این کتاب شرح مباحثهای است میان اقتصاددانانی از طیفهای مختلف فکری درباره میزان توفیق تدابیری که محمد مصدق برای رویارویی با تحریم نفتی حاصل از ملی کردن صنعت نفت ایران در پیش گرفت. ملی کردن صنعت نفت در ایران عملی قهرمانانه انگار شد اما فراتر از این مرزها، قَدَرقدرتانی جهانی آن را تهدیدی برای منافع خود و، شاید مهمتر، آغاز روندی میدیدند که میتوانست همه دنیا را درنوردد و به ملی شدن منابع طبیعی همه کشورهای محروم و توسعهنیافته بیانجامد. طبیعی بود که به مقابله برآیند و مهمترین ابزارشان برای اعمال فشار، تحریم بود. حالا بیش از شش دهه بعد از آن روزگار، همه آن منازعات و نتایج و پیامدهایش، مرور تجربه قبلی حتما بیفایده نیست. این کتاب که مشتمل بر چهار مقاله و یک پیوست است، تلاشی برای چنین کاری است.
بهرنگ رجبی در سال ۱۳۶۰ در تهران متولد شد. رجبی مترجم ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی است، البته در کارنامهاش ترجمۀ کتابها و مقالات تاریخی نیز به چشم میخورد. او نمایشنامههای والاس شان را به فارسیزبانان معرفی کرده است. همچنین اغلب آثار مارتین مکدونا با ترجمههای او به زبان فارسی درآمدهاند. او از ترومن کاپوتی دو کتاب تابوتهای دستساز و موسیقی برای آفتابپرستها را ترجمه کرده است. از میان آثار تاریخی به ترجمۀ او میتوان به شاهنشاه، مردم در سیاست ایران و تراژدی تنهایی اشاره کرد. اخیراً نیز مجموعه کتابهای تام گیتس با ترجمۀ رجبی برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است.
دکتر مصدق را بیشتر به عنوان قهرمان ملی کردن صنعت نفت یا پیر مبارز می شناسند و جنس دستاورد او هم سیاسی و شاید هم حقوقی است . اما او برای حفظ پیروزی خود چه کرد ؟ آیا جوانب دیگر حرکت عظیم خود را هم در نظر گرفته بود ؟ آیا به قدرت عظیم مخالفان خارجی خود ، انگلستان ، آمریکا و کمپانی های نفتی و کارشکنی های پیوسته شاه و دربار واقف بود ؟ در این صورت چه راه حلی داشت ؟ آیا می دانست که تحریم نفت ایران و محاصره دریایی چه بر سر اقتصاد همیشه ناتوان ایران خواهد آورد ؟ اگر می دانست چه راه کاری داشت ؟ اگر نمی دانست چه ؟ کتاب اقتصاد تحریم نفت کوشیده به برخی از سوالات فوق از نگاه اقتصادی پاسخ دهد . این کتاب که توسط نویسندگان مختلف نوشته دو دیدگاه مختلف و متفاوت عملکرد اقتصادی مصدق را بیان می کند ، دیدگاه اول که سیاست های اقتصادی او و دولت او را موفق و او را فردی مطلع از جوانب مختلف سیاست و اقتصاد بین الملل می دانند و دیدگاه دوم که سیاست های اقتصادی او را بی فایده و بدون هدف می دانند . دیدگاه اول: مصدق، رهبری آگاه و اقتصاددان این دیدگاه، دکتر مصدق را فردی بسیار مطلع از پیچیدگیهای سیاست و اقتصاد بینالملل میداند. معتقدان به این نظر، سیاستهای اقتصادی دولت او، به ویژه پس از ملی شدن صنعت نفت و تحریمهای متعاقب آن را، موفقیتآمیز و هدفمند می دانند. از نظر این گروه، مصدق با وجود فشارهای