«همهٔ ما روزمان را با کارهایی عادی و پیش پا افتاده سر میکنیم. کارهایی که به نظرمان اصلاً ارزش صحبت کردن ندارند. اما در واقع زندگی روزمرهٔ ما بسیار مهمتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. حتی سادهترین و پیشپاافتادهترین اتفاقات زندگی ما و کارهایی که آنها را طبیعی و بدیهی میدانیم، بازتاب نظام اجتماعی و فرهنگی هستند که ما در دل آن زندگی میکنیم.» چگونه میتوانیم کارهایی را که در زندگی روزمرهمان انجام میدهیم به درستی درک کنیم؟ فرهنگ چگونه عادتها و رفتارهای هر روزهٔ ما را شکل میدهد؟ اصلاً فرهنگ چیست و چطور بر زندگی ما تاثیر میگذارد؟ اینها برخی از پرسشهایی است در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» مطرح میشود و سعی میشود تا به آنها پاسخ داده شود. فرهنگ بیتردید یکی از مهمترین و پیچیدهترین موضوعات علوم اجتماعی معاصر است. برای اینکه بتوانیم افکار، احساسات، ارزشها و رفتار مردم یک جامعه را بفهمیم باید فرهنگی را که این مردم به وجود آوردهاند و خودشان در دل آن شکل گرفتهاند بررسی کنیم. دیوید اینگلیس، استاد جامعه شناسی، در کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» ضمن نگاهی تازه به دیدگاههای مختلف درباره فرهنگ و با مرور مفهوم، کارکرد و ارتباط آن با دیگر حوزههای جهان انسانی به بررسی مسائل مهمی همچون رابطهٔ طبیعت انسانی و فرهنگ، فرهنگ فاخر در مقابل فرهنگ عامه، فرهنگ مدرن و پستمدرن، و رابطهٔ جهانی شدن و فرهنگ میپردازد. اینگلیس در این کتاب با زبانی ساده و گویا، مخاطبان را با دیدگاههای اندیشمندان برجستهٔ حوزهٔ فرهنگ، از زیمل و ماتیو آرنولد تا باختین و بوردیو آشنا میکند. او با پیوند زدن مباحث نظری با مسائل زندگی روزمره و با طرح مثالهایی از دنیای ورزش، هنر و رسانه گرفته تا فرهنگ اتومبیل و آشپزی بین المللی، خوانندگان را با خودش همراه میکند و آنها را با پیچیدگیها و درعین حال جذابیتهای تجزیه و تحلیل فرهنگ آشنا میکند. کتاب «فرهنگ و زندگی روزمره» نوزدهمین کتاب از مجموعهٔ «تجربه و هنر زندگی» است که انتشارات گمان آن را در 280 صفحه، با ترجمهٔ نازنین میرزابیگی، منتشر کرده است.
طرح کلی کتاب این کتاب ساختاری نسبتاً ساده دارد. هدف من از نوشتن این کتاب یافتن مجموعهای از روشهای به هم پیوسته برای راه بردن به عمق مسائل بعضاً مشکلسازی است که به هنگام فکر کردن به نحوه عملکرد پدیدههای فرهنگی در بسترهای خاص زندگی روزمره پیش میآید. در فصل اول استدلال خواهم کرد که چرا میتوان گفت فعالیتهای جسمانی روزمرهی انسانها را تماماً عوامل «زیستشناختی» تعیین نمیکنند، بلکه پدیدههای فرهنگی نیز عمیقاً بر آنها تأثیر دارند. در فصل دوم به این مسئله میپردازم که نیروهای فرهنگی مشخصاً «مدرن» (و «مدرن متأخر» و «پسامدرن») چگونه بر فعالیتهای روزمره ما تأثیر میگذارند، و در بطن آنها جای دارند. در فصل سوم تفاوتهای میان فرهنگهای «فاخر»، «رایج» و «نازل» را بررسی میکنم و اینکه چه نوع