Jump to ratings and reviews
Rate this book

هی‌هی جبلی قم‌قم

Rate this book
مجموعه داستان «هی هی - جبلی - قم قم» برگزیده‌ای از داستان‌های رضا دانشور، نویسنده معاصر است. در این کتاب بیش از بیست داستان کوتاه روایت شده است.
رضا دانشور ابتدا در دهه پنجاه خورشیدی با چاپ داستان‌های کوتاه در نشریات و مجلات شناخته شد، انتشار رمان «نماز میت» او را به عنوان نویسنده‌ای توانمند در عرصه داستان‌نویسی ایران مطرح کرد. دانشور نزدیک به پنجاه سال نوشت.
در بخشی از داستان «کرفون» می‌خوانیم: «می‌خواستم برایت از چیزهای فراوانی که وجود دارد بنویسم. چه فایده که تکرار کنم ماهیت آن چه میان ما می‌گذرد چیست و کدام یک قربانی یکدیگریم، یا بیشتر قربانی یکدیگریم. پل رنگینی را می‌شناسم که بسیار چیزهای نکبتی از روی آن عبور می‌کند، سرشار از هیجان و گرفته‌دلی؛ هیجان‌های لرزدهنده‌ای که ادم را با هر تکان بیشتر فرو می‌برند. زشت است هنوز لب بازنکرده بگویی می‌خواهم گریه کنم، اما آن چه مسلم است من و تو متاسفانه وجود داریم و چه بسیار اوقاتی که این طور نیست و هیچ کس دیگر هم نیست که خنده‌ها را بشناسد. روی‌هم‌رفته تعجب‌آورست، اما همه این نیست: میان این همه اسکلت‌های چاق و کتاب‌خوار گیر کرده‌ام و بیشتر به فکر روزهایی هستم که گم شده‌اند؛ نه، حتا وجود نداشته‌اند. بگذار برایت صریح‌تر بگویم. دلم به طور وحشتناکی برای آن دختر بینی‌بلند می‌سوزد: قدبلند، مو مشکی، چشم‌وابرو مشکی، و نازپرورده.»
کتاب «هی هی - جبلی - قم قم» در مجموعه جهان تازه‌ی داستان و از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

168 pages, Paperback

First published January 1, 2015

6 people are currently reading
56 people want to read

About the author

Reza Daneshvar

10 books43 followers
DANESHVAR, REZA (رضا دانشور, Moḥammad Reżā Dānešvar Tehrānizāda, b. Mashhad, 22 January 1948; d. Paris, 27 May 2015; Figure 1), fiction writer and playwright.

رضا دانشور در سال ۱۳۲۶ خورشیدی در مشهد متولد شد. در دانشگاه مشهد و دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد.
رضا دانشور ابتدا در دهه پنجاه خورشیدی با چاپ داستانهای کوتاه در نشریات و مجلات شناخته شد،انتشار رمان «نماز میت» او را به عنوان نویسنده‌ای توانمند در داستان‌نویسی ایران مطرح کرد
او پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۱ به فرانسه مهاجرت کرد. دانشور در خارج از ایران نیز به نوشتن ادامه داد. رمان خسرو خوبان که با نگاه به جنگ ایران و عراق نوشته شده را می‌توان یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات مهاجرت دانست
رضا دانشور بر اثر ابتلاء به بیماری سرطان ریه در شامگاه ۶ خرداد ۱۳۹۴ (۲۷ مه ۲۰۱۵) در سن ۶۸ سالگی در بیمارستان آلبر شانویه در حومه پاریس درگذشت

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
7 (11%)
4 stars
28 (45%)
3 stars
17 (27%)
2 stars
6 (9%)
1 star
3 (4%)
Displaying 1 - 13 of 13 reviews
Profile Image for Sara.
1,789 reviews556 followers
September 1, 2025
علیرغم تصور و دید اولیه ام از یه سری داستان هاش خوشم اومد. جالب نوشته بود.
مرداد ۱۴۰۴
Profile Image for Maedeh.
74 reviews19 followers
May 25, 2025
ما رند قدح نوشیم از نام و نشان رسته
در میکده خماریم، هی هی جبلی قم قم


وقتی برای اولین بار این بیت خوندم حس گنگ و باحالی از نظرم داشت. عبارت «هی هی جبلی قم قم» سرچ کردم که معنی شعر را بهتر متوجه بشم (که غیر از یک سری توضیحات بی‌سند تو کامنت‌های همین غزل تو گنجور چیزی پیدا نکردم؛ اگه کسی اطلاعاتی دربارش داره خوش‌حال میشم باهام به اشتراک بگذاره) این مجموعه از جناب دانشور جزء نتایج پرتکرار جست‌وجو بود و فقط به خاطر همین شباهت، خواندنش را شروع کردم که البته خالی از لطف هم نبود.

