What do you think?
Rate this book


77 pages, Paperback
First published January 1, 421
زنان کمخردند، میپذیرم.و علت و پیامد این کمخردی میشود غلبهی احساس و ناپایداری عاطفی و در نهایت تصمیماتی دشوار و خونبار برای جبران ضربهای که از همسر یا مادر خوردهاند. از سوی دیگر همین انتقام هست که زن را از انفعال و حاشیه بیرون میآورد و تبدیل میکند به طرحپرداز و کنشگری که به نویسنده اجازه میدهد در سطحی انسانی و فراجنسیتی مفهوم عدالت را بکاود.
— داستان مرگش را بگو
— آسان است! میآید و خونش ریخته میشود.
زنی آگاه باید که در همه چیز بهفرمان باشد، من میگویم زنانی را که اینگونه نمیاندیشند در شمار نیاور.
از این بیزارم که در شهر کودکان را نه به نام پدرشان، یک مرد، که ب�� نام مادرشان مینامند.
آنگاه که شویی از این شاخ به آن شاخ میپرد و بسترش را فراموش میکند، زن از شویش پیروی میکند و یاری دیگر مییابد. سپس مردم یکسره از کار ما زنان برآشفته میشوند، اما در کار شوهران که به راستی باید پاسخگو باشند خطایی نمیبینند.زن هنوز به جایگاه مرد برنیامده، و قرار هم نیست بربیاید، اما شمایلی انسانیتر دارد، تضادها را میفهمد و عیان میکند و مخاطب را غافلگیر. دیگر زندگیبخشی تنها راه اثرگذاری زن بر دنیا نیست، بلکه او با گرفتن جان به ساحت عمومی وارد میشود.
گرچه بینوایم اما دون و فرومایه نیستم
در دل مردی توانگر کاستی دیدم و شوری ارجمند در تنی افتاده.انگار دموکراسی آتنی کمکم راهش را به انتخاب شخصیتها هم پیدا کرده.


چه سادهدل بودی تو که پنداشتی
به مکنت و مالی که گرد آوردهای، باری کسی شدهای.
خطایی هول بود این پندار.
چرا که مکنت و مال
روزی هست و روزی نیست
و مرد نه به آنچه دارد
بل به آنچه هست سنجیده میشود.
-همان هلن که هرگز به تروا نرفت-
از سرای پروتئوس در مصر بازآمده
آری، زئوس شبحی هلنگونه را به ایلیوم فرستاد
چرا که خواستار کشتار مردمان بود