فعالیتهای روزمرهای در این «سطوح» فرهنگی متفاوت رخ میدهند، و تحت تأثیر آنها قرار میگیرند. در فصل چهارم بررسی میکنم که نیروهای مربوط به «جهانی شدن» چگونه میتوانند بافت فرهنگی زندگی روزمره ما را تغییر دهند. در نتیجهگیری کلی، راهکارهایی را پیشنهاد خواهم کرد که میتوانند کمک کنند مطالعه جامعهشناختی عناصر فرهنگی زندگی روزمره در آینده پربارتر شود. صفحات ۴۸-۴۹ کتاب فهرست مطالب فصل اول: فرهنگ، «طبیعت» و زندگی روزمره مقدمه «فرهنگ» در برابر «طبیعت» فرهنگ دستشویی رفتن بدن فرهنگی شده جنسیت و تکنیکهای بدنی طبقه اجتماعی و تکنیکهای بدنی نتیجهگیری: ورای طبیعت؟ فصل دوم: فرهنگ مدرن و زندگی روزمره مقدمه عقلانیسازی زندگی روزمره عقلانیسازی عواطف و احساسات ذهنیت پولی عقلانیسازی فضا فرهنگ و آشوب طغیان در قالب سبک ما با استیصال بهدنبال اصالتیم تأکید بر امر مدرن نتیجهگیری: تغییر و تحول زندگی روزمره؟ فصل سوم: فرهنگهای «فاخر»، «رایج»، و «نازل» در زندگی روزمره مقدمه «فرهنگ فاخر» و امر فوقالعاده عادیسازی فرهنگ درون فرهنگ توده «هنر» و فعالیتهای روزمره درون معابد «هنر» «فرهنگ نازل» و مقاومت نتیجهگیری: درهمآمیختگی فرهنگی؟ فصل چهارم: جهانی شدن، فرهنگ و زندگی روزمره مقدمه درک جهانی شدن فرهنگ و امر جهانی امپریالیسم فرهنگی، آمریکاییسازی و «فرهنگ جهانی» واکنشهای محلی تکثر بیپایان؟ جهانی شدن در عمل: آشپزی جهانی نتیجهگیری: آیندهی جهان وطن؟ نتیجهگیری
من یک عادتی دارم که بارها هم بخاطرش گزیده شدهام، ولی همچنان به آن ادامه خواهم داد؛ و آن اینکه کتابها را بر اساس جلدشان انتخاب میکنم. در این مورد، طراحی جلدْ کار پرویز بیانی بود و وسوسهکننده. بخاطر جزوهی این ماهم، میخواستم در زمان کوتاهی تعداد زیادی کتاب و ایده در مورد موضوعِ عنوان کتاب بدست بیاورم. اما خب، گزیده شدم. کتاب به زبان سادهای به مطالعات فرهنگی ورود پیدا میکند، اما همانند مشابههایش ردهی سادهنویسی، در نهایت تصویر مخدوش و تحریفشدهای از موضوع اصلیاش ارائه میدهد. یعنی نه تنها هیچ ایدهی نویی در زمینهی زندگی روزمره بیان نمیشود، بلکه همان ارجاعهای ناقصش را هم با نتیجهگیریهای جهتگیریشده، مضمحل میکند. (بنظرم کتاب جان استوری، دربارهی فرهنگ و مطالعات عامه، با ترجمهی آقای حسین پاینده در نشر آگه، جامعتر و منصفانهتر میتواند در این موضوع صحبت کند.) مثلا در فصل چهارم، با نادیدهگرفتنِ ابعاد سیاسی-اقتصادیِ جهانیشدن و تقلیل آن به فرهنگ و ارزش (ده صفحه صحبتکردن از غذاهایی که چندفرهنگیاند و ملی و فلان)، نویسنده نکتهی اصلی را جا میاندازد. مشکل جهانیشدنْ بدهیهای جهان سوم است و رسانههای غربی باعث شدهاند حقوق بشر به خاطر خجالت صدام از جامعهی جهانی بیشتر حفظ شود. نویسنده البته زیرکتر از آن است که بیان کند همین رسانهها در توجیه جنگهای قرن بیستویکمی، عامل اصلی بودهاند. هرکسی که با او حال نکردیم را تروریست بدانیم و کتکش بزنیم و فیگور قهرمان و حافظان صلح را هم به خود