Jump to ratings and reviews
Rate this book

الکترا

Rate this book
درام‌پردازان یونانی یک اسطوره را به صور بسیار متفاوت و متنوعی به کار می‌برند. در میان تراژدی‌های موجود، روایت‌های مختلفی از اسطورۀ «الکترا» موجود است که توسط آیسخولوس، سوفوکل و اوریپید نقل شده‌اند. از قیاس میان سه روایت معلوم می‌شود که هر درام‌پرداز، این اسطوره را متناسب با نیازهای روایی خویش تغییر داده و پرورانده است. نمایشنامۀ حاضر، روایت اوریپید از این اسطوره است. این نمایشنامه، نمونه‌ای آشکار از بینامتنیت در دنیای درام است. زیرا مبتنی بر روایت آیسخولوس از این اسطوره در اورستیاست و البته پاسخی است به این اثرِ پیش از خود.

77 pages, Paperback

First published January 1, 421

61 people are currently reading
6213 people want to read

About the author

Euripides

2,822 books1,972 followers
Euripides (Greek: Ευριπίδης) (ca. 480 BC–406 BC) was a tragedian of classical Athens. Along with Aeschylus and Sophocles, he is one of the three ancient Greek tragedians for whom any plays have survived in full. Some ancient scholars attributed ninety-five plays to him, but the Suda says it was ninety-two at most. Of these, eighteen or nineteen have survived more or less complete (Rhesus is suspect). There are many fragments (some substantial) of most of his other plays. More of his plays have survived intact than those of Aeschylus and Sophocles together, partly because his popularity grew as theirs declined—he became, in the Hellenistic Age, a cornerstone of ancient literary education, along with Homer, Demosthenes, and Menander.
Euripides is identified with theatrical innovations that have profoundly influenced drama down to modern times, especially in the representation of traditional, mythical heroes as ordinary people in extraordinary circumstances. This new approach led him to pioneer developments that later writers adapted to comedy, some of which are characteristic of romance. He also became "the most tragic of poets", focusing on the inner lives and motives of his characters in a way previously unknown. He was "the creator of ... that cage which is the theatre of William Shakespeare's Othello, Jean Racine's Phèdre, of Henrik Ibsen and August Strindberg," in which "imprisoned men and women destroy each other by the intensity of their loves and hates". But he was also the literary ancestor of comic dramatists as diverse as Menander and George Bernard Shaw.
His contemporaries associated him with Socrates as a leader of a decadent intellectualism. Both were frequently lampooned by comic poets such as Aristophanes. Socrates was eventually put on trial and executed as a corrupting influence. Ancient biographies hold that Euripides chose a voluntary exile in old age, dying in Macedonia, but recent scholarship casts doubt on these sources.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
2,717 (32%)
4 stars
3,103 (36%)
3 stars
2,070 (24%)
2 stars
424 (5%)
1 star
73 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 401 reviews
Profile Image for Armin Ahmadianzadeh.
97 reviews52 followers
May 27, 2025
الکترا

سومین نمایشنامه از کتاب پنج نمایشنامه ائوروپیدس ترجمه استاد کوثری عزیز نمایشنامه الکترا هستش.

|خلاصه داستان الکترا

نمایش‌نامه‌ی تراژیک "الکترا" اثر اوریپیدس، داستان الکترا، دختر آگاممنون و کلوتمنسترا را روایت می‌کند. پس از قتل آگاممنون به دست کلوتمنسترا و معشوقش آیگیستوس، الکترا به دنبال انتقام از قاتلین پدرش است. او با کمک برادرش اورستس، که از تبعید بازمی‌گردد تا به انتقام پدرش بپردازد، این مسیر را دنبال می‌کند.

|پیش‌زمینه داستان الکترا(backstory)

به‌نظرم رویدادهای پیش از نمایش‌نامه برای درک داستان بسیار مهم هستند. حتی در اواخر نمایشنامه هم کلوتمنسترا وقتی می‌خواهد از خود و عمل خود دفاع کند و کارش را توجیح کند اشاره‌ای به‌این پیش‌زمینه می‌کند.
آگاممنون، پدر الکترا، دخترش ایفی‌ژنیا(ایفیگنیا) را به‌خاطر طغیان الهه آرتمیس قربانی کرد تا بادهای مساعدی برای ناوگان یونانیان در سفر به تروآ به دست آورد(البته اینکه ایفی‌ژنیا قربانی شد یا اینکه آرتمیس به‌جای او گوزنی را فرستاد و ایفی‌ژنیا رو کاهنه معبد خود کرد تفاسیر متفاوتی وجود دارد). پس از بازگشت از جنگ تروآ، آگاممنون به دست همسرش کلوتمنسترا و معشوقش آیگیستوس کشته می‌شود.

|مشروح داستان الکترا

نمایش‌نامه سال‌ها پس از مرگ آگاممنون آغاز می‌شود. الکترا که هنوز در سوگ قتل پدرش به سر می‌برد، زندگی‌ای پر از رنج و انزوا در خانه‌ای محقر و دورافتاده به‌عنوان همسر فردی از قشر ضعیف جامعه دارد، در حالی که مادرش کلوتمنسترا و آیگیستوس بر موکنای حکومت می‌کنند. الکترا آرزو دارد انتقام مرگ پدرش را بگیرد، اما ابزار لازم برای این کار را ندارد.

در همین حال، اورستس، برادر الکترا، در تبعید زندگی می‌کند و به طور مخفیانه به موکنای بازگشته است تا انتقام پدرش را بگیرد. او خود را پنهان می‌کند و به‌نزد الکترا می‌آید تا با او ملاقات کند بدون اینکه هویتش را فاش کند. آنها با هم برنامه‌ای برای کشتن کلوتمنسترا و آیگیستوس طراحی می‌کنند.

الکترا نقش مهمی در متقاعد کردن برادرش اورستس برای به‌قتل‌رساندن ابتدا آیگیستوس و سپس مادرشان کلوتمنسترا دارد. حتی بعد از کشتن آیگیستوس اورستس دیگر تمایل آنچنانی برای کشتن مادرش ندارد. ولی با توجه‌به‌نفرت و اصرارهای خواهرش دست به‌کشتن مادرش می‌زند و شدیدا نادم می‌شود.

در پایان، انتقام خواهر و برادر کامل می‌شود، اما اقدامات آنها پیامدهای عمیقی دارد. آنها باید با گناه مادرکشی زندگی کنند و با عواقب احتمالی از سوی خدایان و جامعه روبه‌رو شوند.

|تحلیل دقیق‌تر کاراکترهای نمایشنامه الکترا:

۱.الکترا:
شخصیت اصلی داستان به عنوان دختری سوگوار و انتقام‌جو معرفی می‌شود. عشق عمیق او به پدرش او را به دنبال عدالت می‌کشاند، حتی اگر این موضوع به قیمت آسیب به خود او تمام شود. آشفتگی عاطفی و انزواي الکترا، پیچیدگی وفاداری خانوادگی و عدالت را برجسته می‌کند.

همچنین حائز اهمیت هست که به‌عقده الکترا که در مقابل عقده ادیپ قرار می‌گیرد هم بپردازم. خلاصه‌ای کلی از عقده الکترا را در زیر نوشته‌ام:

عقده الکترا (Electra complex) یک مفهوم روانشناختی است که توسط کارل یونگ معرفی شده است. این اصطلاح به روابط عاطفی و جنسی دختران با پدرانشان اشاره دارد و به‌طور خاص به تمایل دختران برای جذب و وابستگی به پدر و رقابت با مادر برای جلب توجه و محبت او اشاره می‌کند.

این مفهوم به‌عنوان معادل عقده ادیپ (Oedipus complex) فروید برای پسران در نظر گرفته می‌شود. در عقده ادیپ، پسران به مادر خود وابسته می‌شوند و نسبت به پدر احساس رقابت می‌کنند. به‌طور مشابه، در عقده الکترا، دختران احساس وابستگی به پدر و حس رقابت با مادر را تجربه می‌کنند.

