آقا من نیومدم چار و پنج بدم برم. اگه چار و پنج بدم برمیه قضیه که ادامه رو نخونین. چون چار و پنج بده نیستم. :))
آقای کهندانی از دوستان عزیز من هستن و حداقل از نظر خودم ظلمه که بدون ریویو امتیاز بدم. حالا میخواد پنج باشه یا یک باشه. عملاً فرقی نداره خیلی. بعدم فارغ از رفاقت، بهندرت پیش میآد ریویو ننویسم. پس اینجوری شروع میکنم؛ اگه قرار باشه این اثر با آثار همردیفِ خودش مقایسه بشه، آره خب چار نمره خوبیه. به نسبت اونچه از فانتزی ایرانی میدونیم. ولی چون شنیدهها حاکی ازونه که نویسنده تو جلد سه خیلی ترکونده، دیگه منطقی نیست این چار باشه اونم چار باشه یا حتی پنج باشه. تازه ایراداتی داره که خدایی نمیشه ازشون چشمپوشی کرد.
اولین ایراد نثره. نثر روونه و سادهست. اما ابداً کشش نثر ادبی و داستانی نداره. سوءبرداشت نشه از حرفم، نمیگم باید پُر از تعابیر ادبی و آرایه باشه. ولی میگم بویی از ادبیات برده باشه. نثر نویسنده بیشتر از داستانی بودن، انگار علمیه. نه علمیِ تخصصی ها، مثلاً انگار داری یه مقالهی اینترنتی میخونی. خیزش خاک نسبت به پیشتازان این عیب رو داره، چون پیشتازان نثر خوبی داشت. داستانی بود. ولی اینجا انگار نویسنده فقط میخواست بگه. نثر فقط وسیلهای برای پیشبرد داستان بود نه جزو عناصر داستان. برای همین نثر در من کشش ایجاد نمیکرد.
مورد بعد ضربآهنگه. اونقد تند بود که یه جاهایی میرسیدم و میگفتم عه اینطوری شد؟ حالا ادعای حواسجمعی رو ندارم. ولی دیگه اینقدم حواسپرت نیستم. اگه ضربآهنگ معقول باشه اصن آدم حواسش پرت نمیشه، میشه؟ حتی آدمی به حواسپرتیِ منم بعد یکی دو صفحه تمرکز پیدا میکنه. ولی مدام انگار بین خط داستان کات میشدم تا یه صحنهای که خودمو پیدا میکردم. وقایع سریع میگذشت و بعضاً منطق فدای این سرعت و شاید روایت میشد. نویسنده اهل حاشیهروی نبود، چه خوب. کِش نمیداد و حوصلهتو سر نمیبرد، اینم خوب. ولی همیشه کتابی که کِش نمیده و سریعه، کتاب خوبی نیست. اتفاقاً یه بخشی هم کُند کردنِ ریتم و تعلیق و پرداخته. ما که نمیخوایم و نمیتونیمم کورنلیا فونکه شیم. ولی حداقل... نیل گیمن؟ داداچ نیل گیمن خیرشو ببر. :دی خلاصه که انتظار تفصیل و تعلیق و پرداختهای استادانه نداریم. ولی یه ریتم متناسب لازمه دیگه
یه چیزای غیرمنطقی تو داستان بود. حالا مسائل سیاسیشو نمیدونم و تخصصی هم ندارم. ولی تا جایی که تو داستان دیدم، مثلاً شخصیت مانی. واکنشش به ورود به انجمن و مرگ خواهرش منطقی بود. ولی با مرگ خانوادهش نه. بعدم اصلاً با کشتن نزدیکان طرف به چه هدفی میرسن؟ مرگ واقعهی تکاندهندهایه توی هر داستانی. ولی اولاً مرگ کی، بعدم چه تأثیری میذاره؟ من برام توجیه نشد الآن مرگ خونوادهی مانی درسته که مانی رو تحت فشار میذاره. ولی چرا فشار؟ وقتی طرف یه شخصیت تازهست که هر واکنشی میتونه نشون بده. ممکنه حتی راسختر بشه و میل به انتقام پیدا کنه. ینی از پادشاهی جهان با اون وجهه انتظار چنین حرکتی نمیرفت. پادشاهی جهان خیلی تشکیلات گنگی بود. خیلی از اهداف و نحوه رسیدن بهشون بیشتر حالت جادویی داشت تا منطقی. آدم میپذیرفت برای اینکه داستان پیش بره نه اینکه واقعاً درک کرده باشه.
قدرت مانی. اونجایی که از طرف پادشاهی جهان زندونی میشه، ینی تا قبلش هیچ نشونهای از قدرتش نبوده؟ خیلی یهویی اون همه قدرت رو نشون میده. شاید یه سری فلشبک به وقتایی که جرقهای از قدرتش بیاختیار بروز میکرده، منطقیش میکرد. ولی وقتی یه قدرت اینقد قویه و کارکرد خاصی داره، یهو بارز نمیشه. خیلی صحنهها گذرا بودن. مثل مبارزه برای نجات جون مانی. تا قبلش نویسنده داشت از وضعیت انجمن تعریف میکرد و من انتظار داشتم دقیق ببینم چطور وارد میشن. ولی همهچی از صحنهی مانی توصیف شد و سریع اتفاق افتاد. اون صحنهای هم که شکارچی روح- همون یارو قاتل چینیه واسه کشتن سیلویا؟ اگه اسمشو درست گفته باشم- حمله میکنه، ازون قاتل به این خطرناکی و مجربی بعیده که پیشبینی نکرده باشه ممکنه کسی برای نجات دختره بیاد. حالا من خیلی به صحنههای کمی اشاره کردم و زیاد بودن این سریع رد شدنا. گرچه پایان معقولی بود، نه خیلی خوش و خرم و نه یه پایان اعصابخردکن که انگار نویسنده مجبورمون کنه جلد بعد رو بخونیم.
ایدهی کلی تو سبکی نیست که من دوست داشته باشم(مشخصاً مشکل سلیقهی منه :همر:) ولی هیجان کارو دوست دارم و اینکه پای اسطورهها وسطه هم دیگه خیلی دوست دارم و چون میدونم جلد به جلد بهتر میشه، مشتاق بقیهشم. ریویویی که خواستم نشد حقیقتش. ولی گردندردِ وحشتناکم برگشته این اواخر. :دی حالا همگی پاشین یکم حرکات کششی بریم. :))
Persian mythological fantasy series with magic of the elements
بالاخره من تصمیم گرفتم واسه این مجموعه ریویو بنویسم. درسته خیلی وقت از خوندن این مجموعه گذشته اما من یه خصوصیت عجیب دارم که حسام در مورد کتابا یادم میمونه. شاید ساختار نوشتار یا چگونگی تحول کاراکترا از یادم رفته باشه، ولی یادمه چیزی در این روابط من رو اذیت نکرد و تحول کاراکترا واقع بینانه بود. حالا هر وقت بازخوانی کردم، این متن رو به روز میکنم. اما فعلا تا اون روز، توجهتون رو به کلیات جلب میکنم
این اولین کتاب فانتزی ایرانی بود که من خوندم و نمیدونستم باید انتظار چه چیزی رو داشته باشم اما واقعا خوشم اومد اولای کتاب یه کم کند بود، هرچند سوال در ذهن خواننده ایجاد میکرد و من رو به خوندن وا می داشت. و بعد که سرعت گرفت خیلی جذاب بود ، ایده اش ناب بود من عاشق داستانهای در رابطه با چهار عنصر و جادوی باستانی ام! فضاش وقتی از دنیای مدرن امروزی خارج شد، باستانی بود و حس خوبی بهم داد ساختار شخصیت ها واقعی و عمیق بود. و اینکه شخصیتها فقط ایرانی نیستند جالبه الهه ها و ایزدان ایرانی که در این کتاب بودن و داستان رو ساخته بودن نبرد آخر کتاب حماسی بود الان که دارم این رو مینویسم جرقه اشتیاقی در من شعله ور شد که ورژن اصلی اون افسانه های ایرانی رو که هنوز باهاشون آشنا نشدم بخونم.
