Sudeep Sen's Fractals includes a wide swath of his poetry, from 1980 to the present, as well as a representative collection of his translations into English of other poets writing in Bengali, Hindu, Urdu and other languages. Sen's poems are both vivid observations and insightful meditations, often ekphrastic in that they are inspired by other art forms -- from modern European painters to classical Indian dancers. Narratives generally underlie his poems, giving us stories from around the world, past and present, from the grit of war to the mysteries of mythology.
Sudeep Sen studied English literature at the University of Delhi and was an Inlaks Scholar at Columbia University, where he earned an MS in journalism. Recognized as one of India’s finest younger poets, Sen has published more than a dozen collections of poetry, including The Lunar Visitations (1990), Postmarked India: New and Selected Poems (1997), Lines of Desire (2000), Distracted Geographies (2003), Rain (2005), and Aria (2011), winner of the A.K. Ramanujan Translation Award. Two volumes of new and selected poems and translations were published as Fractals: New & Selected Poems | Translations 1978-2013 (2013) and Fractals: New & Selected Poems | Translations 1980-2015 (2015). Recent collections of poetry include Incarnat | Incarnadine (2017) and, with Setsuko Klossowska de Rola and Homa Arzhangi, Path to Inspiration (2017).
His collections of prose include Postcards from Bangladesh (2002), which won the UPL Excellence Award, BodyText: Dramatic Monologues in Motion (2009), and EroText (2016), winner of the Global Literary Festival Award for Literary Excellence. Sen has translated poetry and worked as an editor on many anthologies, including The HarperCollins Book of English Poetry by Indians (2012) and Midnight’s Grandchildren: Post-Independence English Poetry from India (2004). He is the editorial director of Aark Arts and editor of Atlas, a journal of new writing and art.
As a photographer and graphic artist, Sen's work is part of many professional print portfolios, magazine and newspaper pieces, book jacket covers, and private collections. His publications credits include: Hindu, Deccan Chronicle, New Indian Express, Swagat, Gallerie, Biblio, Prairie Schooner, Molossus, World Literature Today, Indian Design & Interiors, and others; plus books covers for publishers such as HarperCollins, Peepal Tree, Mulfran, Wings Press, Women Unlimited, Gallerie, Aark Arts, UPL, Bengal Gallery, and many others. He has also published two books of photography, Prayer Flag and Postcards from Bangladesh.
Sen is the first Asian to be honoured with an invitation to participate at the 2013 Nobel Laureate Week in St. Lucia, where he delivered the Derek Walcott Lecture and read his own poetry. A special commemorative edition of his work, Fractals: New & Selected Poems| Translations 1978-2013, was released by Walcott himself in the presence of H.E. Dame Pearlette Louisy, Governor General (President) of St Lucia. The Government of India Ministry of Culture’s awarded him the senior fellowship for “outstanding persons in the field of culture.” Sen’s numerous honors and awards include fellowships from Hawthornden, Bread Loaf, Pleiades, Ledig House, and the Dutch Foundation for Literature. He has been a visiting scholar at Harvard and an international writer-in-residence at the Scottish Poetry Library.
سودیپ سن (- 1964) یکی از مهمترین شاعران هند است که به زبان انگلیسی مینویسد و آثارش در انگلستان و آمریکا با اقبال زیادی مواجه شده است، او تنها شاعری بود که اجازه یافت تا خطابه نوبل درک والکات را قرائت کند و شعرهاش به دلیل عمق و غنایی که در فرهنگ بنگالی دارد و بازآفرینی این همه پسااستعماری خوانده میشوند . توصیفات دقیق و ظریف، تصاویر پیچیده و نغز، چشم اندازهایی با جزئیات فراوان از مواردیست که این شاعر به آن توجهای ویژه دارد. توجه و وسواس بی اندازهی او به رنگ و بافتِ طبیعی چشم اندازها در هاله ی رقصهای بومی و مراسم آئینیِ جنوب آسیا خاصه در جغرافیای بومی هندوستان اعجاب انگیز است. کارول آن دافی ملک الشعرای انگلستان سبک کار او را قابل تحسین میداند. تسلط بی بدیل شاعر به زبان انگلیسی و دایرهی کلمات نامحدودش از مواردی دیگرست که می توان به آن اشاره کرد. برای ما فارسی زبانان شاید پُر بیجا نباشد که سبکِ او را نزدیک به سبکِ هندی در شعرِ فارسی بنامیم و و به شکلی تطبیقی پژوهشی را در چند و چون آرایه ها و تصاویر از بیدل یا امیر خسرو دهلوی تا سودیپ سن به انجام برسانیم. از کتاب های متعددی که سن منتشر کرده است ذکر چند نام ضروری است: پرچمِ دعا، موسمِ بارندگی، هند: بسته ی پستی با مهر باطله، جغرافیایی درهم: مجمع الجزایر مقصود، سالنامه، خطوطِ خواستن و ...
پرچمِ دعا
۱
دریاچه ی ماناساروار، کوه کیلاش
فرسوده،
بادِ شرطه به آن ضربه ای زده
پرچمِ دعا به آرامی همه چیز را لو میدهد
خانهای برایِ نخستین نورِ روز
اما امروز سپیده دم آنقدر روشن نیست
سنگین، در خود میپرورد، خاکستریِ نقرهای
شبیهِ سطحِ شیشهایِ دریاچه
کسی اینجا نیست
غیر از زنی
که به دوردست خیره است
که در تقدس پیچیده شده.
