او می گوید: “من برای رویایی زندگی می کنم که فرزندانم در آن آزاد متولد می شوند.” “آنها همان خواهند شد که دوست دارند. آنها صاحب زمینی خواهند شد که پدرشان به آنها داده است. ” با ناراحتی می گویم: “من برای تو زندگی می کنم.” ائو گونه ام را می بوسد. “پس شما باید بیشتر زندگی کنید.” دارو یک سرخ است ، عضوی از پست ترین طبقه در جامعه ی آینده که توسط رنگ ها کد گذاری شده است. او مانند دیگر سرخ پوشانش تمام روز کار می کند و معتقد است که او و مردمش سطح مریخ را برای نسل های آینده قابل زندگی می کنند. با این وجود ، او با میل و رنج کار می کند ، با این اطمینان که خون و عرق او روزی دنیایی بهتر برای فرزندانش به دنبال خواهد داشت. اما به دارو و هم نوعانش خیانت شده است. به زودی او متوجه می شود که بشریت نسل ها پیش به سطح زمین رسیده است. شهرهای وسیع و مناطق وحشی سرسبز در سراسر کره زمین گسترش یافته است. دارو – و قرمزهایی مانند او – برده های طبقه ی در حال انحطاطی بیش نیستند. دارو با الهام از اشتیاق برای عدالت و رانده شدن از خاطرات عشق از دست رفته ، همه چیز را فدا می کند تا به موسسه افسانه ای نفوذ کند ، جایی برای اثرگذاری افراد گولدن ، جایی که نسل بعدی اربابان بشریت برای قدرت تلاش می کنند. او مجبور می شود برای زندگی و آینده ی تمدن خود با بهترین و وحشیانه ترین افراد طبقه ی حاکم جامعه رقابت کند. در آنجا ، او برای سرنگونی دشمنان به هیچ وجه متوقف نمی شود. حتی اگر به این معنی باشد که او باید یکی از آنها شود تا این کار را انجام دهد.
Hello. I'm Pierce Brown, the author of the Red Rising Saga, a NYT #1 bestseller. I figured I'd write you myself than have corporate copy pasted below my totally natural author photo.
In my books you'll find stories of men and women finding their inner strength when all seems lost. You'll also find me exploring themes of love, violence, hope, and power--what it means, why people seek it, and how they hold onto it.
من گذاشتم بعد از خوندن جلد سوم برای جلد دوم ریویو بنویسم چون واقعا اینقدری که همه پیازداغش رو زیاد کردن خوشم نیومد و امیدوار بودم زود قضاوت کرده باشم جلد یک رو بیشتر دوست داشتم جلد یک حقیقتا قیام سرخ بود! وحشی و حمام خون! استراتژی و کشتار و غریزه و خب من خوشم نیومد که یکهو همهچی انقد توضیحی و خوابالوکننده بشه... من صحنههای گفتوگو و افکار رو که پیرس براون مینویسه دوست داشتم ولی واقعا نمیتونستم جنگها رو درک کنم و بفهمم فلانی رفت کجا بهمانی چه کار کرد و بیساری و سمساری هرکدوم الان چه نقشی داشتن و... ولی خب بیانصافیه اگه نگم لذت نبردم. شخصیتها رو خیلی دوست دارم مخصوصا سورو و روک. دارو گاهی شعاری میشه و سلیقهاش در انتخاب دوست دختر مثه چی افتضاحه! اما پایان داستان... اصلا برگهایم و خب خلاصه همین... نمرهای که به جلد اول دادم هم همینه البته، چون نتونستم توی گودریدز چهار و نیم پیدا کنم. پیش به سوی ریویوی جلد سه!
