سیندخت، رمانی به سبک نگارش قرن نوزدهم اروپاست که در آن «علی محمد افغانی»، تصویری از جامعهای رو به مدرن شدن، زندگی طبقات مختلف اجتماعی و از همه پررنگتر، جایگاه اجتماعی زنان را با حوصله و دقت و جزئیات فراوان، ارایه میکند. نوعی رئالیسم اجتماعی ایرانی. زنانی از هر دست از ظالمترین و مظلومترین، همه اسیر یک دنیای مردانه و قوانین ساختهٔ مردان هستند. اتفاقا جهان «بالزاک» هم همین است؛ زنان؛ خوب یا بد، همه اسیرند، اسیر مردانی نامرتبط و دنیایی مردانه.
علیمحمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. این رمان بسیار مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت، هر چند که ناشران کتابش را منتشر نکردند و او با سرمایه خود کتاب را منتشر کرد. «شوهر آهوخانم» داستان ناتمام تبدیل زن ایرانی به ماشین تولید بچه، ارضاء کننده تمایلات جنسی مرد و مسئول پختن و روفتن خانه است. افغانی همچنین جزو سازمان افسران حزب توده بوده که در سال۱۳۳۳ دستگیر شده و در دورهٔ پهلوی ۵ سال را در زندان به سر برده است
آثار شوهر آهو خانم (۱۳۴۰) شادکامان دره قرهسو (۱۳۴۵) سیندخت شلغم میوهٔ بهشته بافتههای رنج (۱۳۶۱) بوتهزار محکوم به اعدام
انگار نویسنده تلاش خاصی برای پروراندن شخصیتها، ساختار داستان یا حتی دوباره خوانی و اصلاح متن، نکرده است. شخصیتهای زن داستان فراتر از تصور و پیش فرضِ پدرسالارانه آقای علی محمد افغانی شکل نگرفته اند. اصلا توصیه نمی کنم.
صوتی اش را گوش دادم، بسیار سطحی و مبتذل بود . داستان دختری است که مادرش ترکش کرده و نامادری اذیتش میکند. پس از مدتی شوهر سابق نامادری پیدا میشود و نا مادری از قصه بیرون میرود، دختر که عاشق دوست دوران کودکی اش شده و قصد ازدواج با او را دارد ناگهان متوجه میشود پدرش با مادر نامزدش ازدواج کرده بنابراین آنها نمیتوانند با هم ازدواج کنند در نهایت با مدیر عامل کارخانه ای که در آن مشغول به کار است ازدواج میکند و مزد پاکدامنی اش را میگیرد. داستان مانند بقیه داستانهای این شکلی پر از نصایح اخلاقی راجع به پاکدامنی و ...است.
This entire review has been hidden because of spoilers.
یه رمان قارسی معمولی. با مثلث های نصفه و نیمه عشقی و دیالوگ های نچسب و مصنوعی اعتماد به نفس نویسنده ستودنی بوده در نوشتن اثر.ولی به هر حال خوندن یه داستان در مورد اهواز قدیم در ظهر های گرم اهواز جدید و زیر غرش کولر گازی بهم چسبید.
