Jump to ratings and reviews
Rate this book

کلیدر #9-10

کلیدر، جلد نهم و دهم

Rate this book

686 pages, Paperback

First published January 1, 1984

18 people are currently reading
317 people want to read

About the author

محمود دولت‌آبادی

79 books1,383 followers
Mahmoud Dowlatabadi is an Iranian writer and actor, known for his promotion of social and artistic freedom in contemporary Iran and his realist depictions of rural life, drawn from personal experience.

برنده لوح زرین بیست سال داستان‌نویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
Award for International Literature at the House of Cultures in Berlin 2009
Nominated Asian Literary Award for the novel Collon Collin 2011
Nominated for Man Booker International prize 2011
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
English translation of Colonel's novel, translated by Tom Petrodill, nominee for the best translation book in America 2013
Winner of the Literary Prize Ian Millski Switzerland 2013
Knight of the Art and Literature of France 2014

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
368 (73%)
4 stars
81 (16%)
3 stars
39 (7%)
2 stars
10 (1%)
1 star
4 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 126 reviews
Profile Image for Dream.M.
1,038 reviews654 followers
August 11, 2023
من معمولا خیلی غرق فضای درونی کتاب ها نمیشم و با شخصیت های کتاب ها همذات پنداری نمیکنم. چون مثل وقتی که فیلمی رو میبینیم و میگیم «این فقط یه فیلمه ، گریه نکن»، توی کتاب ها هم فاصله مو با داستان حفظ میکنم و سعی میکنم از دورتر بایستم و شاهد اتفاقات باشم. اما حداقل توی دوتا رمان نتونستم این کار رو بکنم و از نظر احساسی به شدت درگیر شخصیت ها شدم . اولی « رمان در جستجوی زمان از دست رفته» بود ، تا اونجا که تا ماهها به افق خیره میشدم و یاد صحنه ای از داستان میفتادم و لحظه ای پروستی رخ می‌داد. و دومی رمان «کلیدر» هستش که درست از اولین پاراگراف های جلد اول من رو اسیر خودش کرد و مثل سیاهچاله کشید داخل ، و حدس میزنم تا ماهها درون من یا من درون اون زندگی کنیم.
حتی اگه با آقای دولت آبادی اختلاف نظر داشته باشم و همچنین طبق گفته بعضی ها یک بخشی از کتاب تقریبا فتوکپی کتاب «آزادی یا مرگ» کازانتزاکیس بوده باشه یا دولت آبادی یک فصل رو کلا از «صد سال تنهایی» مارکز اسکی رفته باشه و یا این کتاب یک تقلید دست چندم از «دون آرام » شولوخوف باشه، من دوستش داشتم و دارم و خواهم داشت. این کتاب با اون حماسه باشکوه اش و شخصیت های واقعی اش جوری در قلب من نشست ، درست کنار درجستجو، و اثری روی روحم گذاشت که فکر نمیکنم کتاب ایرانی دیگه ای بتونه جاش رو بگیره یا اثرش رو کم رنگ کنه.
.....
من تمام کتاب رو صوتی گوش دادم که میتونم ادعا کنم بهترین و تمیزترین اجرای صوتی زندگیم بود که شنیدم و مطمعن هستم توی جذابیت کتاب هم تاثیر زیادی داره و همین باعث شد بیشتر هم از مجموعه ای به این بزرگی لذت ببرم. و خب البته آنقدر خوشبخت بودم که همه نسخه های صوتی رو بلافاصله بعد از انتشار هدیه گرفتم و بلافاصله هم شروع به شنیدن کردم و شد عیش مدام.
.......
راستش تصمیم گرفتم که تا وقتی نویسنده کتاب زنده اس،  بیخیال خرید نسخه چاپی بشم ولی نمی‌دونم چقدر میتونم جلوی نفس اماره رو بگیرم، بخصوص که هر روز هم کتاب گرونتر میشه و اگه همین الان کتابی که لازم نداری رو هم بخری، بردی!
Profile Image for Farnaz Farid.
355 reviews40 followers
May 29, 2024
خب سفر من با کلیدر برای بار دوم تموم شد.
سالهای دور این ده جلد رو خونده بودم و خب سرنوشت قهرمان های داستان رو می دونستم .
اینبار صوتی گوش کردم و چقدر خوشحالم که صوتی اش رو گوش دادم .
صدای فوق العاده ی آرمان سلطان زاده که راوی بود ،
صدای دلنشین ارشیا شریعتی ( ستار) ،محسن بهرامی ( گل محمد) ،محسن رزابادی پور ( خان عمو) و ... و در آخر ساز جادویی استاد کلهر همه ی اینها قند مکرر بود.
پیشنهاد می کنم حتما این اثر رو صوتی گوش کنید .
من سرنوشت تک تک شخصیت ها یادم بود اما باز هم فصل های آخر زار زدم .
و می دونم تا چندین روز قطعا افسرده خواهم بود .
البته ایراداتی هم قطعا به کتاب وارده؛
زیاده گویی ، زن ستیزی ، کش دادن بی جای داستان ، شخصیت پردازی نه چندان قوی و ...
و هر چند من با عقاید دولت آبادی موافق نیستم ،
اما به هر حال کلیدر کتابیه که باید خوند.
و با شخصیت هاش زندگی کرد .
کلیدر رو حتما و‌حتما صوتی گوش کنید تا نهایت لذت رو ببرید. .

