* یک ساعت ریویو نوشتم، گودریدز جان لطف کرد به طرفةالعینی پروندش، پس دوباره مینویسم. ۱. به نظرم نمره کتاب در حدود ۳.۵ بود، که ترجیح دادم به پایین روندش کنم. ۲. این کتاب رو اول با ترجمه دیگری در کتابراه خریدم، تا میانههای کتاب از روی اون ترجمه مطالعه کردم و خب به نظرم خوب ترجمه نشده بود و گاهی باید جمله فارسی رو تو ذهنم به انگلیسی برمیگردوندم تا بفهمم منظور اصلی چی بوده. تا اینکه متوجه شدم ترجمه دیگری در کتابراه موجوده که به شکل رایگان در همون کتابراه در دسترس هست! و انصافا ترجمه بسیار روانتر بود! جا داره از مترجم خانم مریم حیدریان برای کار خوبشون بسیار تشکر کنم و از ناشر و مترجم نسخه پولی هم گله برای کیفیت کارشون. ۳. دستمایه اصلی کتاب این مفهوم بود که درک ما از حقیقت، صرفا تصویری از واقع هست که در ذهن ما شکل میگیره و این تصویر می تونه مختل و دچار اعوجاج باشه؛ که این مسئله، با توجه به اینکه افکار موجود در ذهنمون منشا اعمال و عادات ما هستند، به نوبه خودش میتونه موجب بشه اعمال غلطی داشته باشیم و نتیجتا دور تشدید شوندهای (فیدبک مثبتطور) از اعمال و افکار مسمومی پدید بیاد که وضعیت ما رو در سراشیبی رو به پایین ببره. ۴.کتاب گاهی اوقات با مثالهای زیاد و تاکید زیاد حرفهاش رو بیان میکنه. هرچند این مطلب میتونه حوصله مخاطب رو قلقلک بده تا سطور رو دو تا یکی بخونه. اما من به نویسنده خوردهای از این باب نمیگیرم، چرا که گاهی کسانی که نیاز به کمک دارند، اذهانشون قفلها و موانع بسیاری داره، و خب شاید این طریقه بیان بتونه بهشون برای لمس مفهوم کمک کننده باشه. ۵.به نظرم رویکرد کتاب در بیان مشکل (مفهوم ذکر شده در ۳) مقبوله و کتاب رو در زمره کتبی قرار میده که خوندنش برای بسیاری میتونه کمک کننده باشه، اما به نظرم در بخش ارائه راهحل شاید حرفی که میزنه خیلی حرف مفیدی نباشه. بعضی وقتها دانش ما به اینکه راه درست چیه، ربط خاصی به اعمال نهایی که انجام میدیم نداره. البته شاید برای بعضیها که نیاز به تلنگر دارند، توصیه به اینکه کار درست رو انجام بده و نذار مغزت فریبت بده مفید باشه ولی خب عدهای هم هستند که قبل از اینکه بخوان برای بیرون اومدن از اون چرخه معیوب عملی بکنند، نیاز به مراقبتهای دیگه دارند. یه جورایی شاید بتونم با این تصویر منظورم رو برسونم که کسی که پاش خواب رفته، میدونه چجوری باید راه بره، اما در اون لحظه از این کار ناتوانه. اما به هر جهت شاید دونستن کار درست بتونه از این لحاظ کارگشا باشه که وقتی موعد اقدام رسید، بتونند کار درست رو بکنند. *۶*. من دانش روانشناسی یا دانشهای مرتبط دیگه برای دادن نظر حرفهای در این مقولهها رو ندارم، صرفا از روی حس و تجربه، نظر شخصیم رو اعلام میکنم
یک کتاب کاملا کلیشهای و پامنبری! بدون هیچ گونه راهکار، بدون هیچگونه بنیاد علمی و تلاش برای اقناع خواننده! صرفا از آغاز تا پایان کتاب یک عبارت را به طرق مختلف تکرار کرده: ذهنتان باعث همهی مشکلات شماست، ذهنتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند! خیلی ممنون
این کتابِ «آدام آلوارادو» با ترجمهی خوب «طوبی مردانی» کاری از نشر نوین است. این کتاب را زمانی خواندم که درگیر جنگی بزرگ با خودم بودم: اینکه من نمیتوانم یا اینکه نمیشود؟ زمانی که این کتاب را خواندم، فهمیدم که ذهنِ ما در واقع چندان تفاوتی با آن شخصیتِ همیشه ناامید کارتون گالیور یعنی «گِلام» ندارد که همیشه میدانست قرار است کارها خوب پیش نروند! آلوارادو در کتاب درخشانش به ما نشان میدهد که ذهن ما از چه تاکتیکهایی برای بهبند کشیدن خلاقیت و امیدواری و آیندهجویی ما استفاده میکند؛ تاکتیکهایی که خیلی وقتها هم بسیار ناجوانمردانهاند! در واقع با فهمیدن ساز و کار منفیگرایانهی ذهن است که میتوانیم روی امیدواری و تلاش برای ساختن آیندهای بهتر متمرکز شویم. برای این منظور، باید تلاش کنیم تا ورودیهای ذهن یعنی اطلاعات بهدست آمده از دنیای بیرون را کنترل کنیم (مثلا کمتر اخبار منفی که نمیتوانیم برای آنها کاری کنیم را بخوانیم) و بهموازات آن، تلاش کنیم تا هر روز ـ حتی شده یک دقیقه بیشتر از دیروز ـ واقعیتهای تلخ زندگی را فراموش کنیم و به دنیای خیالی روشن آینده پناه ببریم. این کتاب برخلاف آن چیزی که بهنظر میرسد از جنس کتابهای روانشناسی زرد نیست. کتابی است بسیار خواندنی که ذهن من را واقعا حسابی قلقلک داد.
