من اول کتاب ( دروغهایی که به خود میگوییم از همین نشر) رو خوندم، الان این کتابو بهتر درک کردم. جاهایی تخصصی میشه. اما با کمی صبوری به فصلهایی میرسی که مفیده. به خصوص جاهایی که درباره فرایندهای غفلت و عین کبک سرتو زیر برف کردن و واقعیت ها و اتفاقات رو ندیدن میگه. بعدش به هشیار بودن رو تعریف میکنه ----- بهوشیاری، ظرفیت آگاهی از رویدادهای درونی و بیرونی است که بر ما پدیدار میشوند (پدیده)، نه موضوعی مصنوع ذهن مفهوم ساز انسان. از آنجا که بهوشیاری زمینه ساز تماس مستقیم و آنی با رویدادها، بدون پوشش افکار عادت وار و مقوله ای است، به هشیاری وضوح و طراوتی می بخشد که امکان پاسخ های ذهنی و رفتاری غنی تر و منعطق تر را فراهم میکند. --------- آگاهی، تماس مستقیم و بلاواسطه ما با واقعیت است. --------- بهوشیاری آگاهی و توجه پذیرا به تجربه و رویداد کنونی است. -------- یکی از موتورهای اساسی انگیزشی در خودشناسی، اخلال و مشکل است. ( وقتی دردی نیست نیاز به آگاهی هم نیست) ------ زندگی روانی چیزی جز تجربه های فرارونده ای از افکار، احساسات و اعمال نیست. ------ هرچه بازداری تجربه، در شکل سرکوبی و یا میل به حفظ و تداوم تجربه مثبت، بیشتر باشد، تجربه ی فرارونده ی سازمان روانی بیشتر مختل میشود. این فرایند سرچشمه مشکلات روانی است. بازداری سبب مختل شدن فرآیند تماس، گفتگو، مصالحه، همکاری، و انسجام فرایندهای روانی میشود و در نتیجه، رنج گریز ناپذیر زندگی به زجر بدل میگردد. بنابراین، تجربه ی گذرای آرامش و وحدت کمتر رخ میدهد و روان به سوی فقدان انسجام و همکاری، و در نهایت، چندپارگی حرکت میکند. ساز و کار بنیادی بازداری عامل اصلی فقدان حرکت به سوی انسجام است. هرچه بازداری بیشتر باشد، زجر و مشکلات روانی، و جهل و خودناشناسی بیشتر خواهد بود. ---------------- گاهی در صدد شناخت چیزی هستیم، چون میخواهیم بر آن مسلط شویم با آن را مسخر خود گردانیم. این یک تلاش نارسیستیک برای کنترل است. اما گاهی میخواهیم چیزی را نه برای تسلط و مصرف، بلکه برای دوستی و صمیمیت و ارتباط بشناسیم. ( کاری که با طبیعت میکنیم یا با اقوام محلی میکنیم :/ ) ------- بهوشیاری نوعی توجه و آگاهی است که هدفش نه تسلط است، نه مصرف، و نه تخریب و دشمنی، بلکه روایت آشنایی و دوستی است. ------ حقیقت عینی زندگی شخصی چیزی جز جریان فرارونده تجارب روانشناختی نیست، و بهوشیاری به این فرایند، زندگی را زندگی تر میکند. اما من ای وجود دارد که یک واقعیت ذهنی است و دست توانمندی در خلق حقایق عینی و ذهنی زندگی دارد. این من قصه گو، خود خالق و مخلوق داستانی است که میگوید. حل تعارضات بین خالق و مخلوق قصه، فرایندی را طلب میکند که به آن خودشناسی انسجامی میگویم. ------ تامل بدون تجربه در شناخت خود، به شناختی اتزاعی و مبهم از خود منتهی میگردد. چنین شناختی خود-نظم دهی کارآمد را عقیم میگذارد. تجربه بدون تامل نیز فرد را از غایت اندیشی و اتخاذ نظرگاهی وسیع و چندگانه در هدایت رفتار محروم می سازد. ------ تلاش برای سرکوبی دل با عقل، ناهشیار آسیب شناختی را چنان فربه میکند که نتیجه کار میشود خشم و شهوتی که تحت لوای عقل و آرمان زهد به عمل می آید و ویران میکند. بنابر این، بازداری پردازشهای ناهشیار، یعنی اختلال روانی. اگر فرد در چنین حالتی دستی هم در قدرت داشته باشد، میشود فاشیست! ------ جنبه دیالکتیکی (من) یک ظرفیت بنیادی انسانی است که فرهنگ، مرزهای آن را مشخص میکند. برای مثال، فرد گرایی و آرمان عقلانیت در غرب محدودیتی را بر رابطه کاراکترهایی که من از خود روایت میکند، تحمیل میکند. سنت و آرمان تبعیت از قدرت برتر نیز چنین محدودیتی را اعمال میکند. ممکن است تعدد کاراکترها به تمرکزگرایی بیانجامد که در واقع نوعی دیکتاتوری است. در این حالت، تمرکزگرایی من را به شکلی سازمان میدهد که یک موضع من بر مواضع دیگر مسلط میشود. در نتیجه، امکان دیالوگ که لازمه رشد است، مختل میشود. این مشکل...همان سرکوبی یا انکار برخی صداهای من است که میتواند ناشی از تاریخ شخصی یا فرهنگی فرد باشد.
کتابی هست که فهمیدنش به تحصیلات آکادمیک یا مطالعات عمیق و گسترده در زمینه روانشناسی نیاز داره، چون احساس می کردم کتابی ارزشمند از یه آدم باتجربه و دانا هست، خوندمش و لذت بردم، ولی خدا شاهده یه جمله شو هم نفهمیدم.
