Jump to ratings and reviews
Rate this book

خدایان شهری و اشباح پرسه زننده

Rate this book
نخستین رمانِ محمد زارعی یک رمانِ شهریِ قصه‌گوست. خدایان شهری و اشباحِ پرسه‌زننده روایتی ا‌ست معمایی درباره‌ی دوستی قدیمی که حالا جانش را از دست داده و شخصیت نخست داستان را با انواعِ آدم‌ها، رازها و اتفاق‌های مربوط به این مرگ مواجه می‌کند. نویسنده‌ی رمان با استفاده از تکنیک‌های ادبیاتِ پلیسی و قرار دادنِ آن‌ها در قلبِ تهران آدم‌هایی را وارد ماجرا می‌کند که انگار جایی پنهان شده بودند و حال با این مرگِ نو جانی تازه یافته‌اند. سؤالِ مهم این است که این جوانِ در گذشته چه می‌کرده و چه جهانی داشته که این‌همه اتفاق با نبودنش زنده شده‌ است؟ این میان عکس‌ها حرف‌های پنهانِ زیادی دارند… رمان با گره‌گُشایی‌های تدریجی و پیش‌رونده حقیقتی مکتوم را پیش چشمِ مخاطب تصویر می‌کند که حاوی یک جهانِ دیگر است و برای همین، رمان تا لحظه‌ی آخر خواننده را با خود همراه می‌کند. با ریتمی سریع و استفاده از ابزارهای واقع‌گرایانه‌ی پُرشور…

Paperback

First published January 1, 1393

1 person is currently reading
65 people want to read

About the author

محمد زارعی

2 books5 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
5 (6%)
4 stars
23 (28%)
3 stars
23 (28%)
2 stars
16 (20%)
1 star
13 (16%)
Displaying 1 - 23 of 23 reviews
Profile Image for آرمان امیری.
Author 1 book22 followers
January 18, 2021
ایده «سیستم» را بسیار دوست داشتم. به نظرم ایده‌ای بود که می‌توانست کتاب را در سطح آثار برجسته جهانی ارتقا دهد. وقتی کامو «طاعون» را نوشت، یا وقتی ساراماگو «کوری» را نوشت هیچ کدام امکان اندیشیدن به چنین ایده‌ای را نداشتند چون هنوز سیستم‌های اینترنتی ایجاد نشده بود. پس در تمام کتاب‌های پیشین بلایی که از راه می‌رسد و گریبان انسان‌ها را می‌گیرد منشاء گنگ و یا حتی غیرطبیعی دارد. اینجا ما با خلاقیتی مواجه هستیم که توانسته برای نخستین بار به خوبی ترسیم کند که بلایی که همه مردم را گرفتار کرده چگونه دقیقا محصول عمل تک‌تک این افراد است. شاید اگر کمی در پایان‌بندی دقت بیشتری می‌شد کتاب بسیار بهتری از کار در می‌آمد اما هنوز هم به نظرم کتاب بسیار خوبی است و می‌توانم خواندنش را توصیه کنم.
Profile Image for صان.
429 reviews468 followers
December 14, 2021
Disclaimer:
محمد زارعی دوست و همکار منه و امیدوارم این قضیه تاثیری توی ریویویی که نوشتم نداشته باشه.

رمان جذاب و پرکششی بود!