شدید خارجی و قطع درآمدهای نفتی، برنامههایی برای اقتصاد بدون نفت داشت که شامل تکیه بر درآمدهای مالیاتی داخلی، کاهش هزینههای دولتی، ترویج کشاورزی و صنعتی شدن محدود بود. این دیدگاه بر این باور است که مصدق با پیشبینی تحریمها و کارشکنیها، تلاش میکرد تا پایههای اقتصادی کشور را مستقل از نفت بنا کرده و مقاومت ملی را تقویت کند. دیدگاه دوم: سیاستهای اقتصادی ناکارآمد و بدون هدف در مقابل، دیدگاه دوم، سیاستهای اقتصادی دولت مصدق را غیرمؤثر و حتی بدون برنامه مشخص می داند. طبق این تحلیل، مصدق و تیم اقتصادیاش در مواجهه با تحریمهای نفتی و محاصره دریایی، آمادگی کافی نداشتند و طرحهای منسجم و عملی برای مدیریت بحران اقتصادی ارائه نکردند. این دیدگاه بر این باور است که کاهش شدید درآمدهای نفتی، تورم، مشکلات معیشتی مردم و ضعف در مدیریت اقتصاد کشور، ناشی از کمتوجهی یا عدم شناخت کافی مصدق از پیامدهای عمیق اقتصادی ملی شدن نفت و مواجهه با قدرتهای بزرگ بود. از نظر این گروه، دولت مصدق بیشتر بر جنبههای سیاسی و مبارزاتی متمرکز بود و ابعاد اقتصادی حرکت خود را به درستی پیشبینی و مدیریت نکرد. کدام دیدگاه به حقیقت نزدیکتر است ؟ نخستین نکته ای که خواننده کتاب را از نتیجه گیری قطعی باز می دارد ، نبود اطلاعات کافی ، منابع معتبر و آمار و ارقام تایید شده هستند . فاجعه ای که نه تنها در اقتصاد ، بلکه در حوزه های دیگر مانند کشاورزی ، بهداشت ، رفاه (?!) هم وجود داشته و شور بختانه به دردی مزمن تبدیل شده است . اما به صورت کلی می توان گفت که در سال های آخر مصدق ، حمایت مردمی او کاسته شده بود ، دلیل آن هم بحران فرساینده نفت و عدم توانایی مصدق و دولت او در حل بحران نفت ، مشکلات امنیتی و البته بحران اقتصادی و معیشتی مردم بود . مصدق گرچه تحریم نفت را پیش بینی می کرد اما شاید به اجرای موفقیت آمیز تحریم شک داشت و گمان می برد که می تواند نفت رابه کشورهایی مانند ژاپن یا ایتالیا بفروشد . او هم چنین نسبت به نقش ایران و نفت آن در عرصه جهان توهم داشت . مصدق گمان می برد که با تحریم نفت ایران ، عرضه نفت در بازار جهانی کم شده و نفت به شدت گران خواهد شد اما انگلستان با افزایش تولید نفت در کویت و دیگر کشورهای عربی ، عرضه و تقاضا را به تعادل رساند . با شکست خوردن پیش بینی های مصدق ، او مجبور شد به گونه ای دیگر کسری بودجه ای را که تحریم نفت ایجاد کرده بود جبران کند و البته تقریبا تمامی این بار سنگین به دوش ملت افتاد . سیاست مصدق امروزه سخت آشنا به نظر می رسد ، کاستن ارزش پول ملی ، افزایش مالیات ها ، تورم و عوارض گمرگی بخشی از سیاست مرحوم مصدق بوده اند . این فرمان آشنا ، کم کم سبب کاهش قدرت خرید مردم و افزایش تورم شد و کم کم دورنمای هر گونه توافقی با انگلستان را تیره و تار کرد . این گونه مردم از مصدق ناامید شدند . در غیاب هر گونه نظر سنجی معتبر ، شاید دلایل اقتصادی را هم در سقوط مصدق بتوان دخیل دانست .
