Jump to ratings and reviews
Rate this book

همراه آهنگ‌های بابام

Rate this book
وقتی که خوشحالیم مادرم خیلی خوب می‌رقصد. زن‌های همسایه با تشت دایره می‌زنند و مادرم رقص کردی می‌کند و رقص شاطری هم بلد است. اما هیچ وقت جلوی پدرم نمی‌رقصد. پدرم هر وقت عصبانی می‌شود به ما می‌گوید:‹‹ای رقاص‌های بی‌آبرو.›› و معلوم است که از رقص بدش می‌آید. من نمی‌دانم که مادر من که این قدر خوب است چرا هیچ‌وقت عکسش توی روزنامه یا مجله‌ای نیست و هیچ‌وقت مادر نمونه نشده است. وقتی که سالی یک‌بار بند می‌اندازد، خیلی هم قشنگ می‌شود.

96 pages, Paperback

First published April 1, 1974

7 people are currently reading
107 people want to read

About the author

علی‌اشرف درویشیان

63 books111 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
48 (19%)
4 stars
80 (31%)
3 stars
91 (36%)
2 stars
26 (10%)
1 star
6 (2%)
Displaying 1 - 30 of 32 reviews
Profile Image for Hasan.Habibi.
41 reviews
March 19, 2024
شاید تصورمون این باشه که هر داستانی از یه جایی شروع بشه یه جایی یه گره بیفته تو ماجرا و در نهایت به یک نتیجه ای برسیم آخر داستان.
اما داستانای علی اشرف درویشیان اینجوری نیست.( حداقل این دو تا کتابی که من ازش خوندم). باید در خلال داستان چیزی که سعی داره بگه رو بفهمی. باید غرق بشی تو تک تک جملات، تک تک دیالوگ ها، باید با شخصیت های داستاناش گریه کنی، حتی اگه اونا خندیدن..
اما باید بگم ظرف این کتاب گنجایش این حجم از غم و بدبختی رو نداشت و فلاکت گاهی ازش لبریز میشد..
.
داستان آخری واقعا اذیتم کرد، هی یه صفحه میخوندم ازش یه ربع فقط بهش فکر میکردم که چرا؟ چجوری میشه انقدر سیاه بخت بود؟
Profile Image for Mohammad Hanifeh.
333 reviews88 followers
April 3, 2020
عنوانِ کتاب، دلیلی بود که باعث شد بخونمش و اولین کاری بود که از جناب درویشیان می‌خوندم. با این‌که هیچ طرفدار ِداستان کوتاه نیستم، بسیار لذت بردم از این کتاب و البته که بسیار پردرد هم بود و چند جایی باهاش اشک ریختم. فقط یکی از داستان‌ها (به اسمِ یاره) رو نپسندیدم و مابقی، عالی بودن.

خلاصۀ بخشی از داستانِ اول: همراه آهنگ‌های بابام

روزها عروسک در دست من با آهنگ بابام می‌رقصد. همراهِ بابام هستم. همراه نغمهٔ سازش می‌رم و آهنگ‌ها و غصه‌های ما خیابان را پر می‌کند. یک روز، یک حاجی فیروز پیش ما می‌آید و کنار ما می‌نشیند. با پدرم دوست می‌شود. حاجی فیروز یک دایره زندگی دارد و شعر خوبی می‌خواند. بابام خیلی از آن شعر خوشش می‌آید و آن شعر را یاد می‌گیرد و ‌می‌خواند. بابام تار می‌زند و عروسک می‌رقصد و شعر حاجی فیروز را می‌خواند:
ای برادر تو بیا بشنو حدیث پرغمِ احوالِ ما
تا بدانی تا کجا رفته‌ست آه سوزناکِ سینه‌ها
مرغ و ماهی، خاویار و خامه و شیر و کره مال شما
نان و دوغ و شیره و جغوری‌بغوری مال ما
شبنم و بوی نسیم، برفِ قشنگ مال شما
سیل و سرما و بلا، خانه‌خرابی مال ما
هرچه باشد تازه و نو جملگی مال شما
آشغال و درب و داغان و قراضه مال ما
قالی و کفش و کلاه و چتر و شال مال شما
کوری و‌بی‌پولی و رنج و چلاقی مال ما
...
Profile Image for Somayeh.
227 reviews40 followers
February 26, 2015
حقیقتا این حجم از فلاکت برای هشتاد و پنج صفحه زیاد بود!!