عقده الکترا معمولاً در سنین کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد و می‌تواند تأثیرات عمیقی بر روابط عاطفی و روانی فرد در بزرگسالی داشته باشد. این مفهوم در روانشناسی و نظریه‌های مربوط به رشد شخصیت مورد بحث قرار گرفته است، اما انتقادات زیادی نیز به آن وارد شده است و برخی از روانشناسان آن را رد کرده یا محدودیت‌های آن را مورد بررسی قرار داده‌اند.

۲.اورستس:
اورستس برادر الکترا و کلید انتقام اوست. او تجسم تضاد میان وظیفه خانوادگی و اخلاق شخصی است و در نهایت تصمیم می‌گیرد که مادرش را برای انتقام از پدرش بکشد. ولی همواره بین دوراهی اخلاقی و انتقام می‌ماند و در قضیه کشتن مادرش به‌شدت دچار تعارضات درونی می‌شود.

۳.کلوتمنسترا:
مادر الکترا به عنوان زنی بی‌رحم و جاه‌طلب که شوهرش را کشته است، توصیف می‌شود. اعمال کلوتمنسترا سؤالاتی درباره مرزهای عشق، وفاداری و انتقام مطرح می‌کند. البته که در جایی که کلوتمنسترا به‌دفاع از خود دلایلی را می‌آورد و سعی می‌کند کار خود را توجیح دهد جالب بود. در این‌بخش خواننده می‌تواند تا حدی با شخصیت کلوتمنسترا هم‌ذات‌پنداری کند ولی نه‌اینکه با کارش موافقت کند.

۴.آیگیستوس:
معشوق کلاِیتمسترا و همدست او در قتل آگاممنون، آگیستوس نمایانگر تمایلات جاه‌طلبانه و پتانسیل تخریبی آن است.

۵.کشاورز:
شوی و همسر الکترا که از قشر ضعیف جامعه بود. آیگیستوس به‌این دلیل الکترا را همسر این فرد کرده بود تا نسلی که از او حاصل می‌شود از تبار خالص شاهان و پادشاهان نباشد تا به‌فکر انتقام باشد.
شخصیت کشاورز به‌شخصه برای من خیلی جالب و دوست‌داشتنی بود. فردی بود که حد و حدود خود را می‌شناخت و به‌هیچ‌وجه از موقعیت سوءاستفاده نکرده بود و همواره احترام زیادی به‌همسر خود قائل بود.

|کلام آخر در باب الکترا

"الکترا" اثر اوریپیدس یک اثر عمیق و تفکر برانگیز است که به بررسی پیچیدگی‌های انسانی، عواقب انتقام، و چالش‌های اخلاقی می‌پردازد. این نمایشنامه نه تنها داستانی از انتقام و عدالت را روایت می‌کند، بلکه به مخاطب این امکان را می‌دهد که درباره موضوعات انسانی و روانشناختی عمیق‌تر فکر کند. "الکترا" نمایانگر تضادهای انسانی و چالش‌هایی است که هر فرد در زندگی با آن‌ها مواجه می‌شود. الکترا غنی است از دوراهی‌های اخلاقی و احساسی. نمایشنامه به بررسی عواقب انتقام و تأثیرات آن بر روابط انسانی می‌پردازد. همچنین، نشان می‌دهد که چگونه احساسات قوی می‌توانند فرد را به سمت تصمیمات خطرناک سوق دهند.  

ترجمه:
واقعا دیگه کلمات قاصر هستن از ترجمه‌های چشم‌نواز و قلب‌نواز استاد کوثری! صرفا کلمات رو ترجمه نکردن، بلکه با کلمات قشنگ‌ترین نقاشی‌هارو کشیدن و زیباترین ملودی‌هارو نواختن!❤️

امتیاز من به‌این اثر: ۴.۵ از ۵

تکه‌هایی ناب از نمایشنامه:

"دریغا که آزادگی و سرفرازی چاره‌ساز ناداری نمی‌شود"

"دور باد کاهلی از مرد
که هزاران دعا گرده نانی در کف‌اش نمی گذارد."

"چرا که مکنت و مال
روزی هست و روزی نیست
و مرد نه به آن‌چه دارد
بل به آنچه هست سنجیده می‌شود.
که آنچه هستی با تو می ماند و هر زشتکاری از در می‌راند
و مال و مکنت خود هیچ است و راه به‌شرارت می‌برد."
Profile Image for Linda.
Author 2 books256 followers
July 31, 2024
My review of this book disappeared so I am reposting it!

The three great Greek tragedians, Aeschylus, Sophocles, and Euripides, dramatized Electra and Orestes' quest for revenge for their father's murder by their mother, Clytemnestra, and her lover, Aegtheis. While Aeschylus and Sophocles see this dual revenge killing as troubling yet ultimately justified, Euripides questions if matricide is warranted. He contrasts Electra's certainty with Orestes' ambiguity. Consequently, I found it the most interesting of the three plays.

This version of Euripides' Electra is part of a series that pairs a poet with a classical scholar. The exquisite translation, with fine-tuned writing, flowed throughout, making the play a joy to read.

I read all three versions back to back as part of a course on Greek tragedy. I enjoyed the sequential reading and recommend the play to anyone interested in Theater, the Classical World, or both.
Profile Image for Ali Ahmadi.
153 reviews77 followers
August 10, 2025
خوانش دوم
ترجمه‌ی شهبازی از نشر بیدگل

کُشتن و ساختن
انتقام،‌ به‌عنوان یکی از مهم‌ترین درون‌مایه‌های تراژدی، به‌شکلی عمیق با زنانگی پیوند خورده. دلیلش را می‌توان تا حدی در نگاه یونانیان به زن دید. حتا اوریپیدس که به‌عنوان درام‌پردازی کلیشه‌شکن و پیشرو شناخته می‌شود این جمله را در دهان شخصیت زن می‌گذارد که
زنان کم‌خردند، می‌پذیرم.
و علت و پیامد این کم‌خردی می‌شود غلبه‌ی احساس و ناپایداری عاطفی و در نهایت تصمیماتی دشوار و خون‌بار برای جبران ضربه‌ای که از همسر یا مادر خورده‌اند. از سوی دیگر همین انتقام هست که زن را از انفعال و حاشیه بیرون می‌آورد و تبدیل می‌کند به طرح‌پرداز و کنش‌گری که به نویسنده اجازه‌ می‌دهد در سطحی انسانی و فراجنسیتی مفهوم عدالت را بکاود.

الکترا را (در کنار مده‌آ و آنتیگونه) می‌توان سرنمون انتقام‌جویی زنانه تراژدی دید. اما یکی از چیزهایی که او را از فیگورهای دیگر متمایز می‌کند حضور (یا به عبارت درست‌تر، غیابش) در دنیای هومر است. داستان نفرین خاندان آترئوس و آگاممنون و سلسله وقایع ناگوار گریبان‌گیرشان را اولین بار در ادیسه می‌خوانیم. آنجا قهرمان اصلی اورستس است که باید شرافت لگدمال‌شده‌ی پدرش را از مادر نابه‌کار و معشوقش پس بگیرد، بی‌آنکه نگران مجازاتی باشد. الکترا؟ حتا اسمی هم از او نمی‌شنویم. دو سه قرن بعد، آیسخولوس در نمایش دوم از سه‌گانه‌ی اورستیا (نیازآوران) الکترا را به‌عنوان دختر رنج‌دیده و سوگوار آگاممنون معرفی می‌کند که برادرش را به انتقام‌جویی ترغیب می‌کند، اما خودش درگیر کنش نمی‌شود و از صحنه بیرون می‌رود. و البته فقط هم اورستس باید تاوان عدالت‌طلبی‌ را بدهد.

الکترای سوفوکل و الکترای اوریپیدس، با همه‌ی تفاوت‌هایشان، شباهت بیشتری به‌هم دارند تا الکترای آیسخولوس. همانطور که از اسم نمایش پیداست، اینجا برای اولین بار الکترا به مرکز نمایش آمده. او این‌بار منتظر منجی نیست و بلکه همدست می‌خواهد. نقشه می‌ریزد و دست به عمل می‌زند و پای عواقبش هم می‌ایستد.
— داستان مرگش را بگو
— آسان است! می‌آید و خونش ریخته می‌شود.

