این کتاب یکی از عزیزترین کتابهای کتابخونهامه. چند ماه پیش که داشتم از ایران میرفتم دوست عزیزی زودتر از موعد به مناسبت تولدم بهم هدیه دادش. و از همه زیباتر این بود که در جای جای کتاب نوشتههای دوستم رو میدیدم که توضیحاتی به کتاب اضافه کرده بود. شکی نیست که من آدم خوشبختیام که همچین انسانهایی در اطرافم دارن و همچین هدیه ارزشمندی بهم میدن.
یک سرگذشت متفاوت یک روایت کاملا متفاوت از شخصیت های که ممکن است نگرش متفاوتی نسبت به آنها داشته باشیم نویسنده بی هیچ تعلق خاطری جریان زندگی کاری خود را روایت می کند و واهمه ای از جریانات ندارد.
علیاکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ هـ. ش در تهران در محله بازارچه مهدی موش (که از نام مهدی موش گرفته شدهاست)، به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و بعد در مدرسه خرد و مدرسه سلطانی انجام داد. سپس وارد مدرسه سیاسی شد. با گذراندن امتحان جزو دانشجویانی شد که به خرج دولت ایران برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام میشدند. او در گروهی از ۲۳ نفر دانشجو به سرپرستی مسیو ریشار خان به پاریس رفت و پس از مدتی در دانشگاه روآن به تحصیل پرداخت. در همان زمان نام خانوادگی «سیاسی» را، با اشاره به دوره تحصیلش در مدرسه سیاسی تهران، برگزید. به خاطر درگیری جنگ جهانی اول ناچار به بازگشت به ایران شد و در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت. در همین دوره انجمن ایران جوان را تأسیس کرد. در ۱۳۰۶ دوباره به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی پرداخت. در سال ۱۳۰۹ موفق به دریافت درجه دکتری شد. بخاطر رسالهای که با نام(ایران در تماس با مغربزمین) نوشته بود جایزهای از آکادمی فرانسه دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و به ریاست اداره تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ منصوب شد. با روشن ملک دختر صمصامالملک ازدواج کرد. در تدوین قانون تأسیس دانشگاه تهران شرکت کرد. به ابتکار او دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی برای تربیت معلم در ایران تأسیس شد. پس از تأسیس دانشگاه تهران از اداره تعلیمات عالیه استعفا داد و به تدریس در دانشکده ادبیات پرداخت.
در سال ۱۳۲۱ در کابینه احمد قوام وزیر فرهنگ شد. تا این زمان دانشگاه تهران زیر نظر وزارت فرهنگ اداره میشد و مانند یکی از ادارههای این وزارت بود. دکتر سیاسی با پیگیری سعی در مستقل کردن دانشگاه تهران از این وزارتخانه کرد و بالاخره در ۱۵ بهمن ۱۳۲۱ استقلال دانشگاه را در مراسمی که با حضور محمدرضا شاه و ملکه فوزیه برای سالگرد تأسیس دانشگاه برپا شده بود اعلام کرد. بر اساس طرح استقلال دانشگاه انتخاب رئیس دانشگاه به عهده شورای دانشگاه تهران بود. نخستین شورای دانشگاه تهران با اکثریت آرا دکتر سیاسی را به ریاست دانشگاه تهران برگزید. پیش از ریاست او بر دانشگاه تهران این دانشگاه جزو وزارت فرهنگ بود و استقلال نداشت و از این نظر او نخستین رئیس دانشگاه تهران بهشمار میرود.
در کابینهٔ علی سهیلی دوباره وزیر فرهنگ شد ولی پس از مدتی از وزارت کناره گرفت. در کابینهٔ محمد ساعد وزیر امور خارجه بود. در کابینهٔ مرتضیقلی بیات سمت وزیر مشاور داشت. با هیئت نمایندگی ایران به سان فرانسیسکو رفت و در تدوین و تصویب منشور سازمان ملل متحد شرکت داشت. پس از تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ دکتر سیاسی در مقابل درخواست اخراج استادانی که به حزب توده وابسته بودند ایستادگی کرد. در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ سه دانشجوی دانشگاه تهران در تظاهراتی که همزمان با ورود ریچارد نیکسون به تهران رخ داد، با تیراندازی سربازان ارتش کشته شدند. دکتر سیاسی به ملاقات شاه رفت و به این رفتار اعتراض کرد.