توصیه میکنم اگه دوست دارین یه داستان محشر راجع به ایزدان ایرانی بخونین و باهاشون آشنا شین، اگر جادوی عناصر چهارگانه رو دوست دارین و دوست دارین نبردی حماسی بین خیر و شر ببینین حتما این مجموعه رو امتحان کنین
به امید روزی که ترجمه بشه و خارجی ها هم بتونن از فرهنگ ایران و فانتزی ایرانی لذت ببرن.
خیلی خلاصه مینویسم کتاب، کتاب بدی نبود! ازش لذت بردم؟ بهشدت! ایراد داشت؟ بله آیا قراره ادامه مجموعه رو نخونم؟ البته که میخونم! خیزش خاک رو طی همخوانی نشر ویدا به همراه دوستان و البته آقای نویسنده خوندم و این تجربه به مراتب شیرینتر و جالبتری از دفعه اول بود. خیزش خاک ایده جالبی داشت، داستان خوندنیای تعریف میکرد و منِ خواننده رو با خودش همراه میکرد! ولی برای من شخصیتهاش زیادی در پس پرده بودند ک، زیادی به همه مشکوک بودم و حس بیاعتمادی زیادی به تکتک افراد داشتم. بهعنوان یک خواننده این حس رو دوست ندارم! این ناآشنایی با شخصیتها و عدم شناخت و پردازش کافی اصلا دوست ندارم و اینکه تمامی افراد (بجز پروتاگونیست اصلی) در هالهای از ابهام بودند. با تمام این موارد، هم دفعه اول و هم این دفعه، حس خوبی از خوندن کتاب بهم دست داد و نمیتونم از این حس بگذرم ^_^ گمانم اینه که جلدهای بعدی قراره هیجانانگیزترین سفر رو داشته باشیم :) تا اون موقع منتظر میمونم :دی
در تاریخ ۱۴ اسفند سال ۹۷ کتاب را به اتمام رساندم و نمرهام ۲.۸ ستاره است. کتاب خیزش خاک شروع ضعیفی دارد ولی به تدریج پیشرفت میکند و از زمان ورود مانی به بعد زمان باستان چندین مرتبه بهتر میشود. بیشتر نمرهای که از کتاب کم میکنم به دو دلیل است. یک، نوع روایت داستان که بیشتر به حالت تعریفی هست، یعنی داستان در حال و به شکل مضارع بیان نمیشود بلکه اتفاقات و حوادث پیش میآیند و نویسنده خبر آنها رو میدهد که این نوع روایت خستهکننده و کسلآور میشود. دلیل دوم پرداخت اندک داستان به شخصیت اصلی و زندگی او یعنی مانی است. به قدری ناگهانی زندگی عادی او متحول میشود و تمام نزدیکانش جانشان را از دست میدهند که خواننده اصلا نمیتواند با حال و شرایط او ارتباط برقرار کند. ای کاش روند ملحق شدن مانی به انجمن پاترا و اتفافات ناگوار زندگیش آرامتر و با جزئیات بیشتر پرداخته میشد تا مخاطب با درک روابط مانی با اعضای خانواده و زندگی عادیش بهتر شرایط جدید و تحولات او را درک کند. توصیف اشخاص کافی و خوب است اما توصیف محیطها اندک است و جای پرداخت زیادی دارد. ای کاش تعداد صفحات کتاب صد یا دویست صفحه بی��تر میبود و به جزئیات بیشتر توجه میشد. موردی که باعث شد کتاب را تحسین کنم و با اشتیاق بخوانم قسمتی بود که مانی وارد تخت جمشید میشود و به زمان باستان میرود. جاییکه مخاطب با ایزادان ایرانی آشنا میشود. هر چند ایزدان به سرعت معرفی میشوند اما باز هم حضورشان و تاثیرشان در داستان و آموزش مانی جذاب و خواندنی هست و همچنین نبرد پایانیشان با نیروهای شر هیجانانگیز است. در مجموع اگر به فانتزی بومی و اساطیر ایرانی علاقه دارید به شدت توصیه میشه کتاب را بخونید و داستان طولانی این مجموعه ۵ جلدی را که در آن با اساطیر ملل مختلف آشنا میشوید آغاز کنید.
با خوندن کتاب میشه گفت قلم نویسنده کمی ناآشنا و غریب جلوه می کنه، اونم به خاطر توضیحاتیه که اغلب توی سبک فانتزی، غیر لازم و اضافی به شمار میرن. فکر کنم بهتر بود به جای یه سری توصیفات غیر لازم، سراغ توصیف چیزایی می رفتن که خواننده در موردشون کنجکاو میشه. ولی در مورد داستان باید بگم که واقعا خوشم اومد و ذهن خلاق و آماده ی نویسنده رو نشون میده، چون بر خلاف بقیه فانتزیای ایرانی که همش در مورد غول و شاهزاده و طلسم و این جور چیزای کلاسیکه، این فانتزی مدرن بود و داستانش واقعا آدمو به خوندن ادامه جذب می کرد. پی نوشت: چقدر حرف زدم :|
بالاخره حس ریویو خب اول ازهمه اینکه این کتابی بود که منو با فانتزی ایرانی و کارای بقیه دوستان آشنا کرد. اینکه بالاخره در مورد اسیاطیر ایران گفته میشد واقعا خوشحالم کرد و انقد ذوق زده بودم و هستم که دوست دارم جلدای بعد و مجوعه های بعد هم مختص اساطیر ایران باشه و اما خود کتاب ، اتفاق افتادن داستان ها توی ایران بخش جذایی بود و حیف که کم بود این بخش....خیلی دوست دارم که موقعی توی این خاک راه میرم حس کنم که اتفاقای جادویی اینجا هم داره اتفاق می افته ایده کتاب به شدت جذاب بود ، توصبفات و فضا سازی ها به نحو احسن انجام شده بود ، بعضی از تدابیری که برای اتفاقات در نظر گرفته شده بود واقعا خلاقانه بود و همچنین حواس جمعی نویسنده رو میرسوند(تراشه های مترجم :دی)
و شخصیت پردازی ، باطن شخصیت ها ، چیزی که بر خلاف ظاهرشون زیاد بهش پرداخته نشده بود و به نظر من مهمتر از بقیه ارکان داستان نویسیه ارتباط چندان خوبی با مانی و یا بقیه شخصیت ها برقرار نکردم و یا اینطور بگم که درک درستی ازشون نداشتم و نشناختمشون، به عنوان مثال مانی ، نفهمیدم که چه جور شخصیتی داره ، شجاع ، محتاط ، کنجکاو ، باهوش ، فداکار ، درون گرا ، برون گرا یا......چیزی که واقعا خیلی مهم بود تو داستان ، یه بخشی از داستان اشاره میشهو این باعث شده بود که بعضی از اتفاقات داستان به درستی روی خواننده تاثیر نزاره
