Jump to ratings and reviews
Rate this book

کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون

Rate this book
This is an alternate cover edition for 9786002295682

می‌خواهم با کتاب‌ها تنها باشم. کرکره را پایین می‌کشم و در مغازه را می‌بندم. دوست دارم با کتاب‌ها حرف بزنم و بگویم توی این مدت چه‌قدر دوست‌شان داشته‌ام، ولی به جای این کار از پوشه‌ی
musik film
آهنگ فیلم زوربای یونانی را پخش و صداب بلندگوی کامپیوتر را بلند می کنم. مثل آنتونی کوئین دست‌هایم را باز می‌کنم و هم‌ریتم با آهنگ پاهایم را عقب‌وجلو می‌برم. صدای دست زدن کتاب‌ها بلند می‌شود. همینگوی، جویس، سلینجر، آستین، بردبری، سروانتس، فالانچی، برونته و بقیه‌ی نویسنده‌ها می‌آیند وسط کتاب‌فروشی و هر کدام یک دور می‌رقصند و برمی‌گردند توی کتاب‌های‌شان تا جا برای نویسنده‌های جدید باز شود. حافظ و سعدی و چند نویسنده‌ی ایرانی را هم می‌بینم که ته مغازه روی صندلی نشسته‌اند و فقط دست می‌زنند.

151 pages, Paperback

First published January 1, 2015

11 people are currently reading
534 people want to read

About the author

محسن پوررمضانی

2 books51 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
97 (18%)
4 stars
198 (37%)
3 stars
154 (29%)
2 stars
54 (10%)
1 star
24 (4%)
Displaying 1 - 30 of 185 reviews
Profile Image for mohsen pourramezani.
160 reviews199 followers
Read
May 28, 2018
وقتی در مجله‌ی طنز «خط‌خطی» می‌نوشتم دنبال راهی بودم که بتوانم کتاب‌خوانی را ترویج دهم و به مخاطب‌های مجله کتاب معرفی کنم. به نظرم معرفی کتاب‌ها توی مجلات خیلی خشک و رسمی بودند و جذابیت نداشتند. به همین دلیل تصمیم گرفتم در هر شماره یک داستان طنز بنویسم و لابه‌لای داستان‌هایم کتاب‌هایی را که دوست دارم، معرفی کنم. اسم آن صفحه‌ را گذاشتم «خاطرات یک کتاب‌فروش» و با اسم مستعار «استراگون» می‌نوشتم. استراگون یکی از شخصیت‌های کتاب «در انتظار گودو» بود که به همراه ولادیمیر بیهوده منتظر آمدنِ «گودو» نشسته‌اند. «گودو» برایم نماد همان مشتری بود که قرار بود به کتاب‌فروشی بیاید و کتابی بخرد و هرگز نمی‌آمد. حدود یک سال و نیم، هر ماه داستانِ این کتاب‌فروشی را روایت می‌کردم. بعد از تمام شدنش از داستان‌‌های این مجموعه به عنوان خمیر مایه‌ا‌ی برای نوشتن کتابم استفاده کردم و حدود یک سال و نیم نیز طول کشید تا برخی از داستان‌های قبلی را بازنویسی کنم و داستان‌های جدیدی به آن اضافه کنم. اسم کتاب را هم عوض کردم. یک دلیلش این بود که سال 1388-1389 توی خیابان ادوارد براون کتاب‌فروش بودم و بعضی از توصیف‌های کتاب مربوط به تجربه‌ی کتاب‌فروشی‌ام در آن سال است.