با اینکه که الکترا خود اندیشه‌ای ز��‌ستیز دارد
زنی آگاه باید که در همه چیز به‌فرمان باشد، من می‌گویم زنانی را که اینگونه نمی‌اندیشند در شمار نیاور.
از این بیزارم که در شهر کودکان را نه به‌ نام پدرشان، یک مرد، که ب�� نام مادرشان می‌نامند.

اما نمی‌تواند پاسخ قانع‌کننده‌ای هم به این ایراد بدهد
آنگاه که شویی از این شاخ به آن شاخ می‌پرد و بسترش را فراموش می‌کند، زن از شویش پیروی می‌کند و یاری دیگر می‌یابد. سپس مردم یک‌سره از کار ما زنان برآشفته می‌شوند، اما در کار شوهران که به راستی باید پاسخگو باشند خطایی نمی‌بینند.
زن هنوز به جایگاه مرد برنیامده، و قرار هم نیست بربیاید، اما‌ شمایلی انسانی‌تر دارد، تضادها را می‌فهمد و عیان می‌کند و مخاطب را غافلگیر. دیگر زندگی‌بخشی تنها راه اثرگذاری زن بر دنیا نیست، بلکه او با گرفتن جان به ساحت عمومی وارد می‌شود.

فرزند ناخلف
یکی از معروف‌ترین فرازهای نمایشنامه جایی‌ست که الکترا نمی‌داند وقتی بعد از سال‌ها برادرش را دید چطور او را بشناسد. آشنای قدیمی خانواده این سه را پیشنهاد می‌دهد: بافه‌ی مو، رد پا و لباسی که اورستس موقع رفتن تنش بوده. (سه چیزی که در روایت آیسخولوس واسطه‌ی شناخت بودند.) اما الکترا همه‌ی این‌ها را نشدنی و غیرمنطقی می‌داند و با طعنه رد می‌کند.‌ انگار که دوره‌ی این که تراژدی‌نویس هر چه خواست بگوید گذشته و امروز باید کمی واقع‌گرایی را هم چاشنی کار کرد.

به هر حال الکترا بیشتر از اینکه اقتباسی از یک اسطوره‌ باشد، اقتباسی از یک نمایشنامه‌ی دیگر است. اما اوریپیدس نه فقط به پیشکسوتس آیسخولوس طعنه می‌زند که تغییرات ساختاری مهمی هم در نمایش ایجاد می‌کند. اول تاثیر حداقلی همسرایان است که سال‌هاست به‌تدریج حضورشان در نمایش کم شده و دیگر نه مفصل پرده‌های مختلف نمایش، که شخصیتی فرعی‌ و کم‌اهمیت‌اند. دوم اینکه سه‌گانه در شکل رایجش (سه نمایشنامه‌ی مرتبط در داستان) کنار گذاشته و همه چیز فشرده شده. گرفتاری‌های آتی اورستس که آیسخولوس یک نمایشنامه‌ی کامل —الاهگان انتقام— را به آن اختصاص داده بود در یک پیشگویی چند صفحه‌ای خلاصه می‌شوند، چون احتمالن اهمیت زیادی برای اوریپیدس ندارند. و بلاخره این که اگر تا به حال در نمایشنامه‌ها فقط خدایان را داشتیم و پهلوانان و اعضای خانواده‌شان و گاهی پیکی از سمت پادشاه، حالا مردی بی‌چیز را داریم که صحنه‌گردانی می‌کند و با عزت نفس می‌گوید
گرچه بی‌نوایم اما دون و فرومایه نیستم

با این که او نامی ندارد اما بلندنظری‌ش مورد ستایش اورستس و الکتراست.
در دل مردی توانگر کاستی دیدم و شوری ارجمند در تنی افتاده.
انگار دموکراسی آتنی کم‌کم راهش را به انتخاب شخصیت‌ها هم پیدا کرده.

یادداشتی که بر اورستیا نوشته بودم.
----------

خوانش اول

ترجمه انگلیسی آیان سی. جانستون
Profile Image for Banafsheh.
175 reviews225 followers
October 7, 2019
خوبی ماجرا اینه که فیلم Troy رو چهل بار دیدم

یعنی میدونستم آگاممنون میره تروا دنبال هلن که ربوده شده و پیروز برمیگرده

چیزی که نمیدونستم اینه که وقتی برمیگرده همسرش و فاسق همسرش میکشنش !!

چیز دیگه‌ای که نمیدونستم اینه که دختری داره به اسم الکترا (به غیر از اون دختری که قربانیش میکنه) و پسری به اسم اورستس

ماجرای این نمایش راجع به الکترا و برادرش بعد از کشته شدن پدرشون هست

من کلا عاشق این نمایشنامه‌های یونان باستان شدم
نمیدونم شاید برای بقیه انقدر جذاب نباشه
ولی من خیلی از خوندن راجع به این آدمای باستانی و باورهاشون و خداهاشون لذت میبرم
دلم یه کتاب میخواد با کل این اسطوره‌ها آشنا بشم
خیلی جالبن

راستی الکترا رو به غیر از اوریپید گویا سوفوکل هم اقتباسی ازش نوشته
خوندن اون هم باید جذاب باشه چون گویا در جزئیات با این نسخه متفاوته
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
387 reviews71 followers
May 1, 2023
کتاب رو در حد معمولی میدونم، نه بد بود نه خوب، معمولی
داستان الکترا اینطوریه که مادرش، پدرش( اگاممنون همونی که جنگ تروا رو شروع کرد) رو میکشه، بعد الکترا برادرش و فراری میده تا نجاتش بده و بعدا با برادرش همرا میشن و انتقام قتل پدرشون و از مادرشون و میگیرن::)))))کلی خیلی داستان پیچیده ای داشته.
اما داستانی که اریپید توی این کتاب دربارش حرف میزنه این نیست داستان از جایی شروع میشه که الکترا با دهقانی ازدواج کرده و داستان دور از قلعه و خاندان هاو ایناست برای همین برام خیلی جذاب نبود.
Profile Image for Mahvar .
42 reviews16 followers
January 26, 2025
این نمایشنامه تصویری پرتنش و تکان‌دهنده از انتقام و ویرانیه؛ داستان زنی که خشم و اندوه، تمام وجودش رو فرا گرفته و اون رو به سمت تصمیم‌های تراژیک سوق می‌ده.
الکترا، در طلب انتقام، نه‌تنها با دشمنانش، بلکه با خودش هم در کشمکشه. هر لحظه‌ی داستان، جراحتی تازه بر زخم‌های کهنه اضافه می‌کنه و نشون می‌ده که گاهی در جستجوی عدالت، روح انسان نابود می‌شه.
این اثر، مثل آینه‌ای، تاریکی‌های درونی بشر رو بازتاب می‌ده و از بهایی که گاه برای باورهایمان می‌پردازیم، پرده برمی‌داره.
Profile Image for David Sarkies.
1,930 reviews383 followers
February 10, 2015
Euripides' take on the vengeance of Orestes
9 March 2012


I clearly remember reading this play for university and one of the things that the lecturer spoke about was how we have, from all three of the surviving tragedians, a extant plays that deals with the same subject, being the murder of Aegisthus and Clytaemnestra by the two of her children, Orestes and Electra. I believe that we actually looked at all three at university, if only to compare the similarities, and differences, in how the three tragedians dealt with the same subject. In fact, it is very fortuitous that we actually have these plays because it gives us a deeper insight into how the same even was viewed by differing contemporary authors.

The sympathy that Euripides shows towards women that was noticeable in Medea and Hecabe seems to be somewhat absent from this play. In fact there are indications in this play of the role that women generally played in Greece with no real criticism of their status. In a way one can empathise with Electra in that she is being persecuted by her mother's lover in that he fears retribution for his part in the death of Agamemnon, her father, but also we admire the peasant whom Electra has been married to in that he has chosen not to sleep with her in that he sees this as a marriage of convenience rather than of love. In a way, he recognises Electra's high status, her being a member of the nobility, while he, a peasant, has no right to such a noble wife.