به نظرم این کتاب جای کار خیلی داشت و اگه روزی یه نسخه بازنویسی شده این کتاب منتشر بشه(که خیلی امیدوارم بشه) با افتخار این اثررو میخرم و کنار سه تا خیزش خاک فعلیم قرار میدم:)
از نویسنده و اهل قلم هم عذر خواهی میکنم که انقدر طولانی حرف زدم و ایراد گرفتم ،
کتاب واقعا جالبی بود.نمیخوام ریویوم طولانی باشه و فکر میکنم همین کافی باشه که بگم بعد خوندن کتاب چیزی که باعث ناراحتیم میشد کوتاه بودن کتاب بود.من علاقه ی زیادی به فانتزی های ایرانی ندارم و همه ی کتاب هایی که سراغشون رفتم رو نیمه کاره گذاشتم.اما این کتابو بدون اینکه بدونم چیجوری تموم کردم(!!!!!) .قلم کهندانی خیلی روونه و خستتون نمیکنه.شخصیت پردازی داستان به طرز شگفت انگیزی قویه و به هیچ وجه روند کتاب قابل پیشبینی نیست. شدیدا پیشنهاد میشه :D
------------------------------------ 2015/12/30 برای دومین بار این کتابو خوندم و واقعا نمیتونم برای جلد دوم-که تا چند روز دیگه بیرون میاد-صبر کنم دقیقا همون حسیو داشتم که وقتی ادم دوستاشو بعد یه مدتی میبینه داره ینی دارم میگم شخصیت های کتاب عالین و چقدر با تاثیری که اتفاقات و گذر زمان تو شخصی مانی داشت حال کردم. ولی هنوز همون مشکلو دارم باش.کووووتاههههه امیدوارم (نفرین بیوا ( پادشاهی جهان، #2 طولانی تر باشه
بعدا نقد مینویسم ^_^ آپدیت: اوکی الان متوجه شدم اصن تو نقد نوشتن خوب نیستم ولی هر چی به نظرم اومد میگم. اگه غلط ملطی چیزی هم داشتم عذر میخوام چون دارم با موبایل می نویسم اینارو اوکی ام به نظر من اینکه اولش از آینده شروع شده بود خیلی خوب بود چون کنجکاوی آدم رو زیاد میکنه :دی و اینکه تاریخ و مکان و اینا رو هم نوشته بود واسه من تازه بود و دوست داشتم. فصل ها هم که کوتاه بود و این خیلی خوب بود چون آدم خسته نمیشه. من قلم نویسنده رو دوست داشتم (دارم؟) و راحت خوندم کتاب رو و اگه مشکلاتی برام پیش نمیومد یکی دو روزه تمومش کرده بودم. خود داستان (منظورم plot ئه) رو هم که دوست داشتم ^_^ اینکه ایزدان به دنیای امروز میان :دی فکر کنم همه به این دقت کردن که چرا (اسپویلر-اگه نخوندید داستانو نخونید) هر چهار مبارز تو کتاب اول مشخص شدن و شاید اینو یه ضعف (؟؟) بدونن، :/ هر چند برای من هم یه طوری بود که هر چهار تا تو کتاب اول پیدا شدن ولی به نظرم دلیلی داشته و احتمالا تو کتاب های بعدی متوجه میشیم. :)(اسپویلر تموم شد:-") نمیدونم واسه من اینطور بود یا نه ولی برای من داستان زود پیش رفت، شاید اگه نویسنده یکم مثلا بیشتر توصیف میکرد یا توضیح میداد بهتر میشد. صرفا جهت اینکه اینقدر داستان زود پیش نمیرفت :-؟ (ببخشید اگه جمله م غلطه) از بین شخصیت ها من وولکان و اشه رو دوست داشتم. و قسمت های مورد علاقه م (اسپویلر^_^) یکی اونجا بود که مانی میره قصر یمه، چون میشد گذشته و اون زمانا رو حس کرد ^_^ و یکی هم اونجا که تا اشه غریبه میدید حالت تدافعی (؟) میگرفت :)))) (اسپویلر تمام :-") دیگه فعلا چیزی به ذهنم نمیاد که بگم :-؟ اگه چیزی به ذهنم اومد حتما اضافه میکنم :-؟ جز اینکه یه پیشنهاد داشتم که کاشکی واسه جلد دوم آخر کتاب یه لیست بزارن از ایزدان و اساطیر باستانی که توی کتاب اومدن. من هی تلفظ اسما یادم میرف ._. و در آخر هم از دوست خوبم، فانتزی نویس ایرانی و سردبیر افسانه ها، نیما کهندانی کلی تشکر میکنم و امیدوارم همیشه موفق باشه. ^^ بی صبرانه منتظر جلد بعدی ام... :)
خیزش خاک میتونم بگم بهترین اثر تالیفی بود که خوندمش راستش اول که با نشر ویدا آشنا شدم ، اصلا قصد خوندن اثر های تالیفی آقای نیما کهندانی رو نداشتم، که بعدش دیدم تو گروه عمومی نشر خیلی ازش تعریف می کنن ، خب منم خوندمش و واقعاااااا ازش خوشم اومد. جلدای بعدی رو هم به زودی می گیرم و میخونمش:) مرسی آقای کهندانی:) مرسی نشر ویدا:)
خب تا اینجایی که خیزش خاک رو خوندم ، نه اینکه بگم خوشم نیومد ، چرا اومد. ولی بعضی از قسمتا خیلی سرسری نوشته شده بود و از این موضوع خوشم نیومد امیدوارم تا آخر این کتاب و یا حتی جلدای بعدی این مشکل رفع بشه حیفم میاد به این کتاب قشنگ پنج تا ستاره رو کامل ندم:)
حقیقتش خیلی سعی کردم توی نمره دادن دست خودم رو بالا بگیرم، ولی بازم نتونستم بیشتر از یک ستاره بهش بدم کتاب جهان سازی ضعیفی داشت، نحوه تشکیل انجمنها و حتی دغدغهی شخصیتا و هدفشون برای تشکیل جنگ کمی سرسری بیان شده بود و میتونست با جزئیات بیشتری بیان بشه و بهشون پرداخته بشه در واقع بخوام صادق باشم کل کتاب اینطوری بود، خیلی سریع و ساده از روی مسائل رد شده و همه چیز به صورت خلاصه بیان میشد و فقط نکات اصلی توی کتاب بیان میشد، همین موضوع مانع این میشد که با این کتاب ارتباط بگیرم حتی قسمت اساطیر ایرانی میتونست پرجزئیاتتر باشه تا توی ذهن نقش ببنده، به طور مثال اگه چند وقت بعد کسی اسم امرتات رو به عنوان یک اساطیر ایرانی بیان کرد، ته ذهنم یه چیزایی از اون کارکتر بمونه و با اون آشنایی جزئی داشته باشم(البته اگه واقعا بخشی از هدف کتاب، آشنایی با اساطیر ایرانی بود!) جدا از اون که موضوع هم تکراری بود و تقریبا 70 درصد کتاب کاملا قابل حدس بود، اون یک ستاره رو فقط به خاطر استفاده از اساطیر ایرانی در کتاب و خسته کننده نبودن روند کتاب میدم!
