What do you think?
Rate this book


179 pages, Hardcover
First published January 1, 1933
شاید بین تمام نوشته هایی که از هدایت خوانده ام، بلندپروازی و پیشرویِ یک نویسنده در حدواندازه ای که در ((سایه روشن ))مشهود است ، جای دیگری یافت نشود(مگر در بوف کور ). در مجموعه های قبلی مانند ((سه قطره خون )) و ((زنده بگور))اغلب با داستانهایی روبروئیم که مضامین ملموس و عینی تری به نسبت دارند - حتی شاید برای خواننده ی زمان حیات هدایت - اما پرداخت و روایت آنهاست که نو جلوه می نماید. اینجا در ((سایه روشن))،مضامین را هم انتزاعی تر و خاص تر می یابیم ، که همین آوانگاردیسم هدایت و ابتکارِ ادبی او را تشدید می کند . اگر مجموعه آثار هدایت را
عمارتی وسیع تصور کنیم ، همه ی آن جزوات اسم و رسم دار ترِ هدایت نظیر "سه قطره خون" ، "مازیار" و "سگ ولگرد " سرسرا ، سالن غذاخوری،ایوان و اتاق خواب کاخی هستند که نمای بیرونی کاخ "بوف کور " است ؛ هروقت می خواهیم وارد ساختمان و بنایی شویم ، درواقع نمای بیرون به چشم تحکم میکند که اول او را نظاره کنیم و بعد داخل شویم و نسبت ِ بوف کور با حافظه هم همین است ، بشنو و بخوان هدایت ! و به یاد بیاور بوف کور ! . و ((سایه روشن)) کجاست ؟ در پشتِ کاخ ، هزارتویی سراسر سبز و سبزه که گویا دافعه ی خاصی با خودش دارد ، و چرا پیچ وخم یک هزارتو نویدِ سرگیجه ای را ندهد که خودِ این سرگیجه ، خالق این دافعه باشد ؟ به هرحال بایستی مقابل این دافعه طاغی شد ، و از دیستوپیای ساختِ سال 1313 در ایران مبهوت شد( س گ ل ل ) ، از عقبۀ اجدادمان-میمون ها - در کراهت های انسانی انگشت به دهان ماند ( پدران آدم)، و سودای آزادی مدرنیته برابر غل و زنجیر سنت را داشت (عروسک پشت پرده)، و البته دنیای پس از مرگ را همانطور تصور کرد که گاهی این دنیای عینی را تصور میکنیم، با همان سرگشتگی، ملال و بیهودگی ( آفرینگان) و لب کلام ، فهمید که ((سایه روشن )) کتابیست برای همه کس