سبک نویسنده نامتعارف بود؛ حتی بعضی از داستان‌ها مثل قطعه‌هایی تراوش‌شده از یک ذهن تب‌دار وخواب‌زده به نظر می‌رسید. تقریباً هیچ‌کدام از داستان‌ها ذهنم را درگیر «چه می‌شود؟» نکرد، بلکه تجربه‌ی «چگونه گفتن» باعث می‌شد ادامه بدم.

از میان همه، کرفون برایم برجسته‌تر بود؛ ترکیبی از روایت اسطوره‌ای با فضای مدرن، جسورانه و خواندنی.

قصه‌های تلخک هم حال‌وهوای ویژه‌ای داشت. انگار در این روایت‌ها کاغذ برای نویسنده حکم قدح اندیشه‌ی دامبلدور را پیدا کرده بود؛ هرچه در ذهنش سنگینی می‌کرده، بی‌واسطه روی صفحه ریخته؛ درسته که خواندنشون گاهی باعث می‌شد حس کنم به آفازی(زبان‌پریشی) دچار شدم ولی حس خوبی داشت.

و روایت هی هی جبلی قم قم...هر بار که حسن زلفو این عبارت را تکرار میکرد همون حسی برام تداعی میشد که زمان خواندن غزل مذکور از آقای نورعلی‌شاه داشتم.
Profile Image for Ferial Fattahi.
181 reviews15 followers
October 20, 2017
يكى از بهترين مجموعه داستان هايى معاصر ادبيات ايران. با سبك نامتعارف نويسنده اى توانا و خوش ذوق و متفاوت. قصه هايى با قابليت بسيار خوانده شدن و بار ها و به تكرر دوره شدن كه در اين مجموعه به تعداد يافت ميشود. از جمله قصه ى عجيب "كرفون" با تلفيق قامضى از أساطير و مشاهير در قالبى نه چندان مترادف با روزگار مدرن ولى همچنان به شدت باور پذير. قصه هاى نا موزون ولى خيال برانگيز "تلخك" با نام"قصه هاى مهمل تلخك" براى هر آن كس كه مهملات را خوش دارد!
قصه ى بسيار زيباى ديگر"بازنشسته ها" و فضا سازى هاى مدرن و إعجاب انگيز قصه ى كوتاه "عصرانه"
(اين كتاب قصه ها را بخوانيد و بسيار لذت ببريد)
Profile Image for مهسا.
246 reviews27 followers
April 20, 2021
اول از همه، آقای «یوسف اسدیان» که این داستانها را از دانشور گرفته وسپس «انتخاب» و مجموعه کرده را، نمی‌شناسم. و طبعن نمی‌توان اطمینانی هم درباره‌ی ویرایش و صحت و سلامت متن داستانها داشت. از چشمه خوشم نمی‌آید. مایه‌ی تاسف است این قضیه.
اما در مورد خود داستانها، «عصرانه» را واجدِ نمونه‌ی پیشرفته‌ی آن «هراس کارمندی»ای می‌دانم که ب. صادقی و غ. ساعدی سر وقتش رفته بوده‌اند پیشتر. (البته تاریخ نگارش داستان مشخص نیست که از ذکرِ «پیشتر» مطمئن باشم)
«با دوستان داماد به عروسی نرو!» هم خوب شگفت‌زده‌ام کرد؛ مقادیرِ راضی‌کننده‌ای از چیزهای لوییس کارولی و مرشد و مارگاریتایی داشت که خواندنش بر من خوش می‌رود.
داستان «آبی» را راستش اصلن نفهمیدم.
«هی هی-جبلی-قم قم» حالت قصّوی و قشنگی دارد؛ دانشور استادِ ساخت و پرداختِ الگوی «رفاقت میان دو مرد» است، در «نماز میت» هم دیده بودمش این را. خیلی درونی و زیباست.
«آیا پلنگ در البرز راه می‌رود؟»، «بازنشسته‌ها/ ساعت 9:30 پیش‌ازظهر تابستان/ باغ ملی-1» و «زندگی گیاهی» کارهای به‌واقع درخشان و خیره‌کننده‌ای بودند. الباقی را می‌توانم بگویم عجیب بودند صرفن.
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
April 2, 2019
این مجموعه دو تا از قوی ترین کوتاه های رضا دانشور رو ("محبوبه و آل" و "نماز عشق") نداره و در عوض چند تا داستان دیگه داره که تو مجموعۀ محبوبه و آل نیست و چند تایی هم مُهمَلات اضافه تر داره از اون کتاب.
سبک و نثر دانشور در بهترین داستان هاش (که تو این مجموعه به نظرم "عصرانه" و "هی هی جبلی قم قم") باشه تکان دهنده و خواندنی و بِکر و بی سابقه س؛ و در داستان های ضعیف ترش گُنگی کنجکاوی برانگیز یا شاید حوصله سر بری ایجاد میکنه که در خوانش های چند باره جواب میده.
Profile Image for Vartan.
67 reviews52 followers
February 7, 2024
من هنوز می‌لرزد دستم آنگاه که داستانی از تو را به کف می‌گیرم. چند سال گذشت و حسرت دیر شناختن‌ات رهایم نکرده رهایم نمی‌کند.
اگر نام تو را نمی‌برند از ترس گم‌شدن خودشان است ولاغیر.
هنوز وزوزِ آرامشِ آن داستانِ ناآرام و برزخی را می‌شنوم و به آن ساحت وفادارم و هستم.
Profile Image for Hadith.
29 reviews6 followers
September 9, 2020