وقتی امسال نمایشگاه کتاب برای اولین بار رفتم،از مسئول انجا نظرش را راجع این مجموعه پرسیدم و نهایت علاقه را به این کتاب داشتند. مطمئن بودم میخرمش... و پشیمان نیستم. خیلی به نظرم جالبه که دو دنیای باستان و مدرن در بعدی جادویی با هم آمیخته شده اند. قلم نویسنده را خیلی دوست داشتم. نه آنقدر عامیانه بود که لوس به نظر برسد و نه آنقدر ادبی که فهمیدنش مشکل باشد. من در واقع اگر بخواهم در نظر بگیرم که آقای کهندانی این را بخوانند و خوششان باید بیاید از ریویو من،خیلی صادقانه نخوواهم نوشت.بنابرین ترجیح میدهم صادقانه بنویسم. شخصیت ها را دوست داشتم. اما کمی به نظرم رففتار ها غیرطبیعی و باورنکردنی بود!مثلا نباید حال مانی با یک صحبت کردن ایزبانو ب او خوب شودبه نظرم منطقی بود اما باید بیشتر پرداخته میشد .شخصیت مانی در 3چهارم داستان به او پرداخته شده بود.اما در صورتی که به جنگجوی دوم مقدار خیلی کمی از کتاب اختصاص داده شده بود و این کمی نا عدالتیست. (و شاید هم تبعیض جنسیتی...شوخی میکنم. میدانم کتاب دوم شخصیتی دیگر است) خخخخ... در مورد فضاسازی،جاهایی خوب بود و جاهایی کمتر پرداخته شده بود.چرا؟باغ دنیای باستان اصلا واضح نبود. دوست داشتم بیشتر بدانم...ا تعریف خیلی زیادی شنیده بودم و مطمئن بودم از آقای کهندانی کمتر از این بر نمیاید. موضوع داستان خیلییی خوب بود. ایده خیلی جذابی بود و معلوم بود جمله به جمله آن کار شده است.کتاب به شدت قوی ای بود و موضوع لوسی نداشت. اگر از نقد آن بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که نقد تمام شد...نظر خودم را اعلام میکنم: این جالب نیست که ایران جهان سوم نامیده میشود،اما آمریکای جهان اول نیمی از مردمش مهاجر بوده اند.و جالب تر از آن...آمریکا اجازه ورود مهاجران ایرانی را نمیدهد...و جالب تر از آن:همه آمریکایی ها داستان های فردوسی و کلیله و دمنه و هزار و یک شب را شنیده اند... بگذار آنها جنگشان را بکنند..بگذار آنها بین همسایه ها و وستان دیوار بکشند...ارتباط ما ناگسستنیست. ما با خواندن داستان های مختلف، دوست یابی میکنیم....هیچ جنگی بین کتابخوان ها نیست...در دنیای کتابها،زندگی نوع دیگریست...زندگی ساده است... حدالقل در این داستان، آمریکاست که فرو میریزد... و در جمع بندی ،بگویم که داسان مورد علاقه ام نیست چون علقه چیزیست شخصی. اما کتابی است که ارزش خواندن دارد.4.5 شایسته این کتاب بود به نظرم...ممنون از آقای کهندانی/فنویسنده این کتاب. و نشر میدا برای چاپ!ممنون
پ.ن:شما هم اگر بهد از نمایشگاه کتاب 4 کتاب را در 3 روز تمام کنید، مثل من سرتان را به دیوار میکوبیدید که چرا تمام شد... :)
خب خیزش خاک اولین کتاب فانتزی بود که از یک نویسنده ی ایرانی میخوندم ودومین همخوانی من محسوب میشه. کتاب شروع گنگ و نامفهمومی داره ولی کم کم پیشرفت میکنه و می فهمیم چی به چیه. و به نظرم خیلی سریع پیش رفته بود اگه جزئیاتش بیشتر بود علی الخصوص روی شخصیت مانی و زندگی خانوادش و همچنین مکان ها بیشتر کار شده بود میتونست بهتر از این باشه. من از زمان ورود مانی به زمان باستانی به بعد کتاب رو بیشتر دوست داشتم.حضور ایزدان باستانی ایران توی کتاب خیلی جذاب بود. مجموعا دوستداران کتاب های اساطیری خصوصا اساطیر باستانی ایران به این کتاب فرصت بدین. این مجموعه پنج جلده که تا به الان چهار جلدش منتشر شده و اینطور که شنیدم جلد پنجم در راهه. من که دوست دارم از زندگی بقیه مبارز ها هم سر در بیارم قطعا ادامه میدم.
نمره واقعي:1.5 نقد خیزش خاک جلد اول مجموعهی پادشاهی جهان نوشتهی نیما کهندانی اواتار ولی در دنیای امروزی؟ ~~~~~~~~~~~ -نکته:این نقد دارای اسپویل نیست ~~~~~~~~~~~ •اول از همه یه خلاصه از کتاب بگم: زمانی که دنیا در بدترین شرایط خودش است. زمانی که همه چیز به پایانی نزدیک است. چهار مبارز انتخاب میشوند،چهار مبارز با چهار عنصر متفاوت اغازی برای پایان دادن این پایان مبارز اول،مانی است. پسری ایرانی. پسری که از خاک میآید و از خاک میرود اما مگر تنها مبارز بودن کافیست؟
•خب بریم سر اصل مطلب. خیزش خاک اثری بود که توی شش روز نوشته شده بود و از تجربیات اولیهی نویسنده بودش. و به نظرم نوشتن همچین کتابی توی شش روز اصلا کار اسونی نیست. و اینم در نظر بگیرین. این کتاب سال ۹۲ چاپ شده. وضعیت ادبیات ژانری تالیفی هخبن الانم تو ایران خوب نیست! چه برسه به نود و دو! کاملا نوپاست و تازه داره شکل میگیره این از چیزاییه که باید در نظر بگیریم. پلات اصلی داستان چیزیه که ممکنه ما شنیده باشیم. عناصر چهارگانه. ولی وای خدای من، وقتی شروع میکنی به خوندن تازه به نبوغ و تفاوتش پی میبری! جوری که اساطیر توی داستان جا شدن،طوری که از ایزدان باستانی حرف زده شده.... من چی بگم واقعا. من تازه با این کتاب فهمیدم ما چقدر اسطوره و ایزد داریم و وافعا موقع گشتن دربارهشون سرگیجه میگیره ادم! پیوندی که کتاب با ایران خورده در تک تک فصلا حس میشه. و این واقعا جذابه. پلات ماجرا ممکنه یه ریزهکاریاییش مشکل داشته باشه. ولی میشه ازشون چشم پوشی کرد کاملا. به غیر از اونها سیاست بازیهای کتاب رو دوست داشتم. به نظرم چیزیه که تو هر کتابی مقداریش لازمه. چون کتابها علاوه بر بردن ما به دنیای خیالی باید رگههای واقعیت رو تو ذهنمون بسازه.
