در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش (لگنش) از جایش درمیرود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش میبرد، دختر اجازه نمیدهد کسی دست به باسنش بزند، هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمیگذارد کسی دست به باسنش بزند. به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر میشود. تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش میکند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم... پدر دختر با خوشحالی زیاد قبول میکند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما چیست؟ حکیم میگوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم، شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود. پدر دختر با جان و دل قبول میکند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی میخرد و گاو را به خانه حکیم میبرد، حکیم به پدر دختر میگوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید. پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری میکند... از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور میدهد که تا دوروز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب میکنند و میگویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد. حکیم تاکید میکند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود. دو روز میگذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف میشود.. خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد، حکیم به پدر دختر دستور میدهد دخترش را بر روی گاو سوار کند. همه متعجب میشوند، چاره ای نمیبینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند.. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار میکنند. حکیم سپس دستور میدهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند. همه دستورات مو به مو اجرا میشود، حال حکیم به شاگردانش دستور میدهد برای گاو کاه و علف بیاورند. گاو با حرص و ولع شروع میکند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر میشود، حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند. شاگردان برای گاو آب میریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم میشود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر میشود، دختر از درد جیغ میکشد. حکیم کمی نمک به آب اضاف میکند، گاو با عطش بسیار آب مینوشد، حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده میشود. جمعیت فریاد شادی سر میدهند، دختر از درد غش میکند و بیهوش میشود. حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند. یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری میشود و گاو بزرگ متعلق به حکیم میشود. این، افسانه یا داستان نیست، آن حکیم، ابوعلی سینا بوده است...
Avicenna the canon, Ibn_Sina (18 June c. 980 – 16 August 1037) عنوان قراردادی: القانون فی الطب؛ ابن سینا؛ حسین ابن عبدالله 980 تا 1037 میلادی عنوان: قانون؛ نویسنده: شیخ الرئیس ابوعلی سینا (پور سینا)؛ مترجم: عبدالرحمن شرفکندی (هه ژار)؛ مشخصات نشر: تهران، انتشارات سروش، 1363، 5 جلد در 8 مجلد، موضوع: پزشکی و داروشناسی، متون قدیمی چاپ نخست از 1363 تا 1370 خورشیدی جلد نخست کتاب قانون در 612 ص و در چهار فن گردآوری شده است. فن نخست، در توصیف علم طب و موضوعات آن در امور طبیعی (مشتمل بر شش تعلیم) است. فن دوم به بیماری، علت و نشانههای آن (مشتمل بر سه تعلیم) میپردازد. فن سوم اختصاص به تندرستی و بیماری و ناگزیری مرگ (مشتمل بر یک فصل و پنج تعلیم) دارد و فن چهارم به بررسی انواع معالجات به حسب بیماریهای عمومی (مشتمل بر سی و دو فصل) میپردازد. تعریف طب، مزاج، اخلاط، تشریح استخوانها، گفتاری درباره ماهیچهها و عصب، معالجه گرم مزاجان، معالجه سرد مزاجان، بیماریهای ناشی از سوء مزاج، حجامت و... از جمله بخشهای مختلف جلد نخست کتاب قانون محسوب میشود