چالش هایی را که ایران پس از ملی کردن نفت با آن روبرو بوده احتمالا بیشتر و پیچیده تر ازآن بوده که پیرمرد فکر می کرده ، گرچه شاید انبوه بحران ها توان و فرصتی هم برای اندیشیدن به آنها برای مصدق نگذاشته بود . حاج محمد نمازی ، خیر و فعال بازار سرمایه که از طرف حسین علا – وزیر دربارمامور شده بود تا ابعاد قضیه نفت را بررسی کند ، چالش ها را این گونه شرح داده : خلاصه اینکه ملی کردن نفت اگرچه از حیث سیاسی کار بزرگی بود و در عین حال خیلی آسان بود و با یک ماده واحده عملی شد و لیکن استفاده کردن از نفت کار آسانی نیست ، زیرا مستلزم چهار چیز است که هیچ کدام را نداریم ، اول توانایی و تجربه اداره کردن نفت ، دوم متخصصین فنی ، سوم وسایل حمل ، چهارم وسایل فروش و پخش و درجه اهمیت این چهار چیز به همان ترتیبی است که قلمداد شده . مصدق و ماموریت غیر ممکن :
حال به جای انتخاب یکی از این دو دیدگاه به عنوان درستتر، شاید بهتر باشد یک دیدگاه ترکیبی را در نظر گرفت . دکتر مصدق یک رهبر کاریزماتیک و ملیگرا بود که با آگاهی از وضعیت استعماری، هدف بزرگی چون ملی شدن نفت و استقلال اقتصادی را دنبال میکرد. او تلاشهایی برای مدیریت پیامدهای اقتصادی داشت و به حمایت مردم تکیه میکرد. اما در عین حال، باید پذیرفت که چالشهای پیش رو، به خصوص از جانب قدرتهای خارجی و کارشکنیهای داخلی، بسیار بسیار بزرگ بود و شاید هیچ دولتی در آن شرایط نمیتوانست به طور کامل از پیامدهای اقتصادی و سیاسی آن مصون بماند. بنابراین، میتوان گفت که او در پیگیری هدف اصلی خود (ملی شدن نفت) موفق بود، اما در مدیریت کامل پیامدها و حفظ دولت خود در برابر توطئههای پیچیده داخلی و خارجی، با دشواریهای فراوانی روبرو شد که در نهایت منجر به سقوط دولتش گردید. در پایان، کتاب تحریم اقتصاد نفت را باید کتابی مهم دانست که از زاویهای متفاوت، به دستاورد مهم مصدق نگاه می کند . کتاب نشان می دهد که چگونه آرمانگرایی سیاسی، در تقابل با واقعیتهای خشن اقتصاد و میدان قدرت، مصدق را به سمت شکست سوق داد.
مصدق کجای تاریخ ایران معاصر است؟ در مذمت کوتاهترمهای زوج دانشگاهی!
0- از جمله کتابهایی که برای واحد تاریخ پهلوی خونده بودم.
1- واقعا خسرانی است که به علت گسترده بودن مباحث و وقت کم، حجت کاظمی نتوانست آنجور که باید بر روی محمد مصدق و ملیشدن صنعت نفت تمرکز کند. قطعا اگر از دیدگاه سازهوار و تحلیلی حجت کاظمی میتوانستم سیاستورزی و زمانهٔ مصدق را در کلیت فهم تاریخی او قرار بدهم و فهم کنم، اما درد و نفرین که ترم زوج به محض آغاز تمام شده است. باری، حسرت شنیدن از مصدق فراتر از یک کلیات بر دلم ماند.
2- از مصدق زیاد شنیدهایم و خوانده ایم و مصدق به عنوان یک فیگور سیاسی-تاریخی در ایران معاصر، غرق در گسترهای درازدامنهای از حب و بغضهای جناحی و سیاسی است. اگر این حب و بغضها حداقل ماهیت نظری و سامانهای داشتند، قابل توجه بودند اما شاید به همان علتِ کذاییِ "کمعمقی پژوهش علوم اجتماعی و تاریخی در ایران" نمیتوانیم "مسئله مصدق" را در یک نظام نظری قوی یاجابی کنیم و سازههای نظری به ستیز هم بپردازند نه یکسری شوالیه تکسوارِ مفلوک! ماشالله همه دنکیشوتیم!
3- نمیدانم آیا حجت کاظمی یک سازهٔ نظریِ مدون برای فهم مصدق و ملیشدن صنعت نفت دارد یا نه (که برای فهمیدن از حداقل یک طرح بحث دانشگاهی و درست حسابی لازم است که وقت نشد!) اما نگاه کلی حجت کاظمی به تاریخ و علوم سیاسی، یک نگاه معتبر و ممکن برای شناخت اصولی از مصدق است. حجت کاظمی با تسلطی که بر نظریه علوم سیاسی دارد و دقتی و غنایی که در پژوهشهای تاریخی خود دارد، میتواند با یک نخ تسبیح نظری مدون و صریح (شاید بتوان نشان داد ضرورتا و طبعا تمام مطالعات تاریخی یک نخ تسبیحِ ولو غیرمصرح در پسزمینه ٔ خود دارند) برای فهم رویدادهای تاریخی در جهان سیاست داشته باشد.