بگیریم. یا در فصل سوم، این تناقض را که کسی در خانهاش پروست و بتهوون و کوبیسم نگه میدارد، اما آخر هفته میرود به کنسرتهای عامهپسند، نویسنده با «پستمدرنیسم» سروتهش را هممیآورد. اما نکتهای که مغفول میماند این است که بین علاقه و متصلکردنِ متظاهرانهی خود به فرهنگ بالا (بخاطر منافع طبقاتی مثلا)، و فهم و درک هنر والا تفاوت وجود دارد. یا در فصل دوم، این نکتهی واضحِ دیگری را مطرح میکند که انسان مدرن هم میخواهد خاص باشد، و هم در گروهها عضو باشد تا خیلی هم طرد نشود؛ این شکل از پیروی از سبکْ نشانهی نوعی مقاوت علیه نیروهای کنترلکننده است. اما نویسنده صرفا دور خودش میچرخد، بدون اینکه به هیچ سوال عمیقی پاسخ دهد. بدتر اینکه حتا نمیتواند با پرداخت تیزبینانه به موضوع، سوالهای جدیای را در ذهن مخاطب ایجاد کند. مثلا اینکه چرا نیروهایی باید بخواهند مردم را به شکل توده دربیاورند؟ آیا اینکه طبقات بالاتر برخلاف طبقات کارگر میتوانند از دکوراسیون خاصتر و سفرهای گرانتر بهره ببرند، واقعا خاص شدهاند؟ آیا این یک جور بازگشت از امر تودهای به خود امر تودهای نیست، که کالاها و مارکهایی بخریم که برایمان میسازد تا خیالِ خاصبودن بکنیم؟ آیا خاص بودن حقیقی و شکل دادن به شخصیت را میتوان جور دیگری غیر از پیروی از الگوهای پیش ساخته یا مد (یا ضدیتِ مستقیم با آن، که عملا همان است) جستجو کرد؟ اگر انسان موجودی اجتماعی است، چرا باید بدنبال تنهایی و ویژه نشان دادنِ خود باشد؟
ترجمهی کتاب من بسیار خندهدار بود؛ هرجایش را که با متن اصلی چک کردم غلط بود (و نه بد یا ناروان) و با توجه به اینکه متن اصلی بسیار ساده و خوانا است، باید به توانایی مترجممان دستمریزاد گفت. البته این ترجمه چندان دیدهنشده و نقدش هم اهمیتی ندارد، اما محض تفریح چند نمونه از شاهکارهای دوستمان را اینجا ذکر میکنم. انتشارات تیسا باید خجالت بکشد.
ص 123: در بستههای خاصی در جوامعمان in certain pockets in our society
ص 170: اپراهای آبکی یا شبانه soup opera in afternoon and opera at night مردمِ انعطافپذیر omnivore
ص 56: در فرایند چرخهای صنعتیشدن، کار و استراحت که... In the process of industrialisation the cycles of work and relaxation...
ص 55: مگر در مورد یک سری افراد خاص neither are they specific to particular individuals [مترجم کاربرد neigher را نفهمیده و معنی را کاملا برعکس کرده. صحیح: به افراد خاصی هم منحصر نیست.]
ص 129: ماشینهای رینالت Renault [آخه لامصب تا حالا نشنیدی بگن رنو؟!]
ص 55: مگر در مورد یک سری افراد خاص neither are they specific to particular individuals [مترجم کاربرد neither را نفهمیده و کاملا برعکس معنی کرده. صحیح: به افراد خاصی هم منحصر نیست]
ص 53: فردی ممکن است برای برقراری رابطهی جنسی با فرد جذابی که تنها با وی مواجه شده، تمایل زیادی داشته باشد. one might have a great desire to have sex with an attractive person one has just met.