لعنت بهت پیرس براون. فوق العاده و بی نظیر توصیف کردن این کتاب خیلی براش کمه. واقعا عالی بود. هیچی کم نداشت این کتاب. و نویسنده تسلط عمیقی روی همه چیز دنیاش داره. از شخصیت هایی که ساخته و پرداخته تا مکان ها و سیاست ها و فرهنگ. و همه چیز منطقی و درست پیش میره. لعنت بهت لعنت لعنت. این همه لعنت به خاظر پایان بی نظیر کتابه. و پیرس واقعا نویسنده ی شجاعیست که از هیچ چیز نمی ترسه. دوستان حتما این مجموعه رو بخونید.
You might wonder why after not exactly enjoying Red Rising I decided to read Golden Son. I have certainly come across authors whose first books are a little rough around the edges and who improve in their later work even within the same trilogy. While Red Rising certainly was rougher than most, it did have its good points, and I was hoping that Brown could expand upon these while smoothing out some of his more knotty aspects.
Darrow faces failure in Golden Son. Not just any failure, but utter and complete failure and being humiliated into the bargain, since Darrow's constant unstoppable successes (and his first person account of these successes and why he himself is so awesome, honestly the first book darrow was frustrating and I'm glad he is having a good development) did not endear him to me.
And that makes a great characterization because since I'm into MBTI I could totally guess what darrows mbti is and being entj as well myself, I can see how this failure will effect him. Thus I was quite gratified at the book's opening that we seemed to be heading for a much different, far more political conflict, with Darrow's apprenticeship to house Augustus in jeopardy, and the threat of death should he lose it as house Bellona is out for his blood.
And, while we’re speaking of fucking awesome things, let’s talk about female characters for a second. I love every single one of the female characters in Golden Son – from the coldly calculating Sovereign Octavia au Lune and the withered matriarch of the Bellona, to the defiantly slick Victra, and the brilliant and impassioned Mustang. Oh, Mustang. How much do I love you?
Every single female character in this novel is given their own agency as individuals, and every single female character survives outside of the paradigm of being saved by Darrow (or some other male figure). Mustang, moreso than any other character, as she refuses to be categorized by Darrow’s incessant hero complex, or viewed as a whore by her family’s advisors, or a pawn to be cast off by her father. Like the many other characters in this text, the females are complex, flawed, fully-realized creatures – and I appreciate that development in the series very much.
By the end of this book, so many pieces are in motion that it’s hard to see the overall picture or planned end game. The setup impressed me, the execution enthralled me, but it was the character of, and loyalty to, Darrow the Reaper, that has won me over to this author for life. A stunning and captivating sequel that was, in every respect, better than its absolutely brilliant predecessor. Everyone should be reading this series. Everyone. And did I mention they’re making a movie? Oh yeah.😉
در تاریخ ۲۶ شهریور سال ۱۳۹۸ کتاب را به اتمام رساندم و امتیازم ۴.۵ است. اگر پیرس براون چند اشتباه را انجام نمیداد بدون شک پسر زرین یک شاهکار میشد اما به دلیل بیتجربگیهای نویسنده صرفاً یک کتاب عالی است. مفاهیمی انتقالی کتاب، هیجان، احساس، شخصیتپردازی و پلات توئیستوار پسر زرین را به تجربهای بینظیر برای خواندن تبدیل کرده است که آن را به هر کسی توصیه میکنم. اما مشکلات کتاب چیست؟ نویسنده برای ایجاد هیجان دست به هر کاری زده است حتی فریب دادن و توهین به شعور خواننده! مجموعهی قیام سرخ به زبان اول شخص نوشته شده است و تمامی افعال مضارع هستند به طوریکه این احساس ایجاد میشود ما به همراه شخصیت همه چیز را همزمان تجربه میکنیم و در داستان جلو میآوریم اما پیرس براون قانونی را که خود ایجاد کرده زیرسوال میبرد. همچنین عملکرد عروسک خیمهشب بازی بعضی شخصیتها کاملا دست و دخالت نویسنده را در داستان نشان میدهد. خطر اسپویل: . شروع پسر زرین دو سال پس از وقایع قیام سرخ است. در طی این مدت دارو به همراه آرکوس تمرین دیده است و در استفاده از تیغ مهارت فوقالعاده پیدا کرده است اما به طرز عجیبی تمام احساسات و تفکرات دارو که در زبان اول شخص بیان میشود و باید صادقانه باشد (چون اول شخص مضارع است!!) این حقیقت را پنهان میکند تا در زمان مبارزه با کسیوس آن را به صورت خواننده بکوبد و او را به وجد بیاورد! فکرش را بکنید انگار دارو میداند ما خوانندهها داریم افکار و داستان او را دنبال میکنیم پس احساس و تفکرات خود را پنهان میکند تا در نبرد تن به تن با کسیوس با فاش کردن حقیقت ما را به هیجان آورد! توهینی غیر مستقیم به شعور خواننده. علاوه بر این طرز عملکرد بعضی شخصیتها مثل فیچنر با شخصیتپردازیشان جور درنمیاید و عملشان جوری جلو رفته تا پلات داستان کش بیاید و لحظات هیجانوار ایجاد شود. در مجموع به دلیل مفاهیم عمقی و درونمایهی کتاب و داستان حماسی آن، مجموعه را به هر خوانندهای توصیه میکنم. حتماً بخوانید.
