Jump to ratings and reviews
Rate this book

مثل خون در رگ‌های من: نامه‌های احمد شاملو به آیدا

Rate this book
«مثلِ خون در رگ‌های من» شاملِ بیست نامه‌ احمدِ شاملو به همسرش آیدا سرکیسیان است که در سال‌های 40 و 50 خطاب به او نوشته است. آیدا سرکیسیان همسر احمد شاملو بعد از پانزده سالی که از مرگِ این شاعر جریان‌ساز می‌گذرد، اجازه‌ انتشار این نامه‌ها را داده است. این مجموعه 172 صفحه است و از سوی نشر چشمه منتشر شده است. رابطه‌ عاطفی و عاشقانه‌ احمد شاملو و آیدا سرکیسیان یکی از مهم ترین وجوهِ زندگی این شاعر است که باعثِ تحول در زندگی شاملو شد؛‌ به طوری که در بسیاری از مشهورترین اشعارش رد پای حضورِ آیدا کاملا محسوس است. به همین دلیل می‌توان این رابطه را یکی از تاثیرگذارترین روابط عاشقانه‌ای دانست که شخص شاملو نیز مدام به آن اشاره داشت. فضای حاکم بر این نامه ها دربرگیرنده احساسات شخصی شاعر است،‌ همراه با اشاره‌هایی به برخی مسائل ادبی و سیاسی روزگار. هر چند این موضوع تا به حال آن‌چنان پررنگ به شمار نیامده است. در پایان کتاب نیز تصویر هفده نامه با دست‌خط شاعر گنجانده شده‌ است. در واقع فارغ از محتوای خاص این نامه‌ها می‌توان آن‌ها را بخشی از تاریخ زندگی شاعر به حساب آورد که تا به امروز منتشر نشده‌ بود. «مثل خون در رگ‌های من» دومین مجموعه از نامه‌های شاملو است که از سوی نشر چشمه منتشر شده.

172 pages, Hardcover

First published January 1, 2015

313 people are currently reading
3624 people want to read

About the author

احمد شاملو

195 books1,353 followers

احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، مترجم و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛.زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‏های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‏زند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین‏ بار در شعر «تا شکوفه‏ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و سبک دیگری را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‏‌هایی شناخته‌شده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، ‏ مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود.
شاملو در زندگی خانوادگی نیز زندگی پر فراز و نشیبی داشت ابتدا با اشرف الملوک اسلامیه در سال ۱۳۲۶ ازدواج کرد. اشرف الملوک همدم روزهای آغازین فعالیت هنری شاملو بود. ده سال بعد در ۱۳۳۶ که شاملو برای کسی شدن خیز برداشت اشرف را طلاق داد و با طوسی حائری که زنی فرهیخته و زبان دان و ثروتمند بود ازدواج کرد. طوسی کمک زیادی به فرهیخته شدن و مشهور شدن شاملو کرد. با ثروت و فداکاری خود در ترک اعتیاد به احمد کمک کرد و با زبان دانی خود کاری کرد تا شاملو به عنوان مترجم شناخته شود. پنج سالی از این ازدواج گذشت و شاملو طوسی را هم طلاق داد. ابراهیم گلستان مدعی شده این کار با بالا کشیدن خانه و ثروت طوسی حائری همراه بوده است. در سال ۱۳۴۳ شاملو بار دیگری ازدواج کرد، اینبار با آیدا سرکیسیان دختری ارمنی که چهارده سال از او جوانتر بود و تا آخر همدم روزهای پیری شاملو بود. همچنین آیدا به جز پرستاری، به شاملو در نگارش کارهای پژوهشی اش کمک می کرد

همچنین شاملو برخلاف اکثر شاعران ایرانی ارتباط خوبی با سفارت خانه های خارجی داشت. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان در تهران‏ برای احمد شاملو ترتیب داده‏ شد. احمد شاملو پس از تحمل سال‏ها رنج و بیماری، در تاریخ 2 مرداد 1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است.


Ahmad Shamlou (Persian pronunciation: [æhˈmæd(-e) ʃˈɒːmluː], also known under his pen name A. Bamdad (Persian: ا. بامداد‎)) (December 12, 1925 – July 24, 2000) was a Persian poet, writer, and journalist. Shamlou is arguably the most influential poet of modern Iran. His initial poetry was influenced by and in the tradition of Nima Youshij. Shamlou's poetry is complex, yet his imagery, which contributes significantly to the intensity of his poems, is simple. As the base, he uses the traditional imagery familiar to his Iranian audience through the works of Persian masters like Hafiz and Omar Khayyám. For infrastructure and impact, he uses a kind of everyday imagery in which personified oxymoronic elements are spiked with an unreal combination of the abstract and the concrete thus far unprecedented in Persian poetry, which distressed some of the admirers of more traditional poetry.
Shamlou has translated extensively from French to Persian and his own works are also translated into a number of languages. He has also written a number of plays, edited the works of major classical Persian poets, especially Hafiz. His thirteen-volume Ketab-e Koucheh (The Book of Alley) is a major contribution in understanding the Iranian folklore beliefs and language. He also writes fiction and Screenplays, contributing to children’s literature, and journalism.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
863 (37%)
4 stars
615 (26%)
3 stars
484 (21%)
2 stars
188 (8%)
1 star
145 (6%)
Displaying 1 - 30 of 290 reviews
Profile Image for Fatima.
186 reviews421 followers
November 29, 2016


هزاران بار اعتراف میکنم که موقع خواندن این کتاب به آیدا حسودیم میشد و تب عشق شاملو و ناز خاص آیدا را درک میکردم , تبی که هیچ وقت یخ نمیزند تبی که فقط مال آیداست و خوشا به حال آیدا که در پس تمام سختی های زندگی اش با احمد شاملو هرچه که نداشت یا کم داشت , حداقل عشق را کامل داشت و چه خوش تر از این که در این زندگی کسل کننده و بالا و پایین شدن روزگارش کسی باشد نفسش به نفست بند باشد , کسی باشد که برایت قوانین شیرینی بنویسد و وضع کند و تو تا آخر عمر مجرمی باشی در دام عشق , به صورت معشوقی رویایی که باید دستور عاشق را تمام و کمال و مو به مو رعایت کند و چه خوش تر از این قوانین :

در برابر هیچ نوع پیشامدی آبدا حق اخم کردن , سکوت کردن , قیافه گرفتن , به فکر فرو رفتن و کج خلق شدن ندارد : و در صورتی که آیدا یکی از اعمال بالا را انجام بدهد , احمد حق خواهد داشت در عوض هرچه را که به دستش رسید پاره کند یا بشکند , خانه را آتش بزند و خودش را به دار بیاویزد . زیرا همه ی شادی های دنیا , برای احمد , در وجود آیدا خلاصه میشود : آیدا برای احمد نقاشی , موسیقی , شعر , خوش بختی , پیروزی و ثروت است . بنابراین , اگر آیدا ابروهای قشنگش را در هم گره کرد , احمد حق خواهد داشت تصور کند که زندگی از او برگشته است , و کسی که زندگی ازش برگشت , حق دارد خود را معدوم کند ...