قسمتي از متن كتاب:خودشناسي فرايند عالي پردازش است كه به انسجام پردازش هاي هشيار و ناهشيار مي پردازد كار عقل و دل اغلب درگيري و تخاصم و كار خودشناسي آشتي و همياري آنهاست
این کتاب رو از این نظر که مطالبی که میشه با لحن ساده و مینیمالتری بیان بشه اما نشده بود دوست نداشتم، اما به لحاظ علمی پرمایه بود و موضوع کلی کتاب خودشناسی و اصولا امکان این عمل و بررسی ظرفیتهای خود در این راستا بود. این کتاب رو ماه پیش خونده بودم و خوب پیشنهاد میکنم در کنارش کتاب خودکاوی کارن هورنای هم مطالعه بشه 🤓😍
به نام خداوند رنگینکمان کتاب من به روایت من، از دکتر نیما قربانی، روانشناس (درمانگر) و نویسنده (با دیدگاه روانتحلیلی) را در کنار کتاب دیگر ایشان یعنی "حریف نهان"، برای امتحان ترم و به مدت ده روز خواندم (امیدوارم که کتاب "حریف نهان" هم به زودی وارد این اپلیکیشن شود تا فرصت نوشتن جستاری درباره آن را نیز داشته باشم). راستش خواندن این کتاب ها برای امتحان اتفاق زیاد مطبوعی نبود و حسرت می خورم که ای کاش در وقت مطالعه آزاد آن ها را می خواندم. اما جدا از این باعث شد نگاه موشکافانهتری به مطالب آن داشته باشم؛ مخصوصا که نسبت به بحث ناهشیاری کمی سوگیری داشتم. چیزی که به صورت حتمی می توانم اقرار کنم این است که این کتاب و بحث هایی که جناب دکتر قربانی در کلاس مطرح کردند، دیدگاه من را نسبت به مفاهیم روانتحلیلی منقلب کرد. درباره متن کتاب: به نظرم کمی صعب بود و البته غنی (برای منی که دغدغه معرفی کتاب به دوستانم را دارم کار را سخت می کند). کتاب پیش رو در هفت بخش، ابتدا به شناسایی مفهوم خودشناسی (در فرهنگ ها، تاریخ، علوم و ...) پرداخته، مفهوم خودمختاری و رابطه آن با خودشناسی را روشن کرده، توصیف و تبیینی علمی و مفهومی از ناهشیاری ارائه داده، مفهوم بهوشیاری را معرفی کرده و بسط داده، نظریه ها و ابزارهای مربوط به خودشناسی را به میان آورده، مقایسه کرده و در آخر نظریه و ابزار خود در رابطه با خودشناسی انسجامی را ارائه کرده است، دو مفهوم وجدان مدبر و مشفق را توضیح می دهد و در بخش آخر به روش های عملی ارتقای خودشناسی که در بخش های پیشین به آن اشاره شده بود، می پردازد. انسجام و هدفمندی مطالب، استفاده از منابع علمی متفاوت و سیر توصیفی و تبیینی این کتاب نمایانگر مهارت نویسنده در تدوین مقالات علمی است؛ به علاوه این که گنجاندن مطالب فرهنگی و استفاده از اشعار، اصطلاحات، عبارات قصار و ... عناصری هستند که ادبیات آکادمیک ایران به خاطر تکیه کردن بر متون علمی ترجمه شده از آن نسبتا بیبهره است و وجود این عناصر در این کتاب نکته ارزشمندی است. تعارف را به کنار می گذارم: مواجهه با مفهوم ناهشیار با این پشتوانه علمی و فلسفی برای من کاملا جدید بود و توانمندی نقد مطالب علمی ارائه شده در آن را هنوز در خود نمیبینم. اگر عمری بود با دانشی بیشتر، دوباره به سراغ این کتاب آمده و تلاشم را خواهم کرد.
من به روایت من تا حد زیادی تخصصی و مناسب برای افرادیست که دانش روانشناسی دارند. در ابتدا به مفهوم خودشناسی از منظر فلسفی و فرهنگی میپردازد و سپس آن را در دیدگاههای مختلف روانشناسی جستجو میکند. در ادامه مباحثی در مورد خودمختاری یا آزادی انسان، ماهیت ناهشیار، مفهوم و ویژگیهای بهوشیاری (ذهنآگاهی) میپردازد. سپس در فصل ۵ که از منظر نویسنده مهمترین فصل کتاب نیز هست، موضوعی باعنوان خودشناسی انسجامی مطرح میشود که نشاندهنده دیدگاه و نظر دکتر قربانی در مورد ماهیت و نحوه کارکرد خودشناسی به صورت سالم و علمی است. پس از آن در مورد مفهوم و ماهیت وجدان انواع آن یعنی وجدان مُدْبِر و مشفق که اشکال سالم و ناسالم وجدان یا سوپرایگو هستند بحثهایی ارائه میشود و در پایان مطالبی در مورد روشهای خودشناسی مطرح میشود. برای روانشناسان خصوصا علاقمندان به دیدگاههای تحلیلی، کتابی مفید و جالب خواهد بود و مطالب ارزندهای برای آنها به ارمغان میآورد. خوانش کتاب مخصوصا ۵ فصل اول اصلا راحت نیست و نیاز به دانش روانشناسی و ترجیحا آشنایی با قلم و دیدگاههای دکتر قربانی را دارد.