ص 51: رشتههای علمی ramifications [اینجا در معنی عواقب و نتایج]
ص 46: تاریخ قرار گذاشتن being stood up on a date [معطل شدن و کاشته شدن در دِیت]
ص 45: مقید نیستم I am not qualified enough
ص 21: استیک متوسط عالی an excellent medium-rare steak [نیمهخام، نیمپز!] من برای این مقدمه آماده شدم we made arrangement
ماجرا اون چیزی نیست که بشه درباره ش حکم قطعی داد. نمی شه نسخه ای کامل برای مسایل اجتماعی و فرهنگی پیچید و با اعلام یک نظریه پایانِ شرایطی رو پیش بینی کرد یا تموم شده دونست اینگلیس در کتابش نظریه های بزرگان رو در کنار هم نقل می کنه که گاهی حتا همدیگه رو نقض می کنن و تلاش داره تا به خواننده نشون بده که از دیدگاههای گوناگون می شه به مسایل مختلف(اینجا اکیدن فرهنگ و به دنبالش اثرگذاریش بر زندگی روزمره) نگاه کرد و به نتیجه های گوناگونی رسید که همگی می تونن درست به نظر بیان و در همون حال اشتباه باشن یا مردود حتا یک جنبه ی برجسته ی کتاب برای من توجه به این نکته ست که هیچ زمینه ای در علوم انسانی قطعیتِ تام نداره و گذر زمان و تغییر شرایطِ حتا زیست شناختی می تونه اون مسایل رو تغییر بده. در این راه کتاب به جمع بندی آرا می پردازه و خواننده رو مواجهه می کنه با اینکه آیا می تونه بگه کدام دیدگاه درسته؟ و در زمان خواندن مواجهه با این آرا که برخی شون بی اندازه شگفت انگیز هستن هم بسیار لذت بخشه پایان بندی کلام اینکه کتاب برای من بیشتر یک تمرین ذهنی و توجه به منشوری دیدنِ مسایل هست، به ویژه فرهنگ که معمولن منِ خواننده به راحتی براش حکم صادر می کنم. بدون اینکه به جنبه های گوناگونش فکر کرده باشم و حتا به پیشینه ی اون اندیشیده باشم. چه بسا مسایلی که گمان می کنم پیشینه ای بسیار کهن دارن و آبشخورِ غنی فرهنگ و زندگی روزمره هستند سابقه ای بسیار بسیار کوتاه داشته باشن و به فراخور زمان تغییرهای مهمی پیدا کنن. و یا گمانِ اینکه این چیزی که به نام هنر یا هنر فاخر بهش توجه دارم با چه فرآیندی به ذهن من راه پیدا کرده؟ مثلن شکسپیر که اوجِ غنای هنری حساب می شه در ادبیات فرنگ زمانی برای مردم بسیار عادی در سالن های بسیار عمومی اجرا می شده. یا بتهوون و موتسارت حتا. بخش دیگه هم انعطاف پذیری در مواجهه با فرهنگ هست که بی اندازه میتونه مهم باشه که این هم باید مورد توجه ام باشه. جزمی ندیدن و جزمی فکر نکردن بسیار حیاتی و لازمه و البته قضاوت نکردنِ زندگی ی روزمره ی آدم ها با معیارهای شخصی خودم. چرا که اگر من از زندگی روزمره ی خودم هم آشنایی زدایی کنم متوجه می شم که چه کارهای نابخردانه و یا عجیبی دارم انجام می دم! لازمه ی این آشنایی زدایی هم تفکر نقادانه و بازنگری خود هست(البته که کاری ست بسیار مشکل ولی شدنی) که نتایجِ جالب و تعیین کننده ای می تونه داشته باشه فرهنگ مجموعه ای از بسیاری عوامل هست که نمی شه جزء به جزء از هم جداشون کرد. فرهنگ تنیدگی ی همه ی اینهاست و البته اثرهایی که از درون و بیرون بر این جزئیات گذاشته می شه و تغییراتِ فرهنگی رو باعث می شه که در نهایت زندگی روزمره ی هر آدمی رو شکل می ده و البته یادآوری کنم به خودم: نباید و نمی شه اینجور گفت که چون آدمی سرمایه فرهنگی اندکی داره یا شکلِ سپری کردنِ روزهاش بسیار پیش پا افتاده ست اون آدم زندگی بی حاصلی داره! هر فرد در ذهنِ خودش یک جهانِ فرهنگی داره که نمی شه با دیدنِ دو سه فقره کار فرهنگی درباره ش قضاوت کرد و حکم داد! این یادم باشد
برای من که زندگی در فضای شهری و روزمرگی های آن یکی از مشکلات اصلی است و قرار گرفتن در این زندگی بسیار سخت ، کتاب خیلی خوبی بود . .خیلی کمک کرد تا فضای اطرافم بیشتر از پیش بشناسم ودرک کنم
مهمترین کاری که تبلیغات می کند این است که ما را قانع می کند از همان چیزی که قبلا مصرف کرده ایم باز هم بیشتر و بیشتر بخواهیم." *** به این ترتیب، صنعت فرهنگ امیال ما را دستکاری می کند تا خواهان همان چیزهایی باشیم که به ما عرضه می کند. *** اگر به محصولات صنعت فرهنگ که هر گوشه و کنار زندگی مان را پر کرده، نگاهی بیندازیم تصویر دیگری از اوقات فراغت می بینیم که بیشتر تحت تاثیر "قید و بندها و فقدان آزادی عمل فردی است تا اِعمال کاملا آزادانه میل و سلیقه ما.