4- مستغرقِ دریای متون علوم اجتماعی و انسانی اگر فعالانه بخواند بعید است که ملتفت نشود که نمیتوانم رندوم/ تصادفی میان منابع بُر بخوریم بلکه باید با یک مسئله و نخ تسبیحی از ایده-نظریه در میانهٔ منابع یک اودیسهٔ علمی را آغاز کرد. باید دانست که در دریانوردی باید یک ستازهٔ قطبی یا چیزی را هدف کنیم و به سمت آن حرکت کنیم. این استعاره ستاره قطبی را میخواهم بیشتر بسط بدهم. ببینید، فضای بالاسر ما بسیار وسیعتر و گستردهتر از این مختصر ستارههایی است که ما میبینیم. این ستاره باید در فاصله، درخشندگی و اندازهای خاص باشند که به قدر مطلقی برسند که به چشم غیرمسلح انسان بیاید و "ستارهها" را در کف سقف آسمان ببیند. این استعاره چه ربطی به بحث از منظومههای نظری دارد؟ببنید اگر در پژوهش خود را مغروق دریای منابع بدانیم و تصادفی در آن دریا گشت بزنیم، بعید است جز طعمهٔ حیوانات دریایی شدن، آوردهای برای ما داشته باشد. بدین جهت باید نگاه خود را به ستاره قطبی و دیگر ستارههای قطبی به منظور جهتیابی معطوف کنیم. حال برای اینکه یک ستاره قطبی در عالم پژوهش داشته باشیم، باید منظومههای پژوهشی مربوطه، خود را در فاصله مناسب (نزدیکی به پروبلماتیک ما باشد چه از حیث مضمونی چه از حیث روشی) از ما مکانیابی کرده باشند، در درخشندگی لازم (برندگی، زایندگی و خوشایدهبودن اجزای آن منظومه پژوهشی) قرار داشته باشند و به گستردگیای رسیده باشند که در کف سقف آسمان پژوهشی به دیده ناظرِ پژوهشگر بیایند. این استعاره وجوهی خاص از این مسئله را روشن میکنند و مانند تمام استعارهها همان اندازه که وافی به مقصود است، میتواند رهزن اندیشه باشد.
5- این کتاب هم در مورد سویههای اقتصادی زمانهٔ مصدق و مشخصتر وضعیت اقتصادی ناشی از تحریم نفتی ایران در آن دوران است. کتاب مجموعهای از مقالات است که نویسندههای اقتصاددان آن آمده اند و مسائل اقتصادی مهم آن دوران (از جمله تحلیل بودجه، تورم، تجارت خارجی و رشد اقتصادی رو) از منظر رشتهٔ اقتصاد تحلیل کنند. کتاب پر از آن دقتهایی است که در بررسی مسائل اقتصادی هست و مشخصا و تنها ذهن کسی که تربیت آکادمیک اقتصاد دیده است میآید و همان ذهن است که میتواند این دقتها را بفهمد.
این کتاب از چند مقاله تشکیل شده و نویسندههای مختلف سعی کردن با استفاده از آماری که در دست داشتن، وضعیت اقتصادی ایران رو در جریان مناقشات نفتی ایران و انگلیس تحلیل کنن. اولین مقالهی کتاب به جانبداری از سیاستهای اقتصادی مصدق پرداخته. اما کامران دادخواه به عنوان یک منتقد به صورت ریزبینانهای این ادعا رو در دو مقاله رد کرده. یکی از قسمتهای جالب کتاب، آخرین مقاله یعنی نامهی محمد نمازی به حسین اعلاء و تحلیل شرایط نفت ایران هست. با وجود اینکه نمازی بارها اذعان میکنه که فقط یک بازرگانه و تخصصی در زمینه نفت نداره، اما تو تیرماه سال ۳۲ تحلیل درخشانی رو ارائه میده. تحلیلی که اگر سر سوزنی از طرف مصدق جدی گرفته میشد، احتمالا تاریخ جور دیگهای رقم میخورد.