پ.ن: طبیعی است که به کتاب خودم ستاره‌ای نمی‌دهم. دوست دارم شما بخوانیدنش و نقد و نظرهایتان را برام بنویسید

اطلاعات بیشتر را در وبلاگم نوشته‌ام که می‌توانید از لینک زیر به آن دسترسی پیدا کنید
https://goo.gl/S23LtJ
Profile Image for Mohammadjavad Abbasi.
64 reviews18 followers
February 19, 2016
مهم ترین دلیلی که باعث شد کتاب را بخرم این بود که خودم ساکن خیابان ادوراد براون و در واقع همان خوابگاه دانشجویی رو به روی کتابفروشی ام و خوب مشخصه که خواندن این کتاب برای من که حدودا دو ساله اینجام چقدر لازمه.البته نویسنده هم در چند جای کتاب به خوابگاه ما اشاره کرده و گاه گداری برای قضای حاجت تشریف فرما میشدند :)


کتاب خاطرات یک کتابفروش است که درونمایه ی طنز داره و حداقل من که خیلی باهاش بلند بلند خندیدم ولی از طرفی هم به اینکه ملت اصولا اهل کتاب خریدن و کتاب خوندن نیستند اشاره داره و کتابفروش خیابان ادوراد براون هم از هر ترفندی استفاده میکنه که لا اقل دو تا مشتری درست و حسابی بیان ولی موفق نمیشه.
همینطور که نویسنده اشاره کرد این کتابفروشی هم در آخر فکر کنم حوالی خرداد بود که تعطیل شد . هم اتاقی های من که خیلی ناراحت بودن بویژه یکیشون چون تنها دلخوشی این بود مناظر جلو کتابفروشی را دید بزنه :)

البته همین یکی ،دو هفته پیش همینجا یک کافه کتاب تاسیس کردن که دیشب که کتابا خریدم متوجه شدم خیلیا به خاطر اون کافه میان داخل و اگه این کافه نبود به سرنوشت کتابفروشی قبلیش دچار میشد.

النهایه خوندن کتاب رو حتی برای لحظه ای خندیدن توصیه میکنم و از اینکه ریویو طولانی شد هم معذرت میخوام.
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
August 17, 2021
پیش از هرچیزی باید عرض کنم چه غمی داشت پایان این کتاب!
در گذشته‌ای نه چندان دور و پیش از این کتاب، کتاب «دزد مووزوزی و انسان فرهیخته» را از محسن پوررمضانی خوانده و شیفته‌ی قلمِ طنزش شده بودم و از همان زمان این کتاب را در لیست خوانش قرار داده بودم.
چند روز پس از مطالعه‌ی رمان «آنا کارنینا» به بیماری کووید۱۹ مبتلا شدم و مدتی شدیدا با این بیماری دست و پنجه نرم کردم و مقداری از دنیای کتاب‌ها فاصله گرفتم اما با بهبود نسبی از آن‌جایی که حوصله و کشش خواندن کتاب‌های سنگین را نداشتم به سراغ این کتاب آمدم.
همان بود که می‌خواستم، اصلا خودِ خودش بود.
روان، شیرین و دوست داشتنی اما با پایانی تلخ.
کتاب‌فروش خیابان ادواردبراون، مجموعه‌داستانی‌ست به هم پیوسته و خاطرات روزانه‌ی نویسنده و ماجراهایش در کتاب‌خانه‌اش.
کتاب کتابِ کم‌حجمی‌ست و من نیز بنا ندارم که به داستان کتاب ورود کنم اما خواندنِ آن را به شما عزیزان پیشنهاد می‌کنم.

بیست و ششم مردادماه یک‌هزار و چهارصد
Profile Image for Mohadese.
420 reviews1,133 followers
April 17, 2018
از دوست داشتنی ها!
به سه دلیل کتاب رو دوست داشتم:
۱.طنز قشنگی داشت و تم زیست شناسی هم داشت که بسی به جا و دوست داشتنی بودن
۲.کتاب واقعی_تخیلی بود و این تناسب واقعیت و تخیلات دلچسب و به جا بود
۳. "فکر میکنم دو دلیل برای دوست داشتن یه کتاب کافی باشه که دوستش داشته باشم!"

نثر، سبک و ایده کتاب اونقدر به نظرم جذاب و بعضا جدید بود که پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش!