تا حالا چند بار با جملهی «این تو فرهنگ ماست.» روبهرو شدید؟ فرهنگ یکی از پارامترهای مهم در شناخت یک جامعه و تحلیل رفتار مردم اونه و یکی از پیچیدهترین موضوعات علوم اجتماعی معاصر هم هست. این کتاب بررسی کرده که چطور فرهنگ میتونه رفتارهای کلی یک جامعه رو شکل بده و اون رو در مسیر جهانی شدن قرار بده. یکی از چیزهایی که نویسنده سعی داره نشون بده این که نمیشه برای مسائل اجتماعی نسخهی قطعی پیچید. اون نظریههایی از بزرگان جامعهشناسی مطرح میکنه که گاهی همدیگه رو نقض میکنن اما هیچ کدوم نادرست نیستند. اون میگه فرهنگ مجموعهای از عوامل در هم تنیده است که نمیشه از هم جداشون کرد. اون تاثیر فرهنگ بر زندگی و زندگی بر فرهنگ رو بررسی کرده (اگر دنبال کتابی هستید که تاثیر فرهنگ بر شخصیت رو بررسی کنه، این اون نیست.) متن کتاب ساده و خوشخوانه. ترتیب مطالبش هم بسیار خوبه و اگر تازه میخواید وارد دنیای جامعهشناسی بشید کتاب مناسبیه.
تهنوشت: این ترجمه رو خوندم چون طرح جلدش قشنگتر بود😅 نمیدونم اون یکی ترجمهش چطوره و کدوم بهتره.
راستش این کتاب چیزی نبود که من دنبالش بودم، من بیشتر میخواستم بدونم فرهنگ و شیوه تربیتی افراد چطور و چقدر روی هویت فردی و عادات اجتماعی و شخصیشون تاثیر میذاره و خب اگه با دقت بیشتری کتاب رو بررسی میکردم احتمالا اصلا سراغش نمیرفتم ولی کتاب خیلی خوبی بود. نویسنده تو این کتاب به تاثیری که فرهنگ و زندگی روزمره متقابلا روی هم میگذارن پرداخته و توضیح داده که چقدر دو موضوع بهم وابسته هستند. برای من جالب بود که چقدر نگاهم تا به حال به مساله روزمرگی و فرهنگ سادهانگارانه و تک بعدی بوده. نویسنده تو این کتاب با آوردن نظرات افراد مختلف خیلی قشنگ نشون داده دیدگاههای جامعهشناسان تو این موضوعات چقدر متنوع و گاهی ضد و نقیضه همین باعث شد با دید بازتری دوباره به این مسائل فک کنم. دو فصل آخر برام جذابیت خیلی بیشتری داشت.
کتابی ست خوشخوان درباره ی موضوعی چالش برانگیز و مورد مناقشه. کتاب به سطحی دیگر از زندگی و اعمال روزمره می پردازد. اینگلیس با روایتی جذاب و گیرا به چگونگی تأثیر فرهنگ بر عادات و رفتارهای روزمره، چیستی فرهنگ، و ماهیت تقابل های فرهنگ عامه/فرهنگ فاخر، فرهنگ/طبیعت و فرهنگ مدرن/فرهنگ پست مدرن می پردازد و انصافاً از پسِ این کار به خوبی برآمده است،
فرهنگ ( باورها و افکار و احساسات گروه های مختلف مردم) بر زندگی روزمره مان تاثیر می گذارد و مثلن: اینکه چگونه راه می رویم و مینشینیم، اینکه به چه نوع ورزشی علاقه مندیم. فرهنگ مدرن که مشخصه ی اصلی آن عقلانیت است، فضای زندگی مان را بروکراتیک کرده. فرهنگ مدرن فضاهایی مانند جاده ها واستادیوم ها را نیز در جهت کسب بیشترین سود عقلانی کرده. جذابترین بخش کتاب برای من قسمتی بود که به فرهنگ رایج و فاخر ونازل می پرداخت. که کلیشه های موجود در ذهنم درباره ی هنر والا را دگرگون کرد.
