کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد بهوقوع میپیوندند.
ترجمهٔ عربی این مقفع پایهٔ ترجمههای دیگر قرار گرفت و کتاب از عربی به فارسی، یونانی، ترکی، اسپانیایی، روسی، آلمانی ترجمه شد.
از کودکی همیشه نام این کتاب رو شنیده بودم، کتابی پر رمز و راز که دلم میخواست بالاخره دریچهای به دنیاش باز کنم. بالاخره این طلسم شکسته شد. البته نه با خوندن متن اصلی، بلکه با نسخهای که به تفسیر و بازگویی داستانها پرداخته بود.
کتاب پره از حکایتهای درهمتنیدهای که در دل هرکدوم داستانهای دیگری زاده میشن. همین روایتهای تو در تو، اون هم در کتابی به این قدمت، یکی از زیباییها و ویژگیهای منحصربهفرد اونه.
تجربهی خواندنش جالب و لذتبخش بود. با این حال حس میکنم اگر در کودکی آن را میخواندم یا میشنیدم، تاثیرش بسیار عمیقتر و خیالانگیزتر بود.
خطرِ مقدمهی ضعیف: تکلیفِ اکثرِ کتابها با همان چند صفحهی اولشان روشن میشود. این که خوانده میشوند یا نه به میزانِ زیادی بستگی دارد به کششِ صفحاتِ آغازین. صفحاتِ آغازینِ کلیله و دمنه رنجآور است. مؤلف همهی توانش را خرجِ خودنمایی و فضلفروشی از طریقِ ناصوابِ سختنویسی کرده است. اگر این صفحات را سپری کنید و خود را به حکایات برسانید، کتاب جان خواهد گرفت.
نثرِ کتاب فنیست. مملو است از کلمات و جملات و اشعارِ عربی و افراط در سجع، موازنه و مترادفهای همآهنگ. اینها خوانش را دشوار میکنند. البته هر چه پیشتر میروید کارتان آسانتر میشود؛ چون کلمات تکرار میشوند و ناآشناها با چند باری نگاه کردن به معانی در پاورقی برایتان آشنا میشوند.
حکایاتِ کتاب شیرین است ولی فضیلتپرستی غلیظ و پندهای فراوان خوشبینانهی کتاب، به خصوص وقتی مستقیم قطار میشوند، خستهکننده هستند.
احتمالاً خواندنِ کلِ اثر خارج از حوصلهی عمومِ خوانندگانِ امروزیست. پیشنهاد میکنم گزیدهای بجویید با پاورقیهای توضیحیِ مناسب.
بهترین سخنی که می شه گفت رو نصرااله خان منشی در خاتمت کتاب به زیبایی بیان فرمودن: و این اشارت صبغت تصلف دارد ، لکن چون تاملی رود و بر دیگر کتب فارسی که اعیان و اکابر این حضرت عالیه کردهاند مقابل فرموده آید، شناخته گردد که این ترجمه چگونه پرداخت آمده است و در انواع سخن، قدرت تا چه حد بوده است است. و اگر این بنده یک کتاب از تازی به پارسی برد بدان تسوقی نمی جوید، چه ذکر براعت او از آن سایر تر است که بدین معانی حاجت افتد و خاص و عام را مواظبت او بر استفادت و تعلم مقرر گشته است، و کمال همت او در فراهم آوردن اسباب سعادت و اکتساب انواع هنر معلوم شده.
کلیله و دمنه یکی از شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود که قدمت آن به بیش از 2000 سال گذشته می رسد. این اثر از ابتدا نگارش ایرانی نداشته و توسط فیلسوفی اهل هند، به نام «بدیا» نوشته شده و بعد از نگارش به شاه هند یعنی «دبشلیم» تقدیم شده است.
جالب است بدانید این کتاب داستانی در اصل به زبان سانسکریت نوشته شده است و در زمان ساسانیان به دست نصرالله منشی به زبان فارسی میانه ترجمه شد.دانلود نسخه رایگان
داستانهای بیدپای را تازگی تمام کردم. بعد از دو سالواندی اول بار بود که متنی فارسی را با اشتیاق و سربلندی میخواندم. هم لذت میبردم و هم چیز یاد میگرفتم. زبان چنان ساده و روان است که آدم حیرت میکند، در ضمن هرگز نمیافتد و مبتذل نمیشود. حیف که این ناشناخته ماند و آن ترجمۀ پُرمدعا، مغلق و فضلفروشانۀ نصرالله منشی که من هرگز نتوانستم آن را تمام کنم چنان رواجی پیدا کرد (مسکوب، ۱۳۷۹: ۱/ ۱۹۴).
