پاسخ به این پرسش که غرب چگونه غرب شد؟در ایران روشن است.غرب در نتیجه غارت،تجاوز،ظلم و تعدی به کشورهای دیگرغرب شده است.بگذریم که بسیاری هم اصولا پیشرفتی درغرب سراغ ندارند وغرب و تمدنش را بجز توحش ومادیگری چیز دیگری نمیدانند.بنابراین درایران این پرسش که "غرب چگونه غرب شد؟" خیلی موضوعیتی ندارد.
حجم دانش ما پیرامون غرب وچگونگی پیدایش آن بشدت نازل و نوعا محدود میشود به مشتی تئوریهای توطئه و ادبیات ایدئولوژیکزدهای که بسیاری از آنها ریشه درتفکر مارکسیستی شصت هفتاد سال پیش دارند.
این کتاب میخواهد بهزبانی ساده نشان دهد که غرب امروز محصول تحولات تاریخی مهمی بوده که در طی قریب به ۵۰۰ سال ازپایان قرون وسطی بهاینسو اروپا را در مینوردد.
این کتاب میخواهد به خواننده نشان دهد که غرب امروزمحصول تحولاتی همچون رنسانس،نهضت اصلاح دینی، انقلاب تجاری، شکل گیری سرمایهداری،انقلاب علمی، خردگرایی، اومانیسم وعصرروشنگری است.بدون یک آگاهی اولیه ازاین تحولات نمی توان شناختی ازتمدن امروزی غرب داشت.
صادق زیباكلام مفرد در سال ۱۳۲۷ درمحله بازارچه آب منگول تهران متولد شد. وی استاد علوم سیاسی، نگارنده و دانشور ایرانی با گرایشهای اصلاحگرایانه و نوآزادیخواهانه است. او دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد دارد و هماکنون استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد است.
تألیفات: ما چگونه، ما شدیم: ریشهیابی علل عقب ماندگی در ایران، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه غرب چگونه غرب شد؟ (چاپ اول: ۱۳۹۵) هاشمی بدون رتوش: پنج سال گفتگو با هاشمی رفسنجانی، صادق زیبا کلام، فرشته سادات اتفاق فر، تهران: روزنه جامعهشناسی به زبان ساده، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه مقدمهای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه فرهنگ خاص علوم سیاسی (دربرگیرنده کلیه اصطلاحاتی که به «ایسم» ختم میشوند)، حسن علیزاده، صادق زیبا کلام (مقدمه)، تهران: روزنه سنت و مدرنیته: ریشه یابی علل ناکامی اصلاحات و نوسازی سیاسی در ایران عصر قاجار، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه از دموکراسی تا مردم سالاری دینی: نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه تحولات سیاسی و اجتماعی ایران ۱۳۲۰–۱۳۲۲، صادق زیبا کلام، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) قربانیان، وقایع نگاری فرازها و فرودهای جنبش نوخاسته اصلاحات، صادق زیبا کلام، امیرهوشنگ شهلا، تهران: قطره آذری غریب، صادق زیبا کلام، نصیر عبادپور (به اهتمام)، تهران: بیدگل نهادها و اندیشههای سیاسی در ایران و اسلام، حمید عنایت، صادق زیبا کلام (مصحح)، تهران: روزنه از هانتینگتون و خاتمی تا بن لادن: برخورد یا گفتگو میان تمدن ها؟، صادق زیبا کلام، تهران: روزنه مبانی علم و سیاست، مرتضی صادقی، جواد شفیعپور، حسین عنایت مهدی، صادق زیبا کلام (زیرنظر)، تهران: رهپویان شریف افلاطون، توماس هابز، جان لاک، جان استوارت میل و کارل مارکس: پنج گفتار در باب حکومت، صادق زیباکلام، تهران: روزنه ایران در عصر نادر، مایکل اکسورتی، صادق زیباکلام (مترجم)، سیدامیر نیاکویی (مترجم)، تهران: روزنه گفتن یا نگفتن کتاب توهم توطئه هاشمی رفسنجانی و دوم خرداد عکسهای یادگاری با جامعه مدنی یادداشتهای انقلاب