خب بهطرز مسخرهای من یادم رفته بود اینو بزنم که تمومش کردم و براش ریویو بنویسم. :)))
و الان چیز زیادی یادم نمیاد. دو ماه گذشته و فقط میدونم از جلد اول برام جذابتر شده بود اما خیلی هم ریتمش افت میکرد. از یک طرف اطلاعات نویسنده اینقدر زیاده که میخوای کتاب رو رها کنی و به خودش ایمیلی چیزی بزنی که پسرجان بسه دیگه! جمعش کن داداچ! از یک طرف خیلی بهتر از جلد اول با نظام حاکم توی این دنیا آشنا میشیم و گروهها و دستهبندیها و سیاستهای کلیشون. شخصیتپردازی هم بهتر شده بود و یادمه توی جلد اول بعضی دیالوگها توی ذوق میزدن ولی اینجا حداقل تا جایی که یادمه دیالوگی اذیت نکرد. باید جلد سه رو بخونم و خیلی فاصله انداختم چون یهو کلی کتاب امانت گرفتم و خریدم :/
این کتاب فوران هر آنچه هست که سازنده ژانرش است. در این کتاب براون صرفاً نمیخواهد کلیشه شکنی کند بلکه میخواد اونچه که زیرساز کتابش هست، کلیشه پذیری با آغوش باز باشه. و چه کتابی که نوشته نمیشه. این کتاب خطابه براون است به هر کسی که میگوید تهِ ژانر فانتزی دراومده. درواقع میاد و تک تک عناصر سازنده این ژانر رو به نقاط قوتی بدل میکند که با خودت میگی من با این ها شدیداٌ آشنام ولی دارم شدیداٌ هم لذت میبرم.
دو گان اول در مورد یک پسر از نژاد پایین که میخواد قیام کنه و البته که در این راه دختری رو هم از دست میده. با یک سری راهنما و دشمن درگیره. درون خودش هم از بحران هویت رنج میبره و از دروغ هایی هم که میگه بدش میاد. کافی ست کتاب خونده شه که ببینید این عناصر آشنا چه قدر لذت بخش میشند. براون تک تک کلیشه ها رو آروم می پردازه و بیشتر توانش رو رویِ شخصیت هایِ فوق العاده کتابش میزاره.