جلد دوم در 384 ص، به ادویه مفرده اختصاص دارد. شناسایی مزاج داروهای مفرده، شناسایی مزاج داروهای مفرده از راه تجزیه، شناسایی مزاج داروهای مفرده از راه سنجش، آشنایی کنش قوای داروهای مفرده، حالتهایی که از خارج بر دارو عارض میشود، چیدن گیاهان دارویی و نگهداری آنها، اثرات آرایش و کاربرد در زیبایی، کاربرد در بیماریها، ورمها و جوشها، متعلقات مفاصل، چشم، متعلقات آن، سینه و اعضای تنفسی، اندامهای غذا، اندامهای دفع کننده و... از جمله بخشهای مختلف جلد دوم قانون است
جلد سوم کتاب قانون در 612 ص، و در 12 فن گردآوری شده است. بیماریهای سر و مغز، بیماریهای عصب، در تشریح و بیماریهای چشم، گوش، بینی، دهان و زبان، دندان، لثه و لب، گلو، ریه و سینه، قلب و پستان و احوال آن از جملههای فنهای این کتاب پزشی است. بیماریهای سر که برای مغز حادثهآفرین است، مزاج سازگار و مزاج ناسازگار و زود تأثیرپذیر و دیرتأثیرپذیر، انواع سردرد که از سوء مزاج به وجود میآیند، ناتوانی نیروی دید که چندین سبب احتمالی دارد و... از جمله بخشهای مختلف جلد سوم این کتاب است
جلد چهارم این کتاب در 456 ص نیز دربردارنده چهار فن است. مری و معده، کبد و چگونگی آن، کیسه زهره و سپرز، روده و مقعد از جمله چهار فن کتاب قانون است. تشریح مری و معده، نشانههای سوء مزاج گرم معده، درد معده و ناتوانی و اشتهای خوراک، بیماریهای ابزاری و اشتراکی در معده، چیزهای ناسازگار و زیانرسان به کبد، ورم و گسستگیها در کبد، تشریح کیسه زهره و حالت یرقان، علاج ویژه هر یک از انواع اسهال و... از جمله بخشهای مختلف جلد چهارم است
جلد پنجم این کتاب در 460 ص، و در شش فن گردآوری شده است. بیماریهای مقعد، حالات کلیه، مثانه و بول، اندامان تناسلی مردان، چگونگی ابزار بچهآور و بیماریهای پایدار اطراف بدن از جمله فنهای مختلف این کتاب است. تشریح کلیه، لاغر شدن کلیه، علاج کلیه به طور کلی، نشانههای وجود سنگ در کلیه، داروهای تر...
Europeans used Canon of Medicine, a standard textbook of noted Persian physician and Neoplatonist philosopher Avicenna, also ibn Sina, fully named Abu Ali al-Husain ibn Abdullah ibn Sina, until the 17th century.
Abū ‘Alī al-Ḥusayn ibn ‘Abd Allāh ibn Sīnā, known more commonly as Pour Sina but mostly in English under Avicenna, his Latinized name, a foremost polymath of his time, originated. He also qualifies as an astronomer, chemist, geologist, Hafiz, logician, paleontologist, mathematician, Maktab teacher, physicist, poet, and scientist.
Ibn Sīnā studied under a named Koushyar. He wrote almost four hundred fifty treatises on a wide range of subjects; two hundred forty works survive. His most famous works include The Book of Healing, a vast scientific encyclopedia at many medieval universities. The universities of Montpellier and Louvain used his books as late as 1650.
Ibn Sīnā provides a complete system according to the principles of Galen and Hippocrates.
فصل یازدهم در مرض های دِماغ: عشق عشق مرضی است وسواسی و به مالیخولیا شباهت دارد. سبب این بیماری آن است که انسان در خیالات خود غرق می شود و شاید آرزوی آن نیز در پدید آمدن بیماری کمک کند.
علامت ها علامت آن گود رفتن چشم است و خشکی آن، مگر هنگام گریه کردن. نفسش بریده بریده است و آه بلند می کشد. گاهی در میان خنده به گریه می افتد. نبضش پریشان است، همچون نبض سوگواران، خاصه اگر ناگهان معشوق خود را ببیند. می توان از این تغییر نبض، معشوق را شناخت، هر چند خودش اسم او را فاش نسازد. من این را آزمایش کرده ام.
علاج وقتی دیدی چاره ای جز وصال نیست، کاری کن که مطابق دین و شریعت به هم برسند.
اگر وصال میسر نبود، او را سرگرم کن. از معالجات نافع آن است که کنیزکان زیاد بخرد و زیاد به ایشان مشغول شود. یا به شکار رود و به بازی های گوناگون سرگرم شود. یا این که پیرزنان بگمار که نزدش از معشوق بدگویی کنند و کارهایی که مورد تنفر طبع است به معشوق نسبت دهند. پیرزنان در این کار از مردان تواناترند.
