ زیرا همانطور که قبانی در مورد زنی می گوید نمی شود مطمئن بود زیبایی او بیشتر است یا زیبایی شعری که آن زیبایی را به تصویر می کشد

با همه ی این حرف ها من از اینکه اشعارش را این جا و آن جا در تنهایی های خودم بخوانم لذت برده ام

Profile Image for Fatemeh.
379 reviews66 followers
May 10, 2022
این که نزار قبانی برای «فاطمه» شعر داره خوشحالم میکنه :))
Profile Image for Samah.
97 reviews53 followers
January 16, 2015
5 STARS! I love his poems. Both English and Arabic version. Not just love them, I'm in love. I was/still am struggling with the arab part but I've learned that they didn't lose meaning when translated in English. Though in Arabic it's more intense, but because it's hard the English is really helpful and both made perfect. I love how one page has the Arabic text (written with pen, by himself!!!!) and next to it is the translation. The (sad) story about his life is very inspiring and is in a way consistent with the poems. His poems are very lovely, sincere and it makes me love him as a person because of his work. (+ It's always nice to fantasize about those poems being written for me haha.) And I think it's quite beautiful and inspiring how he writes about women, not just about their body etc. (Which is also truly beautiful, with much passion) But also the world and feelings seen from their eyes. Also it was not easy to write about women so freely in that time and place. It takes courage and a bit of poetic madness. Those poems about women are written in such a way that you just know he had nothing but respect and understanding and love for all women. He surely was full of love.
Profile Image for Dina Abdalla.
6 reviews78 followers
December 19, 2014
"why do you telephone, my lady?
why do you attack me in such a civilized way?
If the time for compassion is over,
And the time of jasmine is over,
then why do you use your voice to
to assassinate me again?
I am a dead man
The dead don't die twice
Your voice has nails,
And my flesh is embroidered with stabs
Like a bloody sheet."
Profile Image for Mor‌TeZa.
198 reviews81 followers
July 26, 2017
نزار قبانی عالی ست، و ترجمه های احمد پوری هم اساسا خوب است..
اما مشکل این جاست، که ترجمه شعر به هیچ وجه کار خود شعر را نمی کند..
Profile Image for Anna.
157 reviews39 followers
March 22, 2022
" My lover asks me:
"What is the difference between me and the sky?"
The difference, my love,
Is that when you laugh,
I forget about the sky."


:)
Profile Image for emma (emwithabook).
81 reviews104 followers
October 13, 2024
“because my love for you is higher than words, i have decided to fall silent” every man that came after nizar qabbani just needs to shut up. there’s no point in trying tbh
Profile Image for poetic interludes.
48 reviews
August 26, 2024
Kabbani never ceases to amaze me. His poems are so vulnerable and tender, perfectly capturing the inner depths of obsessive, magical, and intimate love.

Not only did I learn that Kabbani was a great poet, but an even greater man. He was a devoted activist for women’s rights in the Middle East, expressing the changing tides of Syrian women who fought for more social, economic, and political freedom.

It was also interesting to hear what many researchers deemed the “origin” of Kabbani’s love for poetry: the suicide of his sister when he was 15. His sister said she committed suicide because she couldn’t marry the man that she loved. This tragic event is what sparked Kabbani’s emergence into the world of poetry and obsessive love.

For anyone who’s looking into reading some poetry, I implore you to read this collection!
Profile Image for ح جیمی.
104 reviews11 followers
November 30, 2020
شاعری عاشق، عاشقی عرب که توصیفاتش بی نظیر است و می گوید:

پسرم لبه تختم می نشیند

از من می خواهد شعری برایش بخوانم

اشکی از چشمم روی بالش می افتد

پسرم با سر انگشت آن را بر می دارد

"اما پدر اینکه شعر نیست اشک است."