پ ن: من برای صدای آرمان سلطان زاده نمیرم آیا ؟؟؟
امتیازم به این جلد ۵.
Profile Image for حسام آبنوس.
429 reviews332 followers
April 18, 2020
بغض گلوگیر

هیچ‌گاه جلد دهم این کتاب از خاطرم نمی‌رود

اگر حوصله کار بلند خواندن دارید توصیه می‌کنم حتما کلیدر بخوانید
کاوش در اعماق شخصیت‌ها و زیر و رو کردن درونیات آنها حتما شما را متاثر می‌کند.
روایت و نحوه رفت و آمد شخصیت‌ها به روند قصه هم به گونه‌ای است که احساس نمی‌کنید زاید است.
نویسنده در بستر ۹ جلد از رمانش فضایی را رقم می‌زند تا جلد دهم را بنویسد.
به نظرم من جلد دهم این کتاب یک اثر عاشورایی است
لذت بردم از مطالعه این رمان
Profile Image for Samane Lou.
343 reviews45 followers
November 23, 2020
وای حسینم
وای سیاوشم
وای گل محمدم...
چه کردی محمود خان دولت آبادی! عاشورا بود! عاشورا...
اشکم بند نمیاد...عاشورا بود...عاشورا
Profile Image for Arezoo.
11 reviews12 followers
February 10, 2024
اتمام در ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۲، همراه با چشمانی گریان :(
Profile Image for Sahar Khoshghadam.
85 reviews23 followers
February 16, 2020
کلیدر برای من زیور بود و بس. بیهوده این کتاب رو به اسم مارال میشناسند.
Profile Image for Amin Dorosti.
139 reviews108 followers
April 6, 2017
بخش های زیبای جلد نهم به انتخاب من:

شاید شما تعجب کنی از حرف من، ارباب؛ اما به عقیدۀ من بیشتر مردم، بیشتر وقت‌ها دروغ می‌گویند. نه بیشتر مردم، که همۀ مردم همۀ وقت‌ها دروغ می‌گویند! فقط وقت‌هایی که تنها هستند، ممکن است راست هم بگویند. اما به ندرت! چون آدم وقتی هم که تنها می‌شود، تنهایی‌اش پر است از دروغ‌هایی که در میان جماعت و با دیگران گفته بوده. حق هم دارند که دروغ بگویند، ارباب؛ چون‌که حقیقت آدم را دیوانه می‌کند! این است که آدم‌ها دروغ می‌گویند و عیبی هم نیست. چه عیبی دارد؟ وقتی که همه به هم دروغ می‌گویند دیگر عیب این کار در کجاست؟ مثلا به خود من نگاه کن؛ به خود من! همین من که اینجا نشسته‌ام، مگر کم دروغ گفته‌ام؟ یک نگاه که به پشت سرم می‌اندازم، می‌بینم که در تمام عمرم دروغ می‌گفته‌ام. تمام روزها و ساعت‌های عمر من پر است از دروغ. دیگران هم که به دروغ‌های من گوش داده‌اند، خودشان دروغگوهایی مثل من بوده‌اند. غیر از این نبوده. چطور می‌شود دیگران دروغگو نباشند و یک عمر به دروغ‌های کسی مثل من گوش داده باشند و آدمی مثل من را تحمل کرده باشند؟ تازه ... من از آن خشک‌اقبال‌هایی هستم که سودی از دروغ‌هایی که گفته‌ام نبرده‌ام. حالا التفات کن آن کسانی که بابت هر دروغشان منفعت می‌برده‌اند، چه بیدادی کرده اند! ... اینست که یقین دارم تمام مردم در یک کشتی بزرگ دروغ میان همدیگر وول می‌خورند و با این کشتی روی یک دریای بی سر و ته سرگردانند.
کلیدر، جلد نهم، بخش بیست‌وششم، بند سوم، صص 2144-2145

خوب که فکرش را می‌کنم به این نتیجه می‌رسم، به این نتیجه رسیده‌ام که فقط مرگ، فقط مرگ حقیقت دارد. حقیقت باید کامل باشد، حقیقت باید تمام و کمال باشد؛ و مرگ کامل است. تمام و کمال؛ هیچ چیزی در کمال خودش کم ندارد حقیقتی که من شناخته‌ام. می‌خواهم بخوابم؛ دل شور و شین دنیا را ندارم. بگذار بگذرد، حُسن کار دنیا همین است که می‌گذرد. آدمیزاد با مرگ است که نجات پیدا می‌کند. من خواب دارم؛ من می‌خوابم ...
کلیدر، جلد نهم، بخش بیست‌وششم، بند سوم، صص 2147

پنداری که مرگ، هر چه بیشتر به درون زندگی آدم رخنه می‌کند، آدم بیشتر از او می‌پرهیزد. چندان که حتی نادیده و نابوده‌اش می‌انگارد. بیش از همه، آدمی در ذلت و خواری از مرگ و مردن گریزان است و – هر چند مرگ را به زبان آرزو کند – اما آن را باور نمی‌دارد. اینست که کشتن خود، خودزنی و نفی خود، بس در اوجِ قدرتِ آنی میسر است و نه در بستر کسالت خواری و روزگذرانی. در اوج قدرت آنی...
کلیدر، جلد نهم، بخش بیست‌وششم، بند یکم، صص 2042



Merged review:

پیش‌تر بر آن بودم که در پایان جلد دهم چند صفحه‌ای درباره این رمان بنویسم و آن چه را که در آن دیده‌ام بازگویم! اما اینک که آن را به پایان برده‌ام، چنان سوگوارم که دستم به قلم نمی‌رود! به راستی چه کس میتواند به گاهِ سوگواری خویش دست و دل به کاری برد!؟ شاید زمانی دیگر چیزی بنویسم! اما اینک آنچنان سوگوارم که تنها می‌توانم بگویم:
به سوگ نشسته‌ام! به سوگ آنکه عشق را به تمامی زیست، به سوگ آنکه مرگ را نیز به عشق زندگانی به آغوش کشید! به سوگ گل‌محمدِ سردار! به سوگ خان عمو! به سوگ بیگ محمد! به سوگ گل‌محمدها نشسته‌ام!
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews392 followers
May 31, 2021
قلبم آتش گرفت!
محمودخان، چه کردی با قلبِ من؟
پایانِ این کتاب برای من همانندِ اتمامِ کتاب‌های دیگر نبود و نه تنها هنگامِ خواندنِ جلدِ دهم سطر به سطر ضربان قلبم بالاتر می‌رفت و نهایتا قلبم در کوه‌های کلیدر آتش گرفت بلکه تازه بعدِ اتمامِ کتاب غمی غیرِ قابلِ وصف به سراغم آمده!!!
حقیقتا نمی‌دانم از چه بگویم!
و این نخستین بار است که کتابی را تمام می‌کنم و دستم به نوشتن در موردِ آن نمی‌رود!
پیش‌تر قول داده بودم که اگر عمرم کفافِ پایانِ سفرِ کلیدر را بدهد برایش یک ریویوی اجمالی(سفرنامه‌ای کامل) بنویسم و حال که شوربختانه این سفر را با غمی غیرِ قابلِ وصف به اتمام رسانده‌ام رخصت می‌طلبم چند روزی را سوگوار باشم و پس از آن و قبل از شروعِ مطالعه‌ی کتابِ بعدی سفرنامه‌ی کلیدر را بنویسم.

