Jump to ratings and reviews
Rate this book

ماهی‌ها نگاهم می‌کنند

Rate this book
Ils avaient vingt ans en 1968, pensaient refaire le monde, se sont souvent contentés de se laisser bercer : "nous fabriquions de la mélancolie comme nos aînés ont fabriqué de l'utopie" écrit Jacques-Pierre Amette. Le temps a passé, chacun a grandi, est devenu adulte, père ou mère, les rêves et les projets d'autrefois ne se sont pas concrétisés. Restent les souvenirs, les hantises et les passions que ces Confessions d'un enfant gâté mettent superbement en lumière. Construisant son récit à la manière d'un kaléidoscope, Jacques-Pierre Amette dresse un portrait, tantôt désabusé et lyrique, tantôt féroce, d'une génération.

159 pages, Paperback

First published January 1, 1990

3 people are currently reading
117 people want to read

About the author

Jean-Paul Dubois

44 books161 followers
Jean-Paul Dubois (b. 1950) is a French journalist and author. He is the author of several novels and travel pieces, and reports for Le Nouvel Observateur. His novel, Une vie française, published in French in 2004 and in English in 2007, is a saga of the French baby boom generation, from the idealism of the 1960s to the consumerism of the 1990s. The French version of the novel won the Prix Femina. He won the Prix Goncourt in 2019 for Tous les hommes n'habitent pas le monde de la même façon ("All Men Do Not Inhabit This World in the Same Way"), a novel told from the perspective of a prisoner looking back on life.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
33 (20%)
4 stars
59 (36%)
3 stars
53 (33%)
2 stars
12 (7%)
1 star
3 (1%)
Displaying 1 - 30 of 33 reviews
Profile Image for صَــــنَــــمْــــ.
156 reviews101 followers
March 2, 2023
" اشک‌هایی که از خیلی دور می‌آمدند، به چشم‌هام رسیدند."

خیلی وقت بود کتابی اینجوری بهم نچسبیده بود. دلم برای این حس که نتونی کتابو زمین بذاری، تنگ شده بود. کتاب ریتم تند یا هیجانی نداره اما انقدر داستانشو قشنگ میگه که هی میخوای یه صفحه بیشتر بخونی. کتاب رو با بغض خوندم و با اشک تمومش کردم. دلم می‌خواست نویسنده رو بغل کنم بگم هرچی که نوشتی رو با عمق قلبم زندگی کردم.


" این آشوب غافلگیرم نمی‌کرد. با حالت زندگی‌ام و نظم امور منطبق بود."
Profile Image for Dena.
28 reviews8 followers
February 14, 2018
در را باز می‌کنی و پدری که ده سال ازش بی‌خبر بودی با خواسته ‌ای عجیب وارد زندگیت می‌شود۰
کتاب و قصه آدم‌های قصه رو باور کردم و برام جالب شدند۰
Profile Image for Tania.
101 reviews
September 18, 2024
خیلی خط داستانی آرومی داشت و برام جالب بود باوجود اینکه هیچ اتفاق هیجان انگیزی نمیفته چطور خسته نمیشم از خوندنش.
آخر داستان هم که واقعا حیرت زده شدم و دوست داشتم با همون اتفاق شکه کننده تموم بشه نه که بره چندسال بعدش و شرح حال خودش در 70 سالگیشو بده.
Profile Image for Saracovolatte.
51 reviews16 followers
January 26, 2022
بعد از خوندن "شوخی‌ می‌کنید موسیو تانر" انقدر از مدل داستان گفتن ژان پل دوبوآ خوشم اومد که این کتاب رو نگه داشتم برای وقتی که حالم گرفته بود و دلم یه کتاب جالب و کوچولو می‌خواست. ناامید نشدم. تقریبا اندازه‌ی کتاب قبلی دوستش داشتم. خیلی خوشم میاد تو یه داستان خلوت لای جمله‌های کوتاه و نثر ساده چند تا جمله‌ی متفاوت که تو چشم نمی‌زنه و شعاری نیست ظاهر میشه. به جز اون فضا و شخصیت‌ها هم به اندازه‌ای توصیف میشه که لازمه درموردشون بدونیم ولی یه کم هم جا برای حدس و سوال‌‌ میذاره.
فقط کاش کتاب رو همون قبل از موخره تموم می‌کرد، اون چند صفحه بیخود و اضافه بود.
Profile Image for Arash.
254 reviews112 followers
May 24, 2023
_