می گویم:

"بزرگ که شوی، پسرم

دیوان اشعار عربى بخوانی

خواهی دید اشک و واژه

توام اند

و شعر عرب چیزی نیست جز قطره اشک

زدوده به انگشتی که می نویسد."
Profile Image for Samin_pzr.
171 reviews33 followers
October 30, 2021
دوست داشتم شعرهای نزار قبانی رو ، اون دفعه دنبال یه مجموعه از شعراش میگشتم و این کتاب رو دیدم و خریدمش :)))
کتابی هست که بازم برمیگردم و‌میخونمش ✨🥺🌱
چقدر قشنگ گفته بود و توصیف کرده بود …
Profile Image for Tannaz.
732 reviews52 followers
Read
August 2, 2017
این شاعر بی نظیره! یک شاعر واقعی دوست داشتنی!
Profile Image for S. Alberto ⁻⁷ (yearning).
374 reviews5 followers
March 10, 2025
This collection had me thinking one thing as I went through the poems: who hurt this poet? Like, seriously, there's so much emotion in these verses—raw and intense. I could practically feel the poet’s pain, longing, and conflicted love in every word. The way he expresses love and heartbreak is just... wow. I found myself fully immersed in the poems and couldn't help but admire the way love, loss, and yearning were so vividly captured.

A couple of poems, in particular, stood out to me and stuck with me after I finished reading:

"When I am with you
I feel despair about writing poetry
When I think of your beauty
I gasp for breath
My language falters
And my vocabulary disappears
Save me from this dilemma
Be less beautiful
So I can regain my inspiration
Be a woman
Who uses make-up and perfume
And gives birth
Be like other women
So I can write again."


- This one’s just so intense. You can feel the struggle between love and the inability to express it in the usual ways. It's like the poet loves the person so much that their beauty becomes overwhelming—he can’t write, he can’t speak, and all he wants is for her to be less perfect, just so he can regain his inspiration. The vulnerability in this poem hit hard for me.

"Pull out the dagger buried in my side.
Let me live.
Pull out your scent from my skin.
Let me live.
Give me a chance
To meet a new woman
To cross out your name from my diary
To cut the braids of your hair
Wrapped around my neck.
Give me a chance
To search for roads where
I have never walked with you.
For seats
Where I have never sat with you.
For places
That have no memory of you.
Give me a chance
To search for the women
Whom I left for you
And killed for you
So I can live again."


- This poem takes a darker turn with heartbreak, longing, and desperation. It's all about wanting a fresh start, a new chance to love someone else, to forget. But the imagery of trying to erase someone's essence from your life—the scent, the memories, the places you once shared—is so powerful. It’s like you're mourning the past but also begging for the strength to move on.

"When you find a man
Who transforms
Every part of you
Into Poetry.
Who makes each one of your hairs
Into a poem.
When you find a man,
Capable,
As I am,
Of bathing and adorning you
With poetry.
I will beg you
To follow him without hesitation.
It is not important
That you belong to me or him
But that you belong to poetry."


- This one’s poetic in the truest sense. The idea that a man could turn a woman into poetry, as if every piece of her is a work of art, is just beautiful. The poet, in his own melancholy way, is willing to let her go—because he understands that poetry is something beyond ownership. It’s about creation, expression, and transformation.

Overall, I really liked how these poems weren’t just about love; they were about the weight of love, the pain that often comes with it, and the beauty of its imperfections. It’s clear that this poet has lived through some deep emotions, and those emotions bleed through every line. Definitely worth reading if you want something that’s emotionally charged but also deeply lyrical.
Profile Image for Ryan Greer.
347 reviews45 followers
May 21, 2015
Part of my love and appreciation for Nizar Qabbani comes from what I've heard about him as a person. The way his sister's suicide deeply affected him, and led him to become an advocate for women's rights in the Middle East. His poetry remains timeless, even as it continues to be deeply personal.

I love this kind of poetry for my own reasons, and writing them down feels cheap, so I'll just share a few of my favorites from Qabbani.


Be assured, my lady,
I did not come to curse you
To hang you on the ropes of my anger,
I did not come to review my old notebooks with you.
I am a man
Who doesn't keep his old notebooks of love
Who never returns to his memories.
I came to thank you
For the flowers of sadness
That you planted inside me.
From you I learned
To love the black flowers,
To buy them,
To distribute them
In the corners of my room.


I hate to love like other people.
I hate to write like other people.
I wish my mouth were a church
And my letters were bells.


I wear you
Like a tattoo on the arm of a Bedouin.
I wander aimlessly with you
On all the sidewalks of the world.
I have had no passport or photograph
Since I was three
I dislike pictures.
Every day the color of my eyes changes
Every day the expression of my mouth changes
Every day the number of my teeth is different
I do not like sitting
On a photographer's chair
I do not like posing for pictures.
On earth all the children and the tortured
Resemble each other
Like the teeth on a comb,
I soaked my old self
In the water of my sadness,
And drank it.