The major theme of this play is the conflict between the virtue of vengeance, and the crime of matricide. All three of the plays weigh heavily on the crime of matricide and it is clear that such a murder would have been repugnant to the ancient Greeks. However, this is balanced out with the fact that it was Orestes' duty to seek vengeance against his father's murderers. It is a case of justice needing to be done, and it is the duty of the son to see that this happens. While it is seen that it is right to kill Aegisthus there is a conflict when it comes to Clyteamnestra. Orestes is hesitant as he is aware of the crime, however Electra is blinded by hatred and vengeance, not only for the murder of her father, but also for the life that she now lives. She is not the one doing the deed, it is Orestes, therefore she does not care.

Killing of Aegisthus

We notice that at the end, the Discouri appear (that being Castor and Polydeuces, the heavenly twins, who are sons of Zeus and the brothers of Helen and Clytaemnestra) and condemn Orestes for his crimes. However, as is true with much Greek drama, his future is foretold to him, and it is decreed that initially he will be pursued by the furies (demonic creatures that torment the wicked) to Athens were he will seek shelter in the Temple of Athena and then be brought to trial on the Rock of Ares. It is also decreed that his trial will set a precedent in which if all votes are equal in a murder trial, then the accused will be acquitted.

It is interesting how this time as I read the play I could almost picture some of the places that were mentioned. The action is set not in Argos but on a farm just outside the city. The ancient city really does not exist any more, but if you travel to modern Argos you can still see the remains of the Roman city, including the theatre, the bath house, and the agora. I could also picture the rock of Ares in Athens, which functioned as the high court in ancient times. I can also picture the Athenians being familiar with what Euripides is saying, and many of them would probably cast their eyes around to the rock, and be reminded of the principles of justice upon which Solon based his constitution.

Rock of Ares – Athens

However we can also see different ideas about virtue in this play. To an ancient Greek, vengeance for the murder of one's father is not seen as a crime, and it is not necessarily the responsibility of the authorities (as it is these days). Rather, all prosecutions were private (unless it was treason, and even then that would be dealt with by a vote by all citizens). Another interesting thing about justice in Athens is that if somebody brings a charge against another person, and the person is found to be innocent, then the person bringing the charges is himself fined heavily. Not necessarily for a crime, but rather to discourage vexatious litigation (not that it actually stopped it).

One final thing I noticed was that right at the end the Discouri make a statement about leaving to watch over an expedition to Sicily. This comment actually gives us a very good idea of when the play was written and first performed, namely shortly before the launching of the Sicilian Expedition. Now, I am unsure if in those days the plays would have been performed more than once, but it appears that there is some hint in regards to this fateful expedition. While this play was being performed and produced though, the Peloponesian War was in full swing.

We also see Euripides' take on the Trojan War in this play, though his ideas regarding Helen are explored more deeply in the play of the same title. This is a belief, not necessarily created by Euripides but I will refer to it as Euripidean, that Helen never went to Troy, but was taken to Egypt instead. As such, the Greeks were chasing a phantom, and it did not become noticeable until after the war had been won. I am really unsure why they would take this idea as it was not necessarily needed for the Greeks to sympathise with the Trojans. In any case they were barbarians, but then maybe Euripides was commenting not only on the futility of war, but also how much destruction can come about from misunderstandings and jumping to conclusions.
Profile Image for Marti.
191 reviews19 followers
October 27, 2025
Me gustó porque amo a Electra y Orestes (acá Orestes se siente chiquito, cómo duda y no quiere matar a Clitemnestra, lo amo), pero la verdad esperaba muchísimo más del más trágico de los trágicos 😔 durísimo el final, igual💔 En Esquilo y Sófocles el asesinato de Clitemnestra y Egisto parece súper heróico y que va de la mano con la justicia (divina en Esquilo y moral en Sófocles), pero acá es terrible, que Orestes al final no haya querido, que se arrepienta, que los hermanos tengan que separarse y sean castigados, horrible. Ahí sí, mis puntos para Euripides 👏
Profile Image for Mohammad.
195 reviews121 followers
July 20, 2023
ما پیش از آن که باقی زندگی‌مان را زندگی کنیم چه مدت باید غصه بخوریم و اندوهگین باشیم؟
Profile Image for Jenny.
264 reviews65 followers
May 23, 2016
Η Κλυταιμνύστρα,μιλώντας στην Ηλέκτρα:

"[..]Μα όταν
πέφτει στο σφάλμα ο άντρας,τη δικιά του
παραμερίζοντας γυναίκα,τότε
να τόνε μιμηθεί θέλει κι εκείνη
και να'βρει άλλη αγάπη.Όμως βουίζει
μετά για μας η κατηγόρια,ενώ για κείνους
που ήταν η αφορμή,κακό δε λέει
κανένας.Τον Μενέλαο,τον άντρα
της αδερφής μου,αν κλέβαν,εγώ τότε
για να τον σώσω,θα'πρεπε να σφάξω
τον γιο μου Ορέστη;Πώς θα τ'ανεχόταν
ο πατέρας σου τούτα;Γιατί τάχα
να μην πεθάνει αυτός που τους δικούς μου
αφάνισε,και μόνο εγώ από κείνον
να σκοτωθώ;"


Εξαιρετικό έργο!!Δεν ξέρεις ποιόν να πρωτολυπηθείς,όλοι οι ήρωες τραγικοί.
Απίστευτα νοήματα σχετικά με τον χαρακτήρα του ανθρώπου,την αντίθεση ευγένειας καταγωγής-ευγένειας φύσης,τον πλούτο και τη χρησιμότητά του,την απόδοση δικαιοσύνης,τις τύψεις.

Profile Image for Roya.
755 reviews146 followers
August 13, 2025
[1]
پلیدی در برابر پلیدی!

• آنچه که باید قبل از خوندن نمایشنامه بدونین:
"آگاممنون" پادشاه آرگوس بود که برای پیروزی در جنگ تروا، دخترش "ایفیگنیا" رو قربانی پیشگاه خدایان کرد و پس از جنگ تروا با "کاساندرا"، شاهزاده تروا، به همسرش "کلوتایمنسترا" خیانت کرد.
کلوتایمنسترا نتونست مرگ دختر و خیانت همسرش رو بپذیره و برای همین متقابلا با "آیگیستوس" به همسرش خیانت میکنه و اون رو به قتل می‌رسونه.
نمایشنامه سال‌ها بعد از این اتفاق رو روایت میکنه. زمانی که فرزندان آگاممنون، "الکترا" و "اورستس"، در صدد انتقام خون پدرشون برمیان.

• اوریپید در این نمایشنامه می‌خواد نشون بده که آیا انتقام شخصی می‌تونه عدالت رو برقرار کنه یا صرفا به طول زنجیره‌ای بی‌پایان افزوده میشه و چرخه‌ی انتقام ادامه پیدا میکنه.
چیزی که توجه‌مو جلب کرد، نقش و جایگاه زن در نمایشنامه یا جامعه‌ی یونان باستان بود. کلوتایمنسترا به عنوان یک مادر و همسر که نمی‌تونه مرگ فرزند و خیانت شوهرش رو تاب بیاره، دست به خیانت و قتل می‌زنه (و اوریپید با نشون دادن همین نقش، سعی در توجیه یا حداقل در تخفیف گناه کلوتایمنسترا داره) اما همچنان به عنوان یک ملکه قدرتی نداره و مستقل نیست و نیاز داره که برای حفظ قدرت به معشوقش به عنوان پادشاه تکیه کنه و بعد هیچ اختیاری در برابر مخالفت با آیگیستوس برای محافظت از فرزندانش نداره و فرزندانش طرد میشن.
در جریان طرد شدن، اورستس از مرگ فرار میکنه و مخفیانه زندگی میکنه ولی الکترا به مرگ محکوم نمیشه بلکه مجبور به ازدواج با یک دهقان میشه؛ چون وجود یک زن، پادشاهی رو تهدید نمیکنه اما نباید پسری از جایگاه اجتماعی بالا به دنیا بیاره. زن صاحب پادشاهی نیست، صرفا به وجود آوردنده‌ی پادشاهه.

