Shel Silverstein was the author-artist of many beloved books of prose and poetry. He was a cartoonist, playwright, poet, performer, recording artist, and Grammy-winning, Oscar-nominated songwriter.
Shel Silverstein will perhaps always be best loved for his extraordinary books. Shel’s books are now published in more than 47 different languages. The last book that was published before his death in 1999 was Falling Up
دوستانِ گرانقدر، به انتخاب، جملاتی از این دفترِ شعر را برایتان در زیر مینویسم --------------------------------------- میتونی سیگار رو ترک کنی، اما آخر میمیری دور مواد را خط بکشی، اما آخر میمیری خود را از خوردنِ غذاهای چرب و سرخ کردنی منع کنی و در سلامتِ کامل باشی، اما باز میمیری میگساری هم نکنی، باز میمیری دورِ کارهای خلاف خط بکشی، باز میمیری از نوشیدنِ قهوه صرف نظر کنی و کیفور نشی، باز میمیری، آخرش میمیری داروهایِ نیروبخش هم که بخوری، بالاخره میمیری میتونی خودت رو منجمد کنی و در زمان معلق بمونی، اما همین که یخت رو باز کنن، بالاخره میمیری در نهایت، خواه ناخواه میمیری پس بهتره حالا که زنده هستی، از زندگی لذت ببری، قبل از اینکه غزل خداحافظی رو بخونی چون بالاخره در آخرِ کار میمیری ******************************* در زندگی ام، در این دنیا تنها پاهایِ کثیفی دارم از میانِ تمامی آنچه میتوانستم به دست آورم تنها پاهایِ کثیفی دارم شما افکارِ لطیف و مطبوعی دارید اما من غریبه ای هستم با پاهایِ کثیف پاهای کثیفی دارم که دیگر خیلی دیر شده است که آنها را تمیز کنم پاهایِ بزرگ و کثیفی دارم که همچنان بزرگ میشوند پاهای کثیفی دارم آنها هستند که مرا راه میبرند اگر زمین قلبی داشت، میتوانستم احساس کنم ضربانش را با کفِ پاهایِ کثیفم --------------------------------------- امیدوارم این انتخابها را پسندیده باشید «پیروز باشید و ایرانی»
در ﺧﺎﻧﻪ ای ﺳﺮد ، ﺑﺎﻻی ﺧﻴﺎﺑﺎن سالیوان آﺧﺮﻳﻦ کسی ﮐﻪ ﺷﻠﻮار ﻓﺎق ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯽ پوشید ، در ﺷﺮف ، ﻣﺮدن ﺑﻮد ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ داﺷﺖ و ﺑﻪ همین دﻟﻴﻞ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ بدهد ﮐﻪ او ﮔﺮﻳﻪ ﻣﯽ ﮐﺮد ﻳﺎ ﻧﻪ همه ﻣﻌﺘﺎد ها و همه ﻋﻼف ها وهمینطور همه ی کافه دار ها دور ﺗﺨﺘﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮدﻧﺪ وﺻﻴﺖ ﮐﺮد ﺗﺎ ﺗﮑﻠﻴﻒ اﻣﻮاﻟﺶ روﺷﻦ ﺷﻮد :اﺧﺮﻳﻦ ﮐﻠﻤﻪ ها را ﺑﻪ زﺑﺎن آورد ﮐﻔﺸﻬﺎی راﺣﺘﻴﻢ را ﺑﺮای ﻣﺎدرم ﺑﻔﺮﺳﺘﻴﺪ ﺑﻠﻮزم را ﺑﻪ ﺟﺎﻟﺒﺎﺳﯽ ام آوﻳﺰان ﮐﻨﻴﺪ ﮔﻴﺘﺎرم را در ﻣﻴﺪان واﺷﻨﮕﺘﻦ ﺑﺴﻮزاﻧﻴﺪ ﺑﺮای اﻳﻨﮑﻪ هیچگاه یاد ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ آن را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻨﻮازم ﺧﺎﻧﻪ ام را ﺑﻪ ﻳﮏ آدم ﻣﺴﺘﻤﻨﺪ ﺑﺪهید و ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﮐﻪ اﺟﺎرﻩ آن ﺗﻤﺎم و ﮐﻤﺎل ﭘﺮداﺧﺖ ﺷﺪﻩ. ﭘﻮﻟﻬﺎ و ﻣﻮادم را ﺧﻮدﺗﺎن ﺑﺮ دارﻳد وﻟﯽ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ ،ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ اﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ،دوﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﮔﻴﺘﺎرم را در ﻣﻴﺪان واﺷﻨﮕﺘﻦ ﺑﺴﻮزاﻧﻴﺪ وﻟﯽ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ ﮔﻔﺖ؛ﺟﻮﺟﻪ ﺧﺮوﺳﻬﺎﻳﻢ را ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺪهید ﮐﻪ اﻧﻬﺎ را ﻣﯽ ﺧﻮاهد. ﺷﻌﺮهایم را ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺪهید ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﻣﯽ ﺧﻮاند زﻳﺮ ﮐﺎﻓﻪ ﺑﺮاﻳﻢ ﻗﺒﺮی برایم بکنید و آهنگ ﻏﻢ اﻧﮕﻴﺰی ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻴﺪ همه مردم را شاد و شنگول کنید در ﻟﺤظﻪ ای که من مردم و ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ،دوﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ ﮔﻴﺘﺎرم را در ﻣﻴﺪان، واﺷﻨﮕﺘﻦ ﺑﺴﻮزاﻧﻴﺪ وﻟﯽ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ ﮐﻔﺶ های راﺣﺘﯽ اش را ﭘﺮت ﮐﺮدﻳﻢ وﺳﻂ ﺧﻴﺎﺑﺎن ﺑﻠﻮزش را ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ همانجا روی زﻣﻴﻦ ﮔﻴﺘﺎرش را ﻓﺮوﺧﺘﻴﻢ در کافه ی ﮔﻮﺷﻪ ﺧﻴﺎﺑﺎن ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ داﻧﺴﺖ آن را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻨﻮازد ﻣﻮادش را دود ﮐﺮدﻳﻢ ﭘﻮﻟﻬﺎﻳﺶ را ﺧﺮج ﮐﺮدﻳﻢ ﺷﻌﺮهایش را دور رﻳﺨﺘﻴﻢ ﺑﺎب ﻧﻮارهاﻳﺶ را ﺑﺮداﺷﺖ و اد ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﻳﺶ را و ﻣﻦ هم ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﯽ ﻓﮑﺴﻨﯽ آن ﺑﺪﺑﺨﺖ را ورداﺷﺘﻢ ،گفت : ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ،دوﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ ﮔﻴﺘﺎرم را در ﻣﻴﺪان واﺷﻨﮕﺘﻦ ﺑﺴﻮزاﻧﻴﺪ وﻟﯽ ﻣﺮا ﺑﺎ ﻋﻴﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﺎک ﺑﺴﭙﺎرﻳﺪ
"مثل الاغ لگد میزد و مثل تمساح گاز میگرفت" بخشی از کتاب👆😐 متاسفانه بنده با اشعار خارجی ارتباط برقرار نمیکنم، به چند دلیل: ۱.ترجمه نه تنها حق مطلب رو بیان نمیکنه بلکه مطلب رو نابود میکنه. بعضی شعرها واقعا پر مفهومن اما ترجمه که میشه اصلا نمیشه بهش گفت شعر ۲.عدم درک ادبیات خارجی ۳. انقدر حافظ و سعدی و مولوی و.... خوندم هیچ شعر دیگه ای به چشمم نمیاد. البته بعضا اشعاری به زبان اصلی هم مطالعه کردم اما واقعا فقط شاعرای ایرانی شاعرن 😅 در مورد خود کتاب هم خیلی فضاش مایوسانه بود.
You're still gonna,still gonna,still gonna die. So you'd better have some fun Fore you say bye-bye, Cause you're still gonna, still gonna, still gonna die.
خیلی وقت پیش یک کتاب از شل سیلوراستاین خونده بودم که البته بیشترش نقاشی بود و خیلی دوستش داشتم، این کتاب رو هم با همون پیش زمینه خریدم اما اصلا برام جالب نبود
البته اگر یه خواننده خوب بخواد میتونه از این شعرها ترانه های خوب و پر طرفداری در بیاره، طبیعتا خواننده سبک خاص خودش رو میخواد، خودم هم سعی کردم واسه چند تاش تو ذهنم یه ریتمی بسازم و یه موزیک بامزه ازشون در بیارم!ء
از ترجمه هم راضی نبودم، متن دو زبانه بود وقتی تو یکی دو تا از شهرها هم متن انگلیسی رو خوندم و هم فارسی ترجیح دادم همه رو از رو متن انگلیسیش بخونم
پاهای کثیف/ شل سیلور استاین/ ترجمه ی علیرضا برادران/ نشر کتاب خورشید/ چاپ شانزدهم خرداد 1386/ تاریخ تموم کردن کتاب: پنج شنبه 14 بهمن 1395 مجموعه ای گلچین شده از چندین کتاب شل سیلور استاین. این کتاب مخاطب شعرهاش بیشتر بزرگسالا هستن و به زبون بچه ها نوشته نشده. شعر محبوب این کتاب برای من اون بود که میگفت آخرش میمیری... پس بهتره تا اون موقع نرسیده یکم خوش بگذرونی. البته با این موافق نیستم که فلسفه ی زندگی آدم بر روی این باشه که فقط لذت ببریم ولی قبول دارم که بهتره کمتر سخت بگیریم. زندگی آسون تر از چیزیه که ما آدما فکر می کنیم و ما خیلی جاها با سخت گیری ها الکی زندگی رو برای خودمون سخت تر می کنیم... زندگی ای که هیچوقت دیگه تکرار نمیشه و لحظاتی که به عقب بر نمی گردن. ترجمه ی کتاب در برابر نسخه ی انگلیسی شعر ها اصلا قابل مقایسه نیست و ورژن انگلیسی یه چیز دیگست.