This is crazyyyyyy. JESUS CHRIST:| I WANT TO DIE:|||| جلد دوم مجموعه قیام سرخ به طرز خیلی عجیبی به دل آدم میشینه پیشرفت شخصیت پردازی فوقالعادهس کاملا احساسات و افکار شخصیتها رو میشه درک کرد ولی چیزی که به دل من نشست بخش دوم و قسمت نبردشه چرا؟ چون که به شکل کاملی چیزی رو روایت میکنه که من عاشقشم: جنگ تروا. اما یه تفاوت اساسی داره. این دفعه ترواییها(از لفظ تروجان و آخایی خوشم نمیاد کلا) به سمت یونانیهای طمعکار حمله میکنن. توی کتاب فصلی هست به اسم آشیل. اما تجسم کاملی از هکتور تروایی توش جریان داره. و فصل آخر... وای وای وای چی بود این؟ تو چه کردی با دل من پیرس... بچهها گفتن و اخطار دادن که پایانش فجیعه، کوبندهس، نابود میکنه خواننده رو ولی من بی توجه یه راست رفتم توی دلش با تصور اینکه خب حالا فوقش که چی یه حقیقتیه مشخص میشه و...
قیام توی قلب بنده یک عدد جای رفیع و کامل دارد. باشد تا رستگار شویم. پر اسپرا اد استارا
این کتاب نسبت به جلد یکش ��ه پیشرفت حسابی محسوب میشد. اساسی ترین چیزی که جذابش کرده بود، تزریق پی در پی هیجان به آدم بود. تعلیق های خیلی خوب، فراز و فرود های به موقع و عدم حضور کش اومدن های بیخودی، باعث میشد آدم نخواد کتاب رو زمین باره. ولی خب بی ایرادم نبود. ترجمه ش دلنشین نبود. یعنی یه جوریایی شبیه رانندگی روی یه جاده می موند که آسفالتش یه جاهایی خراب و داغون شده. یه جاهایی همه چی خوب بود ولی یه جاهایی هم اصلا... البته یه جاهاییش برمیگرده به نثر اصلی شاید. مثلا توصیفات صحنه های جنگ و پردازش مکان ها بازم نچسب بود. شادی از جلد اول بهتر شده بود ولی من نتونستم ارتباط تصویری مناسبی برقرار کنم با داستان. و مشکل دیگه ای که با داستان داشتم حضور بی شمار سلاح، وسیله ی نقلیه و دستگاه الکترونیکیه که توصیف زیادی راجع بهشون نمی دونیم ولی تو هر صفحه ازشون استفاده میشه و این عدم شناخت از اونا ، بعد از گذراندن فاز گیجی، آدمو بی حصوله و عصبی میکنه، یه جور که یه جاهایی دلت میخط چند خط یه بار بخونی البته اونقد وسایل ناآشنا تو این کتاب علاوه بر مبتکرانه و خفن بودن، فراوانند که اگه نویسندهه رابه را توصیفشون میکرد هم خیلی حوصله سربر می شد. ولی نویسنده ی باهوشیه ها! با اینکه یه جاهایی داستان تم آشنایی میگیره و آدم رو یاد سری های دیگه می اندازه اما خوب میتونه خودشو از کلیشه جدا کنه. این جلد کمتر از جلد قبل دچار شعار زدگیه و دز وحشی گریش هم افزایش یافته . خلاصه که خوندنش کیف داد ولی دلم نمی خواد هیچ وقت توی این داستان زندگی کنم. عمراً و ابداً نمره ی واقعی: 4/5
این جلد نسبت به جلد قبل رشد خیلی زیادی داشت.هم قلم نویسنده پیشرفت کرده بود و هم شخصیت ها و جهان کتاب گسترش داشتند. اما برخلاف اکثر کسایی که این مجموعه رو خوندن من جلد یک رو از جلد دو خیلی بیشتر دوست داشتم .