کتاب از زندگی روزمره شروع میکنه، اینکه روزمرگی چیه و اصلا چرا مهمه و ما باید دربارهش حرف بزنیم. بعد میبینیم که زندگی روزمره تحت تاثیر چه چیزهاییه. مثلن طبیعتمون، طبقات اجتماعیمون، جغرافیا و فرهنگ و الخ. ازینجا به بعد به فرهنگها میپردازه بیشتر. اینکه فرهنگها به دستههای و فاخر و رایج و نازل تقسیم میشن، کی تعیینشون میکنه، مرزهاش کجاس و کجاها قاطی هم میشن. در ادامه هم میبینیم که چه همه چی داره جهانی میشه. اینکه کل جهان آیا میتونه به عنوان یه کل فرهنگی یه وقتی شناخته بشه؟ اینکه نقاط مثبت و منفی جهانی شدن به فرهنگ چه چیزهاییه. برای من بخش ابتدایی کتاب، روزمرگی و فرهنگ مربوط به روزمرگی جذاب بود. اینکه ایدهش این بوده که اعمالی که ما طبیعی در نظر میگیرمشون مثل دستشویی رفتن، چهجوری دیگه یه امر طبیعی نیستن. ما هرجایی خودمون رو راحت نمیکنیم، خودمون رو نگه میداریم به یه دستشویی برسیم و فلان.
چقدر حس خوبی از خواندنش بهم دست داد ؛حس یک چیز جدید فهمیدن و یاد گرفتن.. چقدر نگاهمون به اطراف و اتفاقات میتونه ریشه در مسائلی داشته باشه که پیش پا افتاده ست در نگاه اول... ما باید همون شعر حضرت حافظ باشیم که فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
بعد از این که کونم سر فهمیدن هر پارگراف سپیدهدمان فلسفهی تاریخ بورژوایی پاره شد خوندن این خیلی خوش گذشت. یعنی خوش گذشت که... هیچی توش نیست که از جامعهشناسی دبیرستان یا نهایتاً مبانی جامعهشناسی ۱ یاد نگرفته باشم در نتیجه خوندنش زیاد فسفر سوزوندن لازم نداشت، و راحت از گلوم رفت پایین. با وجود سادگیش جالبه. چهار فصل داره: طبیعت و فرهنگ، مدرنیته و فرهنگ، فرهنگ پست و والا، و جهانی شدن، و رابطهی هر کدوم از اینها رو با زندگی روزمره بررسی میکنه. مثالهاش جالبن و بعضی جاهاش نکتههای ظریفی داره. نمیدونم این به چه درد تحقیقم میخوره که آقایی طبقهی پنجم بهم داد بخونمش. مسلماً منظورم این نیست که کتاب باید حتماً پیچیده و ترسناک باشه که به درد بخوره، ولی خب هرچی این تو نوشته – از اونجایی که کلمهی بهتری ندارم – خیلی ابتدایی و بدیهی به نظر میآد، و آقایی طبقهی پنجم غیر از این کتاب بهم گفت لوفور بخونم. تفاوتش فکر کنم واضحه. آها، و ترجمه ترجمهی خوبی نیست. جملهبندیها تقریباً روانن، اما بعضی اصطلاحات رو فقط به خاطر این که با معادل انگلیسیشون آشنا بودم فهمیدم، و از بعضی بندها هیچ سر در نیاوردم چون یه کلمهای توش بود که با بقیهی کلمهها جور درنمیاومد و نمیفهمیدم قراره ترجمهی چی باشه. ضمناً کتاب من ۲۵۱ صفحه است، توی گودریدز نوشته ۲۱۱ صفحه. نمیدونم چرا اینقدر کفری میشم وقتی اطلاعات گودریدز در مورد کتابها دقیق نیست ولی میشم.