لیوان پرش را در دست گرفته بود. انگار دنیا را ترک کرده بود، روی کاناپه ای با چند چیز ضروری در اطرافش، منتظر بود که روز به آخر برسد و شب بیاید. آن مرد قادر بود سرنوشت را عقب براند. در نوع خودش، زیبا بود. می دانستم که یک یا دو ساعت بعد، می توانست من را کتک بزند، نعره بکشد، کافه ای را بهم بریزد یا یک اسب مسابقه رامتوقف کند، می دانستم که روی پاهایش بالا می آورد، می افتد زمین و دوباره صورتش توی بدبختی خیس می شود. همه این ها را می دانستم، اما آن مرد پدرم بود.

_

کتاب بی شباهت به نوشته های بوکفسکی نیست، همونطور که مترجم هم در مقدمه آورده نویسنده تحت تاثیر نویسنده هایی از جمله بوکفسکی بوده.
.
داستان مردی روزنامه نگار که پدرش بعد از ده سال به زندگیش برمیگرده و ازونجایی که پدر یک دائم الخمر و درشت اندامه باعث دردسرهای زیادی میشه. پدر از پسر می خواد که اون رو بکشه تا پیش همسرش دفن بشه، میشه گفت علت بی بند و باری پدر هم از دست دادن همسرشه، اتفاقی که برای پسر هم بعد از خیانت معشوقش دچارش میشه و رفتارهایی شبیه پدر انجام میده.

_

کتاب خوبیه اگر از این نوع نوشته ها میپسندید، حتما این کتاب رو در برنامتون قرار بدید.
Profile Image for Javad Azadi.
193 reviews85 followers
April 16, 2022
همونطور که مترجمش نوشته، این نویسنده تحت تاثیر بوکفسکی و فانته و... بوده و از نظرسبکی و تا حدودی محتوایی، شبیه اوناس. امان از مدرنیته و مدرنیسم و ابتذال و یکنواختی و ملال و جبر که انسان هارو ابتدا، از یکدگیر بیگانه ساخت و در ادامه، از انسانیت. این کتاب اینطوریه که انگار یکی از نوادگان سارتر و کامو به سبک آمریکایی رمان نوشته. طنز تلخ و نگاه جالب و انتقادی به همراه یه روایت بکر، یه ترکیب بسیار خوب و خواندنی از این رمان کوتاه ساخته. از اون دست داستانایی بود که خستگی ام رو در کرد واقعا.
Profile Image for MiNa Sal.
158 reviews26 followers
September 1, 2016
چشم هام را که باز کردم،مرد ناپدید شده بود.نمی دانستم کی بود،یا چرا این طور بهم حمله کرده بود.لب هام باد کرده بود از دماغم خون می آمد و درد شدیدی همه جای بدنم میپیچید.هیچ وقت این طور کتکم نزده بودند.ولو شدم روی تخت و همه چراغ ها را خاموش کردم.از ترس برگشتن آن دیوانه شب خوابم نبرد...
ژآن دوبوآتحت تاثیر نویسنده های بزرگ آمریکایی چون جان فانته کورمک کارتی فیلیپ راث چارلز،بوکفسکی،جیم هریسون و به ویژه جان آپدایک است تقریبا همه آثار او با نثری ساده و طنزی گزنده به زندگی شخصیت تنهایی مثل خود نویسنده می پردازند.اما این تنهایی فرقی اساسی با زندگی گوشه گیرانه و پر رمز و راز خود دوبوآ دارد.تنهایی شخصیت های اصلی او؛تنهایی پر هیاهویی است که هر لحظه اش آبستن حوادثی ابزورد،خنده دار و گاهی ناگوار است.در واقع شخصیت های رمان های دوبوآ آدم های ساده و عزلت جویی هستند که زندگی راحت شان نمیگذارد و عملا نمی توانند تنهایی خود خواسته شان را به راحتی تجربه کنند.
ترجمه اصغرنوری/ناشر کوله پشتی
Profile Image for Benyamin Abidi.
9 reviews1 follower
March 29, 2023
گاهی وقت ها می‌اندیشم روز و ساعتم را خودم انتخاب کنم، اما اینکار مستلزم شجاعت و ذکاوتی‌است که هنوز فاقدش هستم
راوی ترس از ازندگی‌کردن یا مردن رو که به صورت اکتیو باشه با طنزی دراماتیک مثل یک سیلی به صورت خوانندش میکوبه
Profile Image for Nazanin Banaei.
254 reviews
September 28, 2019
زمانی، برای کم کردن اضطرابم، به مذهب روی آوردم. آن موقع، دریافتم که پرشورترین دعاها کمتر از معمولیترین قرص‌های اعصاب روی عذاب روح تأثیر می‌گذارند.