اینا مشکلاتیه که این جلد از نظر من داشت و باعث شد مثل جلد اول به دلم نشینه ۱-یک شخصیت اصلی برای این مجموعه واقعا کمه.ازونجایی که رنگ ها و طبقه اجتماعی توی کتاب خیلی اهمیت داره حداقل باید داستان از دید دو یا سه رنگ دیگه هم گفته بشه که عمق شخصیت ها بیشتر شه ۲-جهان این جلد نسبت به جلد اول گسترش داشت اما جهان سازی خوبی نداشت.برا مثال وقتی توی سیاره مریخ بودن با ماه یا با زحل هیچی تفاوتی نمیکرد. نه فرهنگ،نه تجهیزات، نه نوع صحبت ، نه مسائل فیزیکی و ... هیچی، فقط اسم عوض میشد که به نظرم ضعف بزرگی بود .منظورم هم این نیست که باید خیلی دقیق و جزئی این چیزارو مشخص میکرد چون اصلا هدف نویسنده از کتاب اینا نیست،ولی انقدر بی هویت بودن هم اذیتکننده بود برام. ۳-یکم همه چی...بچگانه رفت جلو؟یعنی اتفاقاتی که توی این جلد افتاد اگر داخل یک کشور اتفاق میفتاد به نظرم چیز اوکی ای بود اما برای کل منظومه شمسی به نظرم خیلی نقشه ها و عملیات های زیادی ساده ای به حساب میومد.
با همه اینا بازم به نظرم پنج ستاره حقشه(در مقایسه با کتاب های دیگهای که خوندم)اما خب خیلی جا برای بهتر شدن داشت.
جلد دوم مجموعه خیلی عالی بود قشنگ یه سر و گردن از جلد اول سرتر بود تعامل بین شخصیت ها و روابطشون خیلی پیشرفت کرده و جذاب تر شده نبرد ها هایجان انگیز تر و دنیای داستانی خیلی وسیع تر و جدی تر شده و نویسنده خیلی خوب داستان رو مدیریت کرده و ضربه آخر کتاب نابود کننده بود. از اونجایی که قبل از تموم کردن کتاب با دو نفر که از قبل خونده بودنش صحبت کرده بودم، میدونستم یه غافلگیری بزرگ داره اما خیلی از اون حد فراتر رفت و مسیر داستان به شدت عوض شد و خیلی فراتر از انتظاراتم بود و واقعا منو شوکه کرد. ترجمه ی این جلد هم مثل جلد قبل عالیه
واو اول میخواستم بهش نمرۀ 3 رو بدم، اما پایانش من رو راضی کرد تا ستارۀ بیشتری بش بدم. میشه گفت کتاب در 150 صفحۀ آخر، به شدت نفسگیر میشه و همواره چیزی برای غافلگیر شدن شما داره. ضرباهنگ کتاب در اول، خیلی جذابه و داستان کنجکاوی شما رو برمیانگیزه اما در اواسط، کمی خسته کننده میشه و داستان پر میشه از صحبتهای نظامی و حرف زدن از شخصیتهایی که واقعا اسامی عجیبی دارند. مسلما کتاب میتونست نمرۀ پنج ستاره رو بگیره اگر در اواسط این چنین کسالت بار نبود.
هرچقدر که تلاش کردم آروم بخونم تا زود تموم نشه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم واقعا داستانی زیبا و عالی داشت که مخاطب رو برای خوندنش ترغیب میکرد آخرای داستان شکل کاملی از حماسه رو تداعی میکرد ارزش ۱۰ ۱۱ ماه انتظار رو داشت
آخ آخ! چه پایانی! حماسیتر و احساسیتر از جلد قبل پیش رفت و خیلی عالی بود. متعجبم که این دارو چطور اینقدر سادهلوحه. بیشتر از اون، واکنش ماستنگ بعد از فهمیدن حقیقت خیلی غیرمنتظره بود. اما هر چیزی که غیرمنتظره میدونستم نسبت به اون پایان به نظر چیزی نبود. لعنت بهت روک.
ترجمه بسیار خوب و روونه. هرچند میشه نقدهایی بهش کرد و ایراداتی وارده خصوصا در برگردان واژهها ولی نمره خوبی میگیره. هرچند توصیه میکنم زبان اصلی بخونید.