با تصویب لایحه قرارداد کنسرسیوم دوازده نفر از استادان دانشگاه تهران به همراه عدهای دیگر از فعالان سیاسی ایران اعلامیهای را بر ضد این قرارداد و کودتای ۲۸ مرداد امضا و منتشر کردند. شاه از دکتر سیاسی خواست که این استادان را از دانشگاه اخراج کند. دکتر سیاسی در برابر این درخواست نیز مقاومت کرد.
پس از این ایستادگیها مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رئیس دانشگاه تهران بجای اینکه شورای دانشگاه رئیس را انتخاب کند سه نفر را پیشنهاد میکند و وزارت فرهنگ یکی را برمیگزیند. در جلسه شورای دانشگاه سه نفر معرفی شدند و دکتر منوچهر اقبال بجای دکتر سیاسی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد.
دکتر علیاکبر سیاسی در سال ۱۳۶۹ در سن ۹۵ سالگی درگذشت و در قبرستان نو در شهر قم به خاک سپرده شد.
داستان زندگی علی اکبر سیاسی از اولین فرنگ رفتگان ایرانی در حوزه علوم انسانی، از موسسین و اولین رییس دانشگاه تهران و به نوعی پدر آن، استاد برجسته دانشگاه، وزیر فرهنگ و سیاستمدار برجسته عصر پهلوی داستانی است خواندنی از مردی که دغدغه ایران داشت. کتاب علاوه بر روایتی خواندنی از زندگی این انسان سیاستمدار شایسته و شریف، روایتی است از عصر پهلوی و زوالِ شاه جوان پهلوی که چطور به مرور زمان هر روز بیشتر روز قبل خود محور میشود. کتاب نکات ریز و درشت بسیار درباره زندگی، به خصوص زندگی سیاسی، در عصر پهلوی به همراه دارد. نکات و عاداتی که هنوز هم به چشم میخورند.
مردم ایران از سقوط دکتر مصدق تاسف داشتند ولی از بازگشت شاه(البته نمیدانستند تحت چه شرایطی) هم شاد بودند؛ زیرا شاهی که در شهر رم، حتی برای مخارج روزانه اش در مضیقه بود، و به ناچار کمک مالی افرادی چون اریه را قبول میکرد، با شاه چند سال بعد از زمین تا آسمان فرق داشت. اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران او را قلبا دوست میداشتند، زیرا تا آن زمان از او بدی ندیده و نشنیده بودند.
******* شاه نه تنها به توصیهی خیرخواهانه من ترتیب اثر نداد، بلکه پس از فوت دکتر مصدق دست از سر او بر نداشت و در نطق ها و خطابه ها و مصاحبه های خود نام او را به زبان میآورد و نسبت به او اهانت میکرد یعنی نفهمیده خاطره او را در ذهنها و دلها نگاه میداشت...او هیچ دوراندیشی نداشت و اسیر و بنده احساساتش بود و به وجوه مختلف زمینه را شخصا بیآن که بداند، برای انقلاب از هر حیث فراهم ساخت...
علیاکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ هـ. ش در تهران در محله بازارچه مهدی موش (که از نام مهدی موش گرفته شدهاست)، به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و بعد در مدرسه خرد و مدرسه سلطانی انجام داد. سپس وارد مدرسه سیاسی شد. با گذراندن امتحان جزو دانشجویانی شد که به خرج دولت ایران برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام میشدند. او در گروهی از ۲۳ نفر دانشجو به سرپرستی مسیو ریشار خان به پاریس رفت و پس از مدتی در دانشگاه روآن به تحصیل پرداخت. در همان زمان نام خانوادگی «سیاسی» را، با اشاره به دوره تحصیلش در مدرسه سیاسی تهران، برگزید. به خاطر درگیری جنگ جهانی اول ناچار به بازگشت به ایران شد و در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت. در همین دوره انجمن ایران جوان را تأسیس کرد. در ۱۳۰۶ دوباره به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی پرداخت. در سال ۱۳۰۹ موفق به دریافت درجه دکتری شد. بخاطر رسالهای که با نام(ایران در تماس با مغربزمین) نوشته بود جایزهای از آکادمی فرانسه دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و به ریاست اداره تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ منصوب شد. با روشن ملک دختر صمصامالملک ازدواج کرد. در تدوین قانون تأسیس دانشگاه تهران شرکت کرد. به ابتکار او دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی برای تربیت معلم در ایران تأسیس شد. پس از تأسیس دانشگاه تهران از اداره تعلیمات عالیه استعفا داد و به تدریس در دانشکده ادبیات پرداخت.