«اگه دستم رو ول کنم می‌افتم.» این جمله به نظرم عجیب آمد.او غافلگیرم می‌کرد. فکر کردن به همچو چیز وحشتناکی در چنان لحظه‌ای. و با اینهمه، درست بود: اگر لبه‌ی پنجره را ول می‌کرد، می‌افتاد، بیست متر پایینتر له می‌شد. انگار این احتمال، هیجان درجه یکی برایش به ارمغان می‌آورد. از این رو، مشت‌هایش را گرفتم، دست‌هایش را از لبه‌ی پنجره جدا کردم و گفتم:
«اگه ولت کنم، می‌افتی.»
ولش نکردم. خیلی به او علاقه داشتم.
آن شب، روی زمین خوابیدیم، جدا از هم، تا گرممان نشود.
طول کشید تا خوابم ببرد. نمی‌توانستم چشم‌هام را از پنجره جدا کنم. لبه‌ی پنجره را می‌دیدم و پشت رز را که انگشتان تهی نوازشش می‌کرد.
Profile Image for بهاره ارشدریاحی.
Author 5 books127 followers
March 30, 2020
در این رمان خوشخوان که نثری روان و جذاب دارد، روزمره‌گی‌های یک خبرنگار بخش ورزشی روزنامه را دنبال می‌کنیم. طنز روایت برنده و دردناک است. اتفاقاتی که زندگی یکنواخت این خبرنگار را زیر و‌ رو می‌کنند، فضایی گروتسک و غریب می‌سازند، در حالی‌که این حوادث اصلاً دور از ذهن و غیرقابل باور نیستند. به همین‌خاطر، ناخودآگاه همراه می‌شویم با راوی اول شخص رمان، حتی اگر نخواهیم و مجبور شویم مثل این شخصیت درد بکشیم؛ در هوای داغ با تهوع خماری الکل و حس ناامیدی و شکست عاطفی.
رمان اینگونه آغاز می‌شود: «روی ملحفه‌ی چروک، موهای مرده‌ام را نگاه می‌کردم که طی شب از من جدا شده‌بودند.» ما در طول رمان طی چالش‌های مختلف شاهد جدا شدن و مرگ لایه‌های احساسات متناقص راوی هستیم تا بتوانیم همراه او به خود واقعی‌اش برسیم؛ هویتی که سالها زیر غبار دروغ و فریب آدم‌ها و محیط اطرافش دفن شده بود.
Profile Image for آرزو.
159 reviews17 followers
February 25, 2023
چه‌قدر این کتاب فرانسوی و نزدیک به سلیقه‌م بود. دارم فکر می‌کنم اگه این اتفاق برای من بیفته واکنشم چیه؟ پدری که ده‌ سال نبوده نه تنها یهویی برگشته، حالا الکلی، پرخاشگر و غیرقابل پیش‌‌بینی هم هست. فکر نکنم بتونم این‌قدر دووم بیارم تا تصمیمی که زیمرمان در نهایت گرفت رو بگیرم و روز دوم زنگ می‌زنم به پلیس. شیوه‌ی روایت و توصیف‌های نویسنده رو دوست داشتم و کتاب دیگه‌ش که ترجمه شده رو هم حتما می‌خونم.
Profile Image for ح جیمی.
104 reviews11 followers
May 5, 2020
صفحات اول کتاب فکر کردم با داستانی تخیلی همراهم اما وقتی جلوتر رفتم تازه وارد زندگی واقعی قهرمان داستان شدم و همراه با او تا آخرین صفحه آمدم...