در کتانی که ممتد است- ساریِ اوست
شبیه پرچمِ دعاست
و اما رنگی در آن نیست
او در حالِ سوگواری و گریه نیست
تنها خیره است
درخششی ست بر آب
چون وزنِ خنکِ آسمان
و بعد در کنارهی صخرهها در هممی رود
لبهها پیچاپیچ است.
زمانی که دریاچه ذوب میشد
من دورتر ایستاده بودم
پشتِ هر چیزی که او میدید.
۲
پرچمهای دعا
او فقط
موجودی اتفاقی بود
در نمایِ بزرگِ قاب
بیشباهت به او
من داشتم به آسمان نگاه میکردم
در میانهی پرچمِ دعا
نخی که روشنایی را منتقل میکرد
داشت رشتهها را میشمرد
از تکه پارچهها
آن داستانِ مخفی را به هم میبافت
که تنها در گوشِ من گفته بود
خسته از هوا، در میانه اش پیچیده بود.
چندین افق که در هم اریب شده
خواستم که نقشهای ترسیم کنم
جغرافیایِ آنها را
هر کدام جزیرهای ست
هر کدام در خود قلمرویی ازین زمین ست، پارچهای ست بافته شده
نبشته شدهست بر آن خطی
در قلهای پیدا شدهاست
بر زمین، نزدیک به آسمان
آنطور که ممکن است
اینفرشهایجادویی
شکلها را دربر می گیرد
بر خطوط لباسی که ناگهان پدید میآید
آنها معنادار تر بودند برای من
ازین دیر،
ازین منظره
چگونه هر پرچمی، هر کدام از آنها
باید رازها را حفظ و پنهان کرده باشند
که تنها یک نفر آنها را میدانست
چگونه هر طلسمی
امن و آرام جاری شد
و هر غمی را کفن گرفته
برایِ کوتاهترین لحظه است
وقتی که یک نفر همهچیز را فراموش می کند
واقعی، خیالی و تنها یک رویاست.
۳
زیارت
تکه ای از لباسم
که به اینجا بسته بودم
حالا دیگر برایم پیدا نیست
اما این اهمیتی نداشت
نیرویی در آن یافتم
حسی شخصی که به پیش میرفت
و در این پرچم ها تشریفات و سلسه مراتبی نبود
نیرویی در آن یافتم
که در آن احساساتِ شخصی ام به پیش میرفت
از پرچمی به پرچمی دیگر
که دست در دست به هم زنجیر شده بودند
و زمان ها و دوره ها را در می نوردیدند
درست شبیه حیوانِ خانگی ام، این پروانه ی زردرنگ
که هر گلی را
در باغِ من و با هدیه ی زندگی دم می کرد
بی هیچ نمایشی و یا مبلغی برای آن
من این شفافیت را اینجا دوست دارم
و این صدای گاه به گاه باد را
در این جریانِ شدید که گسیخته می شود از درون
قلبِ پرچم که برداشته می شود
بهترین نغمه زیر و بم صداست
۴
بودا در نیلوفر
حالا خاطره ای ست که هنوز در قابیست که هنوز به جهان کشف نشده است چیزی که آن را یکبار دیده بودم
سخاوت چشم انداز بی لمس بودن اش، بی لمسی زبرش که چطور هر داستانی به آن دوخته شده حفظ شده شبیه سنگی قیمتی در نیلوفر در تکههای بلوریِ لبههاش
با پوست لطیف گلبرگها نوازش میشود تا اینکه به سمتِ تو تا می خورد
شبیه جنینی در زهدان ویرگولی که برعکس و نابه جاست خاطرهای که در درون من کاشته شده.
و بعد آنها شکوفه میدهند امتداد می یابد به بیرون پرچمها، پرچین و داستان
این غم و شادی شخصی بی هیچ صدایی ضربآهنگ گرفته در بادهای صامتی که در کوههاست.
چگونه هر طلسمی
امن و آرام جاری شده
و بر غمی کفن گرفته
این کوتاهترین لحظهاست
وقتی که آدمی همه چیز را فراموش میکند
آنچه واقعیست، آنچه خیالیست و تنها رویاست که میماند.
مدیترانه
۱
قایقی به رنگِ رُس
فلفل دلمه ای زرد رنگ
تور ماهی آبی رنگ
دیوارهای قلعه به رنگ گِلِ اخری
۲
پیراهن ابریشمینِ سحر
حریری زرین
مژگانِ سرمه کشیده ی سیاه رنگ اش
۳
کودکی در خیابان
با مشتی گره کرده و گندم گون
گویی که رنگین کمان را
به چنگ آورده.
۴
خاطره ام گم شده است
لوحی سفید است و منجمد
رنگ ها مذاب می شوند
منتظرند و حاضر
که باز شکسته شوند.
درختِ انجیرِ معابد
چنانکه رمز و راز زمستان آب می شود
با خورشیدی به رنگِ ارغوان
آنچه که آشکار می شود برق می یابد
بر میزانی ناشناخته
نغمه ای ساز می کند
برچیده می شوند از کنارِ هم
سفالینه ها ذوب می شوند و به سپیدی می گرایند
درخت انجیر معابد که قلاب می شود به اندرون اش
وقتی که ساقه ها و ریشه اش به هم می رسند و می پیچند