دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر و استاد ادبیات، در سال ۱۳۱۸ در شهر کدکن چشم به جهان گشود. شفیعی کدکنی دورههای دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند، و چندی نیز به فراگیری زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول سپری کرد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت. او اکنون استاد ادبیات دانشگاه تهران است.
Mohammad Reza Shafii Kadkani, known as Sereshk, was born in 1939 in Kadkan near Neishapur, Iran. His poems, reflecting Iran's social conditions during the 1940s and 1950s, are replete with memorable images and ironies. He has authored eight collections of poetry, eight books of research and criticism, two book-length translations from Arabic, one on Islamic mysticism from English. He has also published three scholarly editions of classical Persian literature. He is a professor of Persian literature at Tehran University. - from Poetry Salzburg Review.
دكتر شفيعي كدكني در اين كتاب چند مقاله ارزشمند پيرامون سبك هندي و بويژه سبك بيدل و بيدل شناسي را ارايه كرده كه راهنماي بسيار خوبي براي درك ظرايف شعر بيدل دهلوي است شايد نام بيدل در ميان شاعران فارسي زبان در ايران چندان پرآوازه نباشد ولي با كليدهايي مانند تصاوير پارادوكسي ، حس آميزي ، وابسته هاي عددي ، تجريد و تشخيص و همچنين معرفي فرهنگ تداعي هاي (خوشه هاي خيال- شبكه ي تصويرها) بيدل كه دكتر كدكني در اختيار خواننده قرار داده اند و همچنين گزينش 282 غزل و شصت رباعي از ميان انبوه (حدود صد هزار بيت )اشعار بيدل ، پس از ساليان نام اين شاعر توانا را در ايران زنده كرده اند ---------------------------------------------------------
ما را ز بار هستي تا كي غم خميدن آيينه هم سيه كرد دوش از نفس كشيدن
***
بهار : آن دل كه خون گردد به سوداي گل رويي ختن: فكري كه بندد آشيان در حلقه ي مويي سحر: آهي كه جوشد با هواي سير گلزاري گهر: اشكي كه غلطد در غبار حسرت كويي ز پاي مور تا بال مگس ، صد بار سنجيدم نشد بي اعتباري هاي من سنگ ترازويي بصد الفت فريبم داد اما داغ كرد آخر گل اندام سمن بويي، چمن رنگ شرر خويي درين گلشن ، ز بس تنگ است بيدل ! جاي آسودن نگردانيد گل هم بي شكست رنگ پهلويي
***
جهان كورانه دارد سعي نخجيري به تاريكي به هر كس وارسي مي افكند تيري به تاريكي امل سست است از نيرنگ اين چرخ كهن يكسان خيالي چند مي ريسد زن پيري به تاريكي
***
قيامت مي كند حسرت مپرس از طبع ناشادم كه من صد دشت مجنون دارم و صد كوه فرهادم
***
بسكه بي روي تو، خجلت، كرد خرمن زندگي بر حريفان مرگ دشوار است بر من زندگي
این کتاب برای یک ادبیات خوان نوآموز، به قدری شیرین و جذابه که بعد از مطالعه هر مقاله این وسوسه در اون ایجاد میشه تا در ادامه به صورت خیلی جدی تری مطالعه ادبیات رو ادامه بده و کتاب ها و سنت ادبی شاعرهای جدید تری رو تجربه و مطالعه کنه.
مقدمه شفیعی مثل اغلب نوشتههایش نامنسجم و پر از افادههای بی مناسبت است و کمتر مطلب به درد بخوری آن میان به کار می آید. اینکه چرا خواندم چون در بیابان زندگی میکنیم و لاجرم لنگه کفش فلان است!
