Carlo Lorenzini, better known by the pen name Carlo Collodi, was an Italian children's writer known for the world-renowned fairy tale novel, The Adventures of Pinocchio.
دیروز متن زیبایی منتسب به کارلو کلودی نویسنده پینوکیو خواندم و مشتاق شدم که داستان پینوکیو را بخوانم. متن درباره تمثیلها و استعارههایی بود درباره کاراکترهای کتاب که البته با انیمیشن ژاپنی که سالها قبل از تلویزیون پخش شد کمی تفاوت داشت. پدر ژپتو استعارهای از خالق متعال بود که انسان را حیات میبخشید و تجسم عینی محبت و عشق به مخلوق ( پینوکیو ) که جز سعادت و بهروزی او خواستهای نداشت. دوستان و همراهان بد ( روباه مکار- گربه نره یا Tom cat و پسری ملقب به فتیله شمع! ) او را وسوسه کرده از مسیر عقل و منطق دور میکردند نمادی از نفس اماره بودند. پینوکیو چوبی بود اما قلب و احساس داشت زنده بود با این که انسان نبود و البته بازیگوش و سربه هوا ولی رگههای از خوی انسانی در نهاد او قرار داشت. چندبار از مدرسه فرار کرد پدرش را به زحمت انداخت و رنجاند اما پدر از او روی برنگرداند. پری مهربان ( فرشته نگهبان) دست او را در ناملایمات گرفت و با آغوش باز از پینوکیو استقبال کرد و او بارها درب خانهاش را کوبید. جیرجیرک یا جینا او را ملامت میکردند تا از کارهای زشت بازدارند در مرحلهای او به شهر تنبلها رفت و فقط خورد و خوابید و بازی کرد و به درازگوشی تبدیل شد ولی در نهایت سختکوشی را آموخت تا از میان دریای توفنده در کام نهنگ به دیدار پدر نائل آمد و در نهایت به انسانی واقعی و کامل تبدیل شد.