در کتاب غرب چگونه غرب شد زیباکلام به سراغ تمدن غرب رفته و دلایل پیشرفت آنرا در کتاب شرح داده است ، او تاریخ نزدیک به پنج قرن غرب را به صورت خلاصه بیان کرده . این پانصد سال یعنی از سال 1300-1800 سالیان بسیار مهمی برای غرب بوده ، در اوایل آن دوران غرب کاملا از شرق عقب مانده بود ، شرق در حقیقت مظهر و نماد تمدن و غرب نشان وحشی گری و غارت بود . اما پس از پانصد سال اختلاف غرب با شرق به اندازه ای فاحش آشکار شده که جبران این اختلاف امروزه عملا امری محال و غیر ممکن به نظر می آید . کتاب با نگاهی به اروپا در سالهای قبل از رنسانس آغاز می شود ، سپس زیبا کلام به صورت نسبتا جامع به رنسانس در اروپا و انقلابی که در همه زمینه ها در اروپا شکل می گیرد می پردازد ، زیباکلام توضیح میدهد که چرا رنسانس در ایتالیا شروع شد و اثرات آن بر جمهوری های مختلف ایتالیا مانند ژن و ونیز چه بود . سپس به رفرماسیون در کلیسا و مذهب می پردازد ، لوتر در آلمان و کالوین در سوئیس ، این که چگونه آنها در بنای پوسیده کلسیا پاپ وکاتولیک ترک های اساسی ایجاد کردند ، چگونه پروتستان در شمال اروپا شکل گرفت و به انگلستان رسید و چگونه نفوذ جریان واپس گرا و مرتجع در شمال اروپا کاهش یافت . سپس نوبت به انقلاب تجاری در اروپا رسید ، مازاد سرمایه ، به وجود آمدن بازار برای صادر کردن محصولات ، شکل گرفتن بانکها ، مسیرهای دریای ، صنعت کشتی سازی و سپس سیادت غرب بر دریاها و کشف آمریکا . زیبا کلام توضیح می دهد که چگونه هزاران نفر از غرب با کشتی در دل دریا به هدف کشف جهان ناشناخته به آب زدند ، دریانوردانی مانند ماژلان ، کریستف کلمب ، واسکودوگاما در این راه پیروز شدند و هزاران نفر دیگر جان خود را در کشتی ها ، به دلیل طوفان ، بیماری یا گرسنگی از دست دادند . سپس با از بین رفتن فئودالیته در اروپا ، قلمرو کشورهای اروپایی شکل گرفت و مفاهیمی مانند فرانسوی بودن یا اسپانیایی بودن شکل گرفت ، حکومتهای مطلقه (نه استبدادی ) شکل گرفت و مفهوم ملت – کشور پایه گذاری شد . سپس زیباکلام به ظهور اندیش مندان و فیلسوفانی مانند دکارت ، هابز ، اسپینوزا ، جان لاک و امانوئل کانت می پردازد و اندیشه آنها را به صورت خلاصه شرح می دهد ، به نقش آنان درعصر روشنگری و تحولاتی که در عقاید و بنیان فکری جامعه اروپا بنیان نهادند می پردازد . زیباکلام شرح می دهد که به دلیل وجود آزادی در انگلستان ، روشنگری در آن کشور پا گرفت اما نهال آن در فرانسه به بار نشست . ولتر ، دالامبر ، ژان ژاک روسو ، دیوید هیوم ، امانوئل کانت روشنفکرانی هستند که در کتاب اندیشه های آنان بازگو می شود و در بین آنها زیباکلام بیشتر به روسو و امانوئل کانت پرداخته . در حقیقت اثراتی که اندیشه های افراد یاد شده در اروپای آن زمان داشته کاملا انقلابی بوده است ، هر کدام از این افراد باعث تغییرات عظیمی در تاریخ جهان و حکومت شدند ، از اصل تفکیک قوا ، به وجود آمدن پارلمان ، اصلاح زندان برای بازپروری افراد نه تنبیه آنان ، به وجود آمدن سیستم بهداشت و آموزش و بسیاری دیگر تغییرات که حتی تا امروز هم پا بر جا هستند . سپس در فصل آخر کتاب ، نهال نازک روشنفکری ، رفرماسیون که پس از پنج قرن به بار نشسته در انقلاب صنعتی و علمی به نتیجه می رسد ، ماشین بخار انقلاب صنعتی با اختراع باتری به تکامل می رسد ، مغناطیسه کشف می شود ، شیمی ، فیزیک و زیست شناسی گسترش می یابند ، بیمارستان جای دکترهای سنتی را می گیرد و تبدیل به یک رشته دانشگاهی می شود ، مایه کوبی اولیه کشف می شود و جلوی مرگ نوزادان را می گیرد و پایه های اروپای فعلی یا تمدن غرب شکل می گیرد . واضح است که موضوعاتی مانند رفرماسیون یا رنسانس یا عصر روشنفکری در اروپا مباحثی بسیار کلان هستند و زیباکلام به شکلی بسیار خلاصه به آنها پرداخته ، بخشهایی از کتاب در مورد مسیحیت و سپس تقسیم شدن آن برای خواننده ممکن است کمی خسته کننده به نظر برسد اما کتاب داستان شیرین یک پیشرفت و توسعه را می گوید . با مقایسه کردن مطالب کتاب غرب چگونه غرب شد با کتاب ما چگونه ما شدیم ، خواننده ممکن است تا ریشه های این عقب ماندگی تاریخی را بهتر و کاملتر درک کند .