این کتاب یکی از مفیدترین کتابها برای بررسی اوضاع اقتصادی دوران نهضت نفت است چرا که به هر دو دیدگاه موافق و مخالف عملکرد اقتصادی دکتر مصدق پرداخته است و اهمیت این دیدگاهها وقتی بیشتر میشود که فارغ از جهتگیریها و تعصبهای سیاسی(حداقل در ظاهر) بیان شدهاند. یکی دیگر از نقاط مثبت مقالههای کتاب رویکرد تجربهنگاری به عملکرد اقتصادی دکتر مصدق است. چرا که هم در زمینه اقتصاد و هم نسبت به دوران نهضت نفت کمتر اثری وجود دارد که رویکرد عبرتگیری و درسآموزی از تاریخ داشته باشد. و عمدتا به دنبال اثبات گزارههایی هستند که به صورت پیشفرض پذیرفتهاند. مطالعه این کتاب برای دبیرستانیهای علاقهمند به تاریخ و سیاست و اقتصاد و دانشجویان و پژوهشگران تاریخ و سیاست و اقتصاد شدیدا توصیه میشود.
کتاب شامل ۴ مقاله درباره بررسی عملکرد اقتصادی دولت دکتر مصدق در بازه زمانی ۱۳۳۰-۱۳۳۲ در زمان تحریم نفت هست که ۲ از اونها در دفاع و ۲ تا دیگه به مخالفت و نقد عملکرد دولت وقت پرداخته.
مصدق با انتشار اوراق قرضه، سهمیه بندی واردات و چاپ به موقع اسکناس متناسب با کاهش عرضه در بازار ها، موفق میشود سنگینترین تحریمها را در طی دو سال مذکور، با کمترین آسیب های اقتصادی پشت سر بگذارد. با این وجود، انتقادهایی به مشکلات به وجود آمده، وارد هست اما در شرایطی که دولت اجازه فروش حتی یک بشکه نفت را نداشته، عملکرد مناسبی به جا گذاشته.
كتاب جالبيه و دوران صدارت دكتر مصدق رو از ديد اقتصادي بررسي كرده، واسه ما كه اون زمان نبوديم خيلي سخته كه راجع به گذشته حرف بزنيم اين كتاب سه ديدگاه مختلف رو نسبت به تفكرات سياسي اقتصادي دكتر مصدق و يارانش بررسي ميكنه كه كاملا با هم تفاوت دارن ! نميدونم چطور ميشه كه يه محققي دوران وزارت ايشون رو دوره رشد و شكوفايي اقتصاد غير نفتي ميدونه و عنوان ميكنه كه دكتر با سياست هاي درستش تونست تنش حاصل از ملي شدن نفت رو كنترل كنه و تقريبا يه دوران ركودي رو بگذرونه و از بدتر شدن اوضاع جلوگيرب كنه حتي بعضا تو مسائلي مثل كشاورزي رشد هم داشته ! اما يه محقق ديگه طوري نقد كرد كه تمام انديشه هاي نخست وزير غلط بوده و اين سياست ها جز بدبختي و فلاكت براي مملكت هيچ نداشته ! از همه اينا بگذريم يه جمله معروفي در مقاله اي از منتقد دكتر مصدق در اين كتاب هست كه نتيجه گيري ميكنه بهتر بود اصلا دكتر مصدق دنبال ملي شدن صنعت نفت نميرفت ! كه خب اين حرفا دقيقا مصداق داستان اون شخصي هست كه بيرون گود نشسته و ميگه لنگش كن ! وقتي شركت قرارداد موسوم به ٥٠ - ٥٠ رو تا دقيقه نود قبول نميكرد، چطور انتظار دارين نماينده ملت پس از اين همه مذاكره و رفت و امد بي خيال بشن و قرارداد ٥٠-٥٠ رو كه ايران از زمان ساعد هم بهش اصرار داشت قبول كنن و بيخيال ملي شدن نفت بشن! اتفاقا به عقيده من خوده شركت باعث شد تا ملي شدن تو مجلس قوت بگيره! و الا از زمان ساعد تا اواخر دوره رزم ارا همه دنبال فرمول تنصيف بودن و اين بازارگرمي شركت بود كه كار دست همه داد. اقايون تا ديدن ملت ميخواد نفت رو ملي كنه شروع كردن موافقت با فرمول تنصيف! اما متاسفانه دير شده بود.