و چقدر شیرین آیدا را تهدید میکند , چقدر شیرین آیدای ساکت و آیدایی که با بله و نه جواب میدهد را به حرف وا میدارد , چقدر عشق این مرد باور نکردنیست و چقدر دلم میخواست قلبا باور کنم که هنوز هم میشود در این روزگار خاکستری همینقدرعاشق شد و معشوقی داشت که او هم عاشق یار است و چه معادله ی زیبایی میشود عاشق در عاشق و معشوق در معشوق , دست در دست هم , چشم در پی چشم و چقدر همه چیز در این نامه ها پی عشق میدود در این نامه ها , امان از این نامه ها ...

ای عشق , اندکی پی ما هم باش , ما را هم آیدا و شاملویی کن عاشق و پر تلاش در راه حفظ عشق ...
Author 1 book312 followers
April 18, 2019
اضطراب عشق فقط در رختخواب فرو می نشیند و بس.| مارکِز
اولین نامه تاریخی به سال 1341 داره و آخرین نامه تاریخی به سال 1354. در روزهایی که شاملو آیدا رو متعلق به خودش نمی دونست برای بدست آوردنش آنچنان کلمات عاشقانه ای رو بیان می کرد که احساس می کردم نامه هاش شعرهای منتشر نشده اش هستن. گاهی هم شاملو از فرط سادگی کودک می‌شد، و همین باعث میشد که بتونه حرف دلش رو بزنه. چون کودک غرور نداره و نگران از دست دادن جایگاهش نیست.
فکر می‌کنم همه تجربه‌ی عاشق شدن رو داشته باشن و از این تجربه لذت برده باشن... خوندنِ این نامه‌ها نشون میده که شاملو هم همون برانگیختگی‌های عاشقانه رو داشته و دوست داشته به هر قیمتی که شده آیدا رو به دست بیاره و آخرسر هم‌او رو به‌دست میاره. و به وصال معشوق میرسه.

اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست، کِی با تو آروم شد؟ اصلاً مشخص نیست.| مونا برزویی
شاملو قبل از آیدا دو بار ازدواج کرده بوده. اولین ازدواجش با اشرف‌الملوک اسلامیه و دومین ازدواجش با طوسی حائری بوده و با آیدا در حدود سنّ سی‌سالگی آشنا شده بوده. اما چیزی که من از خوندنِ این نامه‌ها فهمیدم این بود که انگار عشق‌های قبل از آیدا سوء‌تفاهم بودن و شاملو عشق واقعی رو با آیدا تجربه کرده چون همسران قبلی شاملو چنین نامه‌هایی در دست ندارن و بعید می‌دونم که اصلاً چنین نامه‌هایی وجود داشته باشن.

طبیعت مردها چنین است که وقتی اشتهایشان برطرف شد گرسنگی را انکار کنند.| باز هم مارکِز
شاملو که بعد از چند سال تونست از اضطراب عشق رها بشه، دیگه انگیزه‌ش رو برای اون سرسپردگی مطلق به آیدا از دست داده بود و در نامه های بعد از وصالش، غُر زدن‌هاش رو میشه دید و تنها به سفر رفتن‌هاش رو و خوش گذروندن‌هاش رو بدون آیدا... که در نامه‌های ماه‌های اول آشنایی‌شون اصلاً نمی شد دید و کاملاً بعید به نظر میرسن. شاملویی که برای یک دیدار خشک‌وخالی کلّی راه رو می‌کوبه تا آیدا رو ببینه، بعد از ازدواج تنها به سفر میره و زبون به گلایه باز می‌کنه و معشوقش رو از خودش می‌رنجونه.

شاملو بُتِ من بود
برای منی که روزگاری شاملو رو می پرستیدم و جذب هرچیزی که مربوط به شاملو بود می شدم، خوندن نامه های خصوصیش لطف خاصی داشت. در خلال نامه‌ها به مطالب و نکاتی برمی‌خوردم که بدون خوندنِ نامه‌ها هیچ وقت به اونها پی نمی‌بردم. با خوندنِ این نامه‌ها ذهنیتی نزدیکتر به واقعیت، ذهنیتی کلی‌تر و جامع‌تر از از شخصیت احمد شاملو در ذهنم شکل گرفت.

دعای پایانِ مرور
از آیدا ممنونیم که احمد را عاشق خودش کرد تا ما اکنون شعرهایی چنین زیبا برای خواندن داشته باشم. آمین.
Profile Image for Nazanin.
104 reviews4 followers
September 20, 2018
چه خوب که در روزگار شاملو، حتی به ناچار"نامه" این چنین خاطرش گرامی بوده و چه شگفت که یادگارهای عزیز خلوت ِکسانی، در سال های سالخورده ی دور، پس از چه روزهای قطور، در قفسه ی کتاب های من و شما، سخاوتمندانه به گوشه ای تکیه زده اند...
و آیا شاملو در آن شب های روشن انتظار، که در سکوتی سرشار از ولوله، مشتاقانه برای آیدا می نوشته، هرگز خیال می کرده که نیم قرن بعد از آن لحظات، نسلی دور از او ، رد پای قلمش را، کنجکاوانه در نیمه شبی دیگر، دنبال کنند؟

ای کاش در زمانه ی "کلیک زده" ی ما هم، همه چیز به این دکمه های دیجیتالی ختم نمی شد ....کاش هنوز نامه می نوشتیم یا مثلا روزی از روزها، زنگی نواخته می شد و نامه ای می رسید از یک دوست عهد دبستان، یا فامیلی از دیگر سو ها...
باز جای شکرش باقی ست که چکه تخیلی مانده که دست کم با ترسیم دلخواسته ها، کمی خاطر ِ خاطره خواهمان را بنوازیم....
بگذریم ...

آنچه خواندم، یادداشت های دست افشان ِ شاملوی بی قراری بود که در پی وصال آیدا، بی تابانه برایش، چه عریان، می نویسد و می نویسد
اگرچه که به گمانم آتش شعله ور این نیستان، پس از وصل، کمتر می سوزاندش و در نامه های پایانی، آن شیدایی آشوبناک ِ بی سکون، به قدر ابتدا، پر فریاد نیست.
در اینجا بیشتر به جای آن شاملوی پر صلابت و با شکوه، پسرکی پر اطوار و چند ساله دیدم که مادرش دستی به موهای پریشانش می کشد و بهانه هایش را یک به یک گوش می کند!