واقعا كتاب عالي و فوق العاده اي بود در مورد روند گذر اروپا از دوران عقب ماندگي و تحول عظيمش به سمت پيشرفت و پيشروي عجيب!به نظر من كتابيه كه هركسي حتما بايد بخونه تا حداقل يه كم از تمام باورها و صحبت هاي اشتباهي كه طي سال ها درباره غرب و غارتگريش تو ذهن ما كردن فاصله بگيره و به واقع بيني نزديك شه و بياموزه.خيلي كتاب روان و خوبي بود كه به نظر من با هر سطح سواد ميشه خوند و لذت برد . من خوندنش رو به همه توصيه ميكنم . اگر ميخواهيم كه ما هم تغيير كنيم بايد هممون اين كتاب رو بخونيم. ميتونست جامع تر باشه اما خوب خسته كننده نبودنش به خاطر همين خلاصه بودنش بود . در كل خيلي خيلي خوشحالم كه خوندمش و به همه خوندنش رو توصيه ميكنم
کتاب به بررسی وضعیت اروپا از قرون وسطی تا پایان قرون هفدهم و هجدهم میلادی می پردازد. در واقع نویسنده در این کتاب تلاش کرده جامعه ایرانی را با سیر تاریخی غرب در یک هزار سال گذشته آشنا کند که از این منظر بسیار باارزش است، اما آنچه که باعث می شود خواندن این کتاب را به کسانی که به تاریخ و تحلیل اجتماعی تاریخ علاقه مند هستند، توصیه نکنم این بود که شتابزدگی در انتشار کتاب تا حد بسیار زیادی از ارزش علمی کتاب کم کرده است. نویسنده در مقدمه اشاره می کند که به دلیل عجله ای که در انتشار کتاب بوده ارجاعات رو در کتاب لحاظ نکرده، این مسئله باعث میشود که کتاب بیشتر به درد کسانی بخورد که هیچ نوع آشنایی با تاریخ غرب، رنسانس، روشنگری و انقلاب صنعتی ندارند. برای کسانی که تا حد زیادی با رنسانس و تاریخ علم آشنایی دارند، این کتاب بیشتر مثل قصه هایی است که افراد فرهیخته تر فامیل در مهمانی ها در بحث های تاریخی مطرح می کنند، فاقد ارجاعات دقیق و بیشتر منعکس کننده دیدگاه های شخصی روایت کننده. شتابزدگی حتی در انتهای کتاب هم دیده میشود که مطالب کتاب ناگهان به اتمام می رسند و هیچ جمع بندی یا نتیجه گیری وجود ندارد. به لحاظ تاریخی بخش هایی که روایت کننده شخصیت های موثر در رنسانس و روشنگری هستند به طور مختصر معرفی شدند. کلاً کتاب برای کسانی نوشته شده که می خواهند آشنایی سرسری و کلی با این مقطع از تاریخ داشته باشند از متن کتاب، ص. 291 قانون لاوزاویه، اینکه جرم ماده همواره ثابت می ماند، گام مهمی در شناخت بسیاری از پدیده های فیزیک بود که پیش تر اشاره داشتیم ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته بود. علی رغم نبوغ کم نظیر لاوزاویه متأسفانه او یکی از قربانیان انقلاب فرانسه شد و در جریان حاکمیت «دوره ترور» بعد از انقلاب در سن پنجاه و یک سالگی با گیوتین اعدام شد.
کتاب خیلی روان و به صورت خلاصه تحولات غرب رو در طول تاریخ بیان میکنه.زبان کتاب به هیچ عنوان خسته کننده نیست.و خواننده رو جذب میکنه،فکر میکنم به دلیل نپرداختن به جزئیات بیش از حدش باشه.در کل معلومات اولیه خوبی در مورد این بخش از تاریخ به من داد. مسئله ای که داشتم با کتاب این بود که به عنوان یک کتاب تاریخی -تحلیلی،کتاب ما رو با فصل انقلاب علمی در قرن ۱۸ رها میکنه و تموم میشه.و دیگه هیچ جمع بندی وجود نداره. انتظار داشتم با مقدمه ی خوب کتاب،جمع بندی خوبی هم در پایان باشه.اما متاسفانه نبود. در مورد اینکه جنگ های جهانی روی تحولات غرب تاثیری داشته یا نه هم چیزی گفته نشده. (البته که ابتدای کتاب اشاره شده که بررسی تحولات در قرن ۱۴ تا ۱۸ هست.)
متاسفانه آنقدر در این زمینه مطالعه نداشتهام که بتوانم بین این کتاب با کتابهای دیگر این حوزه مقایسهی درستی انجام بدهم ولی برای من تجربهی لذتبخش و خوبی بود. زبان ساده و بدون پیچیدگی بیجا، تکرار مطالب در فصلها به اقتضای موضوع و مثالها کاملا حس سر کلاس درس نشستن و آموختن را منتقل میکرد که برای من جذاب بود.
ولتر جمله ای در پاسخ به یکی از مخالفان سرسختش نوشت که در حقیقت به صورت یکی از پرچم های آزادی خواهان و انقلابیون فرانسه درآمد: من با هیچ یک از عقاید شما موافق نیستم، اما حاضرم تا پای مرگ از حق آزادی بیان برای ما دفاع کنم. و اینگونه غرب غرب شد.