یکی از دوستان در ریویوش این رمان رو در ژانر تک-نوآر قرار داده بود. تا به حال به رمان‌های نوآر فکر نکرده بودم ولی رفتم دنبال این واژه و دیدم که حق با ایشونه.
یک رمان معمایی که شخصیتش پلیس نیست، ولی کارهای پلیسی می‌کنه. با یک معما روبرو شده و می‌خواد حلش کنه. و چقدر هم جای این ژانر خالیه توی ادبیات ما! البته من خوره‌ی این ژانر نبودم تا به حال، ولی خیلی از این ژانر به گوشم نخورده.
این یک رمان معمایی و تکنولوژیکه. درباره‌ی سیستمی مرموز. بیشتر از این از قصه‌ش نمی‌گم، چون غافلگیری‌های رمان رو از بین می‌بره.
این رمان آروم آروم اطلاعات رو به خواننده می‌ده و اون رو وارد دنیاش می‌کنه. یه فضاسازی باحال و جالب، یه دنیای پرکشش، درست کنار چشم ما؛ در خیابان‌ها و شهری که خودمون توش زیست کردیم و تصوری ازش داریم و می‌تونیم با کمک خاطراتمون تصاویرشو تکمیل کنیم.
همین یکی از ویژگی‌های جذاب این کتاب بود. عموما فضاهای معمایی رو در رمان‌های خارجی خونده بودم ودنیایی که توی ذهنم می‌ساختم یه دنیای غریبه بود. ولی اتفاقات این رمان در تهران اتفاق می‌افته و فضاهاش خیلی ملموسه.

توصیفات خیلی جذابی داشت، تمثیل‌های اسطوره‌ای قشنگی لابلای قصه وارد شده بود که توی فضاسازی قصه کمک می‌کرد، شاید به همه چیز عمق جدیدی می‌داد.

پایان‌بندی خیلی خوبی هم داشت به نظرم. سیستم، سوژه پیچیده‌ای به نظر میومد که قابل قبول ساخته و پرداخته شد و از لحاظ تکنولوژیک، نسبت به زمان خودش خیلی جلو بود! می‌تونم سیستم رو با بیتکوین قیاس کنم از لحاظ ساز و کار و این برای رمانی که ۱۰ سال پیش نوشته شده خیلی خیلی جالبه!

روایت گاهی لحن ابزوردی به خودش می‌گرفت -البته خیلی خیلی رقیق و زیرپوستی- که برای من کمدی بود. کلا روایت روون و دوست‌داشتنی‌ای داشت.

کتابی بود که با خودم این ور اون ور می‌بردم و از خوندنش حظ می‌کردم.

