بلقیس سلیمانی در سال ۱۳۴۲ در کرمان به دنیا آمد. شاید همین محل تولد و گذراندن دوران کودکی در این منطقه باعث شده که رمانها و نوشتههای او رنگ و بوی اقلیمی داشته باشند و او را نویسندهای بدانیم که در تالیف رمانهایش دغدغه بومیگرایی دارد. بلقیس سلیمانی نویسندگی را حرفه و شغل خودش میداند که تماموقت مشغول آن است. با بررسی رمانها و نوشتههای او بهراحتی میتوان دریافت که او روایتگر زندگی زنان و دغدغههای ریز و درشت آنها است. از این رو در بیشتر رمانهایش، زنها شخصیت محوری دارند و داستان درباره دغدغهها و چالشهای درونی و بیرونی زندگی آنهاست. در واقع بلقیس سلیمانی بهگفته خودش، بیشتر درباره چیزهایی مینویسند که از آنها شناخت و اطلاعات کاملی دارد. به همین دلیل موضوع رمانهای او دغدغهها و چالشهای زنان است و روایتی زنانه دارند. از طرفی دیگر، در برخی رمانهای او ردپای وقایع سیاسی و تاریخی دهه ۶۰ نیز دیده میشود، زیرا به گفته خودش ماجراها و اتفاقات این دهه نیز دغدغه او بوده و درباره آنها شناخت دارد.
جایزه ادبی مهرگان در سال ۱۳۸۵ جایزهٔ ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ اعطای نشان درجه یک هنری در سال ۱۳۹۵
جديد ترين اثر خانم سليماني رو بلعيدم،،دادستان مانند كتاب هاى پيشين نويسنده است،،، باز هم دخترى از گوران،، گرفتار تصميمات قوم و قبيله اى كه به طور تصادفى وارد ماجرا و تحريكات ضد انقلابي ميشود،،، چقدر دوستش داشتم اما كاش ماجراى حبيبه رو بهتر و وأضح تَر بيان ميكرد،،،
سلام می کند و منتظر علیک طاهره نمی ماند.می گوید سی سال پیش هم وقتی او را از فرودگاه مهرآباد به زندان اوین بردند،همین شعر و بیت ها را برایش خواندند؛این شعر و بیت ها تمام مدرکشان بود...
کتاب شب طاهره را از شی شروع کردم. خیلی بد بود. از این فضاهای خاله زنکی بی ظرافت. داستانی که با عجله نوشته شده بود و من را یاد داستان بیوه کشی یوسف علیخانی و تا حدی دوستی اینگرید بزگمن با بوی قرمه سبزی ه هاله مشتاقی نیا انداخت. داستان به طرز عجیبی مخصوصا در فصل اخر با عجله و بدون مقدمه و فضاساری و با حفره های خالی و ادم های اضافی و داستان های حاشیه ای و فرعی بی جا تمام شد. . داستان طاهره کهمادری نگران است و د رگذشته ی خود و نرسیدن به احمد مانده است. احمد جزو مجاهدین حلق بود و بعد از عروسی ناپدید می شود. قسمت دیوانه شدن عمو و خل وضع شدن اش..تدریج رفتارهای عمو را دسوت داشتم. اما طاهره دشخصیت پردازی بسیار ضعیفی دارد. به یکباره درسخوان می شود و دانشگاه تهران قبول می شود. به یکباره با الیاس ازدواج می کند و برایش مهم نیست که چقدر از الیاس و بی عرضه بودن ش بدش می آید. بخش مادرانگی طاهره هم صرفا در نگرانی بکارت داشتن و نداشتن دخترش نگار خلاصه می شود که سرنوشت نگار هم به مانند مادرش تکرار می شود که با پسرعمه اش مدتی با هم بوده ند و او را به زندان اوین می برند به خاطر ارتباط داشتن فیس بوکی اش با احمد. احمد هم در خارج از کشور زندگی می کرده و فرار کرده... قصه ی دوستی طاهره و مرضیه و فرزانه و حبیبه اصلا نمی دانم برای چی به کتاب اضافه شده بود. به هرحال کاملا معلوم بود با عجله و بدون دقت نوشته شده است. نویسنده نیز با بازی پروانه و گنجشک و کلاغ ما را دیوانه کرد. من بلقیس سلمیانی را از این جهت که هم رشته ای هستیم و هم دانشگاهی می خوانم. اما کارهایش به شدت فضاهای شبیه به هم و گورانی ظور دارند که روی اعصاب من است.
. " بوی گوشت گوسفند تفت داده شده،بوی پیاز داغ و چای دم کشیده آشپزخانه را پر کرده." . اسفتاده ی زیاد از واژه های ضعیفه و عورت و زنینه هم یکی از رواعصاب های دیگر کتاب بود. . هیمنطور فضاهای راهپیمایی و نماز جمعه و سپاه رفتن ها و دیدن یکی مثل خداوردی... :0 یک جوری بدی بود. .