از این شش داستان کوتاه, داستان ظلم آباد رسما قابلیت اجرا در سریالهای دهه فجر رو داشت!همراه آهنگهای بابام بد نبود اگر پایانش اونطور گل درشت شعار نمیداد!
مادر نمونه من اما خوب بود و دوست داشتنی, به نظرم بهترین کار این مجموعه بود.

به امید متنی شبیه آبشوران یا فصل نان به سراغش رفتم اما...دست خالی برگشتم!

Profile Image for Reza.
141 reviews104 followers
August 15, 2018
داستان های تلخ...
Profile Image for Peymanjafari.
212 reviews8 followers
October 2, 2024
تم تمام داستان های درویشیان فقر و فلاکت مردمان هست.
داستان یاره رو بیشتر از بقیه دوس داشتم
برای منی که کرمانشاه زندگی میکنم داستان های درویشیان خیلی ملموس تر هست
Profile Image for Nafiseh Miraei.
46 reviews15 followers
October 20, 2017
گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم درویشیان دنباله‌روی صمد است. فرقش با صمد شاید دور بودن نوشته‌هایش از تخیل باشد
Profile Image for Nazanin Mousavi.
126 reviews58 followers
May 14, 2018
کتاب اشک و آه و غصه و لعنت فرستادن به خودم و هر کس که می تونه کاری کنه و نمی کنه
Profile Image for Shokufeh شکوفه  Kavani کاوانی.
353 reviews171 followers
April 18, 2010
علی اشرف درویشیان همواره ماده داستانهائ خویش را از دنیائ اطرافش گرفته است و همین است که کتابهائ او را چنین جذاب و مردم پسند و خواندنی میکند. آهنگهائ بابام ؛ یادآور همه پدرهائ ماست.
Profile Image for Ali Karimnejad.
346 reviews226 followers
October 15, 2021
2.5

شبنم و بوی نسیم، برفِ قشنگ مال شما
سیل و سرما و بلا، خانه‌خرابی مال ما

هرچه باشد تازه و نو جملگی مال شما
آشغال و درب و داغان و قراضه مال ما

کتاب متشکل از 6 داستان کوتاه هستش که به جز 2 تای اولی، یعنی "همراه آهنگ‌های بابام" و "ظلم‌آباد"، باقی موارد یک سر و گردن پایین‌تر بودن و بیشتر حس قصه سرهم‌بندی شده‌ای رو می‌داد که نویسنده چپی ما قصد داشته از اون طریق، حس نفرت خودش نسبت به قشر سرمایه‌دار رو بروز بده تا از طریق این دشمن‌تراشی، انگیزشی در قشر فقیر بوجود بیاره. ای بابا. اصلا یکی از مشکلات کار این دنیا همینه که نمی‌شه با باد هوا جنگید!