اگر کتاب‌هایی توی این ژانر (کلا معمایی و نوآر، نه تکنولوژیک) می‌شناسید خوشحال می‌شم معرفی کنید!
Profile Image for Paryas.
57 reviews22 followers
August 24, 2018
یک کتاب معمایی هیجان انگیز و استاندارد بود که همه چیز دقیق و سرجای خودش بود انگار چند بار داستان از زوایای مختلف بررسی شده. تا حالا این سبک کتاب از نویسنده ایرانی نخونده بودم و اصلا توقع کتاب خوبی رو نداشتم. روایت دقیق و توضیحات به موقع که حس و حال ترس و هیجان را القا میکرد. شخصیت پردازی خوب بود و انتخاب شخصیتها به نظرم نکته ظریف و خوبی داشت اونم اینکه از همه قشر بودند زن و مرد کنار هم ترک و فارس و افغان. اصل داستان هم عالی بود یک ماجراجویی جالب و جدال با سیستم، که اتفاقا به نظرم استعاره جالبی داره. جدای از این از افسانه ها و داستانهای تاریخی هم خیلی خوب و در راستای جالبتر کردن داستان استفاده کرده. پایانی بی نقص و تاثیر گذار داره که باعث میشه چند روز پس از تمام کردن کتاب ذهن خواننده درگیر داستان باشه.
Profile Image for Behnam M.
80 reviews33 followers
June 15, 2023
این یک ستاره را تقدیم میکنم به این ریتم خراب، به این دیالوگ‌های عر و گوز، به این چس ناله ها و ایده‌های دستِ چندم تقلبی شاش مال و این شخصیت پردازی در حد کودکستان
Profile Image for Aida.
27 reviews24 followers
August 30, 2018
واقعا از خوندن اين كتاب لذت بردم.
"همه اينا كه واسه اين برنامه كار ميكنند وضع شون همينه.خودشون تصميم نگرفتند.كاري ميكنند كه ديگرون به شون گفتند."
Profile Image for Zahra Pakdel.
75 reviews28 followers
April 7, 2021
اوایل کتاب اونقدری هیجان زده ام کرد که منتظر بودم کتاب تموم بشه بیام بگم این کتاب به اندازه ای که لیاقتشه دیده نشده! اما از اواسط کتاب بود که دیگه حوصله خواننده یعنی اینجانب سر برده شد.مخصوصا که کتاب یه جاهایی غلط منطقی داشت ( نویسنده اسم کاراکترش رو اشتباهی می گفت. مثلا اسم کاراکتری رو میگفت که اونجا حضور نداشت )
خلاصه که حیف. اولش خیلی امیدوارکننده بود که با یه رمان فارسی جدید روبرو شدم ولی بعدش ناامیدم کرد.
Profile Image for Zohre Alavi.
42 reviews30 followers
June 5, 2018
نویسنده تا اواخر داستان من را کنجکاو نگه داشت اما میدانستم داستان ته نخواهد داشت. مشخص بود. منظورم این است که یک داستان معماگونه نیست. از طرفی بعضی دیالوگ ها و روند داستان هم آشنا بود ... نمیتوانستم بفهمم چرا داستان آشناست. شاید جایی قدیم تر کتابی خوانده ام یا فیلمی دیده ام...
در کل کتاب به نظرم معمولی بود. حداقل من توصیه به خواندن نمیکنم.
Profile Image for Mahmoud.
79 reviews4 followers
August 1, 2016
به عنوان كتاب اول نويسنده، كتاب خيلى خوبيه و خواننده رو تا آخر كتاب كنجكاو نگه مى‌داره. البته يه جورايى شبيه كتابايى مثل هانگر گيمز و دايورجنت و اينجور كتاباست ولى در فضايى متفاوت و ايرانى. يه جايى هم مى‌گه اين قانونه سيستمه كه درباره‌ش نبايد چيزى بگيم. يادآور باشگاه مشت‌زنى پالانيك هست.
72 reviews2 followers
August 11, 2021
آغاز خوب، ادامه ی جذاب و پایانی نچندان گیرا! از آنجا که تصمیم گرفته ام بر مطالعه ی ادبیات گمانه زن (آلترناتیو) و علمی-تخیلی ایرانی تمرکز کنم با این کتاب شروع کردم چون هم در کتابخانه بود و هم مدت ها بود قصد خواندنش را داشتم. ایده ی سیستم بسیار ایده ی جالبی بود. شخصا فکر می کنم می شد از آن برداشتی فلسفی داشت و آن را به شرایط انسان معاصر تعبیر کرد و از این نظر نویسنده را تحسین می کنم.
اما رمان ضعف های عمده داشت:
1. فاقد استیل بود (چیزی که البته در رمان های فارسی دیگر برایم خیلی عجیب نیست!)
2. فاقد کشش و جذابیت لازم ژانر پلیسی بود. ریتم هم لنگ میزد گاهی خیلی هیجانی میشد و گاهی سکته می کرد!
3. بسیاری از صحنه ها و دیالوگ ها ضعیف و تصنعی بود و شخصا منطق بودن آن ها را درک نمی کردم