کلا کتاب های مشتمل بر نامه و بیوگرافی را دوست دارم، این یکی هم تقریبا خوب بود و یکی دو نکته جالب برایم داشت
اینکه چه دوستی های زلال و بی توقعی داشته اند، شاملو در چند نامه به محبت بی دریغ و خالصانه برخی از دوستانش اشاره می کند که برای یاری رساندنش به هر نحو کاملا حاضر و در خدمت بودند
و دیگر اینکه در خلال خواندن این نوشته ها، متعجبانه فکر می کردم که آیا در این به قول سپهری "عصر معراج پولاد" دیگر کسی چنین نامه های پر تب و تابی خواهد نوشت که سالها پس از او خوانده شود؟ آیا چنین احساساتی، در این دوران عجیب، اصلا مجال جوشش خواهند یافت!؟!

راستش اگر کسی بگوید آری، از آن پس، به خیالم عجایب جهان را نه هفتگانه، که هشتگانه باید خواند...!

امتیاز حقیقی تر: ۳.۵
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
April 13, 2016
آیدا، امید و شیشه ی عمرم!
با این که وقت تنگ است و کار بی انتهاست ، با این که باید از حالا (به نظرم ساعت از نیم بعد از نصف شب گذشته باشد) شروع به کار کنم، و با این که هر دقیقه را باید غنیمت بشمرم، نمی توانم خودم را راضی کنم که چند سطری برایت ننویسم و با آن که هم الان یک ساعت هم نیست که از تو دور شده ام، بی تو باشم.
آیدا جانم! بدترین روزهای عمرم را می گذرانم. فشار تهی دستی و فشار آن زن بی انصاف بی رحم از طرف دیگر ، فشار بانک که پول سفته اش را می خواهد و فشار بی غیرتی و وقاحت این مرد شارلاتان که دو ماه عمر مرا به امروز و فردا کردن تلف کرده است، همه مرا در منگنه گذاشته اند.
از صفر می باید شروع کنم، اما برای آن که به صفر برسم خیلی باید بکوشم. مع ذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو می دهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز نمی ترسم. من در آستانه ی مرگی مأیوس ، در آستانه ی " عزیمتی نابهنگام" تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟
دست های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچکترین لبخند تو مرا از همه ی بدبختی ها نجات می دهد. کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی همه ی خداها سرشار می کند... یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست خورده نیست. تمام ثروت های دنیا، تمام لذت های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود " آیدا " خلاصه می شود. تو باش ، بگذار من به روی همه ی آن ها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق ، عجب معجزه یی است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی ، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!
تمام بدبختی های من ، بازیچه ی مضحک و پیش پا افتاده یی بیش نیست. تمام این گرفتاری ها فقط یک مگس مزاحم است که با تکان یک دست برطرف می شود... بدبختی فقط هنگامی به سراغ من می آید که ببینم آیدای من ، لبخندش را فراموش کرده است. فقط در چنین هنگامی است که تلخی همه ی بدبختی ها قلب مرا لبریز می کند.
آیدای من! اگر می خواهی پیروز بشوم،به من لبخند بزن. سکوت غم آلود تو برای من با تاریکی مرگ برابر است. به جان تو دست و دلم می لرزد، خودم را فراموش می کنم و به یادم می آید که در دنیا هیچ چیز ندارم. بدبخت سرگردانی هستم که نتوانسته ام امید به پیروزی را حتی در دل بزرگ و قدرتمند آیدای خودم به وجود آرم...
لبان بی لبخند تو، آیدا! لبان بی لبخند تو پیروزی بدبختی است بر وجود من.
بگذار من به بدبختی پیروز بشوم.
لبخندت را فراموش مکن آیدا،
لبخندت را فراموش مکن
لبخندت را فراموش نکن
لبخندت را فراموش مکن
لبخندت را فراموش مکن!
از این بحران بیرون می آییم. و پس از آن ، من باید به ناگهان قد برافرازم... من بسیار عقب افتاده ام. باید کومکم کنی که این عقب افتادگی را جبران کنم... وقت کم و راه دراز است، باید قدم های بلند بردارم. م��ا به جلو بران ! کومکم کن! فقط با لب هایت، فقط با لبخندت، فقط با آغوش پر مهرت. با نگاهت و با ملاحتت.
لبخند بزن!
همیشه لبخند بزن!

با امید به عشق تو حالا شروع به کار می کنم
شب به خیرـــ احمد تو
جمعه 27 مهرماه 41
203 reviews70 followers
February 7, 2017
اهل شعر نبودم، هنوز هم نیستم (متاسفانه) و آشنایی هم با احمد شاملو و شعر هایش نداشتم (باز هم متاسفانه) .
خرید این کتاب یکی از نتیجه های مبارک عضویت در گوریدز و ریویوی دوستی بود که من را نسبت به این کتاب کنجکاو کرد. حتی وقتی خریدم هم فکر نمی کردم به این اندازه از خواندن این نامه لذت ببرم.
عشقی که در کلمه کلمه نامه های موج می زد واقعا حس و حال خوبی داشت و (اعتراف می کنم) که برای من همراه با حسادت بود. حسادت به عشقی بزرگ که فکر نمی کردم غیر از داستان ها و افسانه ها جایی پیدا شود و با خواندن این کتاب باورم شد که شاید کم ولی عشق هنوز هم در این دنیا پیدا می شود.
خوشحالم از پیدا کردن و خوندن این کتاب و اشنا شدن با شخصیت و عشق زیبای یکی از بزرگترین شاعران معاصر ایران.
Profile Image for Maziar MHK.
179 reviews193 followers
July 6, 2020
این کتاب یا بهتر بگویم نامه سرایِ دو عاشق، آن هم از زبان یکی و بی نگاهی به واکنش های دیگری، در دهه ی 40 که دهه شروع صنعتی شدن ایران و ورود مفهومی بنام طبقه یِ متوسط شهرنشین، کتابخوان و شعردوست به ایران بود را، آنچنان تُند و لذتبخش خواندم که زمانِ خوانشم حتی به 2 ساعت هم نرسید. اما اجازه بدهید با خودم و خودتان صادق باشم، و بگویم آنچه را که گفتنی است
توضیح و تشریح و توصیفِ این کتاب در قالبِ ریویو، بیهوده کاری است، اینجا معقولات به کناری خَموشند و محسوسات شَهریاری می کنند و تاج بر سرِ کلمات و جملات می نهند
کیفیت چاپ هم عالی بود و مناسب کادو دادن
Profile Image for Pooya Kiani.
414 reviews122 followers
April 24, 2017
چه بی‌تابانه می‌خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده‌بگوری

گاهی فوق‌العاده، گاهی مضحک، گاهی سرشار، گاهی پوک، گاهی زنده، گاهی دروغ، گاهی شاد، گاهی غم‌آلود، گاهی دلبسته‌ی ماندن، گاهی آرزومند فرار.