این نوشته رو میتونم دو بخش اصلی قسمت کنم یک سوال مورد بحث که به نظرم عالی مهم و قابل تامل هست و دو متن کتاب که شامل نحوه ی بر خورد با سوال است که این قسمت رو خیلی معمولی دیدم.
در یک جمله بخوام نظرم رو بگم : یک حرکت خوب ولی در سطح
به نظرم نویسنده وارد عمق ماجرا نشده. برا همین فکر می کنم اگه کسی قبلا به این سوال فکر کرده بشه تو این کتاب همون چیزایی رو میبینه که احتمالا خودش هم بهش رسیده بوده و برای کسی که تا حالا در این موضوع تفکر یا مطالعه نکرده، خیلی شروع خوبی می تونه باشه.
This is a must read book especially for young teens and young adults. It is a book that tells you that you have so much potential but you are unaware of. It uplifts you and helps you to fight depression, feeling not worthy, or just being so negative about life.
It was a simpe psycology book about what is goint on in our minds. Altough, the writer is more like a protagonist in this book; telling as about his story with negative thoughts and depression, so it it not a book written by a doc after all. Just some real simple journals written by Adam Alvarado.
It all started with him describing and recounting all the bad things he was doing, or his mind was doing. He counted down almost every single bad though of negativity and deeb depretion.. reading them in the beginning of the book you tell yourself, it is me.. he jumped to the conclusion that if his mind was tricking him for bad mood and depression, so it it with our minds. Wich is a conclution I did not like. He should’ve talked about himself and let the reader fegure it out by him/herself..
How did he changed to a new version; a man who does control his mind, living outside the spell of anxiety and depression. The answer was in a picture of a murderer in a newspaper. Why the murdrer did what he did there was a beautiful flashback about the most reasons. That we ar being controled. From genetics, from familly and society. And all of all from our minds.. he started to compare between bouth himself and the murdrer.. in adition to the fat girl who kept giving examples using her struggle in life; created by her friend “the MIND”..
I liked more the way he put it.. when you start to get so lonley and yourmind overlimited you with negativity. You escape to your mind as a friend, while right now he is the worst enemie of yourself, how to make it the greatst friend.. the answer is super easy.. by ringing our contious level to the contious about every single though and bad feeling; wish is kinda Robotic. All in all the book was good.. if you want a boost of motivation and so as to refresh yourmind about how “The secret” Works; if you believe you are that personality, you will be it.. we are what we believe …
کتاب درمورد تین صحبت میکنه که چقدر ذهن شما تاثیرگذاره در به قهقرا رفتنتون و ساز و کار این مسئله رو توضیح میده. و پیشنهاداتی میده که چطور جلوی این اتفاق و بگیرین. من با ترجمه ارتباط خوبی نگرفتم، یه جوری بود. نمیتونم توضیح بدم یا توصیف کنم. کتاب خوبی بود. ولی کلن من یه مشکلی با کتابای روانشناختی دارم خیلی میان یه چیزی و توضیح اضافه میدن. یعنی توی یه پاراگرافم میشد اصل مطلب رو بیان کرد. از خوندنش راضی بودم و پیشنهادم اینه که همه بخوننش.
The entire book could be alternatively two sentences: 1. Your mind is a person in itself and has enormous power. 2. your mind and your thoughts shape your life. To the best or to the worst.
The good bit is that you can train your mind to be under control. how? positive thinking, meditation...
ذهن باید تربیت کرد تا شما اونوکنترل کنید نه اون شمارو...ذهن که مارو میبره این ور اونور ، چپ و راست ، خوب و بد ، زشت و زیبا ، مراقب افکارتون باشید،، نسخه صوتی فارس👇👇