اینکه کتاب قرار است چه بگوید در توضیح پشت جلد آمده من فقط به چند نکته در موردش میپردازم. ۱ زبان کتاب بسیار ساده است و شاید به دلیل معلم بودن صادق زیبا کلام، گاهی حس میکنید خطابهٔ یک معلم سر یک کلاس درسی است. این میتواند کتاب را به یک کتاب خوشخوان تبدیل کند در عین حال که از دقت و ظرافت در تحلیل کم میکند. ۲ تحلیلها گاهی کاملا تکعاملی و فقط برای خالی نبودن عریضه است انگار. ( مثلا «علت نگاه منفی ایران به غرب؟ تسلط حزب توده در نیمهی اول سدهی ۱۳۰۰ و نفرت از امریکا پس از انقلاب.» ؟؟!!) ۳ کتاب هیچ منبعی معرفی نمیکند. باید به آقای زیباکلام اعتماد کنید!! �� من همیشه در مورد تاریخ غرب مطالعه موضوعی داشتم (فلان واقعه، کلیسا در قرون وسطا، رنسانس و ...) برای من این کتاب این لطف را داشت که یک بار صفر تا صدِ خط زمانیِ تاریخ غرب و تحولاتش را از قرون وسطا تا عصر روشنگری بخوانم و این توالی زمانی و علت و معلولی را در ذهنم جا بیندازم. از این جهت کتاب بدی نیست.
همونطور که در مقدمه اشاره شده، کتاب با عجله آماده شده تا به نمایشگاه برسه، در نتیجه با کتابی بدون رفرنسدهی مواجهیم! واقعا از «استاد دانشگاه» متعجبم که چطور چنین چیزی به نظرش قابل قبول امده. حجم قابل توجه اشتباهات تایپی هم دستمریزاد داره، دست نشر روزنه درد نکنه با این کتاب سر هم کردنش با اینکه با کلیت حرفهایی که مطرح کرده مخالفتی ندارم، ولی این کتاب تبدیل شده به قصهگویی دربارهٔ این ماجرای تاریخی. نمیشه تحقیق مستدل اسمش رو گذاشت در یک کلام: سمبل کاری دربارهٔ یک موضوع خیلی مهم و حیاتی برای جامعهٔ ما از نظر نویسنده، بخشی از مشکلات جامعهٔ ما برگرفته از شناخت سطحی و نادرست از جامعهٔ غرب هست. قبول. حالا این شیوهٔ رفرنسدهی و قصهگویی، واقعا قراره این مشکل رو به صورت اصولی رفع کنه؟
در اين كتاب مراحل تكاملى اروپا مخصوصا بعد رنسانس بصورت اجمالى و تيتر وار معرفى شده. ارتباط بين دوره ها و وقايع و اشخاص مهم و تاثيرگذار معرفى شده كه باعث آشنايى من و ايجاد انگيزه براى مطالعه بيشتر در اين زمينه شده. كتاب يك ديد خيلى كلى و تكاملى به من داد كه خيلى ارزشمند هست.
یه شاهکار دیگه از آقای زیباکلام: نگاهی متفاوت به غرب و تاریخش برای نسل جوان اونم ۱۸۰ درجه خلاف اونچه که آموزش و پرورش تبلیغ میکنه. پیشنهاد من اینه که این کتاب - و کلاً کتابهای این مدلی رو - خیلی آروم بخونید. مثلاً هفتهای یه فصل و دربارهی گفتهشدهها خوب فکر کنید. وگرنه هرچی رو که خوندین یادتون میره، مث بعضیها 😅🙈
کتاب بدی برای شروع شناخت مغرب زمین نیست اما به عمق موضوع نپرداخته است. مثلا جای مباحث کاربردی خالی است. نویسنده صرفا سراغ بدیهات رفته و به بحث درباره چند کشف علمی و سخن فلسفی پرداخته است. دست اخر خواننده ایرانی با غرب همانقدر غریب است که پیش از خواندن این کتاب. نگاه زیبا کلام کلی، بیرونی و تکراری هست.
نویسنده ای که به جای معرفی کتاب های مرجع برای مطالعه بیشتر در پایان متن خود، فهرستی از کتاب های چاپ شده (و احتمالا نفروخته) خودش را بیاورد، کاسب بی مقداری بیش نیست. متن این کتاب بیشتر به سخنرانی پیاده شده می ماند تا پژوهشی در خور توجه. دریغ از یک ارجاع به کتابی دیگر به جز "ما چگونه ما شدیم" حضرت نویسنده.
بعد از خوندن کتابهای "ما چگونه ما شدیم" و "سنت و مدرنیته" این کتاب رو خوندم و مکمل خوبی بود براشون. فرقی که این کتابها با کتابهای تاریخی دیگه ای که خونده بودم اینه که صرفا وقایع نگاری نیستن. تحلیل اتفاقاتی که میفته و اثری که تو جامعه گذاشتن هم بررسی میشه و اینه که جذابشون میکنه
غرب چگونه غرب شد؟ بعد از خواندن کتاب ما چگونه ما شدیم، برای خواندن دومین کتاب از دکتر زیباکلام سراغ این کتاب رفتم. هرچقدر خواندن کتاب قبلی به خاطر دید جدیدی که نسبت به تاریخ کشور بهم داد، جالب و تازه بود، مطالعهی این کتاب هم به خاطر علاقهم به تاریخ غرب، واسم لذتبخش بود. اولین نکتهای که در مورد این کتاب لازمه بگم اینه که هیچ منبعی رو برای گفتههاش ذکر نمیکنه. در نتیجه، میتونه یک نقطهضعف بزرگ واسش به شمار بیاد. دومین نکته اینه که نحوهی بیان کتاب، دوستانه به حساب میاد و این، بسته به سلیقهی هر فرد، میتونه نقطهضعف یا قوت محسوب بشه. این کتاب شامل نه فصل هست که فصل "روشنگری" از باقی فصول طولانیتره؛ دقیقاً مثل کتاب ما چگونه ما شدیم که فصل مربوط به اوج تمدن اسلامی، طولانیترین بخش کتابه.