قانون در طب ج٣
فصل های نخست از کتاب رو خوندم (که به توضیح مزاج ها و خلط های چهارگانه: خون، بلغم، صفرا، سودا؛ می پرداخت) و همچنین نگاهی به بخش بیماری های روانی انداختم و کمی هم شکستگی استخوان رو خوندم. نظامی عروضی در مدح این کتاب میگه: اگر بقراط و جالینوس زنده شوند سزاوار است که در پیشگاه این کتاب سجده نمایند.
ياااا إلهي .. حقا لن تشعر بقيمة هذا العالم الجليل ابن سينا حتى ترى عيناك ما قد خطته يداه ترجمة عن أبحاثه وخبراته وسهره واجتهاده وعلمه ..
شيء ما بين كلمات هذا الكتاب كالسحر .. شيء ما .. لا أعرف !!.. كثيرا ما قرات كتبا وأوراقا وبحوثا .. لكن حقا اسلوب ابن سينا في الكتابة له تميز خاص .. تحس أن هذا العالم الجليل أمامك يحدثك بصوته المتهدج .. يشرح لك كيف تعالج (الخزق) أو تكون دواء (السلع) ..
ولا يستعجب أحدكم من هذه المصطلحات العجيبة فهي السمة الغالبة في الكتاب (حتى أنني يئست من معرفة كنه بعض الأعشاب التي نصح بها للتداوي من بعض الأمراض ) لكنني استمتعت أيما استمتاع بقرآءة هذا الكتاب
Would not recomend this book to anyone who doesnt have background of traditional medicine as it will be too complicated and not useful. This is written keeping in mind professionals of the field.
But nonetheless an excellent timeless masterpiece of medicine. Ibn sina was a genius of medicine who was the first person in history to merge the Greek, Islamic, Indian and Chinese traditional medicine concepts and take medicine to new heights.
Any one who has been to a good traditional doctor would attest to their superiority over modern western medicine.
Avicenna's or Ibn Sina's medicine is based on Unani Medicine which has a strong concept in prevention, treatment and management of diseases, compared to the knowledge of modern medicine.
While reading this book, I'm trying to understand the concept laid out by Avicenna, and I believe even though it is not scientifically proven yet, it can explain the pathophysiology better than what I learn't in medical school.
He also explained the differences in individual's physiology in terms of temperaments and humors, and easily diagnose disease based on the different patterns of pulse, different characters of urine and stool.
However, I couldn't really grasp the concept of treatment using emesis, purgation and venesection. This concept is totally different compared to the modern medicine, and yet they are widely used in Unani medicine.
More researches and books are needed to explain the compatibility of Unani medicine with our limited understanding of biomedical knowledge and so far, it supports the basic theory of biological evolution, which the modern medicine nowadays are lacking in terms of its application...
"Disease is treated by the opposite and health is preserved by the similar... Usually we treat the disease rather than its symptoms unless the symptoms become more dangerous." - Avicenna a.k.a Ibn Sina
Generally speaking it is a good book in terms of content of Avicenna's Canon... but when it comes to edition: mistakes! words or sentences missing, wrong or lack of interpunction. And the neverending introducions to introductions with notes that create a separate book. Sometimes I was thinking that I've bought a very expensive printed version of an ebook. Won't buy another part.