•نثر داستان در کل ایراداتش کم نبود. ولی لذت بخش بود و میشد پیشرفت رو صفحه به صفحه حس کرد. مشخص بود که یه جاهایی نویسنده داستان رو با اشتیاق بیشتری مینوشته و بیشتر از نوشتنش لذت میبرده و خب اون تیکهها خیلی خوب نوشته شدن. از ایراداتش میتونم به: -مقدار توصیفاتی که کم و زیاد میشدن -سرعت خیلی بالای وقایع -توضیحات کن در رابطه با یک اتفاق در کل اینا ایراداتی بودن که توی کتاب حس کردم ولی هی بهتر شدن هی بهتر شدن و امیدوارم تو جلدای بعدی کلا از بین برن.
•خب.شخصیت پردازی. شخصیت پردازی نسبتا خوب بود. ولی باز هم نتونستیم کامل ببینیم ما شخصیتا رو به سری خصوصیات از هر کدومشون گفته شد فقط. مثلا خود شخصیت اصلی کاراش غیرقابل باور بودن برام. کاملا غیرقابل باور منطقی نبود احساساتش و قابل درک. و این اذیتم میکرد یه مقداری. ولی به تدریج اینم توی کتاب بهتر شد و درست تر و پیشرفتش کاملا حس شد و خب حس خوبی داد که این پیشرف رو دیدیدم. اگرچه به نطرم تعداد شخصیت فرعیا یه خرده زیاد بودن و نمیشد به همهشون رسید.
•فضاپردازی و فضاسازی رو بالاتر هم گفتم. خوب در نیومده خیلی ولی پیشرفت کاملی داشت رو به پایانش و در این باره بیشتر چیزی نمیگم چون بالاتر گفتم
•پلات توییستها....خیلی قوی نبودن. بعنب نه اینکه قوی نباشن کتاب پلات توییست انچنانی نداشت به جز یکی که ادمو تو شوک فرو میبرد فکر میکنم این کار نویسنده از قصد بوده باشه و نمیشه گفت ضعف.
•فصلها کوتاه بودن و این برای من شخصا خیلی لذت بخش بود چون فصل کوتاهو بیشتر ترجیح میدم به بلند و این مزیتی بود برای من توی این کتاب
~~~~~~
در اخر این کتاب رو به همه،مخصوصا خورههای اساطیری پیشنهاد میدم. نمرهی من بهش ۱۰/3 یا ۵/1.5 هستش #نقد #خیرش_خاک
از اونجا که تو چین زندگی میکنم برخورد خصمانه نویسنده نسبت به این کشور رو شدیدا محکوم میکنم. D: اصلا چه معنی داره هم قاتل و هم خائن رو چینی قرار میدی و هم اولین کشوری هم که سقوط میکنه چینه؟ 非常糟糕的 از اون گذشته دیوار چین مگه یه متر دو متره که ناحیه و منطقه دربارهاش استفاده شده؟ بیست و یکهزار متر دیواره! مضافا چنین دیواری تو جنگ نوین، یا چیچنایتزا چه اهمیتی میتونه داشته باشه؟ از شوخی بگذریم. تاکید روی گوشی سری گلکسی سامسونگ، سرچ تو سایت گوگل، "بیان ماجرا از طریق اینترنت"، توصیفات محیطی خونه، تیپ و قیافه همه شخصیتها و مدل لباس پوشیدنشون، همگی به خام بودن قلم نویسنده برمیگرده. این تکنیکهای نوشتاری توصیفمحور با این همه جزئیات بیمورد قرنهاست منسوخ شده. داستان خیلی کودکانه پیش میره و رگههای میهنپرستی نوجوانانه و خام، رازورزیهای ایلومیناتیوار از شدت دستمالی شدن مندرس شده، و واکنشهای مضحک از طرف مانی معجون در همجوش کدری درست کرده. فقط به این پاره داستان توجه کنید تا حساب کار دستتون بیاد: "اونا همیشه ناهماهنگیهایی در کل کشورها به وجود میآوردن. تنها جایی که تا به حال از دستشون در امان بوده، ایرانه. ایرانیها به خاطر اعتقادات و همبستگیشون، تا الان اجازه نفوذ چنین قدرتی رو ندادن، هر چند نیروهای امنیتی ایران هم بیتاثیر نبودن. ایران کشور قدرتمندیه." جای توضیحی باقی نمیمونه. از اون گذشته پیشینه اون انجمن سری هم چیز غریبیه. پیشگوییهای رازورزانه و آخرالزمانی، بدون ریشه! یا ورود خندهدار و شبیه به کارتونهای راوی که برق زدن چشم مرد چینی رو بیان میکنه، اون هم وقتی که هیچکس متوجه این صحنه نشده (فقط کارکردش اینه که یه شخصیت رو برای خواننده اسپویل کنه). این دیالوگ سریالهای صدا و سیما که بعد از شنیدن خبر مرگ جاری میشه و اینجا هم داریمش: شوخی بیمزهای بود. آخه این چه طرز فکریه که فکر میکنه یکی میاد بگه فلان و بیسارت مردن، بعد تو شوکه بشی و گریه کنی، بعد بگن هارهارهار، شوخی کردم. حالا تو به دل نگیر! جدی چهطور میشه هنوز همچین چیزی رو تو یه داستان آورد و به نظر نویسنده منطقی بیاد؟ این بهکارگیری کلمات فارسی باستان تو جملهای که درش کلمه عربی (مثلا مکان) وجود داره ترکیب مضحکیه. من شخصا نیما کهندانی رو دوست دارم ولی اگر درباره کتاب خیزش خاک بخوام بگم این جور میشه که در مجموع پلات ساده و تکراریای داره و قلم نویسنده هنوز پختگی لازم رو نداشته و اگه از دوستان دلسوزی مشورت میگرفت، حتما بهش پیشنهاد میدادن که دست نگهداره، بیشتر بخونه و بنویسه و بعد اقدام به چاپ کنه. باور دارم نیما کهندانی با تجربهتر بالای ۸۰ درصد این کتاب رو تغییر میداد. متاسفانه سه جلد دیگه به دستم نرسید و میمونه تا سال بعد احتمالا وقتی برگردم ایران. شاید تا اون موقع جلد پایانی هم رسیده باشه.