• 22 مرداد 1404
Profile Image for Anisha Inkspill.
497 reviews59 followers
January 8, 2024
(3.5 stars)

This is my second read of a translation, by Janet Lembke & Kenneth J Reckford. The last time I read this was 5 years ago.

Like the second part of Aeschylus’s Oresteia this also gives an acknowledgement to the legal process as the play wraps up. However, this is not what drives the play.

Another difference between the two versions is that this has that Euripides mark, where the women are more interesting for their depth.

I also like how Euripides’s Electra has been married off to a lowly farmer, strengthening her motive for revenge.

My favourite character is the farmer (in other translations he is named as a peasant). He has a much smaller part but his calmness and sincerity is a really nice balance against the revenge that gets a bit gory.

Electra by Euripides is not something I would read for leisure, it’s not a fun read, and it’s a slow burner. But it is worth reading just to see another dramatic portrait of Electra, or if like me you’re piecing together these myths. If you are then this is a fascinating read.
Profile Image for Emerson‌●ω●.
160 reviews
December 29, 2023
آدمیان را همان گونه که می‌یابی داوری کن، پیمانه پاک زادی منش است.
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
February 21, 2021
الکترا نام یکی از اساطیر یونانیان است که توسط هر ۳ تراژدی‌نویسِ بزرگ یونان یعنی سوفوکلس٬ آیسخولوس و اوریپید نمایشنامه‌ای برای آن نوشته شده که هر یک از این سه نفر٬ شخصیت الکترا را بنابر فهم و افکار خود نقل نموده‌اند که ما در این کتاب تراژدی را از قلمِ اوریپید می‌خوانیم.

در ابتدا عرض می‌کنم که این تراژدی توسط آقای غلامرضا شهبازی ترجمه و توسط نشر بیدگل چاپ و منتشر گردیده است٬ ترجمه‌ی نمایشنامه روان و خوانش آن ساده و لذت بخش است.

در مورد افسانه به جهت اینکه حاوی مطالبی‌ست که مفاهیم آن را اسپویل می‌کند آن را مخفی کرده‌ام تا موجبِ رنگشِ ‌خاطر عمومِ‌ عزیزان نگردد و اگر دوستی تمایل به خواندنِ آن داشت اقدام کند.



طبق تحقیقی که انجام داده‌ام و متنی که مترجم در انتهای کتاب بیان نموده٬ اوریپید نمایشنامه‌ی دیگری اینبار به نام اورستس نیز نوشته است که افسانه را پس از قتل مادر تا زمان دادگاهِ‌ مجازاتِ او نقل می‌کند که متاسفانه من نسخه ترجمه شده‌ای از آن نیافتم.

در آخر باید عرض کنم که ما‌ تراژدی‌ها را می‌خوانیم تا از آنها لذت ببریم٬ اینکه این نمایشنامه ۴۱۷ سال قبل از میلاد مسیح به روی صحنه رفته طبیعی‌ست که طرز فکر ما به نسبت طرز فکر مردمان یونانِ باستان در آن زمان بسیار متفاوته و من به شخصه بنای قضاوت شخصیت‌ها در تراژدی‌ها را ندارم صرفا آن‌ها را می‌خوانم تا با خلقیات مردمان آن دوران آشنا و از این افسانه‌های جذاب لذت ببرم. در مورد امتیاز نیز عرض کنم که من همیشه نمره‌های خودم را به نسبت موارد مشابه مقایسه و منظور می‌کنم برای مثال وقتی افسانه‌های تبای از سوفولکس را خارق‌العاده خواندم و ۵ستاره دادم این کتاب در سطحی نبود که به ۵ستاره فکر کنم٬ ضمنا یک ستاره‌ی دیگر نیز از آن کم کردم چون در اکثر اوقات نویسنده از بیان جزئیات فرار و به کلی گویی قناعت کرده بود٬ ‌به همین منظور ۳ستاره برای این تراژدی دوست داشتنی در نظر گرفتم.
Profile Image for Roy Lotz.
Author 2 books9,053 followers
May 10, 2015
You may find a fascinating case study in artistic approach when you compare the Libation Bearers of Aeschylus and the Electra plays of Sophocles and Euripides. The three great Greek tragedians all wrote a play about the same story: Orestes’s and Electra’s revenge on their mother Clytemnestra for the murder of their father Agamemnon. The format and general outline is the same in all three plays; yet the effect is unique to the playwright.

Aeschylus’s play is resonant with mythical symbolism. This is exemplified in the recognition scene between Electra and Orestes: Electra recognizes Orestes from a lock of hair he leaves on Agamemnon’s tomb. It seems unlikely to us that a person would be able to recognize a long-lost relative from a single lock of hair; but leaving hair on a tomb was a ritualistic act, only performed by people close to the deceased—such as a son. Aeschylus’s worldview is also fundamentally irrational. Orestes is duty-bound to punish his mother; yet doing so invokes the punishment of the Furies, who pursue him for his evil deed. Somehow, the killing of Clytemnestra is simultaneously good and evil, honorable and shameful, in the eyes of the gods.

Euripides’s version can be seen as the rational and realistic version of Aeschylus’s play. Euripides invites this reading himself, when he parodies the recognition scene between Electra and Orestes: the suggestion that Electra could recognize her brother from a single strand of hair makes her laugh with contempt. Additionally, in Euripides, as in Aeschylus, the killing of Clytemnestra is morally ambiguous; but this ambiguity results not from the will of the gods, but from the emotional complexity of the characters.

Sophocles’s version differs from both Aeschylus's and Euripides's in matter and form. For one, the particulars of the plot are all different. But the most striking difference is Sophocles’s treatment of morality. In his play, the killing of Clytemnestra is triumphant, glorious. It evokes neither pity from the characters nor the wrath of the gods. It seems that Sophocles had a more clear-cut conception of right and wrong; this, in fact, is what makes his portrayal of Antigone so compelling—she is noble and right, and her enemies are ignoble and wrong.

I really have no conclusion to draw from this discussion, other than the obvious: there isn’t just one way to produce great art.

Profile Image for Mohajerino.
130 reviews42 followers
February 20, 2021
پلیدی در برابر پلیدی!؟

"آیا تنگدستی اندازه‌ای بهتر است؟ نه!
.
.
.
تنگدستی وبینوایی به آدمی می آموزد از سر نیاز
پلید وبدکار باشد."
Profile Image for Ravi.
154 reviews1 follower
May 30, 2025
«آیا رنج گذشته، مجوز خون امروز است؟»
یک تراژدی انسانی دیگه از اوریپید!
داستانی پر از زخم؛ زخم‌هایی که از خیانت، انتقام و غیبت عدالت هنوز هم خونریزی می‌کنند.
از رنجی زنانه و صدایی خفه شده! رنجی که در چنگال سرنوشت تاب آورده بی‌آنکه رهایی نصیبش بشه.
الکترا برای من اصلا شبیه یک قهرمان نبود بیشتر شبیه به زنی درهم شکسته و انسانی سرشار خشم و اشتباه بود. حضوری زخمی و لبریز از کینه که گذر زمان نه تنها اون رو التیام نداده بلکه اون زخم رو به یک زخم چرکین تبدیل کرده.
و اورستس، برادر الکترا...به جای اینکه حضورش التیام بخش زخم کهنه و نویدبخش امید باشه؛ تبدیل به ابزاری برای انتقام و بذری برای خشونتی تازه می‌شه.
توی این نمایشنامه با اینکه در ظاهر اینطور نشون داده می‌شه که اینبار برعکس بقیه روایت‌ها، این خود انسان‌ها هستن که تصمیم می‌گیرن و بهاش رو می‌پردازن؛ اما بازهم پای یک خدا در میونه. آپولو؛ خدایی که تمام این اتفاقات رو اینگونه پیش‌بینی کرده ( انگار آتنا درست می‌گفت؛ هرگاه خدایان مقرر کنند، آدمیان ناگزیر دست به گناه می‌زنند.)
و این نمایشنامه بازهم مرثیه‌ای زنانه بود، مرثیه‌ای برای الکترا، کلوتایمنسترا و حتی هلن!
مرثیه‌ای برای تمام زنانی که حتی پیروزی‌شان هم طعم شکست می‌دهد...برای تمام زنانی که در جدال بین اخلاق و ضرورت همیشه چیزی برای از دست دادن دارند...شاید حتی روحشون رو!

