دستکم نقشهای نسبتاً جامع از گفتههای فلاسفة غرب از جمله افلاطون، ارسطو، فیلسوفان پس از ارسطو، هیوم، شلینگ، هولدرلین، هگل و ... دربارة تراژدی به دست دهد، که از افلاطون شروع شود و تا ژیژک ادامه مییابد. فلاسفه عموماً بر این باورند بودهاند که سودمندی تراژدی برای آنکه بر اندوه غلبه کند باید واقعاً پراهمیت باشد، آنقدر مهم که تراژدی را برترین شکل ادبیات کند و پرتکرارترین همة هنرها. تراژدی همواره مورد توجه فیلسوفان است و آنها را به تفکر واداشته است. این کتاب بر آن است که نشان دهد در طول دوهزاروپانصد سال گذشته فیلسوفان در مورد تراژدی چه حرفی برای گفتن داشتهاند. چه چیزی باعث میشود داستانی را تراژدی بدانیم؟ چرا علیرغم محتوای اندوهبار تراژدی ارزش والایی برای آن قائلیم؟ فلسفه تراژدی، نوشتة جولیان یانگ و ترجمة حسن امیریآرا، منبعی مفید برای علاقهمندان و پژوهشگران حوزة فلسفه و همینطور حوزههایی دیگر همچون ادبیات
کتابی بسیار روان و خوشخوان با ترجمۀ درخشان از حسن امیریآرا که به تأملات فیلسوفان شاخص تاریخ غرب درباب تراژدی به شکل دقیق و عمیقی پرداخته است. در حسن این کتاب همین بس که حتی مقدمههایی که درباب فیلسوفان نوشته که چیزی جز مدخلی برای ورود به بحثهای آنان درباب تراژدی نیست هم عمیقاً روشنگر است. برای بنده کتاب خصوصاً از آن جهت روشنگر است که از ارجاعات نانوشتۀ فیلسوفان درجۀ اول به یکدیگر پرده برمیدارد؛ ارجاع نانوشتۀ کیرکگور به هگل، ارجاع نانوشتۀ نیچه به هولدرین و ارجاع نانوشتۀ ژیژک به کیرکگور و ... به تعبیری میتوان گفت که تحلیل تراژدی در کانون توجه تمامی متفکران تراز اول غربی بوده است و بهنحوی، توضیح آن بنمایۀ تفکرات آنان را صیقل میدهد؛ چیزی که ردی مشابهی از آن در تفکر ما یافت نمیشود و این خود شایسته توجه است.
گذشته از موضوع جذابی که به نگاه فلاسفه به تراژدی و بررسی تراژدی یونانی و مدرن پرداخته، زبان ساده و توضیحات اضافهای نویسنده در کنار جمعبندی در پایان هر فصل و انتهای کتاب ارزش کتاب رو دوچندان کرده. ترجمه به روز و روان است. اما اگر اعراب گذاری هم صورت میگرفت به روانخوانی کتاب کمک بیشتری میکرد.
یانگ در این کتاب به پژوهشهای فلسفی راجع به تراژدی پرداخته است و هر فصل کتاب دیدگاه یک فیلسوف در مورد تراژدی است. سه پرسش محوری که فیلسوفان سعی در پاسخ آن داشتهاند به قرار زیر است: ۱-تراژدی چیست؟ ۲-چرا علیرغم وجه اندوهبار تراژدی، برای آن ارزش قائلیم؟ ۳-والاترین غایت تراژدی چیست؟ هر کدام از فلاسفهٔ تراژدی عملاً به یکی از دو سنت موجود تعلق دارند، سنت کانتی و سنت هگلی. کانتیها، یعنی شلینگ، هولدرلین، شوپنهاور، نیچه و، شاید لاکان معتقدند چیزی که در خصوص تراژدی واقعاً اهمیت دارد تجربهٔ حالتی از وجود است که شخص در آن حالت بر رنج و تناهی زندگی فائق میآید. اما برعکس هگلیها_ یعنی خود هگل، کییرکگور، بنیامین، اشمیت، کامو، میلر و ژیژک _ معتقدند چیزی که در خصوص تراژدی واقعاً اهمیت دارد نمایش (و شاید حل کردن) تعارض اخلاقی است. یانگ نویسنده فوقالعادهای است.نثر روان این کتاب، ترجمهی عالی امیریآرا و همچنین نقدهایی که یانگ در هر فصل ضمیمهی مباحث فیلسوفان کردهاست کتاب را بسیار جذاب و خواندنی کردهاست.