کتاب فوق العاده ای بود . واقعا میگم که نویسنده به اون چیزی که میخواست رسید . اینکه اساطیر ایرانی رو بیاره جای اساطیر رومی و یونانی و ... نیما بین نویسنده های ایرانی فانتزی نویس تکی ... ��استشو بخوایید کتابو که خوندم چون قلمش روون بود یاد کتاب های خارجی می افتادم ولی یه اسم ایرانی که میدیدم تعجب میکردم و میفهمیدم که نه بابا این کتاب ایرانیه . واقعا آقای نیما کهندانی نسبت به سنشون (البته میون نویسنده های دیگه ) خیلی خوب و عالی نوشته . راستش شباهت تقریبا زیادی به کتاب پندراگن داشت . راست میگم . البته این نظر خودمه بی صبرانه منتظر کتاب دومشم تو همین ریویوم جواب سوالا رومیذارم پس از اینجا به بعد *اسپویله 1.شخصیت مورد علاقه ام بعد از مانی که اعتماد به نفسش بالا بود از وولکان بخاطر رفاقت و اینکه میشه روش حساب کرد و از اشه بخاطر هیبت و باحالیش خوشم میاد 2.از یه لحاظ از تارا فرنام بخاطر اینکه یهو خبر میده بدم میاد . از همون اول هم از گنگ هان بدم میومد. یه حسی بهم میگفت باید ازش بدم بیاد که اون حس هم درست گفت . از پژدو به خاطر پر کار بودنش و از فره وشی هم بخاطر غرورش بدم میومد 3.عالی بود . بقیش رو بالا توضیح دادم 4.پتانسیل خوبی داشت . چون یهو به جنبشی تبدیل میشد :دی 5.من یه ذره کار داشتم وگرنه زودتر تمومش میکردم ولی سه چهار روز طول کشید .میتونستم تو دو روز هم بخونمش 6.راستش آخرش یه جوری بود که انگار سانسورش کردن و کتاب ناقصه ولی در کل خیلی منتظرم که جلد های بعدیشم بیاد 7.بازم - راستش اینقدر تو پندراگن موارد غیر منتظره دیدم که الان این برام خوب بود ولی بازم خیلی خوب و عالی و راضی کننده بود 8.من که پرسی و قهرمانان المپ رو نخوندم ولی فک کنم اینم عالی بود 9.خیلی قشنگ بود. واقعا به کشورمون افتخار میکنم که یه همچین نویسنده ای رو تو خودش جا داده 10.خیلی ایران نقش خوب و به اندازه و عالی ای داشت . واقعا دست نیما جون درد نکنه 11.یه ذره کم و خلاصه بود 12.خیلی روون و پر انرژی بود 13.وولکان ، اشه ، مانی ، لوسیا ، همون اهریمن ریش مثلثی ( البته نتونستم تصور کنم ریش مثلثی چجوری میشه )پژدو 14.نویسنده خیلی قشنگ تونست فضاها رو توصیف کنه و من خیلی به ندرت تو بعضی جاها نمیتونستم مکان ها رو تشخیص بدم 15.از 10 بهش 9.5 میدم :دی اون نیم نمره هم بخاطر یه سری توضیحاتی که دادم بود .وگرنه عالی بود . واقعا دست آقای نیما کهندانی درد نکنه
قبل ازهرچيزى بايدبگم كه واقعا به آقاى كهندانى بابت تلاش براى واردكردن ژانرفانتزى به ايران تبريك ميگم. به شخصه خيلى كم پيش اومده كه ازين ژانر حتى ترجمه ى فارسى بخونم چون معمولا سانسورشده ن ومتن اصليشون روترجيح ميدم، بنابراين خوندن اين كتاب واقعابرام ارزشمندبود. البته شايدبه همين دلايلى كه بالاگفتم، موقع خوندن كتاب حس عجيبى داشتم. متن برام عجيب بود. بعضى توضيحات، خصوصا وقتى درموردمسائل ايرانى بودن، واقعا باعث ميشد بفهمم كه دارم كتاب ميخونم وغرق داستان نشم، كه البته اين مشكل ازمنه ونه ازكتاب. ولى واقعاعجيبه ديدن تلفيقى از عيدنوروز و ثور! البته انتقادهايى ازكتاب دارم كه ميشه گفت مهم ترينشون اينه: بعضى توضيحات واقعااضافه بودن وخصوصا توبخش هاى اول كتاب كه هنوزمانى درگيرماجرانشده بود، اين توضيحات واقعا اذيت ميكردن. واقعابراى توضيح سرچ كردن عبارتى توى اينترنت نياز به يك صفحه توضيح از مارك گوشى يالپ تاپ و تسلط مانى روى زبان انگليسى و توضيح تسك بار نيست! شخصيت پردازى هامطمئناميتونستن بهترباشن ولى تاجايى كه من ديدم توژانر فانتزى بيشتر به اتفاقات وحوادث توجه ميشه تاشخصيت ها ومدتى طول ميكشه تاخواننده بتونه بين اتفاقات شخصيت هاروبشناسه، وبه نظرم ازين نظر نويسنده خوب عمل كرده. البته خواهرهاى مانى نسبت به سنشون خيلى عجيب رفتارميكردن، شايدبهتربود به جاى سى وچهارساله و بيست ونه ساله، زير بيست و پنج سال بودن. امادرمورداتفاقات نظرديگه اى دارم. خيلى جاها زيادى داستان طولانى شدوشاخ وبرگ گرفت، مثل رفتن باماشين ازجايى به جاى ديگه ومكالمات راننده ومسافر، درحالى كه خيلى ازمبارزات حياتى ياقسمت هايى ازداستان كه مابايدبادنيايى كه نويسنده ساخته بيشترآشناميشديم، به سرعت برق وبازگذشت. بيشتر از پنج بارپيش اومد كه من بعدازدوصفحه كه حس كردم چيزى اشتباهه، برگشتم به عقب وديدم يه بخش خيلى مهمى رو ازقلم انداختم وبهش توجه نكردم چون كمتر از نصف صفحه بهش پرداخته شده بود. تقريبا تاسه چهارم داستان قصدداشتم فقط دوستاره به اين كتاب بدم. اما داستان كتاب رو دوست دارم، شيوه ى نگارش هم نسبتاخوبه، و تقريبا از وسطاى كتاب تصميم گرفته بودم كه جلدهاى بعدى رو بخونم بنابراين به نظرم حق اين كتابه كه سه ستاره داشته باشه. واقعاحس ميكنم خيلى پتانسيل پيشرفت داره وباتوجه به ريويو هايى كه ازجلدهاى بعدى ديدم، حسم درسته.
Lets introduce it by words! *Astonishing *Unpredictable *Easy-reading *Exciting *Noble These are words that I use to describe the Rise of Earth" book! I myself, respect this book deep in my heart. it's all about our noble history that we forget it through time. a rich history. It starts from Shiraz, continue to Dubai, Italy, Korea, Russia, China, Japan, Scandinavia and Ancient Iran! An exciting world travel with so many events that you will hold your breath! I can compare it to Riordan, some Gemmells and even Martin! You feel yourself in the middle of story. Our main character in this book is Mani. An Iranian teenager whom has the Earth power. he is one of four main element warrior that should stop the Kingdom of World from its own destiny. once you start the book, you can't put it down. the short seasons makes you to continue reading. time to time, you will ask "Ok, what is next? what will happen? why ended here?" the story and idea themselves are fascinating. Mr. Kohandani used "Deus ex Machina" and "Cliff hangering" in their correct time, in their correct place. You completely care about Mani and his characteristic. so i can say it is a successful book. but it doesn't mean its pure in mistakes
there are plenty of negative points. the story is so fast, some parts has missed that the writer used the power to make you believe its OK. There is lack of information about preparation of Mani. and an unbelievable power of the old gods that can completely solve anything. the end part was not that challenge.it seems writer just wanted to finish it and say hey! this is Mani ... this is the whole fight ... and boom! the end sequence! All warriors has been found in just 265 pages and mostly in the 1/3 of the end. I think it could be so much better.
by the way. I think the advantages will cover the whole disadvantages. so i will recommend it! waiting to read "Biwa's Curse" :)
خب...باید بگم عالی بود فکرش رو هم نمی کردم یه نویسنده ی جوون ایرانی اینقدر روان و فوق العاده بنویسه!!!!!!!!!وای اوایل داستان اتفاقات ناگواری می افتاد که هی منو غافلگیر میکرد و روند کند شده بود اما از صفحه 140 به بعد بود که دیگه نمیشد کتابو زمین گذاشت...ایزدان باشتانی همه و دیوها هم همگی قشنگ به کار رفته بودند و توضیحات مربوط به اون ها هم جوری نبود که حوصلتو سرببره و مثل این باشه که داری فرهنگ نامه ی اونا رو میخونی....توصیف مکان ها هم واقعا خوب بود واون تصویر ذهنی ای رو که خواننده می خواست بهش میداد و فقط مکالمات هم کم و هم کوتاه بود... یه جاهایی وجود داشت که همش میگفتم این با فلان قانون مذهبی تناقض داره ولی به سرعت جواب منطقی رو میگرفتم...الانم که فقط ناراحتم که چرا تموم شد و باید تا تابستون صبر کنم تا ادامه این ماجرای هیجان انگیزو بخونم...
