خریدن لنین، پس از خوبی خدا، دومین مجموعه داستانی است که با ترجمه و انتخاب امیرمهدی حقیقت منتشر شده است. این کتاب مجموعهی ۱۱ داستان کوتاه از نویسندگان برجستهای است که بعضی از آنها در ایران شناخته شدهاند (مانند توبیاس ولف، ریچارد براتیگان و جان آپدایک) و بعضی دیگر کمترشناختهشده یا ناشناخته هستند (مانند میروسلاو پنکوف، فرانک کانری، الیکس اُلین، جان گاردنر، بابی ان میسن، وانس بورجِیلی و برندان گیل). نام کتاب، خریدن لنین، برگرفته از نام داستانی است که از میروسلاو پنکوف در این مجموعه آمده است. پنکوف در سال ۲۰۰۷ جوایزی را بهخاطر این داستان از آن خود کرده است. داستانهای این مجموعه دربارهی عشقهای برزباننیامده، مادرانی دلنگران، پدرانی با ایکاشها و اگرهای بیشمار، فرزندانی پادرهوا و البته خریدن لنین از اینترنت است.
امیرمهدی حقیقت (متولد ۱۳۵۳) یک مترجم ایرانی است که از سال ۱۳۸۰ با ترجمهٔ مترجم دردها نوشته جومپا لاهیری وارد عرصهٔ حرفه ای ترجمه ادبی شد. تمرکز اصلی وی ادبیات امریکای شمالی، بخصوص داستان کوتاه، بوده است و در حوزه های بزرگسال و کودک و نوجوان ترجمه کرده است.
از او ترجمه دو رمان «همنام» نوشته جومپا لاهیری و «آواز بی ساز» نوشته کنت هریف منتشر شده است. در زمینه داستان کوتاه، مجموعه «خوبی خدا» که داستانهایی است از نیویورکر و چند مجلهادبی دیگر امریکایی به انتخاب خودش) دو مجموعه داستان از جومپا لاهیری به نام های «مترجم دردها» و «خاک غریب»، «خواب خوب بهشت» نوشته سام شپارد و در «میان گمشدگان» نوشته دن چاون از ترجمه های اوست. او همچنین در مجموعه چهارجلدی قصه های جیبی نشر ماهی، داستان هایی از چهره های شاخص و کلاسیک دنیای ادبیات را هم ترجمه کرده است. ترجمه های امیرمهدی حقیقت در روزنامه همشهری، روزنامه شرق، شهروند امروز، سروش جوان، همشهری جوان و مجلهٔ هندی Gallerie منتشر شده است.
این دومین کتابی بود که از مجموعه جمعآوری شده امیرمهدی حقیقت میخوندم بعد از خوبی خدا برعکس خوبی خدا که داستانها با تم امید و انرژی مثبت و حال خوب هستش، این کتاب پر از داستانهای تلخ، پدر و مادرهای داغون و از دست دادنها هستش. برای همین شاید تا وسط کتاب دیگه حالم خیلی خراب شده بود از این همه بدبختی و سختی. ولی از میانه کتاب به بعد داستانها رو بیشتر دوست داشتم و امیدوارم کرد. داستانهای خریدن لنین، کشاورز آمیش، تکامل الیور و آیا جادوگر باید مامان را بزند؟ رو از بقیه بیشتر پسندیدم در کل به نظرم ارزش خوندن داره (فقط بعضی داستانهاش تلخه)
خب کتاب واقعاً جذاب بود برای من، راستش باید اعتراف کنم تا قبل از خوندن این کتاب مطمئن بودم که ترجمههای امیرمهدی خان حقیقت خیلی خوبه؛ ولی نمیدونستم که سلیقه و ذائقهاش رو هم در انتخاب داستانهای کوتاه به همون اندازه خواهم پسندید یا نه ولی خب ایمان آوردم. داستان کشاورز آمیش و بین زمین و آسمان دو داستانی بودن که من بیشتر از همه ازشون خوشم اومد. خلاصه توصیهی من اینه که بخونید :)
راست گفتهاند که مترجمان خوب را باید از انتخابهایشان شناخت. امیرمهدی حقیقت در این مجموعه افزون بر ترجمه روانی که از داستانها ارائه میدهد، در کنار هم قرار دادن داستانها هم هنر به خرج داده است. بحث بر سر اینکه چرا این داستانها از این نویسندهها کنار هم در یک مجموعه گنجانده شدهاند، احتمالا بحث دامنهداری است و هرکسی از ظن خود به دلیل کنار هم قرار گرفتن این نوشتهها خواهد پرداخت. برخی معتقدند "از دست دادن" میتواند وجه اشتراک داستانها باشد، برخی دیگر "سرخوردگی و ملال" را عامل همنشینی داستانها میدانند و برخی هم حضور بارز خانواده با نقش پررنگ فرزندان را. اما هرچه هست خوشسلیقگی حقیقت را نمیتوان در این بهگزینی نادیده گرفت و از آن لذت نبرد. خواننده آشکارا پیوستگی موضوعی داستانها را لمس میکند، دلیل این پیوستگی و اشتراک هرچه که میخواهد باشد. از قضا من در این کتاب از داستانهای نویسندگان گمنام بسیار بیشتر از آثار معروفها لذت بردم. هرچقدر داستان براتیگان چنگی به دل نمیزند، بابی ان میسن با داستانِ شایلو و وانس بورجیلی با داستان کشاورز آمیش شاهکار خلق کردهاند. البته دروغگوی توبیاس ولف را هم نباید فراموش کرد.