نسبت به کتاب اول ، این کتاب خیلی پخته تر بود، همه چیزش ، حتی درد داستان هم بیشتر شد. کتابش سرشار از رنج ، غم ، امید و عشق هست . با صحنه های جنگیش نمیشه زیاد ارتباط گرفت و تصورشون سخته ولی داستانش به شدت گیرا و خوب نوشته شده گاهی سردرگم میشی که باید طرف کدوم فرقه باشی ولی هیچکدوم رو نمیتونی انتخاب کنی چون تو یک زرین یا سرخ نیستی! صفحه ی اخر همراه با دارو امید های خودت هم از بین میره و به این فکر میکنی که مهم نیست چقدر تو هم خواسته باشی تغییر ایجاد کنی و جامعه ی بهتری تشکیل بدی ، یک گرگ همیشه یک گرگ میمونه و تو نمیتونی تغییری توش ایجاد کنی. 9.5/10 🌟
کتاب:#قیام_سرخ نویسنده: پیرس براون مترجم: مهنام عبادی تعداد صفحات: ۳۳۴ صفحه وزیری ⚠️ قسمتهای داخل() نظر شخصی خودمه. خلاصه داستان: کتاب روایت زندگی دارو از قشر سرخه که بر حسب اتفاقی درون مسیر یک انقلاب میوفته...( به هیچوجه بیشتر نخونید حیف اسپویل بشید خصوصا صفحه پنجاه کتاب رو)
دنیایی که توسط براون خلق شده، بیرحم، بی عدالت و ترسناکه. طبقه بندی افراد جامعه با رنگها مشخص شده؛ از زرین ها( اقازاده ها و بالا رده ها) که بالا ترین رده جامعه هستند تا سرخ ها( قشر کارگرو بی توانه جامعه) که پایین ترینشون. از سرخ ها برای بقای خودشون با وعده های پوچ و توخالی استفاده میکنن و هرگونه مخالفتی رو با اشد مجازات، محاکمه میکنند. براون در فصول اولیه کتاب به خوبی این موارد رو به خواننده نشون میده ( مثل نحوه اعدام کردن که چو�� داخل مریخ هستند عزیزان اون فرد مجبورن پاهاش رو بکشن تا اعدامی زودتر بمیره 😐) در ابتدا با دنیای سرخ ها و در ادامه با جهان پیشرفته زرین ها رو به رو میشیم و به خوبی از پس نشون دادن این تفاوت ها در مریخ شده. کتاب با سخنرانی یک زرین اغاز میشه و در ذهن مخاطب ایجاد سوال میکنه که چرا کاراکتر اصلی ( دارو) از اون ها متنفره و در فصول ابتدایی با داد شک به مخاطب بخوبی جوابش رو میده. کتاب قیام سرخ با روایت اول شخص از زبان سرخی ( دارو) که کارش رو به خوبی انجام میده شروع و با تبدیل شدنش به فردی انقلابی به پایان میرسه. براون طوری کتاب رو نوشته که خواننده با خودش بگه دیگه تمامه، همه چیز نابود شده، اما از همین ها هم استفاده میکنه برای شخصیت پردازی دارو( یعنی هم هیجان داستان رو حفظ میکنه هم ضعف کاراکترش رو نشون میده ) به این صورت ما داروی ضعیفی رومیبینم و ترس هاش رو میشناسیم. ما پله پله شاهد تبدیل شدنش به فردی فوی و انقلابی هستیم اما این مسیر قراره دردناک باشه و ما هم قراره همراهش باشیم.