Mahmoud Dowlatabadi is an Iranian writer and actor, known for his promotion of social and artistic freedom in contemporary Iran and his realist depictions of rural life, drawn from personal experience.
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶ دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا به همت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲ برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰ Award for International Literature at the House of Cultures in Berlin 2009 Nominated Asian Literary Award for the novel Collon Collin 2011 Nominated for Man Booker International prize 2011 برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲ English translation of Colonel's novel, translated by Tom Petrodill, nominee for the best translation book in America 2013 Winner of the Literary Prize Ian Millski Switzerland 2013 Knight of the Art and Literature of France 2014
وضعیت هایی که میتوانند برای همه ما اتفاق رخ دهند. وضعیتی که از یک سوتفاهم یا اشتباه ساده آغاز میشود و میتواند به بحران منجر شود. بحرانی که دلیلش ما هستیم. زن ستیزی ما، نفهمیدن های ما. واژگونی معانی ترس و شجاعت در برابر منبع قدرت و ...
اما داستان یک روی دیگر هم دارد. اینکه سیستم بیمار چطور میتواند مرا به چنین راهی بکشاند. میتواند مسیری بسازد که بدترین و تباه ترین جنبه های من مجال ظهور پیدا کنند و کاری هم انگار از دستم برنیاید
دو داستان به نامهای «هجرت سلیمان» و «مرد»را در این کتاب میخانیم.هر دو داستان در رابطه با ناسازگاری زن و شوهر و سرنوشت مبهم فرزندان حاصل از چنین زندگی هایی می باشد.
داستان مرد روستایی به نام سلیمان که همسرش، معصومه، برای نگهداری از کودک اربابشان به شهر رفته است. زمزمه به شهر رفتن زن سلیمان دهن به دهن میگردد و پشت سرشان حرف و حدیث میپیچد. بین سلیمان و معصومه دعواهای متعدد شکل میگیرد و.... تفکر عامه و شیوهی فکری و زندگی روستایی به خوبی بر داستان حاکم است و داستان را پیش میبرد. رابطه علت و معلول پابرجا و پیرنگی منسجم را داراست. خط زمانی مستقیم است و جریان سیال ذهن دیده نمیشود. مثل همیشه توصیفات دولت ابادی بسیار دقیق و زیباست. و در نهایت پایان بندی مشخص دارد که با تمام این ویژگیها میتوان این داستان را یک داستان رئالیستی دانست.
همزمان شدن خواندن این کتاب و روز جهانی منع خشونت علیه زنان، برای خودم جالب بود! توصیفات آقای دولتآبادی از زندگی روزمرهی روستاییان، منحصربفرده! بهقول ایشان، «گفتی» قصه را دوباره زندگی میکنی.
کتاب کوتاهیست. خواندنش شاید دو ساعت هم نبرد. توصیفات نغزی دارد، و ادبیات دولت آبادی داستان را جذابتر کرده است. نگاهی که نویسنده دارد دیدنیست، نگاهی که به مسئله و داستانی که حول مسئله بوجود آمده