این کتاب کوششی است برای گردآوری آن قطعههای پراکنده و کنار هم چیدن لحظههای فراموش ناشدنی تاریخ مردمی که با زندگی دکتر مصدق پیوند یافتند. در این راه بیش از هر چیز به نوشتهها و گفتههای خود دکتر مصدق تکیه شد و برای درک بیشتر اهمیت آنها، توضیحاتی در متن یا در زیرنویس آوردم که منابع آنها ذکر شده و اگر نشده از سوی این نگارنده افزوده شده که امیدوار است کوشش او قدمی باشد برای شناساندن این شخصیت اسطوره واری که از بالاترین قشر اشرافیت قاجار برخاست، به پاریس و نوشاتل رفت، به میان مردم بازگشت و الهام بخش اعتماد و آگاهی هزاران آدمی شد که در بنبست استعمارزدگی خویش تا «یا مرگ یا مصدق» پیش رفتند. و در نخستین روزهای بهار آزادیِ پس از انقلاب، در پی دعوتی که روزنامهها از مردم کرده بودند، رو دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۵۷، هزاران نفر، پیاده و سواره، از کوه و دشت، از تهران و شهرستانها، در سکوتی زائرانه به سوی احمد آباد، تبعیدگاه و مزار دکتر مصدق سرازیر شدند. شاید با این آرزو دردل که کاش میتوانستند مسیر تاریخ خود را از همان جایی پی بگیرند که ۲۵ سال پیش به «دست آن قوم بداندیش در آغوش بهاری» افتاده بود که گلش به قول نیما یوشیج، «از خون و ز زخم» بود.
اولین کتابیه که در مورد مصدق خونده م، بنابراین نمی دونم که وقایع تاریخی رو تا چه حد جانبدارانه و یا غیر جانبدارانه بازگو کرده. گرچه منابعی که استفاده کرده همگی معتبر هستن و دست اول، و از این جهت فکر می کنم که کتاب قابل اتکایی باشه. جدای از بحث صحت و سقم تاریخی، کتاب شبیه یک رمان تکان دهنده جلو میره و حقایقی دربارۀ زندگی مصدق ارائه میده که پیش از این نشنیده بودم؛ مثل اینکه مصدق در هنگام یکی از دستگیری هاش از فرط ناامیدی و ناراحتی دست به خودکشی میزنه. یا اینکه در زندان و جلوی روی رئیس زندان، بعد از اینکه میشنوه رضا پهلوی پشت ماجرای زندانی شدنشه، نگاه میکنه به عکسش که روی دیوار جا خوش کرده بوده و با صدای بلند شعر زیر رو میخونه:
ای زبردستِ زیردست آزار گرم تا کِی بماند این بازار به چه کار آیدت جهانداری؟ مردنت بِه که مردم آزاری
سال ها پیش خونده بودمش ، امروز اتفاقی تو گودریدز و تو بساطِ یکی از دوستان دیدمش، چیزی از محتواش خاطرم نیس ، اما نگاه ستایشگرانه که اجازه نقد کردار دکتر مصدق رو نمیده، متاسفانه تو این اثرم یادمه که به چشم میومد، هر چند این یه زندگی نامه س، اما همون نگاه صفر و صدی به کردار سیاسی ایشون برقرار بوده و هست نسخه ای که من خوندم، طرح روی جلدش کمی با این فرق داشت و فک کنم متن روونیم داشت همینا یادمه
چه رو دال سکون باشه چه زیرش کسره این کتاب فوق العاده س . مستند و روون . انگار که تو دادگاه نشسته باشی اون لحظه که محمد مصدق محکم و با صلابت تو جواب قاضی گستاخی که پرسید اگه راست میگی و نخست وزیری وزرات کجان ؟ گفت : به حبس... انگار کنار دکتر محمد مصدق راه بری اون روزا ...
کتاب اطلاعات خوب و متنوعی رو تونسته جمع آوری کنه و خیلی هم مرتب و با ریتم درست روایت میکنه و از همه مهمتر سعی میکنه خودش خیلی صحبت نکنه و به خوبی روایت های تاریخی رو در جای مناسب به جای شرح خودش میاره. ولی چیزی اذیت کننده هست، اول نوشتن با طرفداری و جهت گیری توی معدود جاهایی که نویسنده سعی میکنه صحبت کنه، دوم، خالی بودن روایت از تحلیل و حتی بررسی جریان های اجتماعی که شاید بعضی مواقع لزوم نداشته باشه اما گاهی هم شدیدا جای خالیش احساس میشه سوم هم رد شدن و سریع عبور کردن از روی بعضی حوادث که برامون به شکل سوال باقی میمونن. مثل دلایل اختلاف بین مصدق و کاشانی یا اختلاف بین مصدق و توده یا حق مصدق برای انحلال مجلس و ...
به نظرم کمی جانبدارانه هست. مخصوصا در قسمت هایی که به تعطیلی مجلس توسط مصدق و سکوتش در اون سه روزی که حزب توده اغتشاش کرده بودن اشاره میکنه. اجمالاً در تلاش بزرگی که مصدق بابت ملی شدن نفت کرد شکی نیست اما قطعا اشتباهاتی هم داشت
This entire review has been hidden because of spoilers.