گاهی عاشق‌پیشه‌ی ملال‌آور، گاهی احمد شاملو.
Profile Image for Narges Amooei.
264 reviews178 followers
October 1, 2018
خب تامام شد. بگذارید از عنوانش شروع کنم؛ "مثل خون در رگ‌های من"؟ از عاشقانه‌ترین و قشنگ‌ترین تعبیرهایی‌ه که شنیدم.
و اما خودِ کتاب. نامه‌ها، نامه‌های عاشقانه‌ای که در جمله به جمله‌ش عاشقی رو می‌بینی که به وضوح و شدت عشقش رو فریاد می‌زنه و قربون صدقه‌ی خدای کوچکش می‌ره.
لذت بخش‌ه. ولی برای من؟ نه کاملاً. خب چون همچین عشقی برام مبهم و ناآشناست. این حجم از خواستن و شوق دیدار و تلاش برای با هم بودن. واقعاً چیزی نیست که حتی یک بار به چشم دیده باشم که بتونم باور کنم حقیقت داره. چون نیست، این روزها نیست.
و احساس می‌کنم زندگی با شاعر یه موقع‌هایی می‌تونه سخت باشه، بعضی موقع‌ها شاید فقط دوست داری بشنوی دوستت دارم، به همین کوتاهی و خودت تا تهش بری، اینکه هی بگی و بگی و بگی ، خسته کننده می‌شه. برای من و در نظر من یعنی.
در آخر کتاب، اسکن نامه‌های شاملو و کارت پستال‌هاش قرار داره که دیدنش واقعا جالب‌ه.
Profile Image for Soha.
73 reviews14 followers
May 16, 2015
يك بار با تو گفتم كه عشق ، شاه راه بزرگ انسانيت است... پس در ميان مرزهاي عشق ، هيچ چيز پست ، هيچ چيز حقير ، هيچ چيز شرم آور راه ندارد . عشق مي ورزيم تا چيزي كه ميان حيوانات به صورت " غريزه ي حيواني " صورت مي پذيرد ، ميان ما ، به صورت موضوعي بشري ، موضوعي بر اساس " انتخاب دو روح " ، به صورت موضوعي كه بر پايه ي همه ي ادراكات انساني، قلبي و خدايي استوار شده باشد صورت بگيرد، _ اين است كه هميشه با تو مي گويم :" تو را دوست مي دارم ." در اين كلام بزرگي كه روح ها و تن هاي ما را براي هميشه يكي مي كند ، بر كلمه ي تو تكيه مي كنم نه بر لغت دوست داشتن . زيرا كه در اين جا ، آنچه شايان اهميت است، تو است . تو را دارم ، و براي آنكه بداني درباره ي تو چه مي انديشم. از دوست داشتن ، از اين لغت بزرگ مدد مي گيرم...
Profile Image for Afra.
58 reviews48 followers
January 1, 2021
ای بیگانه که خلوت مارا میشکنی همچنان که در خانه ما به روی تو باز است تو نیز بزرگواری کن و مارا از شنیدن عقاید خویش معاف کن ما از دوزخ بیگانگی ها گریخته ایم تا از برخورد با هر آن چه خوشایند ما نیست در امان باشیم ، اگر به خانه ما فرود میایی خلوت ما را مقدس شمار ...
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews77 followers
February 18, 2021
آیدای عزیز من

آیدای خوب خوشگل من

آیدای من

آیدا امید و شیشه ی عمرم

آیدا ، امید و زندگی من

آیدای احمد

آیدای نازنین خوب خودم

آیدای خودم

آیدای گرامی من

آییشکای بی همتای من

.

آیدای شاملو بودن، اینچینین است.

.

سرفصل نامه هایی که شاملو برای آیدا نوشته است. امروز در این نامه های عاشقانه غرق بودم و از شخصیت آیدا در حیرتو. دختری که در بیست و یک سالگی با مردی درآستانه ی 40 سالگی آشنای می شود. مردی که 4 بچه دارد و دو زن داشته است. و برای این رابطه 4 سال منتظر می ماند... ان ها بعد از 4 سال دوستی با هم ازدواج کمی کنند و چهل سال با هم زندی گی می کنند. و بارها شاملو از آیدا با عنوان دختر صبور و مجکم و پرستار و مهربان یاد می کند.- این ویژگی ها متاسفانه من را یاد فردی می اندازد که از او متنفرم.-

.

" از وقتی تو امده ای شعر در من جوانه زده است. به بهار می مانی چون می آید درخت خشکیده شکوفه می دهد.

.

به شدت لحن ملتمسانه و عاشقانه و اصرار و التماس و خواهش ها من را به اد نامه های کامو می انداخت به ماریا

.

" ای خدای کوچواو. امید بزرگ. همه چیز من. شادی و خوشبختی من

.

به قول حافط بنده ی آن باش که آنی دارد.

.

چشمانت راز آتش است

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.

........

بک مجموعه شعر دیگر خواندم از بیتا ملکوتی که همیشه چیزهای خوبی در نوشته هایش می توان پیدا کرد. اسم مجموعه پله های لرزان یوسف آیاد بود.

-------

مجله ی وزن دنیا را هم خواندم. شماره یک که از جنون نوشته بود و شاعری را معرفی کرده بود به اسم اسمایعل شاهرودی- اسماعیلی که شعر براهنی برای او نوشته شده است. او سال ها در بیمارستان روانی به سر می برده است.

همینطور در این شماره ی مجله از شاعران دیگر و جنون پررنگشان هم گفته بود. قصه های شعر و جنون. ازرا پاوند یکی از ان ها بود و اینجا ردپای همینگوی آشکار شد که به ظور مشکوکی زن ارزاپاوند را او به بیمارستان می برد که بچه اش را به دنیا بیاورند. ارنست هم ماشالا بد طولایی در خوابیدن داتشه اند. البته ارزا هم از معشوقه اش اسپانیا بوده اند و... جان کلر یکی دیگر از روان پریش هایی بود که معتقد بود روح لردبایرون و شکسپیر در او حلول پیدا کرده است و شعرهایش را آن ها می نویسد.