"ما زندگی سختی داشتیم. هم من، هم تو. هر دو پیر شدیم، اما نه از سالهایی که گذراندیم، بلکه از مرگهایی که به چشم دیدیم. تو حالا به اندازهی یک مرگ بزرگتر شدهای." . خود داستان خریدن لنین رو از همه بیشتر دوست داشتم. واقعا خوشم اومد. کشاورز آمیش هم همینطور. بقیه داستانها نسبتا خوب و متوسط بودن. از رستگاری و تکامل الیور خوشم نیومد.
داستان های اول کتاب طولانی تر و بهتر بودن چندتا داستان آخر کتاب یکم کوتاه بود و از اونجایی که من با داستان خیلی خیلی کوتاه میونه خوبی ندارم زیاد بهم نچسبید آخرش. با اینکه میخواستم یه کتاب حال خوب کن بخونم ولی این کتاب و انتخاب کردم و متاسفانه درون مایه همه ی داستاناش دارک بود البته که از این دارک بودنشون لذت بردم :))) . اشاره به ترجمه ی خوب داستان ها رو هم نباید فراموش کنم چون خیلی روان و ساده ترجمه شده بود و آدم لذت میبرد از خوندنشون :دی
من از کتاب خوبی خدا خیلی خوشم اومد که این کتاب رو شروع کردم ولی هیچ کدوم از داستانا هیچ مفهومی نمیرسوند و هیچ حسی منتقل نمیکرد و به هیچنتیجه ای نمیرسید.
داستان هایی که مترجم انتخاب کردند خیلی خوب بودن و دلم میخواد داستان کوتاه های دیگهای رو که ترجمه کردن بخونم. کتاب خوبی خدا،آتش بازی، درمیان گمشدگان تو لیستم قرار دارن و حتما میخونمشون. در اکثر داستان ها شخصیت های اصلی چیزی رو از دست دادن یا ضربه خوردن از گذشتشون. داستان هایی که شخصیتای اصلی تونستن خودشونو بالا بکشن و مسیر رو تغییر بدن و برای بچه هاشون والد خوبی بشن مثل تکامل الیور، بین زمین و آسمان مورد علاقم بود. خریدن لنین، دروغگو و چاقو رو هم دوست داشتم.
از بین داستانها «خریدن لنین» فوقالعاده بود، بعد «دروغگو» را دوست داشتم. داستان «شایلو» یادآور داستانهای کارور بود و «آیا جادوگر باید مامان را بزند» هم از داستانهایی بود که دوست داشتم.
در کامنتها خوندم که انتخاب داستانها خوب نبود. یا داستانهای چرتی بودند و ... باید این نکته رو در نظر بگیریم که داستانها انگار هدفمند انتخاب شده بودند. در تمامی داستانها هر شخصیت چیزی رو از دست داده بود. جدایی، مرگ و دور شدن آدمها از هم در همهشون مشهود بود یا اینکه انسانهایی بودند که به نوعی به آخر خط رسیده بودند. از این بابت میشه گفت انتخاب خوبی بودند. از طرفی جدای از خود قصه ها، شخصیت پردازیهای خوبی داشتنند که می شد برای هر کدوم تحلیل جداگانه ای نوشت. داستان دروغگو یا کشاورز آمیش یا رستگاری یا شایلو. هر کدوم شخثصیت کمتر پرداخت شدهای رو معرفی میکرد. به هر حال نه شاهکارهای ادبی (به جز داستان براتیگان که اثر درخشانی بود) باقی رو حداقل به عنوان یک اثر قابل تحلیل میشه بهشون نگاه کرد.
یکی بهم گفت گویا چندتا از نویسندههای داستان پست مدرن حساب میشن. خب من هیچ ایدهای راجع به پست مدرنیسم تو ادبیات ندارم. اون داستانا برام پیچیده و عجیب و ناآشنا بود. شاید بعدن که بیشتر آشنا شدم باید برگردم و یه نگاهی دوباره بندازم. البته زمان زیادی هم برای نشخوار داستانا نذاشتم. اما در مجموع به نظرم به هر حال خیلی داستانای خاص و لازم الخوندنی! نبود.
