هدف از این پژوهش ارائه گزارشی منسجم، متکی بر جزئیات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی است. منبع اصلی من شاهنامه چاپ مسکو بوده است. هر جا که شاهنامه خالقی مطلق در دسترس بوده از آن نیز نقل قول شده است، زیرا همانگونه که مول و نولدکه تاکید کردهاند، فقط به اظهارات خود فردوسی باید اعتماد کرد. ولی چون فردوسی وفادارانه به منابع مکتوب پایبند بوده است، برای شرح زندگی و افکار شاعر، تنها شاهنامه نمیتواند منبع و مرجع باشد.
نه تنها برای خوانندهی علاقهمند و پژوهشگر که برای خوانندهی معمولی هم از حیث روش و هم از حیث اطلاع برای فهم زندگی فردوسی و شرایط پیش از تدوین کتاب شاهنامه کتاب خوبیست، چون هم از انشانویسی و اغراقهای وطنی دور است هم از حقد و حسد یا غریبگی شرقشناسانه. کار درجهیکی که میکند این است که دقیق منابعش را پی گرفته تا بتواند بگوید فلان حرف را اولینبار کی زد، فلان تصور اشتباه «چرا» وارد گفتوگوهای راجع به فردوسی شد و «چه کسی» این کار را کرد، و بعد کدام پژوهشگر با چه استدلالی این را رفع کرد. و در این برگزیدن مآخذ هم بییکسونگریست. البته حالا که سی سالی بیشتر از تألیف کتاب گذشته بعضی مباحث ابعاد جدیدی پیدا کرده، شواهد و نسخ جدیدی پیدا شده، بعضی استدلالهای جدید مطرح شده بهترین کار این است که دادهها و حرفهای جدید کنار صفحات یا انتهای هر فصل حاشیهنویسی شود تا نسخهی شخصی روزآمد درست شود.
کتاب کوتاهی دربارهی منابع شاهنامه، محتواش، اهمیت تاریخی، نگاهی هم به زندگی شاعر.
بعد از حملهی اعراب، علاوه بر همه چیزها، زبان فارسی هم مورد هجوم قرار گرفت. زبان عربی توی دورههایی زبان رسمی دربار شده بود و داستانهای پهلوانانهی ایران هم یا در حال نابودی بودند یا با شخصیتهای اسلامی ترکیب میشدند. بعضی از بزرگان و علاقهمندان به ایران و زبان فارسی تلاشهایی میکنن برای حفظ داستانها و قبل فردوسی دو شاهنامه تهیه میشه. به نثر هر دو. یکیش ابومنصور پسر عبدالرزاق بوده که البته خودش سودای پادشاهی داشت، ایشون دستور میده چند نویسنده زردشتی تاریخ رو از پادشاه اول تا پنجاهم که یزدگرد سوم میشه رو جمع آوری کنند. که به شاهنامه ابومنصوری معروف میشه. این کتاب با اقبال روبهرو میشه. شاعر جوان درباری به نام دقیقی سعی به نظم درآوردن کتاب میکنه که کار متداولی بوده در اون روزگار. کار نیمه تموم میمونه. شاعر هزار بیت که سرود جوانمرگ شد. فردوسی که از دهقانان و مالکان توس بود و دغدغهی ایران و زبان فارسی رو داشت و علاقمند به داستانهای پهلوانی و تاریخ ایران بود بسیار دنبال شاهنامه ابومنصوری میگرده. درنهایت به یاری دوست مهربانی توی همون توس یه نسخه بهش میرسه و سرودن شاهنامه رو شروع میکنه. فردوسی عمر و تمام زندگیش رو پای شاهنامه میگذاره. شاهنامه رو به محمود غزنوی تقدیم میکنه که اونقدر که باید قدر نمیدونه و پاداش درخوری به فردوسی داده نمیشه و درنهایت فردوسی در فقر در توس فوت میکنه. و مسلمانان افراطی نمیذارن توی قبرستان مسلمانان دفن بشه و توی باغ خودش به خاک سپرده میشه.
کتاب علیرضا شاپور شهبازی حقیقا کتاب پر و پیمونیه. و تقریبا هر جملهش به کتابی و خطی ارجاع داده میشه و بهنظرم یه نمونهی درست از کتابهای تحلیلیه.
گاهی به خاطر حجم زیاد زیرنویسها و ارجاعاتش به منابع کلافهام میکرد اما از این نظر که به نوعی دیدگاههای متفاوت درباره مقاطع مختلف زندگی فردوسی را دور هم جمع کرده بود خوب بود.