و اما جذاب ترین شان که درگیرش شدم و همه ی کتاب هایش را از کتابخانه ی نیویورک گرفتم و از عصر مشغول خواندن شعرهایش هستم انه سکستون بود. زنی زیبا متولد بوستون با تمایل شدید به خودشکی و رفتارهای روان پریشانه افسردگی های جدی. تراپیستش به او پیشنهاد می دهد که برای رهایی از این تفکرات خطرناک، شعر بنویسد. شعر می نویسد و در مدت زمان خیلی کوتاهی همه ی جایزه های امریکا را درو می کند. پولتزرپرایز هم می برد و اولین شعرش در نیویوکر چاپ می شود. اما با همه ی اینها یک روز عصر بعداز خوردن نهارف یک لیوان شراب می ریزد و کت خز مادرش را می پوشید و به گاراز خانه می رود. موتور ماشین را روشن می کند و با مونوکسیدکربن خودش را می کشد.

به نظرم کارها و شعرهایش خیلی بیشتر از سلیویا پلات به فروغ شیاهت دارد. از تن می گوید و صادقانه تمام لحظه ها و جزییات زندگی اش را در شعرهایش بیان کر ده است.

------

امروز کتاب شعر فاطمیا اصغر را هم تمام کردم. شاعری هندی پاکستانی که در آمرکیا زندگی می کند و شعرهایش را به انگلیسی م ینویسد. شعرهایش رنج وطن و دوری و نوستالژیا را را خودشان داشتند.

----

یک کتاب شعر دیگر هم گوش دادم وقنی که داشتم لوبیاپلو درست می کردم. به اسم ایملس لاو از بیلی کلین.

خیلی ساده و روان است. خود کتاب را هم گرفته ام که بعد از تمام شدن کتاب صوتی خودش ار بخوانم.

-----

امروز روز شعر بود. ساعت 11ونیم شب است و حمید سالادش را اورده و سوتس گذاشته است و منتظر من است. تازگی ها یاد گرفته ایم این همه به آمازون پول ندهیم و از سایت های ایرانی دانلود کنیم. دلم برای هاروی و دانا تنگ شده بود اما همه ی اینها عشق ادامی عزیزم را از دلم کمرنگ نمی کند. ادامی این روزها بزرگترین شعر من است. از ترورونوآح و متیومککاناهای و برلین مانی هایس هم کراش تر است...
Profile Image for shamim.
187 reviews129 followers
October 23, 2020
در کل کتابی بود که لذت بخش بود خوندنش ولی خب چندتا نکته به چشم میومد
اول اینک�� خیلی جالبه که شاملو بعد از دوبار طلاق گرفتن این چنین عاشق و شیفته آیدا بشه
دوم اینکه طرز صحبت شاملو درباره همسر قبلیش که ۴تا بچه هم ازش داره(اگه اشتباه نکنم) خیلی بد بود
یعنی من دارم فک میکنم اگه بچه های شاملو این کتاب و بخونن چه حسی بهشون دست میده
سوم اینکه شاملو بسیار در جای جای نامه ی خود اعتماد به نفس فراوونش را به نمایش میزاشت یعنی واقعا آدم باورش نمیشه که یکی میتونه انقدر از خودش تعریف کنه
نکته آخر این بود که شاملو یه جای نامه اش گفته بود اگر با کسی خوشبخت میشی برو با اون ازدواج کن من مثل یک برادر تو را دوست خواهم داشت!(اینجا بود که به این نتیجه رسیدم جاست فرند از اون زمان ها باب بوده)
واقعا چطور ممکنه مثلا کسی که رابطه عاطفی داشته با یه دختر بعدش که رابطشون به هم خورد بگه بیا دوست معمولی باشیم! میشه چنین چیزی؟؟؟(زدم جاده خاکی😂)
بعد تازه در ادامه هم حرف خودش را تکذیب کرد البته کلا معلوم نبود با خودش چند چنده
Profile Image for °•.Melina°•..
407 reviews607 followers
Read
May 5, 2025
و فاصله
تجربه‌ئی بیهوده است.

بوی پیرهنت
این‌جا
و اکنون.

کوه‌ها در فاصله
سردند.

دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می‌جوید،

و به راه اندیشیدن
یاس را
رج می‌زند.

بی‌نجوای انگشتانت
فقط. -
و جهان از هر سلامی خالی است.