در شروع و در فصل اول کتاب با عنوان «ما و غرب: روایت یک کجفهمی تاریخی»، با این سوال شروع میکنه که اساساً چی شد که غربستیزی در کشور ما رواج پیدا کرد و این موضوع از چه چیزهایی نشأت گرفته و روی چه چیزهایی تأثیر گذاشته. اما از فصل دوم، موضوع اصلی کتاب شروع میشه و نویسنده از دوران پیش از رنسانس شروع میکنه و به معرفی اروپای اون دوران میپردازه. پس از اون، در فصل بعدی به رنسانس، تعریف این کلمه و علت نامگذاری، دلایل و علل شکلگیری آن و تأثیراتی که بر جامعهی آن زمان، کلیسا و حکومتها گذاشت، میپردازه.
در ادامه و در فصول بعدی، به اتفاقاتی همچون نهضت اصلاح دینی، انقلاب پروتستانها، اصلاحات در خود کلیسای کاتولیک و تأثیرات این نهضتها بر مسیر کلیسای کاتولیک و افول قدرت واتیکان ـ که همگی از تأثیرات رنسانس و ادامهی تغییرات ناشی از اون بودن ـ اشاره میکنه. بعد از این موضوع، به انقلاب تجاری و تأثیراتش، از جمله به وجود اومدن حکومتهای مطلقه، پدیدهی دولت-ملت (یا همون کشورهای امروزی که تا پیش از اون وجود نداشتن) و تأثیرش بر بهوجوداومدن عصر روشنگری میرسه. در فصول بعدی، بهطور مفصلتر به دولتهای مطلقه و نتایج اونها، عصر روشنگری با جزئیاتی مثل نظرات نظریهپردازان این دوره و نتایجش، تأثیرات اجتماعی عصر روشنگری و در نهایت انقلاب علمی و دانشمندان اون دوران بهطور خلاصه اشاره میشه.
بهطور کلی، خوندن این کتاب برای من مفید و جالب بود. در طی این مطالعه، مطابق با مطالب کتاب، یک لیست شامل یازده کتاب برای خودم تهیه کردم. با توجه به ذکر نشدن منابع در این کتاب، مشتاقم زودتر مطالعشون کنم تا هم نسبت به اطلاعات دریافتی از این کتاب مطمئن بشم و هم اطلاعات مفصلتری دربارهی عناوینی که بالاتر گفتم، به دست بیارم. کتاب غرب چگونه غرب شد، با لحنی دوستانه و در طی ۲۸۱ صفحه، خلاصهای از وضعیت غرب ارائه میده که برای مطالعهی اولیه و خلاصه یا حتی برای کسانی که مطالب بیشتری نمیخوان یا وقت و حوصلهی خوندن کتابهای مفصلتر رو ندارن، پیشنهاد میشه. و نمرهای که من به این کتاب میدم: ۳.۵
فکر کنم سال هشتاد و سه بود که کتاب"ما چگونه ما شدیم"اثر صادق زیباکلام را مطالعه کردم.در این کتاب ،زیبا کلام علل توسعه نیافتگی ایران را به صورت ریشه ای ،تحلیل و بررسی کرده است.شاکله ی اندیشه ی زیباکلام در"ما چگونه ما شدیم"،این نکته ی ظریف است که دلیل اصلی عقب افتادگی "ایران"صرفا داخلی است.یعنی بر خلاف بسیاری از کسان که سعی دارند به هر شکل ممکن،دلیل عقب افتادگی کشور را به دولت های خارجی و دست های مرموز بیگانه نسبت دهند؛ایشان معتقد است که:"از ماست که بر ماست".یعنی هر چه بر سر ما می آید؛از ناحیه ی سهل انگاری و بی اندیشگی خود ماست نه توطئه ی بیگانگان. از آن روز تا سال۱۳۹۵ که کتاب"غرب چگونه غرب شد"زیبا کلام منتشر شد؛همواره این سوال برایم مطرح بود که آیا واقعا،غرب بر خلاف ما،هیچگونه سهل انگاری و بی اندیشگی نداشته است که امروز،فرسنگ ها از ما جلوتر حرکت می کند و با ریشخند،ما را عقب افتاده و شایسته ی ترحم و کمک می داند؟ ذهنم همواره درگیر این سوال بود تا این که کتاب "غرب چگونه غرب شد"زیبا کلام،چاپ و منتشر شد. در این کتاب،مفصلا سیر حرکت غرب ،از انحطاط تا توسعه ی همه جانبه، مورد بررسی قرار گرفته است. به اعتقاد "زیبا کلام"پس از قرون وسطی،جای غرب و شرق،تغییر کرد.یعنی شرق توسعه یافته،رو به سوی قهقرا رفت و غرب عقب افتاده به سمت توسعه و تعالی سیر کرد. در کتاب "غرب چگونه غرب شد"،عوامل موثر در این جابجایی ،لیست و مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. به باور این نویسنده،رنسانس،انقلاب ت��اری،توسعه ی دریانوردی،رفرماسیون یا اصلاح دینی،عصر روشنگری و نهایتا انقلاب علمی،از مهم ترین عوامل پیشرفت غرب به شمار می روند . زیبا کلام علاوه بر این که همه ی موارد مذکور را تجزیه و تحلیل می کند؛تاریخی مختصر از قرون وسطی تا عصر حاضر غرب را نیز به زبانی ساده و روان روایت می نماید. گرچه صفحات کتاب از دویست هم تجاوز نمی کند ولی انصافا نویسنده با مهارت و هنرمندی،نکات و مطالبی ظریف و قابل اعتنا به خواننده منتقل می نماید؛به نحوی که پس از صرف وقت و مطالعه ی کتاب،نه تنها خواننده احساس غبن نمی کند؛بلکه با حس رضایت و شعف ،تا روزها،حلاوت آن را با خود به همراه خواهد داشت. البته نگاه مثبت به "غرب چگونه غرب شد" به این معنی نیست که کتاب بی عیب و ایراد است و هیچ نقدی بر آن وارد نیست( چرا که قطعا نقد علمی آن باید در یک فرصت مقتضی و از زوایای مختلف، صورت بگیرد) بلکه به این معنی است که تحلیل های دکتر زیبا کلام می تواند پاسخگوی بخشی از سوالاتی باشد که سال هاست ذهن و ضمیر اهل دغدغه را درگیر خود کرده است.