از رمان های ساده خوشم میاد. میدونی ک نویسنده میتونه خییلی بهتر بنویسه اما اون سادگی رو انتخاب میکنه و مینویسه. برای من کتاب خیلی قشنگی بود با توجه ب اینکه احساساتی ک شخصیت داستانا دارن برام مهمه و دوس دارم بدونم اگر کاری و یا چیزی میگن از روی چه احساسی بوده. حسادت تنفر عشق و ... و البته ک این کتاب فرصت های زیادی رو برام فراهم میکرد ک به این کنجکاویم پاسخ بدم
داستان عاشقانه از زندگی دختری که ناملایمات و سختیهای زیادی را در زندگی تجربه میکند و مادری که غرور بیش از حدش که ناشی زیبایی اش میباشد زندگی اش را به فنا میکشاند اما ناملایمات زندگی سرانجام از این مادر و دختر انسانهای مجربی میسازد
در میان آثار علیمحمد افغانی، "شوهر آهوخانم" یک رمان نمونه است، و شخصیت "سید میران" و همسرش "آهو خانم"، از شخصیت های به یاد ماندنی رمان کلاسیک فارسی اند. با وجودی که علیمحمد افغانی رمان های دیگری هم نوشته، اما هیچ کدامشان از هیچ لحاظی با "شوهر آهو خانم" قابل مقایسه نیستند. "شلغم میوه ی بهشته"، چیزهایی ست در مورد ننه عابدین و براتعلی چراغساز، و عابدین که شلغم می خورد و چاق می شود، گل عنبر زن سبزی فروش که عاشق (دیوانه ی) هرمز (نقاش و شاعر و نمی دانم دانشجو) می شود... یک حکایت که از هیچ روی "رمان" محسوب نمی شود. "سیندخت" مبالغی حرف است در مورد آقای مهندس بهمن فرزاد مدیر فنی کارخانه ی روغن موتور اهواز و منشی اش خانم سیندخت که قبلن شوهر داشته، و نامه ی بلند بالایی از اندوه و رنج و درد زندگی اش برای آقای مهندس می نویسد و... بالاخره قضایا به خوشی و خوبی تمام می شود. "دکتر بکتاش" هم به نوعی در ردیف "شلغم میوه ی بهشته"، و ادامه ی "سیندخت" است؛ دختری که قبلن ازدواج ناکامی داشته، منشی تازه ی دکتر بکتاش می شود و با وجودی که دکتر تحصیل کرده و خارج رفته و از این حرف هاست، و زن انگلیسی دارد، و منشی هم چند بار قرار است با کس دیگری ازدواج کند، بالاخره در چند صفحه ی آخر رمان، معلوم می شود این دو نقر همدیگر را از اول می خواسته اند و درغیاب زن دکتر، با هم ازدواج می کنند و دکتر زنش را طلاق می دهد، و سر و ته قضایا بهم می آید. در "بافته های رنج"، مردی که زنش پا به ماه است، در یک خانه ی مشترک با برادر و زن برادرش زندگی می کنند. دو جاری با همدیگر سازش ندارند و دو برادر هم میانه ی خوشی ندارند. روایت را مثلن برادر بزرگ تر، "رضوان" تعریف می کند، از کودکی تا ایامی که زنش در حال زایمان است، در کرمانشاه خانه ی خاله و شوهرخاله اش... برگشت به تیران نجف آباد (در اطراف اصفهان)، مرگ پدر و کوچ مادر و بچه ها به اصفهان و کار در کارخانه و بالاخره برگشت به "تیران"، بعد از کودتای مرداد 1332 و.... قالی ای که زن در حال بافتن است هم زمان با قصه ی رضوان تمام می شود و زن درد زایمانش می گیرد و... "شادکامان دره ی قره سو" هم یکی دیگر از همین روایت های بی سر و ته؛ رمان هایی پر از پند و اندرز، به ویژه از پیران به جوانان، و حکایات خنک جوانان عاشق، که سرشار اند از فلسفه و روانشناسی و جامعه شناسی های آبکی، همه "پاک" و "جوانمرد" و...در مقابل ضد قهرمانانی که چرثومه ی ناپاکی و بد طینتی اند. "بدبخت ها" و "بیچاره ها"، از بیماری و وقایع ناگهانی و بهر دلیل و نادلیلی می میرند، اتفاقاتی که هرگز سراغ "ثروتمندان" نمی آیند. آنها درعوض چاق می شوند و هارتر. و عشق هایشان ظاهری و آبکی اند! ناداران همه عیار و جوانمرد، و دارایان همه تجسم پلیدی و زشتی، حتی فرزندان و خغانواده هایشان، نفرین ولعنتی که نثار ثروت می شود، در مقابل هورایی که برای فقر کشیده می شود؛ شهادت طلبی و انتظار ناداران، که سبب لکه دار شدن روزگار دارایان و زورمداران می شود، همراه با یک سری شعارهای تکراری و دستمالی شده، که برخی خوانندگان فارسی قرن هاست می ستایند.. سفیدی در مقابل سیاهی، نور در مقابل ظلمت، روشنایی در مقابل تاریکی، اهورمزدا در برابر اهرمن، خدا در برابر شیطان ... و نهضت ادامه دارد.