تا به حال پیشآمده که غزلی بخوانید و نهایتا یک بیت یا یک مصرع آن را بفهمید؟ اگر پاسختان به سوال بالا مثبت است، به احتمال زیاد آن شعر از سبک هندی است. سبکی که از قرن دهم تا نیمهی قرن دوازدهم جریان غالب شعر فارسی در گستره ی پهناور زبان فارسی بودهاست.شیوه ای از شعر، که بیشتر گویندگان آن به علت شرایط مساعد در دربار گورکانیان هند و دیگر پادشاهان محلی آن دیار، به سرعت رواج پیدا کرد. در این سبک شاعر بیشتر به معنی توجه می کرد تا لفظ. این توجه به معنی، تا بدانجا پیش رفت که توانایی های لفظی شاعر ظرفیت این معانی متعالی را نداشت و به قول مرحوم دکتر ذبیح الله صفا، مظروف بزرگتر از ظرف می شد. علت دیگر این پیچیدگی این است که بسیاری از شاعران این سبک در محیط خارج از ایران نشو و نما یافتند و فارسی را به صورت لهجه ای از فارسی معیار فرا میگرفتند.این کتاب در مورد یکی از پیچیده گویان و در عین حال یکی از بهترین سخن سرایان این سبک است. شاعری که گاهی در یک مصرع کاری با خواننده می کند که خیلی از شعرا در کل کارنامهی ادبی خود نیز قادر به انجام آن نیستند. شاید وجود همین تک مصرع ها یا ابیات درخشان بهترین مشوق برای خواندن این کتاب باشد. دکتر شفیعی معروف حضور هر خواننده ی آشنا به ادبیاتی هست و نیازی به معرفی ندارد. در مقالهی بیدل دهلوی، دکتر شفیعی به معرفی سبک هندی و شرح علل پیچیدگیهای این سبک و همچنین به جایگاه بیدل در این سبک و در تاریخ شعر فارسی میپردازد و در خلال بیان دلایل ابهام در سبک هندی، توصیه هایی به شاعران جوان می کند و آن ها را از ابهام بیهوده در شعر برحذر می دارد. مقالهی بعدی«نقد بیدل»نگاهیست به کتابی از صلاح الدین سلجوقی دربارهی بیدل. در این مقاله هم نویسنده سعی میکند که که به بررسی پیچیدگیها و معانی غریب موجود در این سبک بپردازد. همچنین به جایگاه ارجمند بیدل در کشورهای فارسی زبان اشاره می کند.جایگاهی که تقریبا برابر جایگاه حافظ برای مردم ایران است. در مقالهی سبک شناسی شعر بیدل، 8 عامل مرکزی در سبک شعر بیدل مورد توجه قرار میگیرند. در نوشته ی بعد، نویسنده میکوشد جایگاه مصرع را در سبک هندی تبیین کند. این تبیین به کمک توضیح آرایهی اسلوب معادله صورت می گیرد. تساوی مصرع ها در یک بیت کمک می کند که در صورت مفهوم نبودن یک مصراع، به کمک مصرع دیگر آن را بفهمیم. مقاله ی بیدل و بیدل گرایان، ترجمه ی بخشی از تحقیق پرفسور بچکا در مورد ادبیات فارسی است. در این نوشته نویسنده تلاش میکند تا تاثیر بیدل بر ادبیات ماوراءالنهر را مورد بررسی قرار دهد و همچنین به وجوه فلسفی و اجتماعی اشعار بیدل هم اشاراتی دارد. در قسمت آخر این مقاله، نویسنده مثنوی ها و آثار منثور بیدل را معرفی میکند. حافظ و بیدل در محیط ادبی ماوراءالنهر در قرن نوزدهم شیرین ترین بخش مقدمهی این کتاب است. دکتر شفیعی با معرفی کتاب یادداشت های صدرالدین عینی که آیینه ی تمام نمایی از محیط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بخشی از ماوراءالنهر است، به خوبی به تفاوت سلیقهی فارسی زبانان خارج از مرزهای ایران با ساکنان ایران اشاره میکند. تفاوتی که شعر بیدل را برای آنان در حد شعر حافظ برای ایرانیان بر می کشد. تفاوتی که حتی امروز هم در گونه های شعر فارسی وجود دارد. از نکات دیگر این یادداشت نفوذ بیش از حد شعر در زندگی مردمیست که عینی به خوبی از عهده ی توصیف زندگیشان برآمده است.مردمی که جلسات منظم بیدل خوانی،بخش جدایی ناپذیری از زندگ آن هاست. مردمی که شعر بیدل، ورد زبانشان به هنگام فعالیت های روزانه است.بعد از این مقالات گزیده ای از غزلیات و رباعیات بیدل به همراه یک مؤخره در فرهنگ تداعی ها و سنت های شعری بیدل آمده است.تصاویری که فهم شعر بیدل در گرو فهم آن هاست.پیشنهاد می کنم بعد از خواندن مقالات ابتدایی کتاب، ابتدا فرهنگ تداعی ها را بخوانید و بعد به سراغ رباعیات و سپس به سراغ غزلیات بیدل بروید.اگر دیدید که فقط یک مصرع از یک غزل را می فهمید، مایوس نشوید.هرچه بیش تر بخوانید و هرچه بیش تر با این سبک انس بگیرید, بهره ی بیشتری از شعر بیدل نصیبتان می شود.