پ.ن1: کتاب رو با اولین حقوق کار تو کافه کتاب خریده بودم، و احساس میکنم کتاب رو تو درست ترین زمان ممکن خوندم که این هم بی تاثیر نبود تو این حجم از لذت بردن!
پ.ن2: ده جلد از کتاب تو سفارش کتاب کافه نوشتم امیدوارم فروش بره و ملت هم لذت ببرن والا رو دستمون میمونه :))))
Profile Image for Hanieh Habibi.
124 reviews175 followers
February 20, 2016
بهار ۹۳، بعد نمایشگاه کتاب تهران، یه احساس تکلیف عجیب غریبی اومد سراغم برای خوندن کتابای نویسنده‌های ایرانی. چسبیده بودم به قفسه‌ی کتابای ایرانی کتابفروشی علامه و ول نمی‌کردم. از حق نگذریم. همه‌شون هم آت‌آشغال نبودن. مثلا "گاماسیاب ماهی ندارد" اسماعیلیون یا "هیچ‌وقت" قاسمی. ولی خب یک یا دو تا کتاب خوب تو اون تعداد کتابی که خوندم واقعا هیچ بود. دیگه به یه جایی رسید که تو فیس‌بوک نوشتم "سینا دادخواه همین فرمونو بره می‌شه فهیمه رحیمی مرد ایران". کتابایی پر از ادا و مزخرفاتی که انگار در لحظه به ذهن نویسنده اومده بود، بی هیچ پردازشی. حس می‌کردم انگار نویسندگی تو یه قشری مد شده اصن. ولی اون احساس تکلیفه باز بود :)) تا این‌که یه دوستی گفت آقا چه کاریه؟ نخون :)) مام احساس تکلیف رو گذاشتیم کنار و در کتاب ایرانی خوندن رو بستیم. 
بیشتر از یک سال گذشته‌ بود از آخرین تلاش‌هام برای ایرانی‌خوانی که "کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون" رو تو گودریدز دیدم و توجهم به جلدش جلب شد. دروغ چرا؟ اول فک کردم ترجمه است. به‌خاطر اسمش! و خب چون من یه اعتقاد احمقانه‌ای دارم مبنی بر اینکه کتاب‌ها، خواننده رو انتخاب می‌کنن و نه برعکس، رفتم و خریدمش. 
کتاب، مجموعه ۱۲ قصه کوتاه طنزه که من الان که دارم اینو می‌نویسم وسطاشم و تا این‌جای کار بسیار راضیم از خوندنش. هیچ اثری از اون ادا و اصولای نویسنده‌های بی‌دغدغه هم‌سن و سال "محسن پوررمضانی"، نویسنده کتاب، توش دیده نمی‌شه. البته که ایرادم داره و می‌شه بهش نقد هم کرد. ولی چیزی که خیلی به چشم میاد اینه که آدمی که داره کتاب رو می‌نویسه، خالی نیست. حرف داره. فکر داره. اسکلت چفت و بست دار و محکمی داره که می‌تونه چیزای بهتری هم روش سوار کنه. در واقع می‌شه فهمید که یک کتاب‌خون قهار داره کتاب می‌نویسه؛ یک کتاب فروش که بلده اوقات بیکاریش رو خوب پر کنه!
Profile Image for Dream.M.
1,037 reviews648 followers
February 11, 2021
سه ستاره بخاطر اینکه کتاب توی صفحه اول به من تقدیم شده :)))
کتاب درخشانی نیست ولی ایده جذابی داره . طنز ساده و بانمکی داره که به کمک معرفی کتابها آمده و باعث شده خواننده دلزده نشه .
توی یک روز خوندمش . به ۳ دلیل: اول اینکه خیلی بانمک بود ، دوم اینکه از طاقچه بی‌نهایت گرفتمش و تا فردا مهلت دارم ازش استفاده کنم ، سوم اینکه دو دلیل برای انجام دادن یه کار که دوستش داری کافیه. ( صدای خنده و جر خوردگی حضار)
Profile Image for Mohammad Hanifeh.
333 reviews88 followers
May 28, 2017
کتاب رو دوست داشتم. مخصوصاً خوندن جملات کتاب‌هایی که قبلاً خونده‌ام بین جمله‌های این کتاب، و نقش‌هایی که اون کتاب‌ها در داستان بازی می‌کنند، حس خیلی خوبی بود.
فقط ترجیح می‌دادم اتفاقات و شخصیت‌ها، کمی واقعی‌تر و باورپذیرتر باشند.
در کل تجربۀ خوبی بود. راضی‌ام ازش! ;)