«آن‌گاه که شویی از این شاخ به آن شاخ می‌پرد و بسترش را فراموش می‌کند زن از شویش پیروی می‌کند و یاری دیگر می‌یابد. سپس مردم یک‌سره از کردار ما زنان برآشفته می‌شوند؛ اما در کار شوهران که به راستی باید پاسخگو باشند خطایی نمی‌بینند.»
Profile Image for Cloudy.
72 reviews58 followers
December 1, 2020
حالا سوای بحث اصلی الکترا، یکم فرعی‌تر بخوام بنویسم.. مترجم نوشته بود که این نمایشنامه در سطح روانشناسانه نشان می‌دهد که ما می‌توانیم خود را در سوگواری‌مان غرق کنیم و خود را به زندگی ماننده به مرگ با چسبیدن به گذشته محکوم نماییم.
و خب اینو واقعا خوب نشون می‌ده و واقعا چرا آدمی باید غرق در غم گذشته بمونه و مرگ‌وار زنده بمونه؟ بده بره.
[🎵 بده بره ]
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,025 reviews88 followers
August 15, 2025
نمایشنامه‌ی الکترا اوریپیدس، یکی از تفسیرهای متفاوت و در عین‌حال بحث‌برانگیز بر یکی از شناخته‌شده‌ترین اسطوره‌های یونان باستان است. این تراژدی نه‌تنها بازگوکننده‌ی ماجرای انتقام خونین فرزندان آگامنون از مادرشان کلوتایمنِسترا است، بلکه بازتابی از نگاه انتقادی اوریپیدس به مفاهیم قدرت، عدالت، و جایگاه اجتماعی زنان نیز به شمار می‌آید.



سال‌ها پیش از آغاز روایت، آگامنون ـ فرمانده‌ی یونانیان در جنگ تروا ـ برای جلب رضایت الهه آرتمیس و تضمین موفقیت ناوگانش، دختر خود ایفیژِنی را قربانی کرد. این عمل هرچند از دیدگاه نظامی موفقیت‌آمیز بود، اما زخمی عمیق در دل همسرش کلوتایمنِسترا ایجاد کرد. پس از بازگشت آگامنون از جنگ، کلوتایمنِسترا و معشوقش ایگیستوس او را به قتل رساندند. این جنایت، محرک اصلی چرخه‌ای خونین از انتقام شد که در اسطوره‌های «خاندان آترئوس» بارها بازگو شده است.

تفاوت روایت اوریپیدس

برخلاف سوفوکل که فضای داستان را بیشتر در کاخ و میان شکوه سلطنتی قرار می‌دهد، اوریپیدس آگاهانه روایتش را به حاشیه جامعه می‌برد. در نسخه او، الکترا به‌دور از قصر و در خانه‌ای روستایی زندگی می‌کند. او به اجبار با یک دهقان فقیر ازدواج کرده تا از به دنیا آمدن وارثی اشرافی که ممکن است خطرناک باشد، جلوگیری شود. این انتخاب روایی، به اوریپیدس امکان می‌دهد تا تضاد طبقاتی، فروپاشی هویت اشرافی، و رنج تبعید درونی یک زن را به شکلی ملموس نشان دهد.

دهقان در این داستان شخصیتی نجیب و بی‌آزار است که به رغم ازدواج، هرگز با الکترا همبستر نشده تا پاکدامنی و شرافت او محفوظ بماند. این نکته هم از دیدگاه اخلاقی زمانه اوریپیدس مهم است و هم به‌عنوان عنصری برای تأکید بر بی‌عدالتی سرنوشت الکترا عمل می‌کند.

شناسایی و انتقام

داستان با ورود دو غریبه آغاز می‌شود که بعداً مشخص می‌شود اورستس (برادر الکترا) و دوستش پی‌لادس هستند. اوریپیدس برخلاف آشیل و سوفوکل، صحنه‌ی شناسایی را با لحنی طنزآمیز و حتی طعنه‌زننده به کلیشه‌های تراژدی پیشین اجرا می‌کند؛ مثلاً خدمتکاری پیر اورستس را از روی زخمی قدیمی می‌شناسد، نه از طریق نشانه‌های قهرمانانه و اغراق‌آمیز.

در ادامه، الکترا و اورستس با هم نقشه قتل اگیستوس و کلوتایمنِسترا را می‌کشند. اوریپیدس این لحظه را با تأکید بر کشمکش درونی شخصیت‌ها روایت می‌کند: آن‌ها می‌دانند که قتل مادر عملی دهشتناک است، اما آن را به‌عنوان تنها راه اجرای عدالت می‌بینند.

مفاهیم محوری

۱. عدالت در برابر انتقام – اوریپیدس می‌پرسد: آیا می‌توان عدالت را با خشونت برقرار کرد یا انتقام خود به دور باطل خشونت دامن می‌زند؟ برخلاف سوفوکل که بر شکوه عمل قهرمانانه تأکید دارد، اوریپیدس اغلب قضاوت را به عهده خواننده/تماشاگر می‌گذارد.

زن و جایگاه اجتماعی – الکترا در این روایت، زنی است که به رغم جایگاه سلطنتی‌اش، به سطح پایین اجتماعی رانده شده و در حصار نقش‌های سنتی زنان گیر افتاده است. با این حال، او عاملیت خود را حفظ می‌کند و فعالانه در طراحی نقشه انتقام نقش دارد.

فاصله‌گذاری با اسطوره – اوریپیدس عناصر آشنا را حفظ می‌کند اما با جابجایی مکان، لحن و روابط، آن‌ها را از شکوه حماسی فاصله می‌دهد تا تراژدی بیشتر به زندگی روزمره و انسان‌های عادی نزدیک شود.

عقده الکترا

اصطلاح «عقده الکترا» قرن‌ها بعد، توسط کارل گوستاو یونگ در روان‌کاوی مطرح شد و به کشش ناخودآگاه دختر به پدر و حس رقابت یا دشمنی با مادر اشاره دارد. هرچند این مفهوم در متن اوریپیدس به شکلی روان‌شناختی مدرن وجود ندارد، اما ریشه آن را می‌توان در همین اسطوره جست‌وجو کرد: الکترا پیوندی عاطفی و وفاداری مطلق به پدرش دارد و در مقابل، نسبت به مادرش نفرتی عمیق احساس می‌کند که نهایتاً به قتل او می‌انجامد.

یونگ با الهام از همین روایت، عقده الکترا را به عنوان همتای زنانه «عقده ادیپ» فروید معرفی کرد. از این منظر، می‌توان نمایش اوریپیدس را هم پیش‌زمینه‌ای ادبی برای یکی از مفاهیم مهم روان‌کاوی دانست.



الکترا اوریپیدس اثری است که هم در بستر سنت تراژدی یونانی جای می‌گیرد و هم به آن پشت پا می‌زند. با تغییر مکان روایت، واردکردن شخصیت‌هایی از طبقه فرودست، و افزودن لحن طعنه‌آمیز، اوریپیدس نه‌تنها داستان انتقام را بازگو می‌کند، بلکه آن را از زوایای اخلاقی، اجتماعی و انسانی بازمی‌سنجد.