فروردین ۱۳۵۴

تا ابد این کادوی تولد ۲۱ سالگی رو جایی پشتِ قلبم قاب می‌کنم.
🔖از مهر ۱۴۰۳ تا اردیبهشت ۱۴۰۴/ رو میز عسلیِ کنار تخت.
Profile Image for Samane Lou.
342 reviews44 followers
August 7, 2020
حال آيدا رو، وقتي اين نامه ها رو مي خونده، کاملا درک مي کنم😊
مگه داريم حسي قشنگ تر از حس دوست داشته شدن؟ ناز کردن و نياز شنيدن؟
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
July 22, 2022
انتظارم از این کتاب خیلی فراتر بود و چندان به دلم ننشست. انتظار محتوای عاشقانه‌تر و پخته‌تری رو داشتم ولی بیشتر شبیه قربان صدقه‌های بین یک زوج بود.
--------------------
یادگاری از کتاب:
به تو گفتم: «زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.»
جواب دادی: «هر چه این حرف را تکرار کنی، باز هم می‌خواهم بشنوم!»
...
در دنیای به این بزرگی، تنها دو نفری هستیم که جز خودمان به هیچکس دیگری شبیه نیستیم.
...
تو را دوست دارم و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می‌کند.
...
همه شادی‌هایم در یک لبخند تو خلاصه می‌شود؛ و کافی است که تو قیافه‌ی ناشادی بگیری تا من همه‌ی شادی‌ها و خوشبختی‌های دنیا را در خطوط درهم فشرده‌ی آن چهره‌ای که خدا می‌داند چه قدر دوستش می‌دارم گم کنم.
...
روزی که من تو را از دیروز کمتر دوست داشته باشم، آن روز آفتاب طلوع نخواهد کرد.
...
با حیرت و شگفتی و ناباوری نگاهت می‌کنم و تو می‌گویی «اوه، این‌طور نگاهم نکن!» در صورتی که این نگاه کردن نیست، یک جور هجی کردن است...
...
با همه‌ی تنم، با همه‌ی روحم، می‌خواهم زندگی کنم. یک زندگی عالی، مافوق عالی، یک زندگی بی‌نظیر.
...
سال‌های زیادی از عمر من باقی نیست؛ اما در همین سال‌های معدود و محدود، می‌خواهم آنچه را که از دست داده‌ام تلافی کنم. خود را برای زندگی پرثمری آماده می‌بینم. دلم برای یک چنین زندگی غنج می‌زند.
Profile Image for sadra jan.
180 reviews54 followers
August 11, 2022
بسیار زیبا، دوست داشتنی و دلچسب
فقط کاش اون آیدا بیشتر به این احمد بدبخت نامه میداد. اون هی چپ و راست نامه میده. کل ناموس ادبیات فارسیو برای این آیدا مورد عنایت قرار میده. بعد اون آیداهه😐
اینطور که من فهمیدم احمد شاملو پس از دو ازدواج ناموفق در سن چهل سالگی عاشق یه دختر حدودا ۲۰ ساله به نام آیدا میشه که فکر کنم فامیلش شلبیه 😂
سر پیری و معرکه گیری؟
احمد بلا!🤪
ظاهرا هم این آیدا فقط خوشگل بوده و فضیلت چندان دیگه ای نداشته، اینطور که از نامه ها پیداس.
در آخر توصیه میکنم که جوانان به جز زیبایی به ملاک های دیگری چون اخلاق و سطح فرهنگی نیز بها بدهند و ترجیحا نزدیک بیمارستان بوق نزنن و صدای موسیقی کوفتیشونم کم کنن. فهمیدیم باند خریدی به مولا!🤣 شاید حالا ما تو مود تتلو نباشیم. گناهه؟🤬
Profile Image for Masoum.
38 reviews55 followers
August 9, 2018
بی‌نهایت زیبا!
Profile Image for Sara Bakhshiani.
234 reviews41 followers
April 19, 2023
.به‌نظرم بهترین زمان ممکن رو برای خوندن این کتاب انتخاب کردم
.از وقت‌هایی که کتاب‌ها توی زمان مناسب خودشون رو بهم نشون میدن
و باعث میشن بهتر بفهممشون خوشم میاد
.
شاید بشه گفت اولین کتاب درست و حسابی که تونستم
.بصورت پی دی اف بخونم توی طاقچه همین کتاب بود
.
،مرسی از دوستم، یوکی، که طاقچه بی‌نهایت‌اشو دراختیار من گذاشته
.باشد که بیشتر کتاب‌های حسابی بخونم
.
قبل از خوندن کتاب یه‌جایی یکی درباره کتاب نوشته بود
شاملو چجوری میتونسته وقتی هنوز طلاق نگرفته اینجوری عاشقانه برای آیدا نامه بنویسه!؟
این قضیه توی کل کتاب تو مغزم می‌چرخید
تا الان که چک کردم دیدم دو تا همسر قبلی شاملو به‌نظر شخصیت مستقلی داشتن
،البته از همسر اول هنوز چیزی نخوندم)
ولی همسر دوم، طوسی حائز، از بیوگرافی که نوشته شده
.معلوم می‌شده که حتی توی سال‌های که از شاملو جدا شده به موفقیت‌هایی خوبی دست پیدا کرده
(.پس فشار خوردن بی‌تنیجه بود
.
قسمت آخر کتاب و عکس دست‌نوشته‌ها بهترین قسمت کتاب بود برام.
.
در هرصورت برای این‌چنین کتاب‌هایی با مضمون نامه‌های شخصی
همیشه فکر آدم و درگیر میکنه مخصوصا که به شخصیت‌ها دسترسی نداشته‌باشی و
.نتونی کنجکاویتو برطرف کنی

۱۴۰۲.۱.۳۰
۲۳:۳۷
چهارشنبه
Profile Image for Rana Heshmati.
632 reviews881 followers
August 17, 2017
یک ستاره را نمی‌دهم، بخاطر خصوصی بودنش.
موقع خواندنشان، حس می‌کردم که گنجه کسی را باز کرده‌ام و دارم ارزشمندترین گنجینه‌هایش را، آن‌ها که اشکش را جاری کرده‌اند یا قلبش را به تپش انداخته‌اند را، همینطور مثل کتاب، می‌خوانم و پیش می‌روم. پشت سر هم. انگار نه انگار که بین دو تایش ممکن است سالی فاصله افتاده باشد و من با چند دقیقه فاصله می‌خوانم...
«این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه می‌ماند.» ...
Profile Image for Peyvand Afshar.
28 reviews2 followers
October 22, 2015
بايد خوندش، امكان نداره عاشق نباشي و عاشقت نكنه...
Profile Image for Peyman Haghighattalab.
242 reviews63 followers
December 17, 2015
زن آدم دوست داره که عاشقش باشی. دوست داره که با همه ی سلول های وجودت دوستش داشته باشی. حالا تو کارگر یه کارخونه باشی یا احمد شاملو فرق نمی کنه. باید دوست داشتنو با تمام وجود ابراز کنی. وگرنه نومید می شه. و نومید شدن زنی که دوستش داری بدترین اتفاق عالمه... به نظرم این کتاب, کتابیه که هر مردی باید برای زنش بنویسه.
راستش خوندن زندگی پشت پرده ی آدم های بزرگ و غول ها اصلی ترین دلیلی بود که رفتم سراغ این کتاب. ورنه انتظاری از متن نامه ها نداشتم و راستش چیزی اعجاب بر انگیز هم نبود...
Profile Image for Alinodi.
4 reviews12 followers
June 4, 2018
این مجموعه نامه ها برای من لذت بخش بود . گاهی وقتا از شوق و عشق شاملو لبخند به لبم میومد و در همون حال به حالش غبطه میخوردم و حسودی میکردم که توانسته ایداش رو پیدا کنه و تا این حد در بیان احساساتش به معشوقش موفق و صادق باشه .
Profile Image for Sajede.
97 reviews3 followers
June 17, 2024
اشتباهم این بود که اصلا این کتاب رو شروع کردم، حس خوبی از اینکه نامه‌های خصوصی و عاشقانه‌ی کسی رو بخونم نداشتم و ندارم، اینکه محتوا من رو به ادامه‌دادن ترغیب نکرد رو هم فعلا می‌ذارم پای همین اشتباه.
Profile Image for Nastaran.
257 reviews88 followers
August 2, 2020
گفته بودم چقدر شاملو رو دوست دارم؟ و این دوست داشتنم به سال‌های کودکی برمیگرده؟ به سال‌هایی که از قفسۀ کتاب خونه مادربزرگم بالا می‌رفتم از طبقه دوتا مونده به آخر هوای تازه رو برمی‌داشتم و شبانه‌ها و بارون و پریا رو می‌خوندم و غرق یه رویای وصف نشدنی توی عالم نه ده سالگی تا کهکشان‌ها دورتر سفر می‌کردم...
برای من شاملو شاعر بزرگ معاصر نیست، برای من شاملو یه تیکه از خاطره‌های شیرین کودکیمه...
و حالا مگه میشد از این کتاب لذت نبرد...
زیبا بود. خیلی زیبا بود...
به تو گفتم:«زیاد، خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.»
جواب دادی:«هرچه این حرف را تکرار کنی، باز هم می‌خواهم بشنوم!»

