در مجموع دوستش داشتم. حس خوبی داشت. -------------------- یادگاری از کتاب: فراسوی نیک و بد آسمانی است آبی ... صبح سپید است شام سیاه اندوهی خاکستری در میان ... امروزم از دست رفت چون هر روز نیمی در اندیشهی دیروز نیمی در اندیشهی فردا
« سر بر باد» گزیده ای از اشعار عباس کیارستمی، نویسنده و کارگردان معاصر ایرانی، با تصویرگری دوست داشتنی بانو فائزه پورکمالیست.. گزیده ای بسیار کوتاه که تشنه ات میگذارد و امانت نمی دهد! کیارستمی رو از «خانه دوست کجاست؟!» شناختم اما بعد از خواندن شعرهایش عاشقانه دنبالش کردم و این زیبا شعر ایشان از خاطره ام پاک نمیشود: «وقتی آمد آمد... وقتی بود بود... وقتی رفت بود...» حال نیز چنین است... آمدید، رفتید، ماندید استاد...؛) پ.ن: انتخاب عنوان کتاب چقدر متناسب هست با آنچه از ایشان در اشعارشان شناختم...
نوزده کوتهسروده از عباس کیارستمی، شاعر سینمای ایران که نام بیشتر فیلمهایش را هم شعرگونه میگذاشت... باد ما را خواهد برد، خانهی دوست کجاست؟، زندگی و دیگر هیچ، زیر درختان زیتون ... سرودههایش نیز مانند فیلمهایش سرشار از سادگی ست ولی دیگر از کندی سینمایش بهرهای ندارد، خیلی زود سخنش را میگوید و میرود امیدوارم با نگاه به نام پدیدآورنده، این سرودهها را نپسندیده باشم! چرا که بسیاری از داوریهای ما آدمهای خام و متعصب از روی نام پدیدآورنده انجام میشود. البته این سنگینی نام پدیدآورنده و آشنایی با او، ژرفای سخنانش را بهتر مینمایاند چراکه با جوانی روبرو نیستیم که به گفتهی استاد کدکنی جدولضربوار واژهها را کنار هم بچیند و بگوید هایکو یا شعر سپید گفتهام! ما پیشینهی کیارستمی را میدانیم از فیلم گزارش (1356)... او میداند چه میگوید چون گفتههایش را زیسته و تا اندازهای در فیلمهایش نمایان است.
گزیدهها:
بیزارم از زبان زبان تلخ از زبان دستور از زبان کنایه با من به زبان اشاره سخن بگو <><><> چه راحت پذیرفتهایم که نبینیم حتا یک کبوتر را در پرواز جمعی کلاغان <><><> چگونه آسوده بخوابم که زمان نمیایستد لحظهای در خواب <><><> حاصل کجرویهایم کورهراههایی است برای رهروان <><><> امروزم از دست رفت چون هر روز نیمی در اندیشهی دیروز نیمی در اندیشهی فردا <><><> شمارش معکوسِ روز مرگ من آغاز شد درست لحظهی تولدم <><><> از تنهایی سهم بیشتری میخواهم از تو <><><> سیراب میشوم از سراب، شما باور نکنید <><><> دل کندم از مراد بریدم از مرید میروم سبک <><><> از بودن با تو در رنجم از بودن با خود در هراس کجاست بیخودی؟
نه شعرا جالب بودن نه تصاویر. ترجمه (برگردان شعر ها منظورمه) زیاد جالب نبود. یه چیزایی اضافه میشد به شعر، کم میشد، تغییر میکرد. مثلا یه جا تاکید شعر روی یه چیزی بود توی برگردان (واقعا نمیدونم چی باید بهش بگم) یه جمله ای میگفت که کلا تاکیدش روی یه چیز دیگه بود یا از نظر دستور زبانی فرق میکرد. مثلا شعر اینجوری بود که: در فراسوی نیک و بد آسمانی است آبی (شاید من برداشتم غلطه یا زیادی حساسم ولی واسه من میشه: آسمانی وجود دارد که رنگش آبی است) بعد برگردان نوشته: در فراسوی نیک و بد آسمان آبی است (مهد کودکی ترین جمله ممکن) البته دقیق یادم نیست ولی یه همچین چیزی. حالا درسته تهش آسمون آبیه ولی نوشتن این دو تا با هم فرق میکنه. امیدوارم منظورمو رسونده باشم.
فرا سوی نیک و بد، آسمانی است، آبی. کتاب بسیار کم حجم از چند شعر کوتاه از عباس کیارستمی. برای توصیف اشعار فقط میشه گفت ساده همین. عمق و مفهوم خاصی داخل اشعار نیست و خلاصه کتاب چیزی برای ارائه نداره. کنار هم باشیم هوای همو داشته باشیم.