خیلی عجیبه که بیش از دو هزار سال پیش در یونان نوع یگانهای از هنر نمایشی به نام تراژدی وجود داشته که هنوز که هنوزه بینهایت مهمه و فیلسوفا و نویسندهها و هنرمندای زیادی هنوز درگیر اینن که چی بوده در تراژدی که چنین عمیق تأثیرگذار بوده و آیا گونهای زایش تراژدی در عصر ما ممکنه یا نه. آیا نمایشنامههای شکسپیر هم تراژدیان یا نه؟ و خب همین؟ سوفوکل، آیسخلوس، اوریپید و شکسپیر؟ دیگه هیچ تراژدینویسی نداریم یعنی؟
جولیان یانگ در این کتاب سعی میکنه تاریخچهای از دیدگاههای فلسفی مختلف دربارهی چیستی و تعریف تراژدی، لذت پارادوکسیکالی که در تراژدی وجود داره و امکان زایش دوبارهش در جهان پس از مدرنیته رو در اختیارمون بذاره و به نظرم نتیجه یه کتاب درست حسابیه که خیلی کمککننده است. خیلی از این کتاب یاد گرفتم و بیش از پیش متوجه شدم چقدر ارائهی تعریف برای گونههای هنری سخت و دشوار و شاید حتی غیرممکنه ولی همین تلاش چقدر کمک میکنه تا درکمون ازش عمیقتر و جامعتر شه.
به نظرم تا بخش هگل خیلی خوب و شفاف رفته بود جلو، اما بعد از اون تصویر کلی که از هر کدوم از فیلسوفان میداد خیلی جامع نبود و به نظرم بیش از حد نظریات هنری رو از نظریه تراژدی جدا میکرد.
تراژدی همواره فیلسوفان را شیفته خود کرده است. در آنچه از پی می آید تلاش می کنم گزارشی به دست دهم که نشان دهد در طول دوهزار و پانصد سال گذشته این فیلسوفان در مورد تراژدی چه حرفی برای گفتن داشته اند. آنچه [در مورد تراژدی] بیش از هرچیز افسونگر بوده، خصلت متناقض نمای اشتیاق ما به تراژدی است. درام تراژیک ترسیمگر تباهی افرادی است که گرچه همیشه بی نقص نیستند، دست کم به نحو بارزی خوب ترین افراد در میان ما هستند.
به عبارت دیگر، درام تراژیک ترسیمگر وقایع اندوهبار است، وقایعی که به احتمال زیاد احساس «منفی» اندوه را در ما موجب می شود. اما اشتیاق ما [به تراژدی] نشان می دهد که در آنچه از تراژدی می گیریم باید چیزی سودمند، چیزی «مثبت» وجود داشته باشد. فلاسفه عموما بر این باور بوده اند که سودمندی [تراژدی] برای آن که بر اندوه غلبه کند باید واقعا پراهمیت باشد، آن قدر مهم که تراژدی را برترین شکل ادبیات کند و پرتکرارترین همه هنرها. شلینگ برای توصیف یا تعریف این سودمندی عبارت «تأثیر تراژیک» را ابداع کرد. این پرسش که معنای «تأثیر تراژیک» عبارت از چیست دغدغه کانونی ما در فصولی است که در پی می آیند.
فلاسفه به طور کلی از میان دو نوع پاسخ به مسئله تأثیر تراژیک یکی را انتخاب کرده اند. آن ها تأثیر تراژیک را یا در سطح حس و عاطفه قرار داده اند یا در سطح عقل و شناخت. تأثیر تراژیک یا نوع بخصوصی از لذت (احتمالا از نوع تلخ و شیرین) و به تعبیری که من به کار خواهم برد، «لذت تراژیک» دانسته شده است یا این که تحصیل نوعی معرفت. البته این دو نوع تأثیر تراژیک مانعه الجمع نیستند و، همان طور که خواهیم دید، برخی فلاسفه نیز روا داشته اند که تأثیر «معرِّف» تراژیک هر دو نوع تأثیر را در خود جمع آورد.
It is easy written and very explicit. Only I wish I had a prior knowledge over the material it covered so I could understand it better with less difficulty. Please be so kind as to recommend to me any book that would help me read this book better the second time.
Loved it. It seems I'm a Aristotelian/ Hegelian/Heideggarian in my views of the best form of Tragedy. And at the mean between the Apollonian and the Dionysian.