يعتبر كتاب القانون في الطب من أهم الكتب العلمية، وبرغم أنه وضع منذ ما يقارب عشرة قرون من الزمن، وقبل اكتشاف العديد من النظريات العلمية والتجريبية والمختبرات الحديثة، فهو لا يزال المرجع الهام، والقاعدة الأساسية في الاستشفاء وتركيب الأدوية. فبعض أساليب التطبيب كما هي واردة في القانون من ما يقارب الألف عام لازالت قابلة للتطبيق.كما برهن الطبيب الإيراني عبد الله أحمدية في كتابه يعتبر كتاب القانون في الطب من أهم الكتب العلمية، وبرغم أنه وضع منذ ما يقارب عشرة قرون من الزمن، وقبل اكتشاف العديد من النظريات العلمية
والتجريبية والمختبرات اللحديثة، فهو لا يزال المرجع الهام، والقاعدة الأساسية في الاستشفاء وتركيب الأدوية. فبعض أساليب التطبيب كما هي واردة في القانون من ما يقارب الألف عام لازالت قابلة للتطبيق.كما برهن الطبيب الإيراني عبد الله أحمدية في كتابه “درمان روماتيزم” والمجال ما زال مفتوحاً لعلماء آخرين للتنقيب في الكتاب والبحث عن وسائل الاستشفاء وتركيب الأدوية والعلاج الطبيعي والتداوي بالأعشاب والأدوية النباتية وخصائص هذه النباتات والمواد الطبيعية.سيما وأن العلاج الطبيعي والتداوي بالنباتات والأعشاب التي يكثر الكتاب من ذكرها وفوائدها وخصائصها قد عاد واكتسحت رواجاً غير قليل في مختلف أنحاء العالم.
فهو بحق كتاب جليل في الطب النظري العملي وفي أحكام الأدوية.وإذا ما عدنا لمتن هذا الكتاب نجد أنه جاء مقسماً إلى خمسة كتب: الكتاب الأول: يبحث في التشريح، وماهية المرض والصحة وطرق المعالجة، الكتاب الثاني: يتكلم عن الصيدلة ويعرض الأدوية المفردة، وفي مقدمة الأدوية المفردة يشرح ابن سينا رأيه في التجربة في الطب فيقدم فيه المناهج الثلاث التي تشكل أصل التجربة العلمية وهي المطابقة والخلاف والتغيرات المتزامنة.هذه المناهج الثلاث تعتبر في أصل العلوم الحديثة. الكتاب الثالث: يعالج موضوع الأمراض العضوية، أما الرابع فيعالج موضوع الحميات على اختلالها، يتبعها موضوع الإشارات والدلالات (العوارض) التي تكشف وجود المرض وتعينه، يتبعها موضوع الجراحة، ثم الثآليل والجروح والكسور والعض ثم السموم وبعدها موضوع الأمراض الجلدية والزينة. أما الكتاب الخامس والأخير فيتشكل من الأقراباذين الصيدلة بالمعنى الحديث وهو عرض لمختلف الأدوية المركبة ومنافعها.وبين يدينا طبقة محققة في كتاب القانون في الطب اهتم “حسان جعفر” بتحقيقها، فسعى لإخراجها بحلة قشيبة وشكل جميل مفعم بالتحسينات دون مساسه بأصل الكتاب. …
“Medieval Arabic physicians were apparently more interested in discussing the passive homosexual , which they called ma'bûn rather than the active partner . This might be due to the discreet accep tance of homosexuality as an alternative to heterosexual behaviour as long as the person concerned is the active partner . Avicenna even goes so far as to state that intercourse with boys could in one respect be advantageous because " the semen is less forcefully expelled than in women "
the chapter on übnah - the term used for a man that desires to be anally penetrated - is translated.
Ubnah is an illness that occurs in someone who is habituated by men . The affected person has an intense deep sexual desire and an abundance of active semen . His heart is weak and so is his erection . He is used to intercourse . He desires it , but is unable to perform sexually or performs only inadequately . He desires to watch coitus occurring between two people and this causes his lust to heighten and he then ejaculates when consummated , or at least his organ stiffens to enable him to fulfil his lust . A group of them are turned on when consummated and can even reach orgasm through this action alone . Another group will not achieve orgasm and will then have to ( actively ) intercourse with another . Übnah is a result of collapse of spirit , evil temperament , corrupt disposition , and feminine behaviour . They may have better looking organs than other men . All that is said contrary to this is false . He who tries to treat them is the most ignorant of men because their illness is one of the mind and not physical . Helpful therapy includes breaking down their lust with such measures as misery , hunger , vigils , detention , and beatings . Some claim that übnah results from the bifurcation of the sensory nerve leading to the penis . A thin branch goes to the shaft while the thicker branch goes to the glans . Accordingly , the thin branch needs heavy friction to be stimulated to feel and this pushes the person to intercourse . This ( view ) is absurd and what I have said before is more reliable than the stories we hear from knowledgeable people who have their own wicked ways.”