روزی که من تو را از دیروز کم‌تر دوست داشته باشم، آن روز آفتاب طلوع نخواهد کرد.

می‌خواهم زندگی کنم - به تمام معنا- می‌خواهم با تمام وجودم زندگی کنم، زندگی را بچشم، لمس کنم، در آغوش بگیرم. و طبیعی است که فکر کردن به زندگی، معنی دیگرش فکر کردن به تو است.



مرداد نود و نه
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
May 16, 2015
این مجموعه دربرگیرنده‌ی نامه‌های احمد شاملو به همسرش، آیدا، است. اکثر نامه‌ها در فاصله‌ی زمانی خرداد ۱۳۴۱ تا فروردین ۱۳۵۴ نوشته شده و البته بیش‌ترِ آن‌ها به اول‌های دهه‌ی چهل و آغاز آشنایی این دو مربوط می‌شود. بنا بر پیش‌گفتار ناشر، گویا این‌ها تمام نامه‌های شاملو نیست و نامه‌های منتشرنشده‌ی دیگری نیز از وی هنوز موجود است. از خلال این نامه‌ها، شیدایی و شوریدگی شاملو پس از رویارویی‌اش با آیدا به‌روشنی دریافته می‌شود؛ رویارویی‌ای که پس از دو شکستِ عشقی و دو ناکامی در ازدواج روی می‌دهد. عمده‌ی این نوشته‌ها در بیان همین شیدایی است و اطلاعات زندگی‌نامه‌ای اندکی از آن‌ها به‌دست می‌آید. در این نوشته‌ها به نابسامانی وضع زندگی و سلامت شاملو و آیدا و نیز برخورد او با کسانی چون غلام‌حسین ساعدی و چندین سفر او به جاهای مختلف ازسر ناچاری، اشاره‌هایی گذرا شده است. شاملو، خودش را دربرابر آیدا سخت حقیر و ناچیز می‌داند و با لحنی عاشقانه، با او به گفت‌وگوها و نیایش‌هایی این‌چنین می‌پردازد:
«خدای کوچولو! مرا توی بازوهایت، توی بغلت جا بده. مرا زیر پاهایت، روی زمینی که بر آن‌ها قدم گذاشته‌ای، جا بده.»
«هزارهزارهزار بار می‌بوسمت... نوک انگشت‌هایت را، زانوهایت را، گوش‌های کوچولویت را.» (۱۱۱)
و در جاهایی هم از نامهربانی و بی‌اعتنایی‌های آیدا گلایه می‌کند. این گلایه‌ها به‌ویژه از «سکوت» آیدا و «نه‌گفتن»های او است:
«سکوت تو شعر را در روح من می‌خشکاند. شعر، زندگی من است. حرف‌های تو مایه‌ی اصلی این زندگی است.» (۲۱)
«حرف بزن آیدا! [...] درخت با بهار و ماهی با آب زنده است و من با حرف‌های تو.»
و آیدا خوش‌بختی تصورناپذیر او است:
«آیدا؟ آیدای من؟ این‌جا بود؟کنار من بود؟ این طعم دبش که روی لب‌های خودم احساس می‌کنم، طعم آخرین بوسه‌ی او است؟ این لالایی سکرآوری که مرا این‌طور به خواب فروبرد، نفس او بود؟ زانوی او بود که گذاشت سرم را بر آن بگذارم؟ باور نمی‌کنم. آخر این خوش‌بختی خیلی بزرگ است.» (۷۴).
شاملو آیدا را «شعر من» می‌خواند و او را یگانه الهام‌بخش سروده‌های خویش می‌داند و در جایی می‌گوید: «برای خاطر تو که زیباترین شعر منی...» (۴۵). جالب است که او این سخن‌ها را ابداً مبالغه‌های گزاف عاشقانه و شاعرانه نمی‌پندارد. شعرهایش و بازتاب شخصیت آیدا در آن‌ها، گواه همین مدعا است. در جاهایی از این نامه‌ها شأن سرایش برخی شعرهای او نیز دانسته می‌شود؛ مثلاً شعر «هجرانی» که این‌گونه آغاز می‌شود: «چه بی‌تابانه می‌خواهمت ای دوری‌ات آزمون تلخِ زنده‌به‌گوری!» درواقع، در هجران شاملو از آیدا در سفرش به ایتالیا سروده شده است.
شاملو در شعرهایش نوعی عشق انسانی و جسمانی را مطرح می‌کند که قهرمان این نوع شعرها، همگی آیدا است. در این نامه‌ها هم اشاره‌هایی به این دیدگاه وی وجود دارد:
«من روح تو را دوست می‌دارم و به همان اندازه جسم تو را، گوشت گرم و زنده‌ی تو را، بوی تو را و پوست تو را و تن تو را دوست می‌دارم.» (۳۷).
«عشق می‌ورزیم تا چیزی که میان حیوانات به‌صورت غریزه‌ی حیوانی صورت می‌پذیرد، میان ما به‌صورت موضوعی بشری، موضوعی براساس "انتخاب دو روح" به‌صورت موضوعی که برپایه‌ی همه‌ی ادراکات انسانی، قلبی و خدایی استوار شده باشد، صورت بگیرد.» (۳۸).
«آیدا را می‌جویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد. آیدا را می‌جویم تا مرا به دیوانگی بکشاند؛ که من در اوج دیوانگی بتوانم به قدرت‌های اراده‌ی خود واقف شوم؛ که من در اوج غرایز انگیخته‌ی خود بتوانم شکوه انسانیت را بازیابم و به‌محک زنم. [...] آیدا! این‌که مرا به‌سوی تو می‌کشد، عشق نیست، شکوه تو است و آن‌چه مرا به انتخاب تو برمی‌انگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشه‌های ما است.» (۳۹)
اشکال بزرگ این کتاب، نداشتن ویرایش صحیح است. علامت‌هایی نظیر «[]» و «{}» در این متن به‌نادرستی به‌کار رفته است و کج‌فهمی‌ها و سوءتفاهم‌هایی پدید می‌آورد. در بخش‌هایی از کتاب ظاهراً حذفیات یا جاافتادگی‌هایی وجود دارد که عمدتاً با {...} مشخص شده است. پیدا نیست که آیا این بخش‌ها جزئی از نامه‌ها بوده که سانسور شده یا این‌که در متن دست‌نویس این بخش‌ها ناخوانا بوده و ازاین‌رو، آن را این‌گونه متمایز کرده‌اند. درهرحال، چه این‌ها بخش‌هایی ناخوانا از نامه بوده باشد، چه بخش‌هایی سانسورشده، این علامت‌گذاری (آکولاد) نادرست است و می‌باید این قمست‌ها در کروشه ([]) گذاشته می‌شد. بخش‌هایی از متن اصلی نامه‌ها هم در کروشه آورده شده و چنین می‌نماید که این‌ها افزوده‌ی مصحح است؛ درصورتی‌که چنین نیست.
Profile Image for Liloofar.
38 reviews33 followers
October 20, 2019
خیلی از شاملو نمیدونستم؛ البته هنوز هم خیلی نمیدونم!
اما تصورات دیگه ای داشتم، خوندن این نامه ها تصوراتم رو به کلی تغییر داد...

و برای بار هزارم:
'آیدا داشتن' هزاربار از 'آیدا بودن' لذت‌بخش‌تره.
Profile Image for Atefeh.
101 reviews3 followers
June 12, 2025
نامه های شاملو به آیدا خیلی قشنگن، واقعا زیبان و سرشار از عشق!
اما این نامه ها برای آیدا هستن، فقط آیدا و بس.
شکی بر این نیست که لذتی بی‌کران نهفته است در خوندن نامه‌ هایی در باب عشق، اونم توسط یه شاعر.
ولی بعد از تموم شدن کتاب به این فکر کردم که خوندن متنی که مربوط به زندگی شخصی فرده و چیزی بیان میشه که جنبه کلی ازش گرفته شده و نمیشه جای آیدا معشوق خود رو تصور کرد چه خوشی داره؟
آیا میشه گفت با نامه های شاملو میشود که رسم عاشقی آموخت، عشق در معنای علاقه شدید قلب؟ و یا ویژگی و مقام انسانی؟ نمی‌دونم، چون معتقدم هرکسی که عاشق میشه بلده مانند شاملو برای آیدا بنویسه و نیازی به استاد نیست.
توی قسمتی از کتاب یک نامه هم از طرف آیدا برای شاملو وجود داره و از نظرم خیلی خوبه که اون نامه توی کتاب گذاشته شده، چون اینطوری میشه احساس کرد عاشق که باشی بلدی زیبا بنویسی، چه شاعر باشی یا نباشی، جهان رو شناختی و غرقش نشدی و یاد گرفتی عاشقی کنی.
جدای از موضوع کتاب، چقدر خوب میشد که آدمها همچنان برای هم نامه می‌نوشتن، این تمرین نوشتن و خلاق بودن توی نگارش چیزیه که بوی زندگی میده، به قول اون بخش کتاب که آیدا کنار شاملو ساکت بوده و شاملو بعدا توی یک نامه ازش گله می‌کنه که کنار من سکوت نکن، شاید گاهی واقعا نیازه بعضی چیزها رو نوشت و اون فرد بخونه، نه اینکه گفته بشه و اون فرد بشنوه.
در کل خوندن کتاب به من این حس رو میداد که این نامه ها برای یک خواننده نوشته شده و حتی از خاطرات درونشون هم فقط یک نفره که در جریانه.
در آخر از نظرم شاملو به گونه ای دست به قلم نشده که من هم از خوندنشون کیف کنم.
Profile Image for luna_inthesouth.
141 reviews428 followers
January 13, 2024
Updated in 01/13/2024

this is literally Roman Iris in Persian version 😭 and it's from AGES ago

“Everything I write is for her and for her and at her will … I found with Aida the person I had never found in my life. »

➺At first,
l looked at her for quite some time
So much so
That when I received a look back
Everything around me
Had turned into her countenance
From then on I realized
That never more
Could I be away from her
Ever.


Unfortunately, I could not find an English translation but i added a summary down here from a website! (it doesn't belong to me, nor I have purchased it there, so be aware )
https://yaremehraban.eu/en/product/like-blood-in-my-veins
to mention, his poems are available in English if you are interested to read


Aida Sarkisian, known as Aida Shamlou, is the mistress of Ahmad Shamlou, his last and third wife. Aida’s brilliance is clearly seen in Shamloo’s works, and we owe the sweet pleasure we get from reading Shamloo to Aida’s love and affection, which ripples through many of Shamloo’s works and poems. Aida helped Shamloo in compiling and writing the book Alley … In the book Bam Boland, Aida also tells a light of her forty years of life with Shamloo and her character. Aida has a strange, silent and shadowy personality and Shamloo calls her “patient, nurse and believer”.

Every letter in the book, like blood in my veins, has something new to say to learn about love, relationships and life. The contents of the book, like blood in my veins, are involved with their conflicting emotions; She is passionate about Aida and from her silence, despair .. Shamloo wants to find out from Aida’s words what she is thinking and what she wants more to provide for her. But the idea of ​​the book is like blood in my veins, calm and patient.


Aida, the hope and the glass of my life .. Aida, the pulses of my heart; My good idea; Do not doubt; Aida, my God and my religion and … Aida Sarkisian

after fifteen years of Shamloo’s death, allowed the publication of these letters and the book Like Blood in My Veins; Shamloo’s letters to Aida were attractive and soulful.


➺In the void where there was neither a god nor an inferno
I had wished for your gaze, for your trust
With hopeless prayers.
A serious matter in between two deaths
In the emptiness between two singularities—
[Such is your gaze and trust!]

-------------------
➺I love her
For I know her
In friendship and oneness.

-------------------
➺Trees converse with forests
Grass with plains
Stars with galaxies
And I with you


32 reviews7 followers
July 22, 2019

«من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
خویش را غیر مینگار و مران از در خویش»
-مولوی
کتاب مثل خون در رگ های من نامه های احمد شاملوی شوریده و مجنون و شیفته ی آیدا است.نامه هایی که در آن ها به وضوح می‌توان دید که شاملو خودش را در عظمت عشق آیدا گم کرده و دیگر خودش را از آیدا نمیتواند تمایز دهد.مگر عشق چیزی به غیر از حس یافتن تکه ای از خودمان در وجود دیگری است؟
«دیگر چیزی به جز خود تو نیستم.چهره ات تمام زندگی مرا در آینه ی واقعیت منعکس میکند و این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه میماند.»
چیزی که این کتاب را خاص میکند قدرت بیان عجیب شاملو در ابراز احساساتش است.و نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که نویسنده ی نامه ها قبل از مرگش این نوشته ها را منتشر نکرد پس این نامه ها با هدفی جز ابراز علاقه به معشوق نوشته نشده اند و این چیزی است که بر عظمت شاملو می افزاید.

«به تو گفتم زیاد،خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.جواب دادی:هر چه این حرف را تکرار کنی،باز هم میخواهم بشنوم!»
Displaying 1 - 30 of 290 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.