ریویوی جناب نویسنده که باعث شد کتاب رو بخونم:
https://www.goodreads.com/review/show...
Profile Image for Maziar MHK.
179 reviews194 followers
May 28, 2020
فقط میتونم بگم "فوق العاده" بود
کُلی خندیدم، خنذه از تهِ دل ، خنده تا مغز استخون
دست گُلِش درد نکنه
این کتاب و "چگونه با پدرت آشنا شدم" از مونا زارع را برای روزهایی که کامِ تلخ گریبانِ مودتان را گرفته، کنار بگذارید، تا در کوتاه زمانی با معجونی زیر 200 صفحه و در کسری از نیمروز، شیرین کامتان کند
Profile Image for Parastoo Khalili.
203 reviews455 followers
July 8, 2020
دنیای کتاب‌ها و کتاب‌خوانان و کتاب‌داران و کتاب‌فروشان بسیار بزرگتر از دنیای افراد دیگر است.
اما در دنیای افراد دیگر دنیای کتاب‌ها و کتاب‌خوانان و کتاب‌داران و کتاب‌فروشان بسیار کوچک است، کوچک اندازه ی کتابفروشی خیابان ادوارد براون.
Profile Image for Masoud Irannejad.
196 reviews130 followers
June 18, 2017
خیلی کتاب خوبی بود
اولش که کتاب رو شروع کردم تصمیم داشتم فقط روزی یه داستان بخونم ولی این قدر این کتاب به دلم نشست که دو روزه تمومش کردم
Profile Image for kian.
198 reviews66 followers
July 4, 2016
اون چیزی که بیشتر از همه منو جذب این کتاب کرد، موضوعش بود... کتابی درباره کتابها! درباره تجربه یه کتابفروش توی این اوضاع کتاب نخونی ما!
توی کتاب، مدام از کتابهای مختلف اسم برده میشد... این کار نویسنده، جالب بود.
برای آقای پوررمضانی که ظاهرا اولین کتابشونه که نوشتند آرزوی موفقیت و کتابهای بهتر دارم.

اما در کل، انتظاری که از این کتاب داشتم، اصلا برآورده نشد..
قبل از اینکه کتاب رو بخونم نظرات دوستان رو توی گودریدز خوندم... حالا در عجبم که چه قدر سلیقه م با اغلب اونها متفاوته!
کتاب مملو از تکرار بود.. روایت نویسنده از پیرمرد خنزر پنزری که بارها و بارها توی داستان تکرار می‌شد، یه جورایی حوصله م رو سر می‌برد...
از خیالات نویسنده کتاب یعنی همون کتابفروش خیابان براون زیاد حرف زده شده بود... اغلب توصیفات مثل هم بودند.... یه جاهایی خیلی تکرار داشت... مثلا نویسنده تا فرصتی پیدا می کرد از رفتارش با صندلی توی کتابفروشی، اینکه پیرمرد خنزر پنزری چیکار میکنه و... حرف می‌زد..
فصلهای آخر کتاب رو واقعا چرت می‌زدم و می‌خوندم....