4. پایان بندی خیلی سطحی و هول هولی داشت انگار که به نویسنده گفته باشند دو ساعت وقت داری تمامش کنی و شخصا من از پایانش چیزی دستگیرم نشد!
نتیجه: یک ایده ی بسیار جذاب و بکر که می توانست کتاب را در سطح یکی از بهترین آثار ادبیات ژانر معرفی کند واقعا حیف شده و هدر رفته است. ایده سیستم واقعا فراتر از یک تعقیب و گریز معمولی و تلاش برای کشتن در راستای کشته نشدن بود و بسیار سمبولیک و فلسفی بود. شخصا نویسنده را تحسین می کنم به خاطر قدرت تخیلش و اگر جای او می بودم کتاب را با همان ایده از اول و با صبر و حوصله ی بیشتری می نوشتم.
Profile Image for Fateme H. .
513 reviews86 followers
April 16, 2024
نظرات درباره کتاب‌هایی از این دست (خودم هم درست نمی‌دونم منظورم از این دست کدوم دسته، ولی خب) خیلی ضدونقیض هستن و من هر بار دست‌به‌عصا سراغشون می‌رم. البته این کتاب رو در طی پرسه‌های بی‌هدفم در کتابخونه پیدا کردم و از اسمش خوشم اومد، برای همین هم برش داشتم.
شاید در طی پاراگرافِ پیشِ رو، داستان کمی لو بره.
به نظرم هدف چنین کتاب‌هایی، رسیدن به یه نتیجه یا یه پایانِ قطعی نیست. از اول هم بنا نبوده که ما مجرمی پیدا کنیم یا از تمام ریزه‌کاری‌های داستان سر در بیاریم. من فکر می‌کنم همچین داستان‌هایی وجود دارن تا در طولشون فکر کنیم، مثلا به این‌که داریم تو زندگی‌مون چه کار می‌کنیم و کارهایی که می‌کنیم چه تاثیری روی بقیه می‌گذارن. یعنی می‌خوام بگم اون پایان باز من رو آزار نداد، چون از اول هم یه جورهایی مشخص بود که مسئله اصلی مقصد نیست، بلکه مسیره.
نمی‌تونم بگم کتاب خیلی خیلی خوبی بود. در عین کوتاه بودن اون وسط گاهی حوصله‌م سر رفت و چشم‌هام رو تند تند از رو کلمات حرکت دادم. ولی فضای کلی‌ش برام جالب بود. فضاسازی و شخصیت‌ها مخصوصا. شخصیت‌ها به نظرم خلاقانه و به زیبایی ساخته و پرداخته شده بودن. اشاره به افسانه‌های کهن هم که همواره من یکی رو سر ذوق میاره. ایده داستان جوری بود که نمی‌تونم تصمیم بگیرم خیلی نوآورانه بود، یا خیلی تکراری. در ضمن، باید در نظر داشت که این کتاب اول نویسنده بوده.
در نهایت، از خوندنش پشیمون نیستم. امتیازش هم سه و نیمه.
106 reviews1 follower
April 5, 2020
داستان از ابتدا بین واقع گرا یا فانتزی بودن سرگردان است. شروع داستان با ماجرای مرگهای متعدد اطرافیان راوی و متعاقبش مرگ حسین و ماجرای زن و دوست دخترش به سرعت رها می شود و ماجرای تخیلی-سمبلیک «سیستم» محور گره افکنی داستان می شود. سیستمی که افراد را از طریقه زنجیره ای از ارتباطات وادار به انجام به کارهایی می کند. مواجهه نویسنده با سیستم می تواند صرفا یک معمای جذاب باشد که با تعلیق خواننده را تا پایان داستان به امید گره گشایی بکشاند و یا از ابتدا روشن کند که سیستم یک نماد است و قرار نیست به واقعیتش پرداخته شود و نویسنده بیشتر متوجه آثار و عواقبش خواهد بود، متوجه انسانها در سیستم. اما در این داستان، نویسنده خواننده را به دنبال گره گشایی جلو می برد، جزئیات عملیات ضد سیستم ارائه می کند، آدمهای داستانش را درگیر می کند، سفر راوی را به دنبال سر نخ فربه می کند و کش می دهد اما از پایان، از گره گشایی خبری نیست و ظاهرا قرار است چند جمله شبه فلسفی در باب وجه سمبلیک سیستم در بخش فینال قصه پایان ماجرایی باشد که نویسنده ما را به دنبالش کشانده است.
مسلما از چنین پرداخت داستانی انتظار شخصیت پردازی دور از ذهن است، شاید باید پیش از آن به نویسنده یادآوری کرد که نمی شود جزئیات را محض کش دادن به داستان اضافه کرد و بی استفاده رها کرد!
22 reviews10 followers
November 10, 2021
توضیحات به‌روزشده؛
اول یه وا اسفا!
بهتره اول قسمت سوم از فصل سوم آینه عبرت/ بلک میرور* رو ببینید و بعد این کتاب رو بخونید. ایده‌ی کتاب کلا کپی‌برداری از روی این اپیزود بوده. هر دو اثر در یک سال منتشر شدن. پنج سال پیش. ولی خب این کتابه به عنوان اثر اوریجینال به خورد مخاطب داده شده. اون زمان هم کسی ببینده‌ی بلک میرور نبود و سریالش هم توی ایران معروف نبود.