کتاب روان و ساده خوانی بود... تکه ای کوچک از یادگاریهای این کتاب: یادت هست روزی از تو پرسیدم: ساعاتی که در خانه هستی چه می کنی؟ جواب دادی کارهای منزل، مواظبت از بچه ها... گفتم، خوشا به حالت که گرفتاری های منزل و وظایف مربوط به آن فاصله ای ایجاد می کند و شکافی می اندازد بین شب و روزت که سنگینی و فشار زمان را احساس نمی کنی. به تو گفتم که شب های من طولانی است. گفتی به چه سبب؟ خاموش ماندم. نتوانستم بگویم "تنهایی".
انسان، زن یا مرد، از هر جنس که هست، آن دستگاه حساس موسیقی است که در قرب جنس مخالف می تواند به وجه دلپذیری کوک بشود و کنسرت مطلوبی به گوش برساند. شنیده اید که حتی زنبورهای کارگر در کنوی عسل اگر حضور ملکه رو درک و حس نکنند قادر به هیچ نوع کاری نیستند. غرایز آنها آشفته و سردرگم می شود و سرانجام می میرند.
با وجود اینکه موضوع رو دوست نداشتم. باید اعتراف کنم که داستان خیلی خوب پردازش شده بود و خواننده رو ترغیب میکرد که داستان رو تموم کنه. توصیفات خوب و دقیق بودن. ولی خب همونطور که گفتم موضوع مقداری کلیشه ای بود. بعضی از جاها به نظرم پیوستگی وجود نداشت. من هنوز نفهمیدم چطور ی دختر بدون تحصیلات و حبس شده توی خونه برای طولانی مدت، ناگهانی اینقدر اعتماد به نفس پیدا میکنه که توی کارخونه بین اون همه مرد غریبه، در صورتی که دختر داستان سرجمع شاید فقط سه تا مرد تو زندگیش ملاقات کرده!، مشغول به کار شده. یادش اومده که باید به خودش و زیباییش برسه و کاملا هم احساس راحتی و لذت میکنه!! بین زن سنتی و زن مدرن اینجا ی شکاف عمیق بدون توضیح هست. و همه این ها با در نظر گرفتن اینکه فقط 19 سالشه! هرچند سختی کشیده باشه.
کتابی بسیار زیبا و پر محتوی که خواننده را تا آخرین صفحه دنبال خود میکشد. سیندخت داستان دختر جوانی است که باید خواسته های خود را کنار بگذارد و با تمام صدمه های روحی تسلیم خواسته های اطرافیانش بشه. من شخصا نگارش آقای علی محمد افغانی را خیلی دوست دارم زیرا ایشان خیلی گفته ها و واژه ها را با جزییات فراوان توصیف میکنند
خب من از علی محمد افغانی شوهر آهپ خانم و بافتههای رنج رو خونده بودم که خیلی خیلی دوست داشتم و این رو هم با تصور اینکه خیلی خوشم میاد شروع کردم ولی خیلی معمولی بود. ریتمش کند بود و اتفاق خاصی نمیوفتاد و من خیلی باهاش حال نکردم. از همین نویسنده شادکامان دره قرهسو رو گرفتم و امیدوارم اون به سلیقهم نزدیک باشه.
سيندخت یک کتاب عاشقانه ی خیلی معمولیه. اگر به نیت شوهر آهو خانم یا شلغم میوه ی بهشته برید سمتش میخوره تو ذوقتون ولی اگر ادبیات و گویش دهه ی 40،50 رو دوست دارید (مخصوصا که داستان تو اهواز میگذره) و دنبال یک کتاب سرراست و ساده می گردید که ذهن تون و درگیر نکنه انتخاب خوبیه
کاملا عمیق به رنج خانما در سالهای قدیم میپردازن آقای افغانی، دختری که به دلیل کار مادرش باهاش رفتار درستی ندارن و برای اینکه قبولش داشته باشن در کودکی کارهایی میکنه که دوست نداره و در بزرگسالی هم زیر سایه ی کار اطرافیانه،پایانش خوشه خوشبختانه ولی روند دردناکی داره.
This entire review has been hidden because of spoilers.