دهم خردادماه یک‌هزار و چهارصد
Profile Image for Saaye Tafreshi.
129 reviews12 followers
July 12, 2018
نیزار...همیشه از پشت نیزار نگاهم می کنی؛...بی تو چه کنم، گل محمد؟!
Profile Image for Mahnaz .
140 reviews15 followers
October 2, 2024
آی ..آی ..آدمیزاد...
محمود دولت آبادی ! گفته بودی اگه کتاب کلیدر رو‌ نمی نوشتم دیوانه می شدم ، حال ما خوندیم و مجنون شدیم ! .
به پهنای صورتم اشک ریختم و زار زدم و هق هق کردم انگار که واقعا دارم برای عزیزانم گریه می کنم.
چقدر بغض در گلو فرو خوردم ،فکر کنم مریض شدم .
خیلی غم انگیز بود . با تک تک شخصیت ها خندیدم ، گریه کردم، عذا گرفتم ، غصه خوردم ، زنده شدم و مردم .
آی گل محمد، چه بی موقع اومدی، چرا؟
آی ننه بلقیس، چی بگم از دل ستم کشیده ی تو
آی زیور، عاقبت ، گل محمد رو شرمنده ی خودت کردی
آی خان عمو ، چقدر تو خوبی ، چقدر خنده هات دلنشینه، ای خوش غیرت، خشمت هم دلنشین بود
آی ستار ، ای آدم خوب زمانه ، برادر مقدس و با وفای گل محمد
آی نادعلی ، ای مرد مهربان ، ای از خود گذشته، چقدر شخصیتت رو دوست داشتم
«الحق که کینه خان محمد بیشتر به کار این دنیا میومد تا عشق گل محمد »
واقعا هزاران درود بر دست اندرکاران کتاب صوتی کلیدر . چقدر زنده چقدر قابل لمس . همه صدا ها بکر ، ناب ، عالی .
راوی قصه مون که « آرمان سلطان زاده » عزیز باشه و بقیه شخصیت ها ( گل محمد، نادعلی، خان عمو، بلقیس، ستار، پهلوان بلخی، کلمیشی، بابقلی بندار، قدیر، عباسجان، شیدا، شیرو ….)، فوق فوق فوق العاده بودن و همه رو تا ابد گرامی و عزیز می دونم .
در کل خیلی خوشحالم که من سعادت خوندن و گوش دادن همزمان این اثر ناب رو داشتم .
روم نمیشه بگم که علاوه بر کلی وصف های قشنگ آدما و احساساتشون و زمین و آسمان ، علاوه بر کلی عبارت های زیبا و ضرب المثل های قشنگ ، علاوه بر موضوع دل انگیز کل داستان و علاوه بر پندهای حکیمانه ( البته تنها چیزی که خیلی رو مخم بود و آزارم داد مرد سالاری بود و بس)، کلی فحش و ناسزای آبدار و شیرین هم یاد گرفتم که نثار آدمای بد زمانه کنم .
و در نهایت صدای ساز زیبای استاد کلهر که چه با شکوه به دلم نشست.
Profile Image for Saba jalili.
27 reviews3 followers
November 19, 2017
می خواهم حکم کنم سرت را ببرند؛
چه وصیت داری؟

- هیچ
کسانت اینجا هست؛
پسرت را می خواهی ببینی؟
- نه
زنت را چه؟
- نه
مادرت؟
- نه
چرا؟ قلب در سینه نداری؟

گل محمد لبخندی زد.
از چه می خندی؟
گل محمد پلکها فروبست و گفت:
- از پا افتادنِ مرد،
دیدنی نیست...
Profile Image for Aida.
27 reviews24 followers
April 28, 2018
"پس این نکته ی دیرینه بازیافته شده بود که برای تسخیر مردم،نخست می باید ذهن و گمان مردم را تسخیر کرد.که نخست می باید اندیشه و خیال انبوه مردمان را به تسخیر کشید و سپس هم از آن بر ایشان سود و بهره گرفت.
که معرفت به معرفت توده های مردم در این معنا،نخستین درسی بود که بر مردم از مردم آموخته بودند و این پیشینه ای بس کهن داشت.پس آموخته بودند که دستمایه ی چیرگی بر خلایق،خود خلایقند و حدود چیرگی بر ایشان بسته بدان است که تا چه پایه بتوان بر ذهنشان چیره شد."
كاش آگاه ميشديم تا بدونيم تاريخ تكرار نشده بلكه تاريخ عوض نشده چون ما مثل همون آدماي ٦٠ سال پيش فكر ميكنيم و زندگي.كه تا ما آگاه نشيم و نخوايم،هر كي بره و هر كي بياد شرايط ما تغييري نميكنه...
Profile Image for Tanaz.
212 reviews65 followers
September 28, 2018
کلیک کردن روی گزینه ی
Read
واسه این کتاب از عجیب ترین حسهایی بود که تو دنیای مجازی تجربه کردم
کتابی که وقتی سال سوم دبیرستان بودم اولین بار از زبان معلم ادبیاتم اسمش رو شنیدم اون موقع دفتر شعرم دست معلمم بود وقتی خونده بودش داشتیم با هم حرف میزدیم بین حرفامون بحث کشیده شد به مطالعه و اینکه من چقد از مطالعه لذت میبرم بهم گفت کلیدر رو خوندی؟ گفتم نه نمیدونم چه کتابیه؟ گفت کتابی که هر کسی که میگه اهل مطالعه ست باید بخونه اگه کسی بگه اهل مطالعه ست و ازش بپرسن کلیدر رو خوندی بگه نه نمیشه زیاد رو حرفش حساب کرد
سالها گذشتن من کتابهای زیاد دیگه ای خوندم اما کلیدر همیشه یه حسرت تو دلم بود مدرسه و دانشگاه تموم شد و رفتم سر کار سه سال تمام از کتابفروشی محبوبم درخواست کردم تا کلیدر نفیس واسم بیاره که بخرم همیشه میگفت تــناز بیا همین قطع جیبی رو ببر و من میگفتم نه اونو نمیخوام پاییزی که گذشت اواخر آبان تو تخفیف پاییزه ی کتاب بالاخره کتاب رو واسم آورده بود کلیدرِ قشنگم که سالها و سالها منتظر خوندنش بودم