* Black mirror, shut up and dance.


[توضیحات قبلی]

این کتاب قطعن از باقی آت و آشغال‌های نشر چشمه و بخصوص این قفسه آبی خیلی سرتره. دست کم داره قصه‌ش رو تعریف می‌کنه و کمتر به چس‌ناله‌های کافه نشینی بها داده. هرچند چهل، پنجاه صفحه‌ی اولش بازم همین مشکل کافه نشینی رو داره و قصه اصلی هم بعد از این شروع میشه. اگه این مسخره‌بازی بازی قبیله شوشونی نبود و بعضی از این توصیفاتِ بی‌ربط کمتر بود و روی جزئیات سیستم مانور می‌داد خیلی داستان قویتر می‌شد... اگه ایده‌ی سیستم تو داستان گسترش پیدا می‌کرد، و صرفن به توضیحات کلی اکتفا نمی‌کرد، اون وقت می‌شد راجع به این سیستم و بینش نویسنده‌ش بیشتر فکر کرد و احترام گذاشت...
Profile Image for Mohsenam.
135 reviews19 followers
January 30, 2021
یه کتاب پر از ترتر های نویسنده که داستانش به هیچ جا بند نمی‌شه و هرکجا دلش خواست داستان رو رها می کنه مثلا همون اول کتاب ایده گره گشایی مرگ حسین و بعد زنش رو نیمه کاره ول می کنه تا یه داستان سرسری و لوس و آبکی رو تعریف کنه.
8 reviews
May 27, 2025
داستان گیرا بود ولی پایان؟
احساس بیهوده زمان گذاشتن بهم داد آخرش
Profile Image for پویان  مُکاری .
Author 1 book28 followers
September 22, 2020
محمد زارعی در اولین رمانش ژانر تک-نوآر (نوآر علمی تخیلی) را انتخاب کرده و مشخص است که به این ژانر و ویژگی‌هایش اشراف کامل دارد. در رمان فارسی من با چنین ژانری روبرو نشده بودم در صورتی که این ژانر یکی از ژانرهای محبوب ادبیات و سینمای جهان است. قطعاً چنین رمانی برای اولین اثر یک نویسنده جوان دست‌آورد خوبی است و می‌تواند مژده‌ی آثار بهتری از این نویسنده را به ما بدهد.
Profile Image for Reyhane Nakhaei.
17 reviews1 follower
August 5, 2025
این کتاب برای من خواننده سراسر لذت بود… متاسفانه ادبیات معاصر ایران که بسیار نوپا هست مورد کم لطفی نیز قرار می گیرد…اما اگر ما خوانندگان و دنبال کنندگان جدی ادبیات هستیم باید اول یاد بگیریم که از ادبیات خودمون هرچند نوپا جا نمونیم…
کتاب سبک جدیدی داشت و از عناصر بسیار غریب در ادبیات یاری جسته بود و من به نویسنده تبریک میگم که به این خوبی تونسته از این عناصر استفاده کنه…تکلونوژی یک عنصر غریبه در ادبیات ایران است و به کار گیریش جرات می خواهد… کتاب با سبک هیجان انگیز خودش شمارا مجبور می کند که تا اخر بخوانید تا به سوال های خود جواب بدهید… سبک معمایی همین است. چه کتاب چه فیلم… شما وقتی می خونید و می بینید از سبک معمایی همیشه توقع دارید که در آخر اون کتاب یا فیلم به سوال های شما جواب داده بشه…. به نظر من پایان باز پایان مناسبی برای سبک معمایی نیست… منِ خواننده دوست ندارم وقتی دنبال می کنم برای جواب گرفتن آخر جوابی بهم داده نشه…