یه‌وقت از خودت می‌پرسی: مرد! این صدای گریه چیه؟ از کجا می‌آد؟ هرچی به دور و برت نگاه می‌کنی، کسی نمی‌بینی که این نزدیکیا گریه کرده باشه؛ تو این سنوات اخیر. یه‌وقت می‌فهمی که این خودتی که، اشتباهاً، داری آهسته به یکی می‌گی دوستت دارم.»

عجب داستان درخشانی است، داستان «بازنشسته‌ها»
Profile Image for لیلی.
101 reviews49 followers
June 9, 2025
فارغ از اینکه من از نظرم دانشور بسیار نویسنده‌ی تک‌شاهکاریه، که می‌تونست یک دونه نماز میت رو بنویسه و بعد بره در تاریخ محو بشه و تقریبا اتفاق خاصی نیفته (همون‌طور که هرمز شهدادی و شاید بهمن شعله‌ور و لابد خیلی‌های دیگه) و حتی با اون‌هایی که خسرو خوبان رو برجسته می‌دونن هم همدل نیستم چه برسه به این داستان‌کوتاه‌هاش، این کتابش از بی‌نظمی و آشفتگی بی‌نهایت هم رنج می‌بره.
یعنی توش یه تعداد قصه‌ی جادو/حوادث‌ماوراطبیعی‌محور می‌بینیم که جالب و بامزه‌ن و اتفاقا خوندن اونها بیشتر از همه به من خوش گذشت ولی خب مشخصا خوب و شاخص و تکنیک‌دار و هیچ چیز خاصی نیستن، بعد چندتا داستان جدی‌تر هست که مشخصا سبک کارهای دیگه‌ی دانشوره، خسرو خوبان بیش از هر چیز، که توش ادبیاتی‌بازی و تاریخ و آوردن شخصیت‌های قرن‌ها پیش به زمان حال و سقراطی که می‌ره بار عرق بخوره و اینها اتفاق می‌افته، که اگر خسرو خوبان رو خونده باشید دقیقا متوجه می‌شید چه جنسیه و مشخصا از جنس این لوده‌بازی‌های طنزپردازانه‌ی یکی دو دهه‌ی اخیر نیست کاری که می‌کنه (این ژانرهایی که مثلا فردوسی رو الان بیاریم وسط میدون فردوسی و فارسی انگلیسی‌زده‌ی آدم‌ها رو ببینه و بفهمه که بیهوده بسی رنج برده در اون سال سی.) و اتفاقا خیلی هم جدی و حتی ثقیله هم زبان و هم محتوا. این داستان‌هاش خب سلیقه‌ی من نیستن، اما می‌فهمم که خوب‌ن. و یکی‌ دوتاشون برای من مثل بخش‌های زیادی از شعر معاصر (مشخصا نه اخوان و حتی شاملو، منظورم مثلا مختاری‌ه) بود کاری که می‌کرد، چندان نمی‌فهمیدمش اما تصویرهایی داشت می‌ساخت که جالب بود برام، هرچند انسجام نداشتنش اذیتم می‌کرد و دست‌آخر از اینی که دارم دقیق نمی‌فهممش و واژه‌ها و عبارت‌ها معناهای مدنظرم رو نمی‌دن و اینا کفرم درمیومد و می‌فهمیدم سلیقه‌م نیست. چون من کلا معنامحوره سلیقه‌م، نه که خودمونو رها کنیم ببینیم چه تصویرهایی داره ساخته می‌شه و چه حسی درمون ایجاد می‌کنه و فلان. :))