ماهی ها نگاهم می کنند داستان تنهایی آدمهاست که هر کدام به نحوی در جامعه رها شده اند. یک پدر مست و دائم الخمر که بعد از چند سال غیبت دوباره سر و کله اش پیدا می شود و مدام به پسرش التماس می کند تا او را بکشد. یک پسر سردر گم که برای صفحه ی ورزشی روزنامه، اخبار مربوط به مسابقات مشت زنی را می نویسد و به تازگی از سوی دوست دخترش طرد شده است و یک مدیر مسئول روزنامه که با وضعی عجیب می میرد.
ماهی ها نگاهم می کنند داستان تنهایی آدمهاست. انگار در این دنیا هیچ کس حواسش پی هیچ کس دیگر نیست و برای هیچ کس به جز ماهی های دریا مهم نیست که آدمها در چه حال و روزی دست و پا می زنند.
Profile Image for Mohadese Shahsvnd.
110 reviews26 followers
Read
February 2, 2018
خیلی چیزها از دستم در رفتند. از اتفاق‌ها در لحظه‌ای که روی می‌دادند، هیچ سر در نیاوردم. نه اهمیت‌شان را ارزیابی کردم، نه نتایجشان.
امشب، به تمام این زمان از دست رفته فکر می‌کنم، به این تهی که احاطه‌ام می‌کند و منتظرم می‌ماند.
Profile Image for Bahareh.
92 reviews8 followers
March 17, 2023
برای من این کتاب ترکیبی از جز از کل و مغازه ی خودکشی بود
یه داستان معمولی با یک آدم فوق العاده برای خلق و شرحش،
که باعث میشه پیگیر داستان بمونی
اصلا فکر نمیکردم قراره این کتابو با اشک های اول صبح تمومش کنم لذت بردم.
Profile Image for Mahtab.
27 reviews3 followers
September 10, 2021
طوفانی که به زندگی این مرد زد، می‌تواند برای هرکدام از ما رخ دهد...
Profile Image for khatereh mohamadi.
30 reviews5 followers
December 8, 2022
جملات کوتاە، تامل برانگیز و جذاب. کاراکتر یک کاراکتر کامویی است که از اسطوره پدر و پسر (اینبار بلعکس و پسر پدر را می‌کشد) نیز تاثیر گرفته است.
تا جایی از داستان فکر می‌کردم پدری در کار نیست و ماجرای باشگاه مشت‌زنی تکرار می‌شود.
این مسلما اولین و آخرین کتاب از ژان پل دوبوا نیست که می‌خوانم. با خواندن این اثر از نویسنده فرانسوی، هم از لحن آمریکایی او لذت بردم و هم بینامتنیتی که کل متن را سفت در آغوش گرفته بود.
Profile Image for Narjes Seghatoleslam.
98 reviews4 followers
November 12, 2019

با اینکه از خواندن این کتاب حوصله ام سر نرفت ولی نکته جدیدی آموخته نشد. تنها جمله ایی از کتاب که دوست داشتم: "هیشکی حق نداره مردم رو وادار به زندگی کنه".
در بین دو شخصیت اصلی داستان تضاد، میل و علاقه شدید به زندگی و مرگ دیده می شد.

Profile Image for Eli Ashrafi.
16 reviews6 followers
April 16, 2021
نثر و جملات کوتاه، اما توصیفات اثرگذار و بکر. در مجموع رمان مدرن و خوش‌خوانی بود. همراه با طنزی تلخ. در مورد انسان مدرن امروزی و تنهایی‌هاش
Profile Image for مهران نجفی.
Author 2 books73 followers
May 25, 2024
A first-person narrative about a strained father-son relationship. Since the main motif of the book is the never-formed relationship of a father and son, my suggestion is that you read this along with two other great works in this field.

First, the book "Centaur" by "John Updike", which is an example of works with the emotional connection of a young son and his father who is a school teacher, then this book ahead, and after that "The Invention of solitude" by "Paul Auster", which is based on the experience of Paul Auster after the death of his father. a fictionalized account of Auster's experience with his emotionally distant father.
2 reviews
April 16, 2022
کتاب رو دوست داشتم،ترجمه مثل همیشه عالی روان وتمییز بود،حقیقتا اصغر نوری برام به مترجمی تبدیل شده که با دیدن اسمش روکتابی حتما اون کتاب رو برمیدارم،چون علاوه بر ترجمه خوب،نوید یه کتاب خوب رو هم بهتون میده،راجع به کتاب بگم،داستانِ پسری که زندگی روزمره اش به اندازه کافی براش ازار دهنده است و پیدا شدن سروکله پدر الکلی و بد دهنش اون زندگی رو براش غیر قابل تحمل تر میکنه،زندگی که فکر نمیکنی رهایی ازش وجود داشته باشه،شبیه زندگی خیلی از ماها،روزهایی که حس میکنیم راه نجاتی نیست،
بارها موقع خوندن کتاب به این فکر کردم که چرا شخصیت اصلی داستان خودش رو از اون پنجره پایین پرت نمیکنه؟
چی میشه که دوام میاره؟نقطه اتصالش به این جهان،به این زندگی کجاست؟
اخر داستان....شمارو غافلگیر میکنه....
Profile Image for Shilan Slp.
6 reviews1 follower
May 5, 2020
مرگ نمی‌ترساندم، من را به وحشت می‌اندازد. در هر ساعت از زندگی‌ام به آن فکر می‌کنم. زمانی برای کم کردن اضطرابم به مذهب روی آوردم. آن موقع دریافتم که پرشورترین دعاها کمتر از معمولی‌ترین قرص‌های اعصاب روی عذاب‌های روح تاثیر می‌گذارند