پاییز گذشت و من بخاطر درگیریهایی که داشتم نتونستم کتاب رو شروع کنم راستش دلم میخواست زمستون شروع کنم چون زمستون ها همیشه واسه کتاب خوندن اون هم کتابهای طولانی زمان بهتری هستن (البته به نظر من) جلد اول و دوم کتاب رو قبل از عید خوندم بعد از عید اما از کتاب جدا افتادم و کتابهای دیگه خوندم فونت ریز کتاب صفحه های پیوسته ی متن بدون حتی خطی تنفس واسه چشمهام خیلی خیلی بد بود اما کتاب رو دوس داشتم یادم هست که جلد اول و دوم رو زمان زیادی نبرد که تموم کردم اما مدام تو سرم دولت آبادی رو تحسین میکردم هر چقد قبلاً از داستان کوتاه خونده بودم اما کلیدر... واقعاً شاهکار بود شاهکار هست و شاهکار می مونه

به دلیل جابجایی هایی که داشتیم کتاب موند و موند تا نیمه ی دوم مرداد مدام به خودم میگفتم دیگه وقتت آزادتر شده و باید کتاب رو برداری و بخونی و به خودم گفتم بخاطر این وقفه ی طولانی ای که انداختی واسه مطالعه ی کتاب باید تو بازه ی زمانی کوتاه تر بخونیش این شد که بیست و پنج مرداد نود و هفت به خودم گفتم باید تا قبل از تموم شدن تابستون کلیدر رو تموم کرده باشی
به قولی که به خودم داده بودم عمل کردم و هر هفته تقریباً دو جلد از کتاب رو خوندم و سی شهریور داستان به آخرش رسید...

دیگه چه کتابی میتونه انقد تو دلم جا باز کنه نمیدونم
اما اینو خوب میدونم که یکی از شاهکارهایی که خوندم کلیدره یکی از محبوبترین ها بازگو کردن این حرفها توضیح واضحاته البته

وقتی کتاب رو تموم کردم عاشورا بود آخر کتاب منو خیلی یاد عاشورا مینداخت! وقتی مدگل تو دستای جهن بود وقتی قره‌آت از آخرین حرفهای گل محمد و مارال بود وقتی مارال و شیرو و بلقیس بودن و قره‌آت تو صفحه های آخر منو یاد تابلوی ظهر عاشورای استاد فرشچیان مینداخت
همه چیز دست به دست هم داده بود تا این صحنه ها تا همیشه تو ذهنم ثبت شن شاید یه روز که چیزهای زیادی یادم نبودن این صحنه ها یادم باشن...
یه جایی تو جلد نهم دولت آبادی میگفت همه چیز دروغه و قدرت حقه مردم پشت قدرتن مردم از ضعیف بیزارن اگر گل محمد از حکومت ببره حق با گل محمده چون قدرت دستشه اگه برعکس شه حق با حکومت و مردم طرف همون هستن انتهای کتاب شبیه یک سیلی بود وقتی مردم پشت گل محمد رو خالی کردن دردناک بود البته همه نه اما تعداد زیاد و اینا درده دردی که بین صفحه های یک کتاب و بین روزهای تاریخی ما جا داره باز هم میتونم برگردم به متن کتاب اونجایی که میگفت ما مردم رو مثل عقرب بار آوردن... همینقد دردناک و تلخیم ما
همینقدر تلخ
Profile Image for Niloo.
66 reviews23 followers
Read
March 19, 2024
همین امروز بود ولی درست چهار سال پیش. بیست و نه اسفند نود و هشت، اون روزها که شوک کرونا تازه بود و همه فکر می‌کردیم بعد از تعطیلات عید قراره اوضاع به حالت عادی برگرده. رفتم کتابفروشی، کلیدر رو گرفتم و برگشتم خونه. این شد که اولین مجموعه کتاب طولانی در بزرگسالی رو شروع کردم.

ماهی دو تا خوندم تقریبا تا رسیدم به جلد دهم. قبل از شروع مجموعه از دولت‌آبادی جای خالی سلوچ رو خونده بودم. اون‌موقع نمی‌شناختمش. صرفا یکی از نویسنده‌های بزرگی بود که فکر می‌کردم باید کتاب‌هاشون رو بخونم تا آدم دانایی بشم. برای مدت‌های طولانی کلیدر رو توی کتابخونه هر کسی می‌دیدم، فکر می‌کردم خیلی حالیشه.

این کتاب پر از توصیفات زیباست. پر از شخصیت‌هایی که به خوبی پرداخته شدند. اصلا با کلیدر بود که علاقه‌م به رمان‌های طولانی با شخصیت‌های زیاد رو کشف کردم. چون اینجوری وقتی به آخرش میرسی،‌ خودت هم فکر می‌کنی یکی از شخصیت‌هایی و داری از یه گوشه بقیه رو نگاه می‌کنی.

از اینکه کتاب با یه شخصیت زن شروع شد کیف کردم. گفتم عجب چیزی! قراره عاشق این کتاب بشم. ولی خب اشتباه کردم. دوران خوشی خیلی کوتاه بود و خیلی زود حالم از همه چیز بهم خورد. اون روزها یادمه یه ویدیویی هم از دولت‌آبادی وایرال شده بود که وسط یه مراسمی روسری می‌ذاشت رو سر سیمین بهبهانی. همین دیگه. زن ستیزی کثافتی که داخل کتاب جریان داره و رفتار و باورهای خود نویسنده باعث شد کلیدر برام تموم بشه. از یه جایی به بعد با بغض و تنفر می‌خوندمش، حتی اگه یه جاهاییش رو واقعا دوست داشتم نمی‌تونستم لذت ببرم.