غرب چگونه غرب شد، کتابی است نوشتهی صادق زیباکلام، نویسندهای که در پیشگفتار کتاب، ادعا میکند که دلیل این که به فکر نوشتن این کتاب افتاده است، مواجههاش با یکی از درسهای دکترای علوم سیاسیاست: درسی به نام «مسائل سیاسی روز» که به اعتقاد او، همچون دیگر دروس دکترای علوم سیاسی، «مندرآوردی»، «وقتتلفکن» و «بیپایه و اساس» است و تدریس آن هم به عهدهی خود اوست. او در این کتاب تلاش میکند پاسخی برای پرسشی که عنوان کتاب نیز هست بیاید، اما درواقع کتاب، تنها روایتی (بدون سند و منبع) از وقایع تاریخی غرب است، بدون هیچ اثری از تحلیل تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بی هیچ تلاشی برای یافتن پاسخی برای پرسشی که عنوان کتاب نیز هست. خیلی از قسمتهای کتاب تنها پراکندهگویی و تکرار بیمورد و تحلیلهای شخصی است و همینطور قسمتهایی زیادی از کتاب، تکرار کتاب ما چگونه ما شدیم نوشتهی همین نویسنده است. من به این کتاب در گودریدز یک ستاره از پنج دادم و هیچ قسمتی از کتاب را به صورت بریده کتاب به اشتراک نگذاشتم و دلیل آن هم نداشتن رفرنس و منبع در هیچ کجای کتاب است. نویسنده در پیشگفتار عنوان میکند که خانم پورمومن و همینطور خواهر نویسنده، فقدان منابع در کتاب را نقص و ایرادی اساسی میدانستند، در حالی که خانم پورمومن دو سه ماه روی جمعآوری منابع کار کرده است، به اصرار آقای سیدرضا بهشتی شیرازی(ناشر) نویسنده پذیرفته که کتاب بدون منبع چاپ شود. حال این سوال پیش میآید که بدون ارائهی منابع معتبر برای اثری که به ادعای ناشر و نویسندهاش، اثری علمی است، چه اعتبار و ارزشی برای کتاب، ناشر و نویسنده میتوان قائل شد و چگونه میتوان به آنها اعتماد کرد؟
قرار است کتاب بررسی کند که غرب چونه غرب شد یعنی به بیان دیگر قرار است بفهمیم چه چیز در ذهن غربیها گذشت که در ذهن شرقیها نگذشت ولی به نظرم کتاب نتونسته از پس این پرسش بر بیاد و بیشتر به صورت شتابزده شروع میکنه به بیان سیر تاریخ تفکر در اروپا از قرن پانزدهم تا هجدهم که البته اگر کسی مشتاق مطالعه تاریخ تفکر غرب باشه منابع خیلی بهتر و کاملتری موجوده و در واقع میشه گفت این کتاب میتونه انتخاب حتی بدی باشه. پرسش اولیه این که غرب چگونه غرب شد پرسش جذابیه و پاسخ به اون هم ادعای بزرگیه ولی به نظرم نویسنده نتونسته از پس ادعای خودش بربیاد و چه بسا اگر همین کتاب رو با همین شیوه یکی از دانشجویان دکتر زیباکلام ارائه میداد احتمال این که مردود بشه خیلی زیاد بود چون قطعا نمیشه کتاب رو یک اثر پژوهشی دونست و نکتهای هم که جالب بود اینه که این کتاب که مقدمهای نسبتا طولانی برای طرح موضوع داره عملا هیچ جمعبندی نداره و به یکباره تمام میشه به هر حال به شخصه توقعم نسبت به این کتاب و نویسنده بالاتر از اونی بود که باهاش مواجه شدم.