«خریدن لنین» مجموعهای است از ۱۱ داستان کوتاه که با ترجمه بسیار خوب آقای امیر مهدی حقیقت چاپ شده. همان طور که در پشت جلد کتاب، توضیح داده شده، درباره عشقهای بر زبان نیامده، مادران دل نگران، پدرانی در حسرت مانده با کارهای نکرده و فرزندانی پا در هواست. من داستان «کشاورز آمیش» از این مجموعه را خیلی دوست داشتم که هم داستانی را در یک کلاس داستاننویسی روایت و هم نکتههایی ظریف در مورد زاویه دید شخصیتهای داستان بیان میکند. داستان اول یعنی «خریدن لنین» بیشتر طنزآلود هست. بقیه داستانها هم کشمکش درونی افراد و پیچیدگی رابطه آنها با اطرافیانشان را نشان میدهد. به تقلید از کسی، امتیازدهی را از پنج ستاره، به تکتک داستانها دادم. خریدن لنین ⭐⭐⭐⭐ بین زمین و آسمان ⭐⭐⭐ دروغگو ⭐⭐⭐⭐ تمرینهای ساده برای نوآموزان ⭐⭐⭐⭐ رستگاری ⭐⭐⭐ شایلو ⭐⭐⭐⭐ کشاورز آمیش ⭐⭐⭐⭐⭐ ریچارد براتیگان ⭐⭐⭐ چاقو ⭐⭐⭐ تکامل الیور ⭐⭐⭐ آیا جادوگر باید مامان را بزند ⭐⭐⭐⭐
"وقتی پدربزرگ خبردار شد که میخواهم برای تحصیل به امریکا بروم، برایم یادداشت خداحافظی فرستاد. در یادداشتش نوشته بود: «ای خوک کثیف کاپیتالیست! پروازت خوش. دوستدارت، پدربزرگ.» یادداشت را روی برگهرأی قرمز چروکی نوشته بود که مال انتخابات سال ۱۹۹۱ بود ــ یکی از اساسیترین اقلام موجود در کلکسیون برگهرأیهای انتخابات کمونیستیاش ــ و همهی اهالی دهکدهی لنینگراد هم پایش را امضا کرده بودند. از اینکه چنین افتخاری نصیبم شده بود آنقدر تکان خوردم که نشستم و روی یک اسکناس یک دلاری این جواب را برای پدربزرگ نوشتم: «ای کمونیست سادهلوح! ممنون از نامهات. من فردا عازمم و همین که برسم، سعی میکنم در اسرع وقت با یک زن امریکایی ازدواج کنم. بعد هم سعی میکنم صاحب بچههای امریکایی بشوم. دوستدار تو، نوهات.» "
چهار تا داستان اولش چنگی به دلم نزد هر چند داستان خریدن لنین و دروغگو از دو تای دیگه بهتر بود، بعد رفتم از آخر خوندم داستان سه تا یک سوم! از براتیگان و داستان 《آیا جادوگر باید مامان را بزند》 از جان آپدایک ایندفعه به دلم چنگ زدن و ذوق کردم بقیه رو هم دارم میخونم. ترجمهی امیر مهدی حقیقت هم مثل کارش در کتاب 《خوبی خدا》 خوبه، این دومین کتابیه که از این مترجم میخونم فعلا سه ستاره دادم اگه داستانهایی که هنوز نخوندم به دلم بشینه حقش چهار ستاره است
چند تا از داستانها رو هیچ دوست نداشتم، اما چهار تا رو خیلی پسندیدم. خصوصاً این چهار تا: تمرینهای ساده برای نوآموزان - نوشتۀ الیکس اُلین که پایانش واقعاً تکونم داد. دروغگو - نوشتۀ توبیاس ولف که باهاش اشک هم ریختم. چاقو - نوشتۀ برندان گیل که با خودم گفتم کاش من هم داستانی با این مضمون و این سروشکل مینوشتم. و خود داستان خریدن لنین - نوشتۀ میروسلاو پنکوف که یه ارتباط پدربزرگ-نوهای قشنگ رو به تصویر کشیده بود.
من مجموعه داستان تقریبا نخوندم و این کتاب جزء اولین کتاب ها بود. داستان های جالب و قشنگی داشت. شبیه این بود که میشینی و از وسط یه فیلم رو شروع میکنی به دیدن و تموم هم نمیکنی فیلمو اما متوجه میشی که داستان چی بوده و حتی میتونی حدس بزنی ممکنه آخر داستان چه طوری تموم شه... کتاب قشنگی بود. من ازش لذت بردم.
مجموعه ای از 11 داستان کوتاه به انتخاب و ترجمه امیرمهدی حقیقت. خود ترجمه ی کتاب، مثل همیشه بیست و کاردرست. از این یازده داستان هم پنج تاشو خیلی پسندیدم و بهشون 5 ستاره میدم. امتیاز کل کتاب هم از نظر من 4 ستاره ست. پیشنهاد میدم از دستش ندید
خود داستان ها خوب بودن اما انتخاب داستان ها چرت بود اصلا خوشم نیومد. هیچ بهم پیوستگی نداشت و هیچ دلیلی برای انتخاب داستان ها و یا انتخاب نام کتاب پیدا نکردم.