داستان‌ها همگی با محوریت فقر و فلاکتی هستن که از سالیان قبل برای دوران پهلوی به ارث رسید و اونها نتونستند این موضوع رو درک کنند، و متاسفانه با تمرکز پیشرفت و مدرنیزه شدن مردم در برخی شهرها، به اختلاف طبقاتی و عقیدتی دامن زدند و زمینه‌ساز اندیشه‌های رادیکال در اونها شدند. تنها مزیتی که خوندن این داستان‌ه داره اینه که می‌تونه ما رو با فقر و فلاکت اون ایام مردم کرمانشاه بیشتر آشنا کنه
Profile Image for Sina Tahmasbi.
190 reviews9 followers
March 5, 2023
۱۵/۱۲/۱۴۰۱
۰۰:۲۲
شش داستان کوتاه، هرکدام از دیگری غمبار تر.
درویشیان به حق صدای فرودستان بود.
Profile Image for Alireza Zamani .
107 reviews5 followers
December 1, 2020
هر نویسنده ای قطعا تو اثار خودش تجربه زیسته خودش رو ناخودآگاه و خودآگاه دخیل میکنه، علی اشرف درویشیان هم علاوه بر اینکه تجربه زیسته خودش رو دخیل کرده، با توجه به اینکه چپ بوده عقایدش هم وارد داستان هاش میشن.
اینکه میگم عقایدش رو وارد داستان کرده منظورم اغراق های بیش از حد نیست چون نمونه هایی که تو داستان ها مطرح میشه شاید خودمون مشابهش رو از مادربزرگ ها و مادرهامون شنیدیم یا حتی خودمون دیده باشیم، منظورم اینکه عقایدش معطوفش میکنه که از قشر کارگر و ستم دیده ها داستان بگه.
درسته که کتاب سال 1353 نوشته شده ولی حتی هنوز هم مردم مناطق مختلف این ممکلت با همون مشکلات مواجه هستن، فقر، نا عدالتی، تبیض عدم توسعه هنوز هم کولبر ها تیر میخورن و هنوز هم بی سوادی و خرافات تو خیلی مناطق به قوت خودش باقی مونده، پس کتاب آنقدرا برامون غیر قابل لمس نیست.
‏کتاب مجوعه داستان هایی با مضمون فقر، بی‌عدالتی، بیکاری، ظلم، تبیض و هرچی بدبختی دیگه تصور کنید رو تو خودش گنجونده، ولی با این حال کتاب خوش خوان هست(البته اگه بتونید درد و رنج ها رو تحمل کنید و هر ده صفحه یه بار نبندین کتابو برین یه هوایی بخورین)
‏قلم درویشیان ساده و روانه و صمیمیت خاصی داره همراه با صداقت که مخاطب رو همراه میکنه، ضعفی که به کتاب میتونم بگیرم(البته این نظر شخصی بنده حقیره) اینکه گاهی بیش از حد حالت شعاری پیدا میکنه و شخصیت ها کنش هایی بروز میدن که واقعا بهشون نمیخوره این کارا یا حرفا.
‏داستان ها بیشتر از اینکه داستان باشن یه موقعیت هستن، ما با داستان خاصی شاید طرف نباشیم بیشتر با یه موقعیت بحرانی طرفیم که نویسنده سعی میکنه صدای فریاد و اعتراضش رو تو این موقعیت ها برسونه، شخصا میتونم بگم با همه اینا کتابی بود که ارزش خوندن داره.
نمره 3.7 از 5
Profile Image for محمّدحسین.
130 reviews8 followers
May 18, 2018
انتخاب محیط داستان ها و این که نزدیک به زندگی مردم پایین دست شهرستان ها، خصوصاً کسانی که به تهران مهاجرت کردند، از نقاط مثبت کتاب است
اما داستان ها در انتها کم و بیش دنبال نتیجه گیری مستقیم و دادن یک شعار و ... است که لذت خواندن را از بین می برد
داستان ها بکر هستند، فضای داستان ها غیر تکراری و جذاب
اما تمامی ��استان ها پیرامون رنج و بدبختی است. گر چه برخی صحنه ها حکایت از شادمانی های کوچک دارند: مثل صدای خنده نوزاد در «سحر در سبد» یا صاحب منصب در «مادر نمونه من»، اما این خوشی ها وجه غالب داستان نیست