این کتاب میخواهد به زبانی ساده نشان دهد که اروپا محصول تحولات مهمی بوده که در قریب به 500 سال از پایان قرون وسطی به این سو اروپا را در می نوردد. این کتاب میخواهد به خواننده نشان دهد که غرب امروز محصول تحولاتی همچون رنسانس، نهضت اصلاح دینی، انقلاب تجاری، شکل گیری سرمایه داری، انقلاب علمی، خردگرایی، اومانیسم و عصر روشنگری است. بدون یک آگاهی اولیه از این تحولات نمی توان شناختی از تمدن امروزی اروپا و غرب داشت
کتاب به تاریخ اروپا از قرون وسطا تا روشنگری میپردازه و اتفاقاتی رو بررسی میکنه که باعث تغییرات اقتصادی و اجتماعی در این قاره شده به نظرم کتاب خیلی خوبی بود، نه زیادی عمیق و حوصله سر بر میشد و نه خیلی آبمی بود فقط به نظرم بخش آخر زیادی بود، انگار یه خلاصه از مستند cosmos رو میدیدم
یه نگاه چند وجهی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی،…) به تغییر تحولات اروپاست از زمان امپراطوری روم تا قرن نوزدهم. فصل اولش در مورد اینه که ما چجوری به غرب نگاه می کنیم و دلایل چیه بعد می ره سراغ روایت خودش از تحولات غرب. نکته ی خوب کتاب به نظرم اینه که برای تحول بزرگ و خاص چند بعدی نگاه می کنه و مثلا می گه دلیل مذهبیش الفه، دلیل جغرافیاییش ب هست و …
در خوانش اول از این کتاب، اینگونه مینویسم که در میان انبوه پرسشهایی که ذهن انسان معاصر و به خصوص ایرانی را به خود مشغول کرده، شاید این همیشگی باشد: چرا غرب، این بخش از جهان، به چنین جایگاهی در تاریخ بشریت دست یافت؟
صادق زیباکلام در کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» با قلمی روان و دستبندی منظم و ساختارمند به این پرسش پاسخ میدهد.
این کتاب، نه تنها یک روایت تاریخی است، بلکه تأملی فلسفی بر چگونگی شکلگیری تمدنی است که امروز بخش اعظم جهان را تحت تأثیر خود قرار داده.
این کتاب در نه فصل تنظیم شده و هر فصل، مانند تکهای از یک پازل، بخشی از داستان تحول غرب را روایت میکند.
زیباکلام در فصل نخست، با عنوان «ما و غرب: روایت یک کجفهمی تاریخی»، به سراغ ذهنیت ایرانیان دربارهی غرب میرود. او با صراحت و صداقت، از پیشداوریهایی سخن میگوید که در فرهنگ ما ریشه دوانده: از انگارهی غرب بهعنوان نماد استعمار و استثمار گرفته تا تحسین آن بهعنوان مهد تمدن.
زیباکلام این دوگانه را به چالش میکشد و نشان میدهد که حقیقت، نه در ستایش بیچونوچرا و نه در نکوهش یکجانبه، بلکه در فهم دقیق سیر تحولات تاریخی نهفته است.
فصلهای بعدی، از «غرب پیش از رنسانس» تا «روشنگری و انقلاب علمی»، مانند پردههایی از یک نمایش بزرگ، مراحل تکامل غرب را به تصویر میکشند.
زیباکلام با ظرافت، از فروپاشی نظام فئودالیسم، ظهور خردگرایی، و تأثیر اندیشمندانی چون دکارت، گالیله، و جان لاک سخن میگوید. او نشان میدهد که چگونه رنسانس، با باززایی هنر و علم، و اصلاحات دینی، با شکستن اقتدار کلیسا، راه را برای تحولات بعدی هموار کردند. انقلاب تجاری و سفرهای دریایی، که بورژوازی را بهعنوان نیروی جدید اجتماعی به میدان آورد، و عصر روشنگری، که خرد را بر تخت نشاند، از دیگر نقاط عطف این روایت هستند.
از منظر علمی، کتاب زیباکلام اثری است که تاریخ را نه به عنوان مجموعهای از رویدادهای پراکنده، بلکه بهمثابه جریانی بههمپیوسته تحلیل میکند.
او با استناد به تحولات کلیدی مانند انقلاب صنعتی و شکلگیری دولتهای مدرن، نشان میدهد که پیشرفت غرب نتیجهی یک سیر تکاملی است که ریشه در خردگرایی و نوآوری دارد.
برخلاف برخی دیدگاههای رایج که پیشرفت غرب را به استعمار یا غارت نسبت میدهند، زیباکلام این فرضیه را رد میکند و تأکید دارد که عقبماندگی شرق، پیشنیاز پیشرفت غرب نبود. این نگاه، که از سادهسازیهای پوپولیستی فاصله میگیرد، به کتاب اعتباری علمی میبخشد.
از منظر فلسفی، «غرب چگونه غرب شد؟» ما را به تأمل در ماهیت پیشرفت و نقش خرد در تاریخ دعوت میکند.
زیباکلام با ارجاع به نهضت روشنگری، نشان میدهد که چگونه ایدههایی مانند آزادی، برابری، و حاکمیت قانون، که امروز بدیهی به نظر میرسند، در بستر قرنها مبارزهی فکری شکل گرفتند.