فکر می‌کنم نویسنده باید انقدر احساس راحتی با مخاطب کنه که بتونه همه چیزهایی رو که میخواد شفاف به خواننده بگه، بنابراین معتقد به سانسور نیستم. ولی از طرفی خیلی وقتها نویسنده‌های ما اصرار دارند به نوشتن کلمات رکیک. در حالی که شاید اصلا نیازی نیست دائم این کلمات رو به کار ببرند. چیزی که توی این کتاب زیاد اتفاق میفتاد.
یا ما معمولا فکر میکنیم برای خندوندن، باید ظاهر یکی رو سوژه و مسخره کنیم. مثلا نویسنده، آدم چاقی رو که وارد مغازه میشد، وقتی میخواست توصیفش کنه میگفت یه خرس سیاه وارد مغازه شد. شاید اولش خنده دار به نظر برسه. ولی بنظر من کار جالبی هم نیست.
یا مثلا تو ص 88 از قول پلیس میگفت که نگه داشتن دو تا چیز توی ماشین قدغنه! یکی زن، یکی هم سگ!
این به نظر من اصلا جالب نیست! حالا پیامی که نویسنده میخواسته بده نمیدونم چی بوده!
ولی کلا به نظر من نویسنده های معاصر و حتی شاعرهای معاصر، خیلی جاها اصرار به رکیک گویی دارند. درحالی که بدون اینها هم میشه ملت رو خندوند....
من با سانسور به هیچوجه موافق نیستم. ولی میگم نویسنده خودش باید تشخیص بده که آیا جایی واقعا لازمه این حرف رکیک رو استفاده کنه یا نه لزومی نداره...

احساس می‌کنم اگه نویسنده زمان بیشتری رو صرف این کتاب می‌کرد، می‌تونست کتاب بهتری رو تحویل بده....
نمیخوام بگم قطعا همه رمانهای ایرانی بدند و همه رمانهای خارجی خوب. نه!
ولی مدتها بود رمان ایرانی معاصر نمیخوندم و خوندن هر ترجمه ای رو به تالیفات نویسنده‌های ایرانی ترجیح می‌دادم. این اواخر فقط «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» خونده بودم و دیگر هیچ...
الانم تصمیم گرفتم دیگه تو جاده خاکی نزنم و همچنان خارجی بخونم....
امیدوارم کتاب بعدی که از آقای پوررمضانی میاد تو کتابفروشی ها، کتاب بهتری باشه.
Profile Image for سیده زهرا.
141 reviews26 followers
June 6, 2016
همه ی فصل ها رو با مادرم نشستیم، خوندم و لذت بردیم. واقعا کتاب قشنگی بود. از اون کتابایی که حتما پیشنهاد می کنم.
Profile Image for Mohammad.
138 reviews60 followers
April 20, 2017
نمی دانم 4 بدهم یا 5. حداقلش 4.5 است، ولی چون یک "طنز" "ایرانی" خیلی خوب است، 5 می دهم.
این دومین کتابی بود که از "جهان تازه دم" نشر چشمه بعد از "نئوگلستان" می خوندم. به توصیه دوستان در اینجا علاقه مند بودم بخونمش. مخصوصا اینکه آقای پوررمضانی هم در اینجا دوست ماست.
خیلی فراتر از چیزی بود که انتظار داشتم. در ابتدا باید به محسن آقای پوررمضانی تبریک بگویم و افتخار کنم که با ایشون دوست هستم در اینجا.
:به نظرم کتاب نکات مهم و قابل توجهی دارد
اول آنکه انصافا طنز بود، یعنی هم واقعا می خنداند و هم محتوا داشت. بعضی جاها بلندبلند می خندیدم و بعضی جاها دوست داشتم ساکت بنشینم و فکر کنم به آنچه خوانده ام. لحظات متفاوتی بعد از خواندن این کتاب مغموم بودم و ناراحت و به نظرم طنز واقعی این است
نکته دوم که برای من بسیار قابل احترام است و در هر فیلم یا کتابی ببینم، برایم بسیار ارزشمند است، سادگی و بی تکلف بودن است. این کتاب، کتابی است بی ادعا، ساده و بی تکلف و در عین حال قوی و بامحتوا.
نکته بعدی این است که فارغ از طنز بودن این کتاب، من دست و پنجه زدن با زندگی را در آن دیدم، مخصوصا قسمتی که داستان خواهرش را بیان می کند. حس می کنی با آدمی طرفی که شاید از درون پر از غم باشد و مسئله، اما با زندگی کنار می آید و جلو می رود. مثل همان حس شادمانه ای که به نقل از یکی از کتاب ها در کتاب آمده.
نکته بعد اینکه مسائل اجتماعی به خوبی در کتاب جا شده بودند، طوری که اصلا گل درشت به نظر نمی آمدند.
قیسمت های فانتزی جالب هم داشت انصافا که داستان پردازی خیلی خوبی داشتند.
و نهایتا چه خوب در کتاب جاشده بود اسم کتاب ها و تکه هایی از اون ها.