از سکسیسمی که توی تمام داستان حاضره،‌ از افکار حال بهم زن تقریبا تمام شخصیت‌ها که نویسنده سعی خاصی برای نقدش نداشته -احتمالا چون بنظرش منطقیه و جامعه همینه- خسته شدم.

هرچی جلوتر رفتم بیشتر از خودم و از کلیدر و از محمود دولت‌آبادی بدم اومد. بالاخره هم تصمیم گرفتم رهاش کنم. دلیلش هم کم تحمل بودنم نبود، سال‌ها زندگی به عنوان یک زن باعث میشه آب دیده بشی و بتونی خیلی از این کثافت‌ها رو نادیده بگیری (به درست یا غلط). اما دلیل رها کردن این کتاب این بود که می‌خواستم به خودم ثابت کنم می‌تونم از یه رابطه سمی بیرون بیام. مهم نیست چقدر طول بکشه و چقدر از اینکه همه زحمت‌هام هدر میره نگران باشم. می‌خواستم مطمئن باشم که اگه یه چیزی اذیتم میکنه، میتونم ازش دست بکشم.

توی چهار صد و دو کارهای نیمه تموم زیادی رو تموم کردم و خیلی چیزها رو از لیستم خط زدم. این اواخرتصمیم گرفتم دومین مجموعه‌ای که همیشه دلم می‌خواسته بخونم (در جستجوی زمان از دست رفته) رو شروع کنم. خواستم قبل از اینکه برم سراغش، حسابم رو با کلیدر صاف کنم. دلم میخواست کلیدر که تصمیم داشتم هیچوقت برنگردم بهش، آخرین کار نیمه تمومی باشه که توی سال دو تیک زدم. بهش هم امتیاز نمیدم. چون اگه می‌خواستم زبان، توصیفات و شخصیت‌پردازیش رو در نظر بگیرم، پنج می‌دادم و اگر همه‌ی موارد دیگه رو، یک. پس همینجوری بی‌ستاره بمونه بهتره. همین.
Profile Image for Pooya Kiani.
414 reviews122 followers
March 20, 2015
گل‌محمد: کار من اول با ناچاری سر گرفت، بعد از آن با غرور دنباله یافت، چندگاهی‌ست که با عقل حلاجی‌اش می‌کنم و در این منزل آخر هم خیال دارم با عشق تمامش کنم.

جلد نه جلد جدال سفیدی و سیاهی، راستی و دروغ، اشک و شادی، رقص و مرگ بود. جلد ده، نفوذ چیره‌ی جنگ. جلد نه پر از بغض و گریه و مرگ و انزجار بود. جلد ده آرامش قبل و بعد و حتی حین توفان. جلد نه ارتعاش و لرزه‌ی قبل از جنایت بود. جلد ده سکون و خشونت جانی. جلد دهم زجرکش‌ام کرد. اشک از درون ریختم، جلد نهم منزجر از دروغ و دورویی، رهام کرد میون گله‌ی گرگ‌های دور و‌بر.

تجربه‌ی غریب و بی‌نظیر دیالوگهای گل‌محمد و خان‌عمو. خودی بودن و برادر بودن هزار آدم ناخودی‌. دوستی و عشق؛ عشق گل‌محمد و ستار و خان‌عمو به زندگی، عشق مارال و زیور به گل‌محمد، عشق خان‌محمد به بیگ، عشق بلقیس به تمام مردها و زنهای عاشق پهنه‌ی کلیدر. زندگانی بدون عشق میسر نیست ...
نمی‌شه کلیدر رو «خوند» و دوست نداشت. کلیدر خودش خواننده رو می‌خونه. دیگه نمی‌دونم چی‌ باید گفت.
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
August 18, 2022
1. دو کتاب آخر دراز گویی بیشتر دارند از کتابهای دیگر و کتابهای قبلی. این درازگویی هرچند همسو با گفتمان کلی این رمان است، هنگامی که انتظار داریم ریتم رمان تُندتر شود، ممکن است باعث شود حوصله مان سر برود.
2. سانتیمانتالیسم در این جلد پُررنگ تر از جلدهای پیشین است. این سانتیمانتالیسم در جلدهای پیشین هم هست، و در بُرهه هایی اتفاقاً خیلی به رمان می نشیند و به جاست. اما مثلاً وقتی در بحبوحۀ جنگ و کشتن و کشته شدن، گفتمان سانتیمانتالیستی رو می آید، ذهن را آشفته و بی حوصله می کند.
3. در این جلد، بسیاری از شخصیت هایی که مدتها آنها را شخصیت های مهم یا قهرمان واره نمی دانسته ایم جلو می آیند و چنان خود می نمایند که سرها و گردنها از «گل محمد» که یکه تاز جلدهای پیشین است جلو می زنند. مهمترینشان برای من «خان عمو» است که فکر میکنم ستارۀ این دو جلد آخر است. پس از او یا همراه او شاید زیور است که راوی در نهایت کم گویی چنان سرنوشت عظیم و تکان دهنده ای را برای او تدارک میبیند که خواننده را به تحسین وامیدارد. دیگری ستار است که البته از جلد پیشین کم کم شروع کرده به آمدن به مرکز. دیگری شاید بلقیس باشد، و صبراوخان.
4. تک صحنه های وصف کنندۀ جنگ و درگیری چنان قدرتمند و حیرت انگیز نگاشته شده اند که گمان می کنم جزو بهترینها در تاریخ رمان جهان باشند. از این صحنه ها به ویژه صحنۀ جنگ صبراوخان و نبرد پایانی را در نظر دارم.
5. رمان «کلیدر» از محمود دولت آبادی رمان موفقی است. گفتمان و نگرش بی سابقه ای از جهان ارائه می دهد. خواننده را به جهان درونی و جهان بیرونی شخصیت هایی را برای ما عیان می کند که روزمره و امروزین نیستند، اما انسانی هستند. درک عمیق و حیرت انگیز دولت آبادی از انسان و درونیات او را می توانم با کسی مانند تولستوی قیاس کنم.
6. فقط کسی که دست به قلم برده باشد می داند آغازیدن و به پایان رساندن سرنوشت این همه شخصیت، با این اثرگذاری عمیق و با این باورپذیری کامل و با این دقت حیرت انگیز، چه کار دشواری است. دولت آبادی خود هم این کار را کاملترین اثر خود می داند.
7. شخصاً با مواضع محمود دولت آبادی در مقام فردی که در امروز ما می زید موافق نیستم و او را محافظه کار می دانم. اما رمان «کلیدر» به گمان من جزو 5 رمان موفق فارسی و شاید جزو 100 رمان موفق تاریخ ادبیات جهان باشد، و اگر زمانی بحث اهدای نوبل به نویسندگان ایرانی مطرح شود، محمود دولت آبادی را شایستۀ دریافت این جایزه می دانم.
Profile Image for Zaa Banii.
38 reviews1 follower
October 4, 2024
غم و اندوه
ما توده ی مردم فراموشکاریم و مصلحت طلب
---‐------------------------------------
ممنون از استاد محمود دولت ابادی یقینا ادبیات ما علی الخصوص ادبیات خراسان مرهون استادست
Profile Image for Samane⚘️.
216 reviews13 followers
January 16, 2025
هیچ وقت اشک هایی که برای این کتاب ریختم رو فراموش نمیکنم 🥺