در سال ۱۳۲۱ در کابینه احمد قوام وزیر فرهنگ شد. تا این زمان دانشگاه تهران زیر نظر وزارت فرهنگ اداره میشد و مانند یکی از ادارههای این وزارت بود. دکتر سیاسی با پیگیری سعی در مستقل کردن دانشگاه تهران از این وزارتخانه کرد و بالاخره در ۱۵ بهمن ۱۳۲۱ استقلال دانشگاه را در مراسمی که با حضور محمدرضا شاه و ملکه فوزیه برای سالگرد تأسیس دانشگاه برپا شده بود اعلام کرد. بر اساس طرح استقلال دانشگاه انتخاب رئیس دانشگاه به عهده شورای دانشگاه تهران بود. نخستین شورای دانشگاه تهران با اکثریت آرا دکتر سیاسی را به ریاست دانشگاه تهران برگزید. پیش از ریاست او بر دانشگاه تهران این دانشگاه جزو وزارت فرهنگ بود و استقلال نداشت و از این نظر او نخستین رئیس دانشگاه تهران بهشمار میرود.
در کابینهٔ علی سهیلی دوباره وزیر فرهنگ شد ولی پس از مدتی از وزارت کناره گرفت. در کابینهٔ محمد ساعد وزیر امور خارجه بود. در کابینهٔ مرتضیقلی بیات سمت وزیر مشاور داشت. با هیئت نمایندگی ایران به سان فرانسیسکو رفت و در تدوین و تصویب منشور سازمان ملل متحد شرکت داشت. پس از تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ دکتر سیاسی در مقابل درخواست اخراج استادانی که به حزب توده وابسته بودند ایستادگی کرد. در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ سه دانشجوی دانشگاه تهران در تظاهراتی که همزمان با ورود ریچارد نیکسون به تهران رخ داد، با تیراندازی سربازان ارتش کشته شدند. دکتر سیاسی به ملاقات شاه رفت و به این رفتار اعتراض کرد.
با تصویب لایحه قرارداد کنسرسیوم دوازده نفر از استادان دانشگاه تهران به همراه عدهای دیگر از فعالان سیاسی ایران اعلامیهای را بر ضد این قرارداد و کودتای ۲۸ مرداد امضا و منتشر کردند. شاه از دکتر سیاسی خواست که این استادان را از دانشگاه اخراج کند. دکتر سیاسی در برابر این درخواست نیز مقاومت کرد.
پس از این ایستادگیها مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رئیس دانشگاه تهران بجای اینکه شورای دانشگاه رئیس را انتخاب کند سه نفر را پیشنهاد میکند و وزارت فرهنگ یکی را برمیگزیند. در جلسه شورای دانشگاه سه نفر معرفی شدند و دکتر منوچهر اقبال بجای دکتر سیاسی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد.
دکتر علیاکبر سیاسی در سال ۱۳۶۹ در سن ۹۵ سالگی درگذشت و در قبرستان نو در شهر قم به خاک سپرده شد.
علیاکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ هـ. ش در تهران در محله بازارچه مهدی موش (که از نام مهدی موش گرفته شدهاست)، به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه و بعد در مدرسه خرد و مدرسه سلطانی انجام داد. سپس وارد مدرسه سیاسی شد. با گذراندن امتحان جزو دانشجویانی شد که به خرج دولت ایران برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام میشدند. او در گروهی از ۲۳ نفر دانشجو به سرپرستی مسیو ریشار خان به پاریس رفت و پس از مدتی در دانشگاه روآن به تحصیل پرداخت. در همان زمان نام خانوادگی «سیاسی» را، با اشاره به دوره تحصیلش در مدرسه سیاسی تهران، برگزید. به خاطر درگیری جنگ جهانی اول ناچار به بازگشت به ایران شد و در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت. در همین دوره انجمن ایران جوان را تأسیس کرد. در ۱۳۰۶ دوباره به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی پرداخت. در سال ۱۳۰۹ موفق به دریافت درجه دکتری شد. بخاطر رسالهای که با نام(ایران در تماس با مغربزمین) نوشته بود جایزهای از آکادمی فرانسه دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و به ریاست اداره تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ منصوب شد. با روشن ملک دختر صمصامالملک ازدواج کرد. در تدوین قانون تأسیس دانشگاه تهران شرکت کرد. به ابتکار او دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی برای تربیت معلم در ایران تأسیس شد. پس از تأسیس دانشگاه تهران از اداره تعلیمات عالیه استعفا داد و به تدریس در دانشکده ادبیات پرداخت.
در سال ۱۳۲۱ در کابینه احمد قوام وزیر فرهنگ شد. تا این زمان دانشگاه تهران زیر نظر وزارت فرهنگ اداره میشد و مانند یکی از ادارههای این وزارت بود. دکتر سیاسی با پیگیری سعی در مستقل کردن دانشگاه تهران از این وزارتخانه کرد و بالاخره در ۱۵ بهمن ۱۳۲۱ استقلال دانشگاه را در مراسمی که با حضور محمدرضا شاه و ملکه فوزیه برای سالگرد تأسیس دانشگاه برپا شده بود اعلام کرد. بر اساس طرح استقلال دانشگاه انتخاب رئیس دانشگاه به عهده شورای دانشگاه تهران بود. نخستین شورای دانشگاه تهران با اکثریت آرا دکتر سیاسی را به ریاست دانشگاه تهران برگزید. پیش از ریاست او بر دانشگاه تهران این دانشگاه جزو وزارت فرهنگ بود و استقلال نداشت و از این نظر او نخستین رئیس دانشگاه تهران بهشمار میرود.
در کابینهٔ علی سهیلی دوباره وزیر فرهنگ شد ولی پس از مدتی از وزارت کناره گرفت. در کابینهٔ محمد ساعد وزیر امور خارجه بود. در کابینهٔ مرتضیقلی بیات سمت وزیر مشاور داشت. با هیئت نمایندگی ایران به سان فرانسیسکو رفت و در تدوین و تصویب منشور سازمان ملل متحد شرکت داشت. پس از تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ دکتر سیاسی در مقابل درخواست اخراج استادانی که به حزب توده وابسته بودند ایستادگی کرد. در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ سه دانشجوی دانشگاه تهران در تظاهراتی که همزمان با ورود ریچارد نیکسون به تهران رخ داد، با تیراندازی سربازان ارتش کشته شدند. دکتر سیاسی به ملاقات شاه رفت و به این رفتار اعتراض کرد.
با تصویب لایحه قرارداد کنسرسیوم دوازده نفر از استادان دانشگاه تهران به همراه عدهای دیگر از فعالان سیاسی ایران اعلامیهای را بر ضد این قرارداد و کودتای ۲۸ مرداد امضا و منتشر کردند. شاه از دکتر سیاسی خواست که این استادان را از دانشگاه اخراج کند. دکتر سیاسی در برابر این درخواست نیز مقاومت کرد.
پس از این ایستادگیها مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رئیس دانشگاه تهران بجای اینکه شورای دانشگاه رئیس را انتخاب کند سه نفر را پیشنهاد میکند و وزارت فرهنگ یکی را برمیگزیند. در جلسه شورای دانشگاه سه نفر معرفی شدند و دکتر منوچهر اقبال بجای دکتر سیاسی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد.
دکتر علیاکبر سیاسی در سال ۱۳۶۹ در سن ۹۵ سالگی درگذشت و در قبرستان نو در شهر قم به خاک سپرده شد.
It is a great great book about how the education system in Iran developed and how the political system tries to affect children's development. It shows how the cold-war was affecting even children's development. However, finally, everything collapse. If a country needs to develop it needs to stand on his food, you cannot buy it.