اما بهرحال بخش زیادی از آثار دانشور این سبکی‌ن و احتمالا دلیل علاقه‌ی بسیاری از آدم‌ها بهش هم همینه.
و در آخر هم که یه مجموعه‌ی خیلی کوتاه از حکایت‌مانندهایی درباره‌ی شخصیتی به نام تلخک داشت، که اون رو دیگه حقیقتا نه می‌فهمیدم چیه، نه می‌فهمیدم چرا نوشته شده و نه می‌فهمیدم چرا چاپ شده. فقط به‌سرعت خوندم تموم شه بره.
38 reviews1 follower
February 12, 2025
یه سر و گردن بالاتر از ادبیات داستانی معاصر ایران
Profile Image for Maryam Dehkordi.
67 reviews7 followers
January 22, 2021
عجب آشنایی‌زدایی درخشانی رو شاهد بودم در این مجموعه...
Profile Image for Mobina J.
203 reviews69 followers
June 19, 2024
رضا دانشور هم یکی دیگه از خوبان بود که در غربت تلف شد.
شهرکتاب مرکزی بودم و یک دوست گلی اومد با ذوق این کتاب و چند تا نویسنده ی ایرانی دیگه بهم معرفی کرد و واقعا ممنون ازش.
این کتاب مجموعه ای از چندین داستان کوتاه هست و من خیلی ازش لذت بردم. داستان ها پیچیده و سیال هستن و گاها سورئال و کسی که این سبک ها رو دوست نداره شاید لذت نبره از این داستان ها.
به نظر من از بهترین داستان کوتاه های فارسی بود.
داستان های تلخک و کرفون رو خیلی دوست داشتم...
...
کاش میتوانستم سرگذشت مردی را برایت حکایت کنم که روزگاری پیش وقتی هنوز آب لوله نیامده بود، یک گاری بشکه ای چوبی بزرگ داشت و هر روز از آفتاب و‌ سایه عبور می‌کرد و آب را گاری‌ای چهار تومن میفروخت.
برای اسبش یونجه و بیده میخرید و برای خودش غذا و غروب اسبش رها بود.
حتی اگر نتوانم برایت بازبگویم، رهایم نمیکند.
آن چنان حرف می‌زد که گویی فکرهایش را میجوید و مثل طعم شلنگ‌های لاستیکی تلخ بود؛ بی‌آنکه هراسی از گفتن حقیقت داشته باشد، یا اینکه بداند هر حقیقتی را یک بار بیشتر نمی‌شود گفت و اگر بگوید دیگر چیزی برایش نمیماند یا هنگام گفتن شک کند
- که میکنم و فرو میریزد- که می‌ریزد و چیزی برای گفتن باقی نمیماند…
252 reviews12 followers
Read
October 21, 2022
فقط سه داستان اول سر و شکل درستی داشتند. نوشته های دیگر به قول خود نویسنده "مهملاتی" بی سر و ته بیش نیستند. بلایی چنین به دور! نیمه کاره رها کردم.
Displaying 1 - 13 of 13 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.