میدونم سالها میگذره و خاطرات من هنوز تو قلعه چمن و چادرهای کلمیشی ها پرسه میزنه 🖤

کاراکترهای محبوب : قدیر و زیور 🥺
Profile Image for elham.
117 reviews
December 26, 2018
اووووه ده جلد کتاب فکر کنم برای خودم باید جایزه بخرم :) میتونم بگم در خوش بینانه ترین حالت بهش چهار ستاره دادم شاید چون ده جلد کتاب کار هر نویسنده ای نیست دو تا صحنه داشت که من از توصیفش واقعن لذت بردم یکی صحنه حمام یکی صحنه عروسی فکر میکنم این کتاب قابلیت سریال شدن را داره و کم کاری کارگردانان ایرانی که هنوز ساخته نشده
Profile Image for Zeinab.
146 reviews14 followers
November 29, 2023
"بیا وداع کنیم.
اگر بنا باشد کسی از ما بماند،
همان بِه که تو بمانی.
کینه‌ی تو به کار این دنیا بیشتر می‌آید تا عشق من."
برشی از کتاب.
پ.ن:
هفتاد روز.
درست هفتاد روز غرق بودم در دنیای عجیب و جذاب گل‌محمدها...
و حالا امشب،
باید وداع کنم...
با اشک و غم و آه فراوان!
دلم‌ برای تک‌تک شخصیت‌ها تنگ میشه.
خدایا،
به من عمری بده تا بتونم حداقل یه بار دیگه هم از خوندن این کتاب غرق لذت بشم...
Profile Image for Hamed Ho.
29 reviews1 follower
July 27, 2025
حاکمان آن جماعتی را می توانند قبول داشته باشند که گاوشان از خودشان جلوتر راه می رود
Profile Image for Mostafa.
209 reviews29 followers
October 16, 2018
بعد از سه ماه و پانزده روز، خوانش کلیدر تمام شد.
هم بسیااااار خوشحالم و هم بسیااااار غمگین.
خوشحال از اینکه ترسم عملی نشد؛ همیشه می‌ترسیدم از اینکه سراغ آثار بزرگ و پرحجم بروم و خدا را شکر که دومین اثر داستانی طولانی دنیا را خواندم.
اما غمگینم از اینکه آیا باز هم داستانی با حجم از فخامت و گیرایی خواهم خواند!؟.
اما ذکر یک توضیح را لازم می‌دانم و آن اینکه جلد نهم این رمان، از نظر من با افت شدیدی مواجه می‌شود اما در جلد دهم، چه‌ها که بر سر روح و روان ما نمی‌آورد.
۹سال پیش که یک بار نیمه‌کاره و تا جلد پنجم خوانده بودم برای اولین بار بود که گریه‌کردن با یک کتاب را تجربه می‌کردم. بعد از ۹سال دوباره تکرار شد و این بار در جلو آخر به حالی رسیدم که هق‌هقم بند نمی‌آمد.
زنده‌باد محمود دولت‌آبادی و قلمش!
Profile Image for BudreZ.
11 reviews2 followers
January 20, 2025
چه کتاب رنگینی، چه قدر حس‌ آمیخته شده برای خلق این همه کاراکتر زنده، چه اسم هایی و چه اشعاری که به نثر نوشته شده.
معمولا به خاطر آرامش و خاموشی، خوندن تو شب رو ترجیح می‌دادم ولی مگه میشه وقتی آفتاب داغ کلیدر میخوره تو سرت بخوای شب ادامه بدی؟
توی طول خوندن این کتاب که دقیقا ۲۵ روز ادامه داشت، من از نور آفتاب بیزار نبودم و از سر و صدای روز کاملا گم.
بتاز قرء
Profile Image for Sara.
59 reviews4 followers
November 5, 2023
ده جلد زندگی کردم با شخصیت ها
و‌ مثل زندگی واقعی جاهاییش کسل کننده، جاهایی هیجان انگیز و برخی جاها غم انگیز بود
به لحاظ فکری موافق نویسنده نبودم یه تیکه هایی، ولی اونقدر شخصیت پردازی عمیق بود که میتونسم راحت ازش بگذرم
چقدر تجربه شنیدنش از جلد‌پنج به بعد با فیدیبو لذت بخشش کرد.
اگه بخام توصیه کنم به کسی میگم از اول با فیدیبو گوش کنه.
Profile Image for Mia.
150 reviews5 followers
October 28, 2024
«خان عمو دیگر نمیخندد»
Profile Image for Nafi3.
135 reviews33 followers
December 25, 2019