امشب به تمام این زمان از دست رفته فکر میکنم، به این تهی که احاطه ام میکند و منتظرم می ماند •ماهی ها نگاهم میکنند
#ژان_پل_دوبوآ
#اصغر_نوری
44 reviews3 followers
April 6, 2021
خیلی چیزها در بدو اتفاق افتادن به نظر سخت ترین اتفاق زندگی یا حداقل یکی از سخت ترین ها به نظر میرسن، در حالی که چند ماه یا چند سال بعد همونها به چیزهایی تبدیل میشن که به زندگی ما معنا میدن و بخشی از زندگیمونو با فکر کردن، افتخار کردن یا گاهی تعریف کردن اون برهه میگذرونیم.
کتاب با یه معما شروع میشه، معمایی که هیچ کدوم از پاسخ هایی که به ذهن ما میرسه جواب اون نیست، نویسنده یکهو همه چیز رو عوض میکنه و زندگی عجیب زیمرمان، نویسنده مسابقات بوکس، زیر و رو میشه.
داستان ماهی نگاهم میکنند عجیب نیست و ما کاملا با احساسات زیمرمان همراه میشیم، حتی وقتی 180 درجه نظرش نسبت به همه چیز عوض میشه. ارامش نویسنده در روایت اتفاقات برای من عجیب بود، لحظات سخت به ارامی روایت میشن و تلاطمی تو رو نمیگیره و دائم با خودت میگی سخت نگیر زیمرمان، این غول دوست داشتنیه.
Profile Image for Dawn's book diary.
112 reviews14 followers
May 28, 2022
نمی‌دونم چرا زیاد از این کتاب لذت نبردم؛شاید چون منتظر یه جور طنزی بودم که توی «شوخی می‌کنید موسیو تانر» دیده بودم و دوست داشتم.
نتونستم با شخصیت اصلی کتاب ارتباط بگیرم،دلم براش می‌سوخت که زندگیش مدام توی ترس می‌گذشت؛ ترس از عواقب شغلش یا ترس از پدر،ولی احساسات آخرکارش نسبت به این غول بی‌شاخ و دم (همون پدر) رو هیچ‌رقمه درک نکردم.
در ضمن به نظرم داستان احتیاحی به موأخره نداشت و بدون اون هم کافی بود.
Profile Image for Yassii Jangani.
26 reviews
November 9, 2024
داستان خیلی جالب و عمیقی داره که منو جذب خودش کرد و توی یک روز خوندمش . نثرش خیلی زیبا و توصیف‌هاش دقیق هست و واقعاً می‌تونی با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنی. البته بعضی جاها داستان یه کم کش میاد و شاید یکم خسته کننده باشه
اما در کل، خوندن این کتاب برای من تجربه خوبی بود و ازش لذت بردم.😊
Profile Image for Razi Yeh.
14 reviews
February 18, 2020
چه جویی همی زین سرای سه پنج؟
کز آغاز رنج است و فرجام رنج
این کتاب من رو به یاد این بیت از فردوسی انداخت ....
Profile Image for Zahra Shahsvnd.
106 reviews6 followers
October 9, 2022
«بعد او را بغل کردم. بغلش کردم تا از شیطان، از ارواح، از آن دیوانه و از تاریکی محافظتم کند، تا نوری روشن کند که خاطرجمع شوم همه‌ی این‌ها فقط یک کابوس است. بغلش کردم.»
Profile Image for Bita.
1 review1 follower
March 7, 2025
بعد از چند سال برای بار دوم خوندمش و می دونم که باز هم می خونمش
ینی انقدر خوب.
Displaying 1 - 30 of 33 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.