داستا�� ظلم آباد اگر چه تلخ بود، اما خوب به دلم نشت. گرچه این داستان هم کمی شعارگونه است و مستقیماً در مواجهه با دولت، اما فضاسازی اش را دوست داشتم. بعد آن هم از«مادر نمونه من» و «همراه آهنگ های بابام» خوشم آمد
Profile Image for Ieren Modabberi.
83 reviews22 followers
June 6, 2017
...ياد برادر كوچكش افتاد كه آن روز صبح چايش را موقع خوردن صبحانه ريخته بود.
نصرت بي تقصير بود. ميخواست تكه اي نان بكند و چون سفت بود دستش ناگهان به استكان چاي خورد و آن را ريخت. پدرش با سيلب صورتش را گل انداخت و مادر فحشش داد. ديگر به او چاي ندادند. هميشه اينطور بود. هركس چايش را ميريخت ديگر به او چاي نمي دادند. نصرت نان بيات را با غصه و بغض جويد و خورد. قيافه اش را به ياد داشت كه چگونه براي بلعيدن نان رگهاي نازك و ظريف گردنش راست مي ايستاد و چشمانش را ميبست.
پسرك با خودش زمزمه كرد:"چه آرزويي روي دل نصرت ماند! آرزوي يك چاي شيرين."...
Profile Image for Sahar.
2 reviews23 followers
July 27, 2016
عميقترين و زيباترين توصيف از دردها و فلاكت هاى قشر محروم جامعه از قلم زيباى اين مرد تراوش ميكنه... كتابى بى نظير. هم طراز با كتاب از ندارد تا دارا كه تاثير عميقى در ديد من به جامعه داشته.
Profile Image for Fateme.
124 reviews2 followers
June 29, 2021
این کتاب دومین اثری بود که از آقای درویشیان خواندم؛اولین کتابی که از این نویسنده مطالعه کردم آبشوران بود که به نظر من داستان های بهتری داشت چون سطح رنج و غصه ای را که به تصویر کشیده بود قابل تحمل تر می‌نمود اما داستان های همراه آهنگ های بابام حجم زیادی از غم و غصه را به من تزریق کرد که باعث شد عمیقا احساس ناراحتی کنم و چند مرتبه بغض کنم و به گریه بیفتم،که اگر نویسنده با توصیفاتی در کتابش آورده چنین قصدی داشته_که مخاطبش را به گریه بیندازد_بنظرم تا حد زیادی موفق شده است!
بین داستان های این مجموعه،داستان مادر نمونه من را بیشتر از همه دوست داشتم.
داستان ظلم آباد از همه بیشتر برایم ملموس و قابل باور بود چرا که موقع خواندن احساس می‌کردم که چه شباهت عجیبی در تاریخ گذشته و حال مردم کرمانشاه وجود دارد؛سیلی که ظلم آباد را در خود غرق کرد مشابه همان سیلی بود که سه سال پیش بسیاری از روستا های استان کرمانشاه را به کام خود کشید و کسی چه فهمید که واقعا بر سر مردم محروم روستایی چه آمد؟
داشتم با خودم فکر میکردم آیا مردم تهی دستی که سالها قبل در این استان ساکن بودند همگی همینقدر با زنان و کودکانشان با خشونت رفتار می‌کردند؟همگی زن هایشان را به بهانه های ریز و درشت به باد کتک می‌گرفتند؟
به نظر من که جا داشت یکی دوتا داستانی که در آن شخصیت زن یا مادر خانواده مورد تکریم قرار می‌گرفت گنجانده شود!
لهجه ی دلپذیر شخصیت ها و اصطلاحاتی که در کتاب به کار رفته است و ریشه در فرهنگ و زبان استان کرمانشاه دارد برایم بسی لذت بخش بود.
توصیف جزئیات در قلم آقای درویشیان از نظر من بسیار قوی و معرکه است،چرا که خواننده را ناخودآگاه وادار به تصویر سازی از صحنه ها و وقایع داستان می‌کند و این هنرمند بودن و مسلط بودن نویسنده را نشان می‌دهد.
Profile Image for Az.
31 reviews
March 4, 2025
فراموش کرده بودم قلم علی‌اشرف درویشیان چقدر گیراست و غمی که ازش می‌نویسه چقدر آشنا، از خوندن تک تک داستان‌ها لذت بردم اما "مادر نمونه‌ی من" و "ظلم‌آباد" خیلی به دلم نشستن.
Profile Image for Mahdiye HajiHosseini.
536 reviews31 followers
July 9, 2025
داستان‌های کوتاه جذابی که بیشتر از هر چیزی بر پایه نفرت طبقاتی استوارن. فضاسازی‌های تمیز و مرتبن ولی شعاری بودن به منطق داستان‌ها اسیب زده.
Profile Image for NarXeS.
34 reviews4 followers
August 12, 2025
موقع خوندنش به شدت یاد کتاب دهکده پر ملال می‌افتادم.
مردم عادی روستایی، زندگی‌هایی که برای سخت شدن نیازی به ویلن و «آدم بده» ندارن چون زندگی خودش به تنهایی پر از رنج و سختی هست.
148 reviews2 followers
May 12, 2023
داستان‌هایی که به عمق جانت رخنه می کنند و آنقدر واقعی ست که نمی توانی داستانش بخوانی. پر از غم و درد مردمان عادی و زندگی های معمولی.

یادگاری ها:

شب ها مادرم و پدرم توی رختخواب آهسته آهسته باهم حرف می زنند. اسم داداشم را می آورند و مادرم آهسته گریه می کند و فینش را بالا می کشد. پدرم مهربان می شود و دلداریش می دهد. من دلم راحت می شود و خوابم می برد ولی صبح دوباره با صدای دعوای آنها بر سر خرجی بیدار می شوم. کاش می شد که این خرجی دست بابام نبود. ص ۵۶

اگر اشک مثل شیر یا شربت فروختنی بود ما حالا خیلی پول داشتیم. ص ۵۸

در قاببزرگ شیشه ی روبروی راننده، از پشت کوه بیستون، نور سرخ رنگی به زیر پوست تیره ی آسمان می دوید. شب از کوه سقوط می کرد و زخمی می شد و خون به آسمان پشت کوه شتک می زد. ص ۶۴

چرا کسی نبود که حرفهایش را بشنود. چرا کسی نبود به درد دلش برسد. نه یک معلم خوب و نه کسی که بتواند راهنماییش کند...آقای دبیر می دانست که در لیفه ی شلوار فلان صوفی عهد بوق چند تا شپش وجود داشته اما نمی دانست در دل یاره چه می گذشت و چطور زندگی می کرد. ص ۶۵ و ص ۶۶
Profile Image for Reza K..
109 reviews1 follower
January 28, 2020
به نظر میاد که عمده‌ی داستان‌های این کتاب، از جهان واقعی الهام گرفته‌ن. اما واقعن پشت هم ردیف کردن درد‌ها برای ساختن داستان کافی نیست. درسته که بعضی صفحه‌ها بغض توی گلو میارن اما متاسفانه این تمام چیزیه که درویشیان در چنته داره. نه زیاد پیچ و خم داره داستان‌هاش و نه وقایع چیزی جز روزمرگی‌هاست. شیوه‌ی روایتش هم دم دستی ترین حالت ممکنه.