I decided
To roam the world
On the bicycle of freedom
In the same illegal way
That wind travels.
If I am asked for my address
I give
The address of all the sidewalks
That I chose as my permanent residence.
If I am asked for my papers,
I show them your eyes.
My love,
I am allowed to pass
Because they know
That traveling in the cities of your eyes
Is the right of every man.


After God introduced you to me
He returned home.
I thought of writing Him
A letter on blue paper,
Enclosed in a blue envelope
Washed with my tears,
Calling Him,
"My dear friend,"
I wanted to thank Him
Because He chose you for me.
I wrote Him
Because I am told
God only receives
And responds
To letters of love.


Our love
Has no mind or logic
Our love
Walks on water.
Profile Image for Mehrnoosh.
77 reviews28 followers
March 20, 2018
فکر کرده ای تا‌حال
کجا داریم می‌رویم؟
قایق‌ها میدانند رو‌به کجا بادبان می افرازند
ماهیان‌میدانند به‌چه‌سویی شنا میکنند
پرستوها‌میدانند‌چه مسیری راپرواز میکنند
اما‌ ما
شناوریم برروی آب
غرق نمی‌شویم اما
لباس سفر تن میکنیم
سفرنمی‌رویم اما
نامه می‌نویسیم
نمیفرستیم اما
برای تمامی هواپیماهای درحرکت
بلیت میخریم
در فرودگاه می‌مانیم اما
تو ومن
ترسوترین مسافران جهانیم.
3 reviews1 follower
August 14, 2014
وطعنت آلافا من المرات
حتى صار يوجعني بان لا اطعنا

And I was stabbed thousands of times,
Until it felt painful not to be stabbed
Profile Image for Parham Hazrati.
45 reviews
May 20, 2015
.
با هزاران قطار سفر کرده ام
سوار بر زین اندوهم سفر کرده ام
بر روی ابر سیگارم سفر کرده ام
در چمدانم سفر کرده ام.
نشانی محبوبم هایم را با خود دارم
چه کسی دیروز محبوبم بود؟
قطار میرود سریع تر،سریع تر
و گوشت مسافت را میجود
مزرعه هایم را در سر راهش در هم می‌ریزد
درختان را قورت می‌دهد
پای دریاچه ها را لیس میزند.
مامور کنترل از من بلیت می‌خواهد
و مقصدم را می‌پرسد
مقصدی هم در کار است؟
هیچ هتلی بر روی زمین مرا نمیشناسد
و هیچ آدرسی محبوبه هایم را.

من قطار اندوهم
سکویی در کار نیست
جایی که بتوانم بر آن بایستم
در تمامی سفرم
سکوها از من میگرزیند
ایستگاه ها
از کنار من رد می‌شوند.
Profile Image for Farnaz Babaie.
63 reviews3 followers
May 5, 2020
درک کتاب شعر ترجمه شده برام خیلی سخت بود. اینکه باهاش ارتباط برقرار نکنم باعث شد سمتش نرم. ولی لذت بردم. نمیدونم مترجم چقدر در ترجمه موفق بوده چون به زبان مبدا شعر اصلا تسلط ندارم ولی زیبایی و لطافت شعر رو میشد حس کرد و باهاش همدردی کرد.توصیفاتی که تو شعر بود ملموس و قابل درک بود. شعرای پررنجی بود. در مورد همه چی هم بود عشق، تبعید، جنگ و غیره.
Profile Image for Mariè.
179 reviews52 followers
April 12, 2023
this was so beautiful i don't know what to do with myself
i'm overwhelmed, i don't know if whatever i experienced can be called 'love' after this... holy jesus what the heck
this had me staring at a wall for hours after each poem
i didn't expect to cry but holy heck idid
Profile Image for Cristina.
98 reviews
Read
March 28, 2022
My lover asks me:
"What is the difference
between me and the sky?"
The difference, my love,
Is that, when you laugh,
I forget about the sky.
Profile Image for Miri.
53 reviews29 followers
Read
June 14, 2023
I adore how this specific translation included the original Arabic poems in Kabbani's handwriting. I did find a lot of the love poems quite repetitive, but I enjoyed it overall.
Displaying 1 - 30 of 244 reviews

Join the discussion

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.