حتی رفتم خیابان ادوارد براون و دوری زدم، ولی دلم گرفت. چون علی رغم شخصیتی که در این کتاب به ان داده شده بود، خلوت بود و بی روح.
قسمت اعتراض کتاب های روسی خیلی خوب بود.
پوشه آهنگ های Khazokhil هم خیلی خوب بود.
کلا تکه های خوب زیادی دارد و من قطعا دوباره این کتاب را خواهم خواند.
به امید موفقیت بیشتر برای نویسندگان ایرانی
Profile Image for Narges Amooei.
264 reviews178 followers
September 16, 2020
آقا واقعاً چسبید!
طنزشو خیلی دوست‌داشتم و اصلاً همون‌جورهایی بود که می‌پسندم. چیزهایی که تخیل می‌کرد رو راحت تصوّر می‌کردم و توصیفات نمکینی داشت همچین.
قشنگ به عنوان یه تجربه‌ی بین کتاب‌های در دست مطالعه‌ی دیگه که سنگین‌تر و نیازمند فکر و وقتن، از مناسب‌ترین‌هاست.
Profile Image for Faeze Taheri.
187 reviews57 followers
June 18, 2016
ریویو مینویسم امشب...........

همه کتاب خیلی خوبه، اما یه جای خیلی خوب داره که میگه نمیدونم چرا این دکترا فکر میکنن همیشه باید با کتابای طنز خندید... کتاب رو میشه تو همین جمله خلاصه کرد. این یک کتاب طنزه، که میشه باهاش کلی خندید، اما اگر انتظار دارید که فقط بخندید، سراغش نرید! کتاب یک غم غربتی توش هس! نمیدونم ناشی از جمله تقدیمی به نسل منقرض شده کتابخونها در اولین صفحه میشه، یا خلوتی همیشگی کتابخونه.. یا داستانهایی که تو دوازده ماه سال برای این کتابفروش میفته. خلاصه که با چند جای این کتاب حتی میشه گریه کرد:)) داستان هایی که درباره دوست مدرسه‌ش بود، اونی که عاشق یه دختر شد، امبازی و یکی دیگه که خاطرم نیست الان رو بیشتر از بقیه دوست داشتم، که درمقایسه با کل کتاب، یعنی فوق‌العاده بودن..