سومین مجموعه داستان کوتاهیه که از درویشیان خوندم. احتمالن یک یا دو کار دیگه ازش رو هم بخونم اما کم کم داره حوصله سر بر می‌شه.
7 reviews1 follower
November 27, 2019
انقدر تلخ که انگار تمام مدت خوندن کتاب قلبت رو فشار میدن
Profile Image for S4e1d.
47 reviews3 followers
August 29, 2020
مجموعه‌‌ای از چند داستان کوتاه در مورد رنج و بدبختی که البته حال آدم رو بد نمی‌کنه و تجربه خوبیه خوندنش.
Profile Image for Negin Fotoohi.
74 reviews1 follower
March 8, 2024
نسبت به آبشوران و فصل نان، ضعیف‌تر بود.
12 reviews
April 27, 2025
نوشته های علی اشرف درویشیان خیلی دوست دارم.
با فضاسازی عالی کاری میکنه که انگار قصه داره روبه روت اتفاق میفته و تو جزو خود قصه‌ای.
《گلویم از غصه تنگ شده بود اما هلو هم خیلی نرم و خوب بود.》
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
June 26, 2013
خوشبختانه در این دو سه دهه ی اخیر، بسیاری به نوشتن پرداخته اند و در میان آثار چاپ شده، کارهای قشنگ، کم نیست. اما متاسفانه به هزار و یک دلیل، یکی هم دور افتادگی از ایران، خواندن همه ی آنها برایم میسر نشده. از میان بسیاری که خوانده ام، کارهای درخور ستایش کم نیستند؛ از این مکان (قاضی ربیحاوی)، دیوان سومنات (ابوتراب خسروی)، جامه به خوناب (رضا جولایی)، خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ (ایرج صغیری)، نیمه ی غایب (حسین سناپور)، پرنده ی من (فریبا وفی)، رنگ کلاغ (فرهاد بردبار)، راز کوچک و داستان های دیگر (فرخنده آقایی)، سیاسنبو (محمدرضا صفدری)، سوء قصد به ذات همایونی (رضا جولایی)، سلام خانم جنیفر لوپز (چیستا یثربی) و...
کسانی چون شهریار مندنی پور و محسن مخملباف هم بوده اند که بنظر من چند اثرشان خواندنی و ماندنی ست؛ "هشتمین روز هفته"، "سایه های غار"، "ماه نیمروز" و "دل دلدادگی" از شهریار مندنی پور و "باغ بلور" و چند اثر دیگر از محسن مخملباف که در مجموعه ی آثارش با نام "گنگ خوابدیده" خوانده ام. از آنان که پیش از انقلاب هم می نوشتند، چند کار از جعفر مدرس صادقی؛ "گاوخونی"، "شریک جرم" و...، چند اثر از امیر حسن چهلتن؛ "دیگر کسی صدایم نزد" و "تالار آینه" و... را دوست دارم. برخی شان انگار دیگر نمی نویسند، "صفدری" مثلن، یا "صغیری"، و چه حیف! شاید هم که نوشته اند و مثل کار خیلی های دیگر در هزار توی تایید و مجوز و غیره مانده است...
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
December 1, 2018
در زندگی پای قصه‌های خیلی از قصه‌ گویان نشسته‌ام،‌ اما مادربزرگم از همه‌ آن‌ها بهتر بود و به آنچه می‌گفت آگاهی کافی داشت‌. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثل‌ها و اصطلا‌حات محلی بیان می‌کرد‌. آن‌ها را با مسائل روز و نکته‌های مورد علا‌قه ما می‌آمیخت،‌ آرام و بی‌شتاب قصه می‌گفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی می‌شود، ‌بنابراین همیشه شب‌ها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه می‌گفت‌. پدرم هم قصه‌ گوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم‌. او کم‌ سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را می‌خواند‌. نخستین کتاب داستانی که به خانه‌ ما آمد، امیرارسلا‌ن نامدار بود که من در ۹ سالگی در شب‌های زمستان برای خانواده می‌خواندم
Displaying 1 - 30 of 32 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.