1. به نظرم این ایده های ناب زاییده واقعیت سیاه «مردم له شده» در جامعه سرمایه داری هستند.
2. خود واقعیت مردم له شده ناشی از فروپاشی «رویای آمریکایی» است که چامسکی توضیح میدهد یعنی عدم امکان جابجا شدن بین طبقات. این خودش را در شعر سیلوراستاین به صورت ناامیدی مطلقی نشان میدهد که مدام یادآوری میکند حتی اگر وزن کم کنی، حتی اگر مشروب نخوری، حتی اگر... بالاخره میمیری.
3. فضای بسیار نزدیک به این را میشود در شاعر نسل بیت «امیری باراکا» که به خاطر سیاه پوست بودن به فرهنگ هارلم نزدیک است مشاهده کرد. سیاهپوست بودن و تاثیر گرفتن از بزرگانی مثل مالکوم ایکس و مارتین لوتر کینگ جونیور به شعر باراکا حالت اعتراضی خیلی پررنگ تری میدهد.
می تونی ازدواجا کنی اما بالاخره می میری به نقطه اوج هم که برسی بالاخره می میری . . . سرانجام در آخر کار می میری در نهایت خواه ناخواه می میری پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری قبل از این که غزل خداحافظی رو بخونی چون بالاخره در آخر کار می میری
آمممم، این چی بود! :/ خب یا نباید به فارسی ترجمه می سد یا کلا از بیخ و بن مشکل داشت. واقعا هیچ چیز خاصی نبود و فکر می کردم شاعر اومده یه سری کلمات رو الکی انتخاب کرده و کنار هم گذاشته. هر چی فکر کردم بین اسم و موضوع ربطی پیدا نکردم. پدره میره، پسره با پدرش خداحافظی می کنه.... یه سری چیزای بی معنی:||||||||| یه جاهاییش خوب بود اما اکثر مزخرف بود و برلی همون یه جاهاش یک ستاره میدم.
دو ستاره برای شعر "پسری که اسمش سو بود" این کتاب مجموعه ترانه است که چون برای ما آهنگین نیست اصلا چیز جالب توجهی ندارد! فکر کنم همه به خاطر جلد خوش آب رنگش این کتاب را می خرند!(و بعضا می خونند!)
بیست و پنج دقیقه به رفتن،بالاخره می میری و صد هزار دلار پولِ خرد را زیباتر از دیگر ترانه ها دیدم و یک جملۀ زیبا در ترانۀ مرا با عینک آفتابی به خاک بسپارید:گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید برای اینکه هیچ گاه یاد نگرفتم آن را چگونه بنوازم
بالاخره میمیری.هر کاری کنی ،هر کی باشی ،هر جایی باشی بازم میمیری. "پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری قبل از این که غزل خداحافظی رو بخونی، چون بالاخره، در آخرکار می میری".
خوشم اومد ازش و سرگرمم کرد.فقط اینکه با همه شعرها ارتباط برقرار کردم غیر از پاهای کثیف! شاید اسمش ۲۵ دقیقه به رفتن می بود بهتر بود. یا هر کدوم از شعرهای دیگه. ولی پاهای کثیف نه :)
یادش بخیر. متن دو زبانه اش رو داشتم. میخندیدم موقع خوندنش. چه ساده و بی تکلف بود. درست مثل خودم زمانی که برای اولین بار میخوندمش. زمانی که پاهای بزرگ کثیفی داشتم که همینطور بزرگ تر میشدند
من کتاب رو به صورت متن دو زبانه خریدم و اشعار رو به زبان اصلی خوندم. انگلیسیش روانه و خوندنش سخت نیست و چون نوع نوشتارش هم عامیانهست تجربه جالبیه. یه حس خاصی تو شعرا هست، یه بیخیالی و بی ادعایی و سادگی، که شعر رو به زندگی روزمره و مفاهیم پنهانش نزدیک میکنه. من شعر «پسری که اسمش سو بود» رو از همه بیشتر دوست داشتم:) پیشنهاد میکنم متن زبان اصلی اشعار رو بخونید و لذت بیشتری ببرید.