این اثر، هم بازتاب نگاه شکاک اوریپیدس به ارزش‌های قهرمانانه است و هم پیش‌زمینه‌ای غنی برای بحث‌های مدرن درباره روان انسان، به‌ویژه رابطه پیچیده دختر با پدر و مادرش.
Profile Image for Teresa.
1,492 reviews
April 17, 2019
Páris rapta Helena, a mulher de Menelau, que é irmão de Agamémnon, o qual sacrifica a filha, Ifigénia, à deusa Ártemis para que esta acalme os ventos e os barcos possam partir para Tróia. No regresso de Agamémnon a casa, Clitemnestra vinga a filha, Ifigénia, matando o marido. Electra e Orestes, irmãos da sacrificada, vingam a morte do pai matando a mãe. Toda esta matança é por culpa de Helena que, segundo Eurípides, nunca esteve em Tróia mas sim no Egipto.

Adoro ler estas peças. Parece ser tudo igual mas há sempre algo diferente. Não gosto é muito da Electra pelo pouco apreço que ela tem pelas outras mulheres.
Profile Image for رزی - Woman, Life, Liberty.
338 reviews120 followers
May 21, 2025
اولین جایی که با الکترا روبه‌رو شدم در نمایشنامه‌ای به همین نام اثر سوفوکل بود، که اتفاقا یکی از اولین نمایشنامه‌هایی بود که از یونانی‌ها خوندم. برخورد دوم با الکترا در سه‌گانه‌ی «اورستیا» اثر آشیل بود که یکی از آثار ادبی محبوب من شد. و اینجا، الکترای اوریپید، حتی اینم خداحافظی من با این شخصیت برجسته نیست.

چه ساده‌دل بودی تو که پنداشتی
به مکنت و مالی که گرد آورده‌ای، باری کسی شده‌ای.
خطایی هول بود این پندار.
چرا که مکنت و مال
روزی هست و روزی نیست
و مرد نه به آنچه دارد
بل به آنچه هست سنجیده می‌شود.


از مقایسه‌ی این نمایشنامه با «اورستیا»ی آشیل بگم که من توی اورستیا احساسات قدرتمندی نسبت به کلوتمنسترا داشتم و فکر می‌کردم که در کل نسبت به اون خیلی بی‌عدالتی شده و استانداردهای دوگانه عدالت گریبانش رو گرفته، اما اینجا تقریبا تمام محتوا خشم الکترا بود و فرصت خاصی برای دفاع به کلوتمنسترا داده نشد؛ چند جمله بود که از سمت الکترا با حرف «باید مطیع شوهرت می‌بودی» خفه شد.
الکترای سوفوکل رو حقیقتاً یادم رفته باید بازخوانی کنم که مقایسه‌ای توی ذهنم روشن بشه:)))

جایی از نمایشنامه به این مسئله اشاره شد که هلنی که سر اون جنگ تروا برپا شد هلن واقعی نبود:
-همان هلن که هرگز به تروا نرفت-
از سرای پروتئوس در مصر بازآمده
آری، زئوس شبحی هلن‌گونه را به ایلیوم فرستاد
چرا که خواستار کشتار مردمان بود

توی پاورقی کتاب (ترجمه‌ی شیرین عبدالله کوثری)، نوشته که این دعوی فقط در این نمایشنامه‌ی اوریپید اومده، در حالی که اوریپید نمایشنامه‌ای به نام «هلن» داره که در اون دقیقا این ادعا رو مطرح می‌کنه که هلن واقعی تمام مدت جنگ در مصر ساکن بود و جنگ بر سر شبحی دروغین از هلن شکل گرفت. می‌تونین بخونین اونم نمایشنامه‌ی خوبیه.

خیلی خوشحالم از خوندن این نمایشنامه‌ها. کاش تعداد بیشتری ازشون باقی می‌موند.
Profile Image for Mohadese.
420 reviews1,132 followers
March 22, 2025
▪︎ خوندن یه فانتزی ۷۷۷ صفحه‌ای به خدا که برای من آسون تر از خوندن نمایش‌نامه کلاسیک ۷۷ صفحه‌ایه! 😂😭

▪︎ داستان درباره چیه؟
مادر الکترا با معشوقه‌ش شاه زمان، آگاممنون، رو می‌کشن.
بعد معشوقه‌ی مادرِ الکترا میشه شاه و برای این که دختر و پسر شاه قبلی تاج و تخت رو ازش نگیرن تصمیم می‌گیره پسر رو بکشه که یه استاد پیر فراری‌ش میده.
الکترا هم به عقد یه دهقان فقیر درمیارن که نتونه از مرد نامداری بچه‌دار بشه که خدایی نکرده فکر گرفتن تاج و تخت به سرشون نزنه. حالا سال‌ها گذشته و برادر الکترا برگشته؛ الکترا تصمیم می‌گیره با کمک برادرش مادر و همسر مادرش رو به قتل برسونه تا این‌طوری انتقام پدر و دربه‌دری خودشون رو بگیره.

▪︎ درون مایه داستان انتقام و خانواده‌ست اما خیلی جدی یه جاهایی کلی گفت‌وگوی طولانی داریم که تاکید می‌کنه شرف به اخلاق و منش انسان‌هاست نه مال و اسم و تبار.
‌‌
▪︎ داستان الکترا سه تا روایت مختلف داره که من دوتا رو خوندم، دوست دارم یه مقایسه‌ داشته باشم بین شخصیت الکترای اوریپید با الکترای سوفوکل:
• الکترای سوفوکل >> سرسخت، پر از خشم، اراده آهنین
• الکترای اوریپید >> غمگین، پر از تردید و ناراحت
الکترای سوفوکل رو بیشتر دوست دارم.✓

و از طرفی موضوع انتقام در نمایش‌نامه اوریپید با سوفوکل هم فرق داره:
• انتقام سوفوکل >> ضروری و اجتناب ناپذیر
• انتقام اوریپید >> دردناکه و آرامش‌بخش نیست‌
که من پرداخت به انتقام رو در نمایش‌نامه اوریپید بیشتر دوست داشتم. ✓

▪︎ چیزی که برام جالب‌ترتر از خود داستانه، اینه که یه نفر حدود ۲۵۰۰ سال پیش یه نمایش‌نامه نوشته و من امروز دارم می‌خونمش! واقعا دلم می‌خواد بدونم نمایش‌های اون موقع چطوری بوده! اصلا مگه خود ۲۵۰۰ سال پیش جز اساطیر و افسانه‌ها نباید حساب شه؟ 😂 خیلی افسانه تو افسانه شد که!
Profile Image for Daniel T.
156 reviews42 followers
June 6, 2025
این ریویو هم مثل قبلی های این مجموعه نمایشنامه داستان رو براتون لو میده

الکترا؛ صدایی که خفه نشد
اگه در مدئا، خشم زن از درون شعله می‌کشید، در الکترا، خشم مثل زخمی چرکین زیر پوست مونده.
الکترا، با لباسی پاره و گیسوانی آشفته، در سایه‌ی قصر مادر، تنها کاری که می‌تونه بکنه اینه که فریاد بزنه. نه برای کمک، که برای بیدار موندن. برای اینکه مرگ پدر فراموش نشه. برای اینکه خودش، خودش رو گم نکنه.

اینجا نمایش نقطه‌ی عطفی داره: جایی که اورستس، برادر تبعیدی، برمی‌گرده، بی‌خبر، در لباسی ناشناس، و از خواهرش درباره‌ی خودش می‌پرسه.
این سکانس، از زیباترین و در عین حال تراژیک‌ترین صحنه‌های نمایشنامه‌ست: برادری که نمی‌تونه خودش رو معرفی کنه، و خواهری که از او می‌گه، بی‌آنکه بدونه مخاطبش خود اوست.

انتقام میراث پدر
وقتی اورستس خودشو فاش می‌کنه، نمایش به اوج می‌رسه. نه فقط به خاطر غافلگیری، بلکه چون حالا «فرصت عمل» پدیدار شده. دیگه زمان مرثیه نیست.
خنجرها از غلاف بیرون میان، نقشه‌ها در سکوت کشیده می‌شن، و مادر و معشوق، باید همون کابوسی رو زندگی کنن که برای آگاممنون ساختن.