پایان کتاب اصلا برای من جذاب نبود… چون به جواب نرسیدم… چون می خواستم تهش و بدونم… این نظر شخصی منه و تصمیم گیری با شما هست.
30 reviews
September 25, 2020
تا اواسط گیرایی و‌انسجام داشت ولی در انتها...من نفهمیدم چی شد یا اصلا قرار بود اتفاقی بیوفته...من در نهایت آخرش رو دوست نداشتم...
Profile Image for DIBA.
11 reviews
May 15, 2021
کتاب سر راست و خوبی بود. به سبک جدیدی نوشته شده بود و دوست داشتنی بود
Profile Image for Ensie Mohammadzade.
50 reviews
December 1, 2022
تا دو سوم ابتدایی کتاب خیلی خوب داشت پیش میرفت ، موضوعش جدید بود و آدم رو سر ذوق میاورد . منتها یک سوم انتهایی کتاب ، دیگه گنگ و عجیب غریب شد .اینجور که آخراش هر خط که میخوندم میگفتم هن ؟ حیفش کرد .
Profile Image for Hiva Arzhang.
32 reviews1 follower
February 4, 2024
جالبه خیلی توی ادبیات فارسی معاصر کمتر کتابی فضای این مدلی داره
Profile Image for Tina.
27 reviews
March 17, 2024
داستان ایده و پتانسیل خیلی بالایی داشت ولی انگار در شروع پرده سوم همه چیز تمام شد. یکمی ناامید کننده بود.
Profile Image for R.
385 reviews25 followers
June 2, 2023
خاطره یک جان‌دار دوزیست است. یک زیستش توی کله آدم است، زیست دیگرش توی نشانه‌های بیرون از آدم. یک سهمی از خاطرات، حتی وقتی آدم بمیرد، آن بیرون به حیاتش ادامه می‌دهد. اما این زیست بیرونی به تنهایی کاری ازش ساخته نیست. یادگاری‌ها، دست نوشته‌ها، اشیای به ظاهر ساده که توی کشو بالایی میز تحریر گذاشته‌ای، عکس لای سررسید، سنگ ظریفی جلوی آینه، یک کلاه لبه‌دار ساده، یک پاکت خالی سیگار و خیلی چیزهای دیگر، بدون الصاق ماجرا و خاطره‌ای دربیرون، بدون چسبیدن به جفتش که فقط توی ذهن آدم مربوطه است، شبیه تکه جرم سماوی است، رها شده در فضای بی‌نهایت. کور و بی‌شتاب پیش می‌رود و راهی به زمین ندارد. شاید چند سال نوری دیگر بخورد به سنگی، سیاره‌ای، تمام.
Profile Image for Iman Dokht.
37 reviews4 followers
September 16, 2017
داستان رو دوست داشتم . موضوع جالبي داشت. شايد به فضا پردازي و شخصيت پردازي قويتري احتياج داشت. شايد بشه كه به ادامه داستان فك كرد به اينكه بيشتر از سيستم و ادم هاش دونست و هيجان موضوع رو بيشتر كرد. ادم هاي قصه مرموزتر بشن و نقش اصلي بتونه معماي بزرگي رو رمز گشايي كنه
از حسين و كهربايي بيشتر بفهميم و داستان ادمهايي كه از دست رفتن كم كم بازگو بشه.
Displaying 1 - 23 of 23 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.