کتاب «کَلیله و دِمنه»، که نام خود را وامدار نام دو شغال است، اصالتی هندی دارد. هرچند نباید فراموش کرد که در زبان هندی کتابی با این نام وجود نداشته و ابنمقفّع این عنوان را بر آن نهاده است. در واقع کتاب کلیله و دمنه تلفیقی از چند متن هندی است که در زمان انوشیروان ساسانی توسط بُرزویۀ پزشک به فارسیِ پهلوی ترجمه شد. سپس دانشمندی ایرانی به نام روزبه که به عبدالله بن مُقفّع شهرت داشت، آن را به تازی برگرداند. پس از مدتی ترجمههای متعددی از ترجمۀ ابنمقفع صورت گرفت تا در قرن ششم هجری در عصر بهرامشاه غزنوی، ابوالمعالی نصرالله منشی، کلیله و دمنه را بار دیگر به فارسی ترجمه کرد.
نصرالله منشی مقیّد به متابعت از اصل کتاب کلیه و دمنه نبوده است. او به ترجمه و نگارشی آزاد پرداخت و از اخبار، آیات، ابیات و امثال مختلف و متعدّدی استفاده نمود و متن را بهانه و وسیلهای برای انشاء کتابی به فارسی کرده که معرّف هنر و قدرت او در نویسندگی باشد (نصرالله منشی، ۱۳۹۲: ذیل «مقدمۀ مصحح»). یکی از داستانهای کلیله و دمنه، حکایت موش و گربه است. روزی گربه در تلۀ انسانی گرفتار میشود. موش به هنگام خروج از خانۀ خود متوجۀ گرفتاری گربه شده و از این بابت شاد میشود. اما بلافاصله از کمین دو حیوان دیگر بر سَر راهش مطّلع میگردد. اندکی تأمل میکند و تنها راه نجات خود را در دوستی با گربه میبیند. به نزد گربه میرود و از دوستی خود با او به سبب داشتن دشمن مشترک سخن میگوید. گربه که صداقت او را میبیند، دعوت موش مبنی بر دوستی را میپذیرد و موش او را از بند میرهاند. روز بعد گربه او را به سوی خود میخواند تا به مهربانی دیروز موش پاسخ دهد، اما موش درخواست گربه را اجابت نکرده و از نزدیک شدن به وی احتراز میکند و خطاب به گربه میگوید:
جایی که ظاهرِ حال مبنی بر عداوت دیده میشود چون به حکم مقدمات در باطن گمان مودّت افتد اگر انبساطی رود و آمیختگی افتد از عیب منزه ماند و از ریب دور باشد؛ و باز جایی که در باطن شبهتی متصور گردد اگرچه ظاهر از کینه مبرّا مشاهده کرده میآید بدان التفات نشاید نمود و از توقّی و تصوّن هیچ باقی نباید گذاشت که مضرّت آن بسیار است و عاقبت آن وخیم (همان: ۲۷۸). و بدان که اصل خلقت ما بر مُعادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است و در طبعها تمکّن یافته؛ و بر دوستی که برای حاجت حادث گشته است چندان تکیه نتوان کرد و آن را عِبرهای بیشتر نتوان نهاد، که چون موجب از میان برخاست به قرار اصل باز رَوَد، چنانکه آب مادام که آتش در زیر او میداری گرم میباشد، چون آتش از او باز گرفتی به اصل سردی باز شود. و هیچ دشمنی موش را از گربه زیانکارتر نیست؛ و هردو را اضطرارِ حال و دواعیِ حاجت بران داشت که صلح پیوستیم. امروز که موجب زایل شد بیشبهت عداوت تازه گردد (همان: ۲۷۹).
منابع: _ نصرالله منشی، ابوالمعالی، ۱۳۹۲، کلیله و دمنه، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران، ثالث.
_ مسکوب، شاهرخ، ۱۳۷۹، روزها در راه، پاریس، خاوران.
نسخه چاپی کتاب سخت خوان بود .به سختی تمام کرددم.نسخه صوتی با صدا و توضیحات احمد خضری عالی بود.واقعا دستش درد نکنه.یکی از بهترین کتابهایی شد که تا به حال خوندم.
«کلیله و دمنه» مجموعهای از داستانهای تمثیلی است که ریشه هندی دارد (پنجاتنترا) و در دوره ساسانی به پهلوی و سپس در دوره اسلامی به عربی و فارسی ترجمه شد. در سنت ادبی ایران، نقش آن آموزش سیاست، اخلاق، حکمت عملی و مدیریت قدرت از طریق قصههای حیوانات است.
بزرگترین قدرت این اثر، چندلایگی معنایی آن است: • سطح اول: داستانی سرگرمکننده از حیوانات • سطح دوم: آموختن اصول سیاست و حکمرانی • سطح سوم: نقد پنهان قدرت، استبداد و فساد • سطح چهارم: حکمت عملی و اندرز اخلاقی برای زندگی فردی
این چندلایگی باعث شده کلیله و دمنه قرنها کتاب آموزش رجال سیاسی، وزیران و شاهان باشد.