گئورگ زیمل میگوید: حتی پیش پا افتاده ترین اتفاقات زندگی بازتاب نظام اجتماعی و فرهنگی ماست. درک مفهوم عمیق ترِ زندگی روزمره مستلزم درک و تفسیری جامعه شناختی از بسترهای اجتماعی ست. شاید مسائلی از قبیل بدن انسانها، جنسیت، موسیقی موردعلاقه، دستشویی رفتن و دیگر چیزها برای ما امری پیش پاافتاده و غیرقابل ارزش به نظر بیاید ولی وقتی از دیدی جامعه شناختی به این مسائل نگاه میکنیم میفهمیم که هرکدام از این رفتارها و اعمال دارای بستری فرهنگی-اجتماعی ست و برداشت ها و تفاسیر متعددی میتوان از آن به دست آورد. کتاب از نگاه جامعه شناختی به این مسائل نگاه میکند و سعی در تفسیر آن دارد. همچنین اینکه فرهنگ نازل و فاخر و توده چیست و چه معنایی دارد؟ و اینکه آیا اصلا این تفکیک بندی صحیح است یا خیر؟ نیز بخشی از کتاب را به خود اختصاص داده است. در آخر هم به مسئله جهانی شدن میپردازد که امروزه از از مهم ترین مسائلی ست که موافقان و مخالفان زیادی درسرتاسر دنیا دارد و بازتاب آن در انتخابات های کشورهای اروپایی و آمریکا نیز نمود پیدا کرده است.
Very clear with consideration paid to explaining and counterpoising different arguments in social theory. The last chapter is a very good treatment of the globalization debate and offers three distinct perspectives (hybrid, hetero, homo) that are rarely explained more lucidly in other texts.
The chapter on high, popular and low culture also does a really good job of synthesizing and explaining theoretical perspectives. The lucidity in particular in explaining the Frankfurt school is good.
The success of this text is in the way it sutures public and private issues (the real task of the sociologist). It therefore is a brilliant primer. It begins from the everyday, to the cultural to the global. As a text, it is something that I will recommend my students to read as a primer on grasping some of the main arguments in sociology.
وبر بیش از هر چیز بر این نکته تاکید داشت که مشخصه فرهنگ مدرن غربی سطح بسیار بالای عقلانیت است . هیچ جامعه دیگری چنین تاکیدی بر فرایندهای عقلانی برای انجام دادن کارها ندارد . هیچ فرهنگ دیگری تاکنون به اندازه فرهنگ ما مبتنی بر اصول عقلانی نبوده است .
بدن می تواند به همان اندازه که پدیده ای زیستی است پدیده ای فرهنگی باشد. فرهنگ چطور می تواند بر زندگی روزمره ما اثر بگذارد این کتاب ایده های بسیار خوبی درباره فرهنگ، و زندگی روزمره را عنوان می کند
دیوید اینگلیس دست شما رو میگریه. توی خیابونا میچرخونه. کارای مردمو نشونت میده و بهت میگه این کارشو ببین. این ناشی از فلان چیزه. نشون میده که اون فلانه و بهمانه. چند بار که باهات این کارو کرد دیگه نمیتونی بری بیرون و مثل قبلت به چیزای بیرون نگاه کنی. کلا دیدت عوض میشه.
ما هر روز دور و برمون چیزهاییو میبینیم که بی تفاوت از کنارشون رد میشیم. اموری رو بدیهی فرض میکنیم در حالی که هیچ وقت با خودمون فکر نکردیم که چرا ما این کارا رو میکنیم؟ چرا راه حلمون برای مثلا اینکه تفریحم چی باشه؟ ایناس. چرا چیزای دیگه نیست؟!
نشر گمان با هر کدوم از کتاباش میتونه غافلگیرتون کنه. نمیدونم اینهمه کتاب خوب از کجا پیدا میکنن
قسمتی که مربوط به هنر و بروکراسی بود خیلی جای تعمل داره. به خصوص اینکه الان همه چیز بسیار پیچیده شده و خوب نشون میده چقدر سوگیری ما میتونه تحت تاثیر تاریخ و قدرت قرار بگیره و در واقع تاریخ نه چیزی که وجود داشته بلکه چیزی هست که ساخته میشه و به ما به عنوان حقیقت قاب میشه. من مال نشر اندیشه احسان رو خوندم. ترجمه بدی داشت به خصوص در اواخر کتاب و اصلا توصیه نمی کنم.