فصل في الأبنة : الأبنة في الحقيقة علة تحدث لمن اعتاد أن تطأه الرجال وبه شهوة كثيرة وهمية ومني كثير غير متحرك وقلبه ضعيف وانتشاره ضعيف في الأصل أو قد ضعف الان فكان قد اعتاد الجماع فهو يشتهيه ولا يقدر عليه أو يقدر عليه قدرة واهية فهو يشتهي أن يرى مجامعة تجري بين إثنين . وأقربة ما كان معه فحينئذ تتحرك شهوته فإما أن ينزل إذا جومع أو ينهض معه قوة عضوه فيتمكن من قضاء شهوته . ففريق منهم إنما تنهض شهوته وتتحرَك إذا جومع وحينئذ يشغاه لذة الإنزال بفعل منه لذلك أو بغير فعل وفريق إذا عوملوا بذلك لم ينزلوا حينئذ بل يمكن أن يعاملوا غيرهم . وهو بالجملة من سقوط النفس وخبث الطبع ورداءة العادة والمزاج الأنثوي وربما كانت أعضاؤهم أجمل من أعضاء الذكران . واعلم أن جميع ما يقال غير هذا باطل . وأجهل الناس من يريد أن يعالجهم بعلاج وإنما مرضهم وهمي لا طبعي . فإن نفعهم علاج فيما يكسر الشهوة من الغموم والجوع والسهر والحبس والضرب . وقال بعضهم أن سبب الابنة هو أن العصب الحساس الذي يأتي القضيب يتشعب بأولئك شعبتين تتصل دقيقتهما بأصل القضيب والغليظة تنحو نحو الكمرة فتحتاج الدقيقة إلى حك شديد حتى يحس فيتحرك على الإنسان وحينئذ يتأتى له المعاملة وهذا شيء كالعبيد . والأول هو المعتمد عليه . وقد سمع من قوم كان لهم من العلم حظ وفي الصناعة الخبيثة مدخل وتصادفت حكايات جماعة منهم على ما ذكر .
فصل في الخنثى : ممن هو خنثى من لا عضو الرجال له ولا عضو النساء ومنهم من له كلاهما لكن أحدهما أخفى وأضعف أو خفي والاخر بالخلاف ويبول من أحدهما دون الآخر . ومنهم من كلاهما فيه سواء . وقد بلغني أن منهم من يأتي ويؤتى وقلما أصدق هذا البلاغ . وكثيراً ما يعالجون بقطع العضو الأخفى وتدبير جراحته .
فصل في عذر الطبيب فيما يعلم من التلذيذ وتضييق القبل وتسخينه : إنه لا عار على الطبيب إذا تكلم في تعظيم الذكر وفي تضييق القبل وتلذيذ الأنثى وذلك لأنهما من الأسباب التي يتوصل بها إلى نسله . وكثيراً ما يكون صغر القضيب سبباً لأن لا تلتذ المرأة به لأنه خلاف ما اعتادته فلا تنزل . وإذا لم تنزل لم يكن ولد وربما كان ذلك سبباً لأن تنفر عن زوجها وتطلب غيره . وكذلك إذا لم تكن ضيّقة لم يوافقها زوجها ولم توافق هي أيضاً الزوج ويحتاج كل إلى بدل . وكذلك التلذذ يدعو إلى الإنزال المعاجل فإن في النساء في أ كثر الأمر من يتأخر إنزالهن وتبقين غير قاضيات للوطر فلا يكون نسل . وأيضاً فإنها تبقى على شبقها والتي لا حفاظ لها منهن ترسل في تلك الحال على نفسها من تجد وبسبب هذا فرغن إلى المساحقة ليصادفن فيما بينهن قضاء الوطر .