( بدترین قسمت بعد از اتفاق صفحه پنجاه اونجایی بود که توی اتاق باید برن تا برای مسابقه اماده بشن 🚶) و حالا ما باید وارد یک بازی بشیم برای به قدرت رسیدن. ( همه اینا رو دیگه میذارم توی نظر شخصی. تمام زمانی که من داشتم این کتاب رو میخوندم یاد بازی گرسنگی میوفتادم. اینجا طبقه های رنگی واونجا منطقه بود ، اینجا کاراکتر پخته میشد و ناخواسته توی مسیر انقلاب میوفتاد و اونجام همین بود. مسابقه برای زندگی رو هردو کتاب داشتند.) از اونجایی که جلد دوم نمیشه براش خلاصه گذاشت گفتم یکیشون کنم پس بریم برای جلد دوم. دنیای گسترده تری داشت جلد دوم تقریبا کل منظومهی شمسی. اما هیچ تفاوتی در عملکرد سیاره ها نبود یعنی همون جور که مریخی ها بودن توی بقیه سیاره ها هم بودن ( مثلا کشور خودمون شهر تا شهرش عقاید و فرهنگها فرق میکنه ولی اینجا اینو نشون نداده بود) پلات داستان بیشتر شده بود و تقریبا از همون فصل دوم مخاطب رو در گیر میگه. همچنان قراره شخصیت دارو رو در مواجه با موارد مختلف ببینیم و بفهمیم ( نکته جالبش برای من این بود که نیامد یه شخصیت بسازه که میزنه دهن همه رو دیگه سرویس میکنه، اشاره به جایی دارم که بردار کسیوس میان پیشش) خب کل کتاب ( هردوجلد) اشارات سیاسی زیاد داشت اما جلد دوم اینکه قدرت ها ثابت نیستن و اگر روزی بالایی ممکنه همون لحظه سقوط کنی رو به خوبی نشان داد. روند جلد دوم هم از اول سریع تر بود. از اونجایی که کتاب قیام سرخ اولین کار نویسنده بود، داخل پسر زرین میشه پیشرفت قلمش رو به خوبی حس کرد و دید. ( و همچنان این جلد هم توی بازخوانیش تماما وایب بازی گرسنگی میداد.) و در اخر پایان جلد دوم سوپرایز جالبی داشت اگر خواستید بخونید جلد سوم رو کنارتون داشته باشید. و امیدوارم از این کتاب علمی تخیلی، پادارمان شهری و اپرا فضایی لذت ببرید. ممکنه غلط املایی داشته باشه معذرت 🙃.
امتیاز من ۳.۵ امروز جلد دوم قیام رو تموم کردم، خیلی از دوستان گفته بودن جلد اول صرفا شروعه و از جلد دوم جدی میشه داستان و .... خب همین ابتدا باید بگم جلد دوم هم نسبت به هایپی که برای این اثر وجود داره خیلی ضعیفه، شاید در کل داستان خوب و لذت بخشی داشته باشه ولی فقط وقتی میتونین ازش لذت ببرین که با انتظارات منطقی برین سمتش
پردازش کاراکترها خیلی ضعیفه، برخلاف چیزی که نویسنده میخواد تلقین کنه شخصیتها اکثر مواقع تحت کنترل احساساتشون تصمیم میگیرن بجای استفاده از منطق. بارها پیش اومده که از هوش و ذکاوت و خرد یه نفر تعریف کرده ولی در نهایت احساساتش بر اون چیره شده و تصمیمات ابلهانه گرفته.
براون با وجود تمام تلاشی که برای حماسی کردن داستان میکنه بشدت ناموفقه، دلیل اصلیش هم سبک روایت داستانه. علاوهبر اینکه آقای براون علاقهای به توصیفات زیاد و با جزئیات نداره، دقیقا جایی که انتظار داریم توصیفات قوی از اتفاقات در حال جریان ببینیم به یک باره دارو در تفکرات خودش غرق میشه و شروع میکنه فکر کردن درباره شکها و نگرانیهاش و تاسف خوردن برای مرگ دوستانش و با این حرکت کلا حس حماسی رو از بین میبره.
نویسنده هروقت میخواد یه شوک به داستان بده شروع میکنه به کشتن افراد گاها این حرکت رو غیرمنطقی و بدون پردازش مناسب انجام میده و صرفا باعث میشه خواننده به هوش شخصیتهای کتاب شک کنه!