اما اینجا نمایش توقف نمی‌کنه. چون سوال بزرگ‌تری مطرح می‌شه:
آیا کشتن مادر، حتی اگه قاتل پدر باشه، درسته؟
آیا این عدالت‌ه یا فقط ادامه‌ی یه زنجیره‌ی خون؟

نمایش پاسخ نمی‌ده. تراژدی اصیل، پاسخ نمی‌ده. فقط آینه می‌ذاره جلومون و می‌گه:
اینم تصویر انسانه، با دستانی خونی و دلی پر از درد.

چرخه‌ی تراژدی، بدون قهرمان
در پایان، اورستس زنده‌ست. الکترا هم. ولی قهرمان؟ نه.
نه اون، نه برادرش، نه حتی پدرش، قهرمان نیستن.
همه‌شون اسیرن. اسیر انتقام، اسیر خاطره، اسیر گذشته‌ای که ول‌کن نیست.

در این نمایش، بر خلاف خیلی از تراژدی‌ها، کسی نمی‌میره تا چیز بهتری زاده بشه.
اینجا، مرگ مادر، فقط خاک رو خونین‌تر می‌کنه. نه نجاتی هست، نه رستگاری.
فقط سنگینیِ یک اسم: الکترا.

الکترا برای من نه فقط تراژدی خیانت مادره، بلکه آینه‌ایه که نشون می‌ده بعضی زخم‌ها، شفا ندارن.
بعضی قصه‌ها، با انتقام تموم نمی‌شن، فقط از نسلی به نسل دیگه منتقل می‌شن.
اگه مدئا منو با وحشت یک زن آشنا کرد، الکترا با واقعیت درد. با این حقیقت که بعضی دخترها، فقط برای انتقام زاده می‌شن.
و این تلخ‌ترین شکل زندگیه.

اینکه هر نمایشنامه رو با مبنا و داستان نمایشنامه قبلی مقایسه میکنم و مثال میزنم نمیدونم درسته یا خیر، صرفا این مقایسه ناخودآگاه تو ذهنم شکل میگیره، اگر آزار دهنده است به بزرگی خود بر من این موضوع رو ببخشایید...
Profile Image for Sajjad.
44 reviews31 followers
March 20, 2025
داستان نمایشنامه الکترا نوشته اوریپید به اتفاقات پس از بازگشت آگاممنون از جنگ تروا و کشته شدن به دست همسرش کلوتایمنسترا و معشوق همسرش ایگیستوس در شهر آرگوس می‌پردازد و پس از مرگ آگاممنون فرزندانش اورستس توسط استادش فراری داده می‌شود و به دوردست‌ها می‌رود، در حالی که الکترا در قصر می‌ماند و به دستور مادر خائنش به ازدواج دهقانی درمی‌آید و در کومه ای در فقر و حقارت زندگی می‌کند و آرزو و رویای انتقام از قاتلان پدرش را در سر دارد.



نمایشنامه جذاب و پرکششی بود و احساساتت و خشم کاراکتر های اصلی به وضوح انتقال داده می‌شد.
متوجه شدم دو روایت مختلف دیگه هم از الکترا نوشته شده که البته روند کلی ماجرا یکسان هست ولی در جزییات و شخصیت پردازی ها تفاوت هایی وجود دارد که به زودی باید اون دو نسخه دیگه هم بخونم، در کل نمایشنامه خیلی خوبی بود و پیشنهاد میشه.
Profile Image for Andrei Bădică.
392 reviews10 followers
November 6, 2020
Nu m-a încântat așa de mult.


"BĂTRÎNUL: Copilul meu, norocul ți-e potrivnic: tu n-ai nici un prieten. E rar prilejul de-a găsi pe cineva care să-mpartă nu doar binele cu noi, ci, la nevoie, răul."

"ELEKTRA: Acestea toate sînt nimic, nu-s ale noastre decît pentru scurtă vreme. Doar caracterul este trainic, bogăția nu. Doar caracterul pururi dăinuie și biruie nenorocirile. Belșugul, dacă e nedrept și-n mîinile unor mișei, își ia din case zborul; numai cîteva clipe strălucește."
Profile Image for max theodore.
648 reviews216 followers
November 11, 2022
feminism loss but i do love when women get to kill

not sure how to review this one despite having written an essay about it. how about: i am still an original oresteia stan through and through, but i love what euripides does with electra's character here. like sophocles, he lets her rage; unlike sophocles, he lets her take decisive action in her mother's murder, to a degree that is actually kind of horrifying (goading the brother she hasn't seen in years into murder by questioning his manhood? that's fucking cold). this entire play is pretty cold--euripides comes at the myth with a cynicism that blows away the other playwrights who have touched electra's story. this orestes and electra are a far cry from the pious grieving children of Libation Bearers--orestes kills aegisthus during a sacrifice, for fuck's sake--and the digs at aeschylus's scenes aren't subtle. that said, these characterizations are still deeply compelling: in their grief, in orestes' waver, in electra's fury, they ring as real people. and despite the pessimism of this play, it's powerful as hell.

also GOD i love clytemnestra in this play. i love how much depth and sympathy euripides gives her; i love that she's given nuance before she even comes on stage (described in one line as savage but protective of her daughter); i love that she's able to defend and represent herself in a speech that could be the precursor to emilia's speech in othello. electra says a lot of deeply misogynistic things in this play, and both she and her mother are punished for transgressing their social roles (this was the topic of my essay and the reason my original review was just the first line of this one). but euripides almost disproves his own misogyny by painting each of these women as a real, multilayered, morally gray person. clytemnestra's defense of her actions makes sense; so does electra's deeply wounded rage. and god, i love the moment of horror electra and orestes have after the murder. nobody's winning here, and nobody's right.

also also. i know i just said i love clytemnestra and i do but ELECTRA GETTING TO PHYSICALLY HELP ORESTES KILL THEIR MOTHER. WITH HER HAND ON THE SWORD. I LOVE WHEN WOMEN DO WRONGS!!!

translations read: paul roche, emily wilson
--> the latter translation is kind of unintentionally hysterical. i'm sorry. i know it comes out of a book where the goal is to translate as closely to verbatim as possible, so it can be used as a greek learning text, but tell me how i'm supposed to not laugh at "I will arrange the murder of my mother." // "That's great!"

notable lines:
"He hopes, but helplessly; an exile's weak." (Wilson, line 352)
"ELECTRA: Let me die, so long as I kill my mother." (Roche)
"OLD MAN: She'll come right to your door, right to your house.
ELECTRA: From here, it's just a little step to Hades." (Wilson, lines 661-2)
"ORESTES: I am only the pawn of fate and heaven." (Roche) (ouch, talk about an orestes theme)
"ELECTRA: Look, I'll put the cloth around her, // our unkind kin, the enemy we loved." (Wilson, 1230-1)

and, of course, the thesis:
"A single ancestral curse has ruined you both." (Roche)

🎵Seventeen—MARINA🎵
Profile Image for Laleh.
131 reviews13 followers
December 17, 2025
اورستس: ایا مادرت از رفتاری که با تو کردند رنج کشید؟
الکترا: بیگانه،زنان دوستان شوهرانشان هستند نه بچه هایشان.

الکترا نمایشنامه ای بود راجب انقام فرزند ها...
مادری که به خون در برابر خون ارجهیت نهاد و فرزندانی که همین راه رو پیش گرفتن...
اگاممنون که به دست همسرش و ایگیستوس کشته میشه
الکترایی که به همسری یک دهقان در میاد
اورستسی که آواره میشه
و در نهایت انتقامی که صورت میگیره...

خوبی نمایشنامه های یونانی اون حس و حال عجیب و خدایان متفاوت و قصه ها اسطوره هاییه که درس های مختلفی دارن برای هرکس معنی متفاوتی دارن و واقعا جالبن
مثل خود همین اسطوره ی الکترا که توسط آیسخولوس،سوفوکل و اوریپید نقل شده اند.
Displaying 1 - 30 of 401 reviews

Join the discussion

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.