روایت اختلاف نسل ها ٬ روایت تفاوت یک نسل ایدئولوژی زده ی سوخته و یک نسل یاغی بی اعتماد و بی باور. روایت تفاوت نسل دهه شصت و نسل کنونی. مثل بیشتر کارهای خانم سلیمانی ٬ روایت آن عاشقان شرزه و نسلی که به هیچ چیز باور ندارد. حکایت تفاوت نسلی که آمده بود تا "فدا کند" ( از هر دو طرف) و نسلی که آماده است "بگیرد" ( از هر دو طرف)! کدام یک خوشبخت تر هستند؟ آنانی که بر سر عقیده شان جان باختند؟ یا آنان که راه عافیت طلبی را انتخاب کردند؟ یا آن ها که عمری بار پشیمانی را به دوش کشیدند؟ و یا آن ها که از دنیا طلب کار هستند؟ کدام یک در "شب" گرفتار هستند؟
طاهره آخرین فرزند یک خانواده ی گورانی هست که در آخرین لحظات زندگی پدر برای دلخوش کردن او بزرگان تصمیم میگیرند طاهزه رو به عقد احمد پسر عموش در بیاورند. احمد دانشجوی تهران است در سالهای انقلاب و از خوش تیپ ترین و خاص ترین پسران گوران. اما درست روز بعد از عقد احمد برای همیشه می رود و طاهره هرگز او را نمی بیند.
طاهره احساس کرد این همان احمدی است که او می خواسته، مردی که برای درست کردن کولر خراب خانه اش روی پشت بام می رود و بر اثر برق گرفتگی از پشت بام پرت می شود پایین و می میرد ، نه احمدی که اسلحه دست بگیرد، نارنجک پرت کند، جاسوسی کند و پنهان شود.
_از متن کتاب_
بعد از مدت ها یک کتابی پیدا شد که تمام روحم از خوندنش اغنا شد. جدا از اینکه بی اندازه طرفدار قلم خانم سلیمانی هستم این کتاب یکی از بهترین نوشته هاشون از نظر من بود. داستان با راوی سوم شخص محدود و در دو بستر زمانی حال و گذشته روایت می شود. بینش اجتماعی و تکیه به ساده نویسی و انتخاب زبان و لغاتی ساده و بدون پیچ و خم از مشخصه های قلم خانم سلیمانی ست که در این کتاب بیش از همه ملموس ست. کتاب روایت اختلاف نسل هاست. روایت یک نسل ایدئولوژی زده ی سوخته و یک نسل یاغی بی اعتماد بی باور. تفاوت نسل دهه ی شصت و نسل امروز. پایان کتاب عالی بود. در نوعی بهت و ناباوری ضربه دقیقا به گیجگاه خواننده میخورد و تمام باورش فرو می ریخت. به نوعی استفاده ی بجا از راوی غیر قابل اعتماد که کل داستان رو شفا داد. پیشنهاد میکنم حتما بخونید
جایگاه کتاب در میان اثار بلقیس برای من در رده پایین اثار او و بالاتر از پسری که مرا دوست داشت و روز خرگوش است. اما جزو کتابهای محبوب من از این نویسنده نیست و البته برای بسیاری هم جزو برترین کتابهای بلقیس بوده و خب سلیقه است دیگر.
خیلی بریده بریده و مقطع با داستان های ناتمام و آدمهایی که سرنوشتشان میانه راه رها میشود بسیاری از شخصیتها با اینکه به صورت خاص به آنها و مشکلاتشان اشاره میشود ولی در سطح باقی می مانند این کتاب میتوانست خیلی مفصل تر و دغدغه مند تر از این باشد چرا که نویسنده در آثار قبلی نشان داده که توان اینکار را دارد
، همیشه کتابهای بلقیس سلیمانی رو یه روزه خوندم چون هم کوتاهه و هم خیلی پرکشش، البته تلخ هم هست بسیااار زیاد این کتاب هم دغدغه ی دختران سالهای اول انقلاب رو داشت. اینکه فرهنگ و جغرافیا چه بر سر سرنوشت اونها آورد و سیاست کلأ گند میزنه به روند زندگی طبیعی و بیشتر وقت ها هم زنان و دختران قربانی ا��ن مرام ها و مسلک های سیاسی هستند. 📚📚📚📚📚📚📚 اگر خیلی حساس هستید کلا بلقیس سلیمانی رو فراموش کنید بهتره تا اینکه بخونید و متنفر بشید ولی اگر مثل من پوستتون یه کم کلفت شده بخونید و بهش فکر کنید، من واقعاً به کتابهای ایشون فکر میکنم. https://taaghche.com/book/5526/%D8%B4...