از آثار نگاشته شده دربارۀ بیدل دهلوی میتوان به کتاب «شاعر آینهها: بررسی سبک هندی و شعر بیدل»، اثر محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرد. کتابی خواندنی که در چندین مقاله از این شاعر فارسیگوی هندی، که اصالتی مغولی داشت (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۱: ۲۱)، صحبت شده و در ادامه هم گزیدهای از اشعار تقریباً صدهزار بیتی او آورده شده است (همان: ۱۹).
میرزاعبدالقادر عظیمآبادی، متخلّص به بیدل (۱۰۵۴-۱۱۳۳ق)، در عظیمآباد (پَتنه امروزی) متولّد شد. او مردی نیرومند، درشتاندام و عارفمسلک بود که بیشتر عمر خود را در بنگاله بسر بُرد و در دهلی وفات یافت. هرچند قبر او در عصر حاضر معلوم نیست (همان: ۲۱-۲۲). شعر بیدل آینه است و هر کس نقش خویش را درین آینه میبیند (همان: ۸۶). بیدل اهل اندیشه و تأمّلات شکآمیز فلسفی بود و به حق او را شاعرِ فیلسوف توصیف کردهاند (همان: ۸۴-۲۹۳):
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسد کس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
بیدل نمایندۀ تمامعیار اسلوب هندی – یا همان اصفهانی - است (همان: ۱۵-۲۹) و باآنکه نفوذ او در افغانستان و تاجیکستان و هند همچنان باقی مانده و دیوان اشعارش بیش از همۀ دیوانهای شعر فارسی از خیال سرشار است، اما در ایران کماکان مورد استقبال قرار نگرفته است. یکی از نقاط ضعف دیوان اشعار او و عدمِموفقیّت آن در ایران، اعجاب و ابهام اشعار اوست (همان: ۱۸-۱۹). اگرچه نباید فراموش کرد که اشعار بیدل نه تنها برای خوانندۀ عادی که برای اهل ادب نیز دشوار مینماید (همان: ۳۰). بیدل نکوهشکنندۀ شاعران درباری (همان: ۸۲)، ترسیمکنندۀ مدامِ وحدتِ وجود: دریای خیالیم و نمینی است درینجا / جز وهم، وجود و عدمی نیست درینجا (همان: ۱۲۴)، نغمهپرداز مخالف مذهب: در جنّتی که وعدۀ نعمت شنیدهای / آدم کجاست اکثر سکّانش احمقاند (همان: ۸۷؛ بیدل دهلوی، ۱۳۷۶: ۲/ ۷۰)، منکر زندگی پس از مرگ و ردکنندۀ بهشت و دوزخ: در گوش ما مخوانید افسانۀ قیامت (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۱: ۸۲؛ بیدل دهلوی، ۱۳۷۶: ۲/ ۴۷۱) و بیانکنندۀ برخی از اندیشههای علمی مانند نظریۀ داروین است که از استحسانات ذوقی اوست (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۱: ۳۴؛ بیدل دهلوی، ۱۳۷۶: ۲/ ۲۴۹):
هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود
از دیگر نکات مطرح شده در کتاب «شاعر آینهها»، نظر دکتر شفیعی کدکنی در رابطه با کلیّات دیوان بیدل به اهتمام خلیلالله خلیلی است که به زعم او گویی یکی از بهترین و کاملترین چاپهای اشعار بیدل است (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۱: ۲۷). چنانکه در مقدمهای که در سال ۱۳۶۲ بر این کتاب نوشته است، به تمجید از علیاکبر سعیدی سیرجانی پرداخته و او را شاعر، نویسندۀ نامدار و دوست بزرگوار خود معرّفی کرده است (همان: ۱۳).
منابع:
_ شفیعی کدکنی، محمدرضا، ۱۳۷۱، شاعر آینهها: بررسی سبک هندی و شعر بیدل، تهران، آگاه.
_ بیدل دهلوی، ۱۳۷۶، کلیات بیدل دهلوی، به تصحیح اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی، تهران، الهام.