پ.ن: امشبم به چهار روز بعد تغییر کرد.. ایرادی نداره، دیر نوشتن بهتر از هرگز ننوشتنه
Profile Image for Mahtab.
203 reviews67 followers
March 12, 2021
توی کتابهایی که اخیرا خوندم،به هیچ کدوم ۵ ستاره ندادم چون به نظرم هر کدومشون یه مشکلی داشتن ولی کتابفروش خیابان ادوارد براون لذت بخش ترینشون بود.
تو ژانر طنز کتابهای خیلی کمی خوندم و از بین اون خیلی کم‌ها،فکر میکنم دو یا سه تاشون ایرانی بودن.
تعجب میکنم که چرا کتابی مثل مغازه خودکشی ژان تولی انقدر به چشم میاد با اینکه کلی ایراد داره ولی کتابهای خوبی مثل کتابفروش خیابان ادوارد براون زیاد خونده نمیشه.
هرچند فکر میکنم یکی از علت هاش غریبه بودن خواننده ی ایرانی با داستان ایرانی هست ولی حقیقتا باید فکری به حال این مسئله کرد‌.
(چقدر طولانی شد)
توی کتاب حال و هوای کتابفروشی،خیابان انقلاب و تخیل ها و خاطراتم از خود خیابان ادوارد براون رو لمس کردم.
نقطه قوت دیگه طنز خیلی زیبا و اشاره به کتابهاس که خیلی قشنگ بود.
حداقل من باهاش بلند بلند خندیدم. قلمتون مانا اقای پوررمضانی عزیز.
Profile Image for °•.Melina°•..
407 reviews609 followers
November 25, 2023
خوشحالم که دارم بالاخره یه نوکی هم به نویسنده‌های ایرانی میزنم!
طنز خیلی شیرینی داشت مخصوصا اوایلش واقعا جوک‌های هوشمندانه‌ای برای گفتن داشت بااینکه کم پیش میاد از کتاب‌های طنز خوشم بیاد یا بی‌مزه نباشن.اواسطش یکم داشت حوصله‌بر میشد ولی در کل تماشای کشمکش این کتابفروش ساده با مردم سرگرم‌کننده بود.
همچنین نقدش از کتاب نخریدن مردم، نقد‌های سیاسی اون لابلا و شخصیت‌پردازی‌ها که انگار هرکدومشون نماینده‌ی جمعی از جامعه بودن، در کل بد نبود جالب بود👐🏻
33 reviews6 followers
January 25, 2016
روزهای بارانی مردم کمتر کتاب می خوانند درست مثل روزهای آفتابی..
گریگور خیلی بامزه بووود
همه داستان هاشو دوست داشتم مخوصا بوشوبوشو تره نخوم...
به همه توصیه می کنم این کتاب رو خونن چون 100% باهاش لحظه های خوبی خواهند داشت
انقدر توصیف ها روان و واقعی هست که کاملا می شد حسش کد...
Profile Image for Roya.
755 reviews146 followers
February 3, 2025
از اون کتاب‌هایی که با خودت میگی: "حیف درخت‌های بیچاره"🚶‍♀️

راوی یک کتاب‌فروشه که ماجراهایی از یک کتاب‌فروشی در خیابان ادوارد براون رو تعریف میکنه.
راوی تمام سعی‌شو میکنه که تک‌تک جملاتش طنزآمیز باشه و در همین قالب طنز از مسائلی مثل کاهش سرانه‌ی مطالعه و کساد شدن بازار فروش کتاب، مهاجرت، سانسور و... گله و شکایت میکنه.
هیچ محتوای خاص و مفیدی نداره و حتی طنزش هم طنز قوی که باعث جذابیت روایت‌ها بشه، نیست. اتفاقا این نوع طنز خیلی جاها باعث مضحک و بی‌مزه شدن داستان شده.

بعد از تموم کردنش برام عجیب بود که چرا چنین کتاب الکی و بی‌محتوایی امتیاز نسبتا خوبی داره؟!
با خوندن ریویوها متوجه شدم که اکثرا به دلیل اینکه با این خیابون خاطره داشتند و یا کتاب اون‌ها رو به یاد کتاب‌فروشی‌های انقلاب می‌انداخته دوستش دارن.