کلیدر ۳۰۰۰ صفحه‌ای، یکی از طولانی‌ترین رمان‌های جهان نوشته محمود دولت آبادی که ۱۵ سال برای نوشتنش وقت صرف کرده هست. ماجراهای این کتاب براساس واقعیت و در مورد گل‌محمد، جوون کردی هست که به جنگ با نظام ارباب-رعیتی اون دوران می پردازه و به زودی بین مردم به سردار تبدیل میشه. البته رمان زندگینامه گل‌محمد نیست و تمام آنچه که در کتاب اومده واقعی نیست بلکه تخیل هم در اون دخیل بوده.
شخصیت‌های زیادی در کتاب وجود دارند که همه برای شما شناخته میشن و داستان مثل فیلمی جلوی چشم‌هاتون اتفاق می‌افته. در مقایسه با کتاب جنگ و صلح تالستوی که گفته میشه بیش از ۵۰۰ شخصیت داره و تالستوی رو یک نابغه می‌دونن باید گفت چیزی که در جنگ و صلح به عنوان شخصیت بیان میشه فقط یک اسمه و نه بیشتر که خواننده رو گیج می‌کنه اما دولت آبادی شخصیت‌ها رو برای شما می‌سازه و بهتون نشون میده و اون‌ها فقط یک اسم نیستن بلکه افرادی هستن که در طی سه هزار صفحه در کنارشون زندگی می‌کنید و پایان کتاب سوگوار می‌شید.
قطعا کلیدر از جلد اول عالی بود و هرچی جلوتر رفت بهتر شد. اما برای من بهترینش جلد آخر بود. وقتی که می‌دونی داری به مرگ گل‌محمد نزدیک میشی و تو هم در کنار خانواده گل محمد باهاش وداع می‌کنی و آخر داستان سوگوار مرگش میشی.
یکی دیگه از زیبایی‌های کلیدر برای من زن‌های داستان هستن و به خصوص بلقیس مادر گل‌محمد که به معنای واقعی کلمه شیرزن هست و در اوج مادرانگیش، سر نترسی هم داره. مثل این قسمت از متن:
بره نر برای کارد است برادر! من چشم به عافیت پسرهایم ندوخته‌ام، عبدوس. من... من هر کدامشان را به جای خود مثل چشمهایم عزیز می‌دارم، اما به عافیتشان هم چشم ندوخته‌ام. دردم از اینست که پسرهایم در خواری قربانی بشوند، یا اینکه از پشت خنجر بخورند. تاب این چیزها را ندارم. بیم دارم از ناجوانمردی‌هایی که بسیار دیده‌ام، یا بسیار شنیده‌ام. بیم از نامردی‌ها دارم! (ص ۲۱۸۴)

نصیحت‌های بلقیس هم قشنگه:
- نان دولتمند جماعت را مخور، گل‌محمد! نانت می‌دهند و نامت را می‌دزدند، پسرم.
.... روی دست بلندت می‌کنند، اما نه برای اینکه در بالا نگاهت دارند، پسرم. روی دست بلندت می‌کنند تا بر زمین‌ات بزنند، مادرجان. (ص ۲۰۵۷)
(شعر ننه گل‌ممد مدیحه‌سرایی بلقیس برای پسرش هست که قطعا خیلی‌ها شنیدن).

طراحی جلدهای کتاب‌ فوق العاده‌اس. فقط کافیه از جلد اول تا جلد آخر رو نگاه کنید و داستان رو توی جلدهای کتاب ببینید. از سفیدی جلد اول تا سرخی جلد آخر.

از متن کتاب:
نه! اصلا مرگ از روبه‌رو نمی‌آید. مرگ پا به پا می‌آید. مرگ با تو می‌زاید. همزاد تو! از تو می‌زاید. از تو می‌روید. مرگ تویی، همان‌دم که زندگی تویی. همین که پای به زندگی گذاشتی، گام در آستانه مرگ هم گذاشته‌ای. (ص۷۵۲)

ملت را نباید متکی به هیجان و جنجال بار آورد. اساس فکر مردم باید تغییر کند، رفیق! تا چنین کاری انجام نشود، مردم ماده خام هستند که برای مدتی، به هر شکلی می‌شود درشان آورد. مثل خمیرند، هر کسی، هر دستی، هر قدرتی می‌تواند شکل دلخواه خودش را از آنها بسازد! اما برای اینکه مردم بتوانند خودشان، خود را به هر شکلی که می‌خواهند بسازند، باید خودشان صاحب فکر بشوند. فکری که منافع همه مردم را بتواند جوابگو باشد. در غیر این صورت، امروز به حرفهای آقای فرهود گوش می‌دهند و هورا می‌کشند، فردا به حرف‌های یک نفر دیگر. (ص ۱۲۳۳)

- بگو بدانم ستار، چه حاصلی برای دنیا دارند اینها؟ این زنها؟!
ستار گفت: تو را به دنیا می‌آورند. (ص۱۵۴۷)

- تو هیچ وقت عاشق بوده‌ای، ستار؟!
- عاشق زیاد دیده‌ام!
- راه و طریقش چه جور است، عشق؟
- من که نرفته‌ام، برادر!
- آنها که رفته‌اند، چی؟ آنها چی می‌گویند؟
- آنها که تا به آخر رفته‌اند، وانگشته‌اند تا چیزی بتوانند بگویند! (ص۱۶۸۵)

ما به آدم‌هایی محتاج هستیم که خود را مدیون زندگانی بدانند، نه طلبکار آن. به آدم‌هایی محتاج هستیم که به زندگانی عشق داشته باشند، نه کینه. به آدم‌هایی محتاج هستیم که به آینده بچه‌هایشان فکر کنند، نه به گذشته پدرهایشان. (ص ۱۸۰۲)

گل‌محمد- مردی که زن را نتواند دوست داشته باشد، دیگر چی را می‌تواند دوست داشته باشد؟ (ص ۲۰۸۹)

مرگ و فقط مرگ! در این وجود فقط یک چیز هست که پایدار است، فقط یک چیز یقین است، فقط یک چیز مطلق است و حقیقی‌ست، و آن مرگ است؛ مرگ! اما این موجود چنان می‌چرخد که انگار نه انگار! (ص ۲۳۶۰)

