متشکل از دو بخش: 1) مقاله ی پیتر لمبورن ویلسون در مورد سقاخانه، 2) مقاله کریم امامی در مورد مکتب سقاخانه با اشاره ای به اسامی هنرمندان این مکتب همراه با نمونه از کارها
ظاهرا به جای کتاب باید این مجلد را کاتالوگ بدانیم، هم به دلیل اختصار آن و هم به دلیل نداشتن محتوای خاص
مقاله ی پیتر لمبورن ویلسون اغلب بازگویی چیستی پشتوانه ی اسطوره ای سقاخانه - یعنی داستان امام حسین - است با چند اشاره ی مبهم در پایان مقاله به اجتناب ناپذیر بودن شمایل نگاری در سنن دینی و حضور معنویت تعالی بخش در دین عامیانه - با تأکید بر دو نمونه ی دینداری عامیانه یعنی سقاخانه و تعزیه. اغلب این مقاله برای هر ایرانی تکرار مکررات است و بخش آخر هم مبهم تر از آن است که دردی را دوا کند
مقاله ی کریم امامی هم هیچ اشاره ای به هویت این مکتب نقاشی ندارد و صرفا حرف هایی است کلی و معرفی چند خطی چند اسم که همراه شده با عکس رنگی از یکی از کارهای هر یک از این هنرمندان
تنها سود این کاتالوگ آشنا شدن با اسامی افرادی است که مستقیم یا غیرمستقیم همراه مکتب سقاخانه بوده اند و البته دیدن حداقل یک اثر از آنها. اسامی ای که کریم امامی ذیل منتسبین به مکتب سقاخانه آورده این هایند: حسین زنده رودی، پرویز تناولی، فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی، صادق تبریزی، منصور قندریز، ناصر اویسی و ژازه طباطبائی - البته دو تای آخر خودشان منکر این ارتباطند. من از این جمع اسم پنج نفر را شنیده بودم و اثار متعددی از چهارنفرشان را قبل تر دیده بودم اما باقی اسم ها برایم تازگی داشتند