خلاصه که حتی برای زنگ تفریح هم این کتاب رو پیشنهاد نمیدم اما اگر خواستید سمتش برید، حداقل الکترونیکی‌شو بخرید =))))
Profile Image for Maryam.
182 reviews51 followers
July 27, 2016
ممنون از محسن پور رمضانی عزیز که لحظه های شادی رو خلق کرده
بیشتر داستانهای ایرانی فضای سنگین و غم باری دارند
Profile Image for Peyvand Afshar.
28 reviews2 followers
January 20, 2016
خيلي وقت بود كتابي اينجور درگيرم نكرده بود كه كلمه به كلمه وقايع اون رو توي ذهنم تصوير سازي كنم، اصلا دلم لك زده بود واسه اين غم آلودگيه همراه با طنز كه همپاي راويِ عزيزم چاي بريزم و روزشمارِ غم انگيزِ اين روزهاي خودمو همراه با اون ورق بزنم!
عالي براي توصيفش واژه ي بجايي بايد باشه، پس عاليه!
Profile Image for Mouzhan.
175 reviews41 followers
Read
September 9, 2017
اول كه كتابو تو سايت سيبوك ديدم از رنگ واسمش خوشم اومد وفكر كردم باخاطرات واقعيه يه كتابفروش روبه رو هستم،چون معمولا كنجكاوم كه راجع جنبه هاي مختلف همه ي شغل ها بدونم اما اشتباه كردم بخش زياديش تخيلات نويسنده بود.
حال وهواي كافه پيانورو داشت برام اما نكته اي كه منو از كتاب هاي جديد ايراني زده ميكنه استفاده از واژه هاي زشت ومبتذل هستش كه بعضيا فكر ميكنن بااستفاده از اونا بامزه تر جلوه ميكنن يا حتي روشنفكر!!!!!!توروخدا حرمت ادبيات رو داشته باشين وهركسي هرچي نوشت چاپ نكنيد،ملت پول ووقتشون رو از سرراه نيوردن.
چندجاي داستان واقعا خنديدم ولي توصيفات ادم ها با واژه هايي مثل گوريل ويا خرس زيبا وپسنديده نيست!
اگر خدا ميخواست همديگه رو اينطور خطاب كنيم خب ادم نمي افريد وهمون شكل حيوان ازاول خلق ميكرد😐
به جيب ما دانشجوهاي كتابخون رحمي بفرماييد😆
يادم رفت بنويسم با كليييي كتاب اشنا شدم وبرام سواله تنهايي پر هياهو كتاب خوبيه؟دوستان كسي خونده؟موضوعش كه جالب بود
Profile Image for Marzie taram.
67 reviews31 followers
April 4, 2019
ظاهرا نويسنده صاحب يك كتابفروشي توي خيابون ادوارد براون بوده. كتاب داستان‌هایی بامزه‌ست از یک کتابفروشی خلوت بی‌مشتری. من دوست داشتم اینطور تصور کنم که خاطرات خودش بوده از ایام کتابفروشیش. وقت خوندنش به من خوش گذشت .
Profile Image for پگاه.
127 reviews190 followers
February 20, 2016
معمولا هر وقت که از کلمه ی «بی نظیر» استفاده می‌کنم، بعدش یاد یه «نظیر» ی می افتم و پشیمون می‌شم! می‌تونم ولی بگم که بین کتاب هایی که خونده م تا به حال، این بی نظیر بوده. شخصیت دادن ش به کتاب ها. ناکتاب برخورد کردن ش با کتاب ها دوست داشتنی بود. مثلا اون جایی که می‌گه هوس شیرینی خامه ای می کنه و «بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم» رو برمی‌داره! خلاصه که از اون کتاب ها بود که یک جاهایی می بستمش و آب دهن م رو قورت می دادم و نفس عمیق می کشیدم انقدر که عجیب و قشنگ بود.


پ.ن: یک خرده من رو یاد کافه‌پیانو انداخت.
Profile Image for حسام آبنوس.
429 reviews332 followers
September 17, 2020
این کتاب شوخی نیست

خیلی دلم می‌خواست به این کتاب چهار ستاره بدم ولی خب به نظرم استحقاق نداشت هرچند سه هم برای این کتاب کم بود و فکر می‌کنم سه و نیم مناسب‌تر بود که خب اینجا امکان نیم