یک بار است زندگانی. یک بار. همان یک‌ بار که نسیم صبح را به سینه فرو می‌دهیم، همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می‌نشانیم، همان یک بار که سیبی را گاز می‌زنیم و همان یک بار که تن در آب می‌شوییم و همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می‌کنیم؛ یک بار... یک بار و نه بیشتر. بعد از آن دیگر تمام عمر را ما دنبال همان چیزها می‌دویم، بعد از آن دیگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولین زندگانی هستیم. در پی لذت اول. سیب را به دندان می‌کشیم تا طعم بار اول را در آن بیابیم، آب را سر می‌کشیم تا لذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم. در آب غوطه می‌زنیم تا به شوق بار اول برسیم و نسیم را می‌بلعیم تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم. زندگانی یک بار است در هر فصل... (ص ۲۹۶۵)
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Mahmoud YH.
31 reviews11 followers
June 12, 2015
روزگار به آدم یاد می‌دهد که فکر کند -
من فکر کردم... خیلی بی‌خوابی کشیدم و فکر کردم تا به این معنا رسیدم که بی موقع آمده‌ام
دیر آمده‌ام یا زود، نمی‌دانم. اما دانستم که بی‌موقع آمده‌ام
صدای چگور ِ بیگ‌محمد ِ ما خود‌به‌خود خوش است، اما با شب‌بازی ِ زمانه نمی‌خواند. حالا سری را که چنین شوری دارد، وقتی با زمانه نمی‌خواند، چرا باید شرمنده‌اش کرد؟ چرا با تمکین کردن به حکومت، همچه سری را باید خوار کرد؟ عشق را چرا باید بی‌آبرو کرد؟ قی‌الواقع با این راه که در پیش گرفته‌ام فقط می‌خواهم آبروی این عشق را حفظ و حراست کنم
این دیوانگی نیست؟ چرا‌؛اما بهتر است. گاهی وقتها دیوانگی، حد ِ عقل است. آدم یک بار به دنیا می‌آید و یک بار هم از دنیا می‌رود
حال من در کار ِ خود حیران نیستم، چون که می‌دانم چرا جنگیده‌ام و می‌دانم که دیگر چرا نمی‌خواهم بجنگم و می‌دانم که چرا باید هلاک بشوم
...
من خسته شدم خان‌عمو؛ آن روزی من خستگی ِ خود را باور کردم که تو بدان حال از خرسف بازگشتی. در آن روز بود که من خستگی و شکست ِ خود را قبول کردم
هم آن روز بود که من و تو با دستهای بی صدای مردم از پای درآمدیم و من این را ملتفت شدم. پس من از آن روز در خیال ِ مرگ ِ خود گرفتار شدم. چون که آن روز شروع ِ مرگ ِ من بود
...
شکست ِ مرد که درمی‌رسد، مردانه‌تر آن است که چون چنار بشکند؛ که زندگانی جایی دارد و مرگ هم جایی
وقتی که زندگانی به راه‌ ِ پلشتی خواست کله‌پا بشود، پس زنده باد مرگ
وقتی که رندگانی ِ شایسته، دست ِ رد به سینه ی مرد گذاشت، پس خوشا مرگ
من و تو زندگانی را شیرین و شایسته دوست داشته‌ایم، پس مرگ را هم شایسته می‌خواهیم
مرگ ِ پلشت، سزاوار ِ زندگانی ِ پلشت است، چون که نکبت ِ زندگانی ِ پلشت را خون هم نمی تواند بشوید
به سربلندی و بزرگی زندگانی کرده‌ایم و روا نیست که خود را با پلشتی آلوده کنیم
...
یک بار زندگانی کرده‌ایم و هیچ آدمی در این دنیا بیش از یک بار زندگانی نمی‌کند
یک بار زندگانی ... یک بار
همان یک بار که نسیم ِ صبح را به سینه فرو می‌دهیم، همان یک بار که عطش ِ خود را با قدحی آب ِ خنک فرو می‌نشانیم، همان یک بار که سیبی را گاز می‌زنیم و همان یک بار که تن در آب می‌شوییم و همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می‌کنیم
یک بار ... یک بار و نه بیشتر
بعد از آن دیگر تمام ِ عمر را ما دنبال ِ همان چیزها می‌دویم، بعد از آن دیگر تمام مدت را به دنبال ِ همان طعم ِ اولین ِ زندگانی هستیم
...
تو چه می پنداری ستار ؟ تو درباره‌ی زندگانی چه فکر می‌کنی ؟ -
شیرینی ِ زندگانی بیش از یک بار به کام ِ آدم نمی نشیند؛ +
اما تلخی هایش هر بار تازه‌اند، هر بار تازه‌تر
...
..
.
Profile Image for Narge30 V.
77 reviews47 followers
February 12, 2019
خون گریه کنم؟
(بعد از ۶ ماه و ۱۰ روز)
Profile Image for Nirvana.
211 reviews34 followers
October 1, 2023
شاهکار!شاهکار به معنای واقعی!
فکر نمیکنم در ادبیات فارسی رمانی با این اثر برابری کنه!بی‌بدیل...
جلد دهم حسن ختام مجموعه هست. نُه جلد قبلی نوشته شده مثل بنا کردن یک کوه، پله به پله تا به نوک قله که همین جلد ده هست برسه!
آه گل محمد
خان عمو
بیگ محمد
آه زیور، ای به معنای واقعی عاشق
و ای بلقیس، شیر زن بی بدیل
ستار ای دوست واقعی
و...
هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوید.
سرت سلامت جناب دولت آبادیِ عزیزم...
نسخه صوتی کتاب خیلی عالی و حرفه‌ای هست!ممنون از جناب آرمان سلطان زاده و گروه گویندگان!با شنیدن جملات آخر کتاب با صدای نویسنده عزیز بغض کردم.
برای بار دوم بود که کل مجموعه رو خوندم(این بار گوش کردم البته)و حتما باز هم بهش برمیگردم!
Displaying 1 - 30 of 126 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.