نویسنده از خواننده میخواهد که به جای قضاوتهای احساسی، با نگاهی عقلانی به غرب بنگرد و درسهایی از آن برای پیشرفت جوامع دیگر، از جمله ایران، بیاموزد.
چرا باید این کتاب را خواند؟
«غرب چگونه غرب شد؟» چیزی بیش از یک کتاب تاریخی است؛ این اثر، آیینهای است که ما را به تأمل در جایگاه خودمان در جهان دعوت میکند.
خواندن این کتاب فرصتی است تا از دریچهای نو به تاریخ جهان نگاه کنیم و به جای تکرار کلیشههای «غربستیزی» یا «غربزدگی»، به فهمی عمیقتر و فروتنانه از ریشههای پیشرفت دست یابیم.
زیباکلام نه غرب را میستاید و نه محکوم میکند؛ او تنها میکوشد تا ما را با واقعیتی آشنا کند که شاید کمتر به آن اندیشیدهایم: اینکه غرب، با همهی کاستیها و دستاوردهایش، نتیجهی انتخابهای تاریخی آگاهانه و گاه تصادفی است.
نویسنده در این اثر، مشکل ما پیرامون غرب را فقط منحصر به کمدانشی یا حتی بیدانشی نسبت به غرب نمیداند بلکه دانش ما پیرامون غرب را تحریف شده، مجعول، غیر واقعی و ساخته و پرداخته ذهنیت خود ما که برگرفته از آرا و عقاید سیاسی و ایدئولوژیک ما است، می داند.
زیباکلام ابتدا به پرسش و پاسخهایی که در ذهن ایرانیان هنگام مواجهه با غرب ایجاد شدهاست، میپردازد. وی بیان میکند که در فرهنگ عمومی ما، در پاسخ به این سؤال که «چرا غرب پیشرفت کرده است؟» پاسخهای متفاوتی میدهند از جمله:استعمار، غارت، تجاوز، استثمار، مادیگری و فساد اخلاقی. اما وی این پاسخها را سهلانگارانه و معلولنگری میداند و معتقد است برخلاف بمباران تبلیغاتی که شبانهروز در ایران علیه غرب صورت میگیرد، آنچه غرب را غرب کرد، محصول رنسانس و فروپاشی نظام فئودالیسم، رفرماسیون (نهضت اصلاح دینی)، مرکانتالیزم (انقلاب تجاری)، عصر سفر دریایی و تسلط بر دریا، کشف قاره آمریکا، خِردگرایی و انقلاب علمی، نهضت روشنگری وانقلاب صنعتی بودهاست و همچنین وامدار وجود اندیشمندانی چون دکارت، مارتین لوتر، گالیله، کپلر، جان لاک،نیوتن و ... پ.ن : هرچند اصولا کتابهایی در این ژانر ادبی حتما نیازمند مرجع می باشند که کتاب دکتر زیباکلام در این زمینه به گواه منتقدان ضعف دارد ولیکن با تمام این نقدها نمی توان از دید باز و تقریبا منصفانه نویسنده برای پرداختن به این موضوع داغ به سادگی گذشت.
کتاب جذاب، اما غیر کاربردیای بود. اگر غرب بهدلایلی مانند مسائل تاریخی و تبلیغ پروپاگاندا به یک دشمن قدیمی و ثابت تبدیل شده، پس چرا این خصومت همچنان ادامه مییابد؟ متناقض است.
مهمترین نکته در مطالعه کتاب اینه که مطابقت زیادی با ادعای نویسنده اش داره. یعنی همونقدر که نویسنده ادعا میکنه که قصد داره نگرشی رو نسبت به غرب اصلاح کنه و توهم توطئه رو از این فرایند دور نگه داره، با تقریب بسیار خوبی میشه گفت که در انجامش موفق شده. از طرف دیگه مسئله ای رو هم که در مقدمه کتاب مطرح کرده که به دلیل اصرار ناشر، فرصت جمع آوری منابع و مستندات رو به خوبی نداشته هم به وضوح در متن کتاب مشخصه و در فصول اولیه گاها برای خواننده آزاردهنده هم میشه. نکته دیگه که در خوندن کتاب به دفعات نظرم رو جلب میکرد اشاراتی بود که نویسنده، خواه یا ناخواه، نسبت به وضعیت موجود در ایران در متن گنجانده بود و باعث میشد که ذهن مخاطب، باز هم خواه یا ناخواه، دست به مقایسه بین این وضعیت و وضعیتی که متن کتاب روایتگرش بود بزنه. از بزرگترین نقاط ضعف کتاب باید به تکرار فراوانش اشاره کرد که بیشتر درخور بیانیست مناسب فضایی مانند یک کلاس درس تا کتابی تحلیلی در باب تاریخچه تشکیل و تکوین یک تمدن. اما به دور از انصافه اگر دقت، صراحت و روند منطقی که کتاب طی میکنه رو در این بین ذکر نکرد. در کل گمان میکنم نمره سه از پنج نمره مطلوب به کتاب باشه و اینکه به قدر کفایت جذابیت در کتاب وجود داره، هم برای ادامه خود کتاب هم تا حدودی برای مطالعه دیگر آثار نویسنده.