در نهایت تمام این نقاط ضعف با باگهای داستانی مثل استراتژیهای جنگی غیرمنطقی و حضور افراد در جایی که هیچ توجیهی براش وجود نداره تکمیل میشه
امیدوارم قلم نویسنده در جلد بعد رشد کرده باشه و حداقل پایانبندی مناسبی ارائه بده
کتاب از یه بتل رویال هانگر گیمی توی جلد اول، به یک داستان فوقالعاده پرکشش و درگیر کننده شخصی پر از پیچش های غافلگیر کننده تبدیل شد. شخصیت ها خیلی پراهمیت تر شدن و هرکدوم کنش و نقشی بسزا توی داستان دارن. هرچند هنوز هم مرگ ها اون تاثیری رو که باید روی خواننده نمیزارن اما با این حال نسبت به جلد اول شخصیت پردازی خیلی بهتری رو داریم. خصوصا برای خود دارو. نقطه قوت داستان هم برای من واگویه های ذهنی خود دارو هست. شک و تردید هایی که به خودش پیدا میکنه خیلی خوب بیان میشن. در حساس ترین صحنه ها چیزهایی که توی ذهنش میگذره خیلی به درک خواننده ازش کمک میکنن. کاملا رشد شخصیت دارو دیده میشه و از اون نوجوون ۱۶ ساله که کاملا سردرگم بود به شخصی تبدیل شده که هدفش مشخصه و براساس کدهای اخلاقی خاصی عمل میکنه. توصیفات کاملا حماسی ند. نبردها چه تن به تن ها چه جنگ های بزرگ، بجای تمرکز روی اکشن اضافه و بی مورد، روی احساسات و کنش ها و واکنش ها متمرکز میشه و بسیار تاثیرگذارتر میشن. پایان بندی کتاب هم که کاملا یهویی سرمیرسه، فک هم خواننده ای رو میندازه و برای چند دقه توی شوک میبره. بیصبرانه مشتاق خواندن جلد سوم هستم.
در جلد دوم ما ادامه قیام دارو و اقداماتی که برای نابودی و نفوذ بین زرین ها انجام میده رو میخونیم هر ویژگی خوبی که در جلد اول بود توی جلد دوم چندین برابر بهتر بود پختگی و پیشرفت داستان رو میشد به خوبی حس کرد جلد دوم سراسر از هیجان و شوک و ترس و غم و خوشحالی بود در طول داستان غافلگیری های بسیاری وجود داشت که آدم رو کاملا به سمت کتاب جذب میکرد اوایل کتاب شاید یک مقدار گیج بشین چون توی جلد دوم ما ابتداش یک پرش زمانی داریم یعنی دو سال از اتفاقات جلد یک گذشته پس اگر یکم گیج شدین نگران نباشین کتابو ادامه بدین تمامی ابهامات برطرف میشن شخصیت پردازی ها و روابط شخصیت ها تو جلد دوم خیلی بهتر شده بود رفاقت شخصیت ها باهم واقعا دوست داشتنی بودن و وسط اونهمه کشت و کشتار جنگ حس خوبی رو به آدم منتقل میکردن و اما شوک پایان کتاب.... پایان کتاب یک شوک بسیار بزرگ بهم وارد کرد و در عین بد بودن خیلی خیلی خوب بود😂 در کل مجموعه قیام جزو مجموعه های مورد علاقم شد و به شدت دوستش دارم و خیلی برای خوندن جلد های بعدی مشتاقم ترجمه کتاب هم خیلی عالیه و به شدت از ترجمه راضی هستم حتما حتما بهتون توصیه میکنم این مجموعه رو بخونین
جلد یک رو بیشتر از جلد دو دوست داشتم ولی خب این جلد هم خوب بود.اوایل کتاب یکم برام خسته کننده بود ولی بعد جذاب تر شد و پلات توییست خیلی خوبی داشت.به نظرم این کتاب دیالوگ های عالی ای داره.مفاهیم جالبی هم داشت مثلا اینکه مرز دوستی و دشمنی چقدر باریکه و یا اینکه با یه اتفاق کوچیک همه چیز ممکنه از هم بپاشه.مثل جلد اول رومنس کمی داره. پیشنهاد میکنم حتما این مجموعه رو بخونین. امتیاز من:۴/۵از ۵