ایشالا نویسندهش فکر نکنه برای اذیت کردنش شروع کردم به خوندن کتابا. بالاخره فرستاده دبیرخونه و منم دارم میخونمشون به سختی یکی یکی. نمیدونم. میگن جلد چهارم به بعد خوب میشه.
این بیشتر شبیه یه جور پروپگاندای ملی-مذهبی بود. توی این مایهها که پسره به خواهرش میگه روسریت رو درست کن. بیشتر شبیه اینه که شبکهی ۲ صدا و سیما بخواد سریال فانتزی درست کنه. فکر نکنم معجزهای بشه و جلدهای بعدی بهتر بشه.
کتابهای آقای کهندانی یک ویژگی خوب داره، اونم اینکه خیلی ایرانیه! فرهنگ، آداب، اساطیر و.. ایرانی توی کتابهاشون دیده میشه. راستش همین باعث شده من از نویسندههای ایرانی توقع ایرانی بودن داشته باشم و تو کتابهاشون (خصوصا ادبیات ژانری) مدام دنبال اِلمانهای ایرانی میگردم. ایده مجموعه پادشاهی جهان رو هم دوست دارم؛ اما، اماهای زیادی داشت. ترجیح من این بود که کتاب حجم بیشتری داشت و از اونطرف توصیفات داستان بیشتر میشد. واقعا جزئیات داستان برای من کم بود و نیاز به "داستان" بیشتری داشتم. بذارید منظورم رو اینطوری بگم، کتاب در رابطه با پسریه که متوجه میشه یکی از ۴ مبارز اصلی برای رویارویی با پادشاهی جهانه. این پروسه تبدیل مانی از یک پسر عادی به یک قهرمان رو من توی کتاب اونطوری که دلم میخواست ندیدم. یا بخشی از کتاب به ایران باستان سفر میکنه و مانی با ایزدهای باستانی ایران آشنا میشه، اما این آشنایی خیلی کوتاه و در حد یک معرفی بود. من متوجهم این کتاب جلد اول یک مجموعه پنج جلدیه و قرار نیست همه اتفاقات تو جلد اول بیفته، اما واقعا جلد اول میتونست ریتم آرامتری داشته باشه و بیشتر روی شخصیتهای اصلی مانور بده که من بهعنوان خواننده باهاشون ارتباط برقرار کنم. بهنظرم بهعنوان یک جلد اول خیلی سریع بود،و گاها بیشتر از داستان اطلاعات به خواننده میداد. از لحاظ نثر هم بیتکلف و شیوا بود، بخشهایی که شخصیتهای باستانی از کلمات قدیمی استفاده میکردند برام خیلی دلنشین بود. قسمت آخر کتاب کمی حماسی میشه و یک جنگ داریم، که اون هم دوست داشتم. در کل جنگنویسی آقای کهندانی رو دوست دارم. ( مخمصه بخونید، بای)
نسبت به کتابهای بعدی ضعیف بود.شخصیت پردازیها خیلی کم و سطحی بودن،.خیلی از وقایع سریع رخ میداد یا توصیف کافی نداشت که .کشش و جذابیت کتاب رو کم کرده بود مثلا تو بخش آموزش مبارز،خیلی جاها میگفت فلانی اومد و در فلان موضوع بهش درس داد.خب چی درس داد،چه طوری؟جا داشت .توصیفها بیشتر باشند.تو کتابهای بعدی خیلی بهتر شده بود این مسئله .شروع کتاب رو دوست داشتم.اون بخش گذشته ایده جالبی بود با توجه به اینکه کتابای زیادی در مورد اساطیر ایران نداریم،این موضوع پتانسیل بالایی داره.در کل کتاب ایده خوبی داشت و میشد بهتر هم .ازش بهره برداری بشه
کتاب جالبی بود اوایلش بخاطر توضیح و شناخت شخصیت اصلی کمی کند بود اما رفته رفته مخاطب رو جذب میکنه موضوع منحصر بفردی که میشه بهش اشاره کرد توضیح کامل نویسنده بود که بخوبی اشارات رو کامل میکردن درکل کتاب خوبی بود
اول از آقای کهندانی تشکر کنم اولین کتاب فانتزی تالیفی من و همین طور اولین کتاب تالیفی بعد از مدت ها که به دل من نشست! 👌🏻😌
در این زمونه،افراد کمی پیدا ميشند که درمورد اساطیر و ایزدان باستانی اطلاعاتی داشته باشند، یا حتی اهمیتی بدهند. به نظرم تاریخمون داره به فنا ميره😢، آثار کمی هستند که در غالب خیزش خاک پیدا میشوند، با تمام کم و کاستی ها شروع به خوندن کنید!حتما!😁
پشت کتاب: یک پادشـــاهی به سردمـــداری اهـریمن؛ در دنیایی که میشناسیم... جهان در شرف جنگی بزرگ است. ابرقدرتها منـزوی شدهاند و پادشــاهی جهـان بهتــدریج فرمانروایی جهانی خود را بنا میکنــد. چهار مبارز از جنس چهار جادوی باســتانی... انجمن پاترا یگانه نیروی مقابل پادشاهی جهان، سالهاست که با آنان مقابله میکند اما اعضای پاترا تنها به هـدف میاندیشنـد، وسیله هرچه میخواهد باشد. ایزدان باستانی، جنگجویانِ نبردی نابرابر در زمان ما... مانی، زامیاد؛ او را مبارز خاک مینامند. خـاکهای اهـریمـنی میخروشــند و مبـارزه از ایران امروز آغاز میشود...
نظر شخصی من :
ایده جذابی بود، ترکیب دنیای مدرن و باستانی که باعث لذت من می شد.
از نکته های مثبت این کتاب این بود که از ایزدان و اساطیر و اسطوره های باستانی استفاده شده و همچنین این کتاب تلنگری زد به کسانی که این کتاب را مطالعه میکنند؛از جمله خودم، که به تاریخ سرزمینمان اهمیت بدهیم.
*کاور کتاب هم عالی و زیبا بود،به توصیفات می امد.
اما هر کتابی کامل نیست، و نقص هایی داره
روند اتفاقات کتاب خیلی سریع بود و قسمت هایی که ارزش بیشتر کار شدن داشت،زود به اتمام می رسید.مثالش آموزش های مانی برای مبارز شدنش در چند فصل کوتاه خلاصه ميشد،و از نظر من باید خیلی بیشتر از این ها روش کار ميشد،همین طور خانواده مانی! من خیلی بیشتر دوست داشتم درمورد آنها بخوانم.
نکته بعدی این هست که توصیفات و فضای اولیه کتاب فوق العاده گنگ بود و یکم دیرتر با فضای کتاب آشنا شدیم، اما رفته رفته و کم کم بهتر ميشد،البته این توی کتاب ها یک اتفاق کاملا عادیه.
ما در کتاب با صحنه هایی بر می خوردیم که کلمات به انگلیسی نوشته بود، به نظرم بهتر بود معادل سازی ميشد.
البته این کتاب جز اولین اثر های آقای کهندانی به حساب مياد و آنطور که به ما گفتند به مدت ۶ روز نگارش کردند و آن موقع اديتور حرفه ای مثل الان نبوده!
دوستان می گفتند جلد های بعدی به مراتب بهتر ميشه،امیدوارم که اینطور باشه👀🙃
................... چیز هایی که از این کتاب یاد گرفتم: این که صبر کنم و فرصت بدم،
وقتی پای منفعت در میون باشه، هر کسی دست به کار های نابخشودنی می زنه حتی کسی که بیشتر از همه دوستش داريم و بهش اعتماد کردیم
حرف آخر: اگه از آثار تالیفی کشورمان حمایت نکنیم و نقد نکنیم، وضعیت بد تر از این ها ميشه، با نقد و نظر مثبت کسی پیشرفت نمی کنه، شکست ها و نقد ها باعث پیشرفت میشوند،پس از نقد کردن نترسيم، و انتقاد پذیر باشیم ممکنه حرف ما نقطه ی شروعِ پیشرفت کسی باشه!
آقای کهندانی اعتقاد پذیر و صمیمی بودند،من از لحظاتی که با ايشون در همخوانی بودم، بسیار لذت بردم🙃😍
نمره کلی: 3.5 یا 7 ممنون که تا آخر این متن رو خوندید👀💜
نام: خیزش خاک مجموعه: پادشاهی جهان(جلد اول) نویسنده: نیما کهندانی ناشر:ویدا امتیاز:3 از 5 ❌❌ توجه توجه در این ریویو شاید شاهد اسپویلی باشید😆
خلاصه: نبردی بین خیر و شر با شروع سال جدید مانی کامیاب فکرش رو هم نمیکرد که با گذشت یک هفته زندگی اش کاملا زیر و رو شود. اتفاقات عجیبی در حال رخ دادنه. اتفاقاتی که هیچ کس توضیحی درباره اشون نداره. عجایب هفتگانه ی جدید یک به یک درحال ناپدید شدن هستند و تمام کشور های قدرتمند با فراخواندن نیروهای خود به حالت آماده باش درآمدند. زمزمه های در رابطه با جنگ جهانی سوم به گوش میرسه اما چه کسی مسئول این اتفاق هاست؟ گروهی به نام پادشاهی جهان سعی در به دست آوردن قدرت و سلطه بر جهان داره. بر اساس نوشته های باستانیان تنها کسانی که میتوانند جلو آن ها را بگیرند 4 مبارز منتخب هستند. 4 نوجوانی که هر کدام یکی از عناصر چهار گانه (خاک، آب، آتش، باد)را در وجودشان دارند. انجمن پاترا که به منظور جلوگیری از اقدامات پادشاهی جهان تشکیل شده است به دنبال پیدا کردن این مبارزان است اما این انجمن تا چه حد قابل اعتماد است؟ باید دید آیا این 4 مبارز میتوانند به کمک آموزش های اساطیر باستانی یک بار برای همیشه اهریمن را شکست دهند و آرامش را به این جهان برگردانند؟
نظر شخصی: فکر کنم پارسال بود که مطلبی خوندم که خیلی مشتاقم کرد این کتاب رو بخوانم من کلا به داستان هایی که در رابطه با خیر و شر و یا اساطیر مختلف باشه علاقه ی زیادی دارم و تاحدودی این کتاب ناامیدم نکرد ولی از همین اول بگم موقع شروع این جلد (توجه توجه فقط جلد اول رو میگم) یکمی توقع اتون رو بیارید پایین. کتاب پتانسیل بالایی داره ولی خب ایراداتی هم داره که باعث میشه نتونم امتیاز بالاتری به این کتاب بدم. البته شنیدم که مجموعه جلد به جلد بهتر میشه و کتاب سوم و چهارم بهترین های آیم مجموعه هستند.
موضوع کلی داستان که نبرد بین اهریمن و نیکی تاحدودی تکراری ولی اگه بخواهیم وارد جزئیات بشیم از جمله نیروی عناصر و اساطیر و انجمن مطرح شده و.. با یک داستان جدیدی رو به رو میشیم حداقل بین کتاب های تالیفی که خوندم میتوانم بگم که ایده اش برای من جدید بود.
شروع از پایان.من معمولا داستان هایی رو که با یه قسمتی از فصل پایانی کتاب شروع بشه جوری که هم کمی گیج کننده باشه و هم خواننده رو درگیر بکنه رو دوست دارم شروع این کتاب هم به همین صورته. صحبت از پایان شد باید بگم بهترین قسمت این کتاب برای من پایانش بود. داستان جای حساسی تمام میشه و خب خیلی قسمت ها هنوز مجهول و ناتمام موندن که همین قضیه یکی از دلایلی که مشتاقم زودتر جلد دوم رو شروع کنم. در رابطه با داستان بخشی که نپسندیدم و کمی ناامیدم کرد بخش آموزش مانی با اساطیر بود که بیشتر حالت خبری و اطلاع رسانی داشت. من انتظار داشتم بعد از این همه تلاش انجمن برای یادگیری مانی آموزش ها با جزئیات بیشتر و به صورت کامل تری گفته میشود.
مورد دومی که خیلی برام لذت بخش بود استفاده از اسامی اصیل و شخصیت های ایرانی بود البته جا داشت به یکسری شخصیت های فرعی و حتی یکی دوتا اصلی بیشتر پرداخته بشه افرادی مثل دوست مانی، تارا فرنام و یا شخصیت منفی داستان
به نظر من بزرگترین دشمن این کتاب سرعت خیلی خیلی بالای اونه. نیمه اول کتاب یک مقدار این قضیه کنترل شده است اما نیمه ی دوم کتاب به قول یکی از دوستان واقعا نیاز به یک سرعت گیر داره. روند داستان به حدی تنده که یکسری از اتفاقات که پایه اصلی داستان رو تشکیل میدن فدای این سرعت شدند.
دومین دشمن توصیفات و توضیحات کمه نویسنده در جاهایی از داستانه. البته نه به طور کلی مثلا توصیفات مکان ها به قدری کافیه که به راحتی میتونستم اون محل رو تصور کنم اما توضیحات در رابطه با یکسری از اتفاقات و شخصیت ها و ظاهرشون ناکافی بود.
در کل اگه به اساطیر، جادو، قدرت های خاص علاقه دارید این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
درآخر خواهشی که از دوستان دارم اینه در مقابل کتاب تالیفی گارد نگیرید خیلی از کتاب های فانتزی نویسندگان ایرانی نسبت به یکسری آثار ترجمه قوی تر هستند ولی صرفا به علت اینکه نویسنده اش ایرانی و کار تالیفیه مورد استقبال و حمایت قرار نمیگیرند. وقتی حمایت کافی نباشه پیشرفتی هم صورت نمیگیره و تعداد کتاب های تالیفی کمتر و کمتر میشه پس خواهشا حمایت کنید😊
پ.ن: من خیلی خجالت کشیدم سر این کتاب به عنوان کسی که خوره ی اساطیر اینجا یکسری از اسماشون رو نه میتونستم تلفظ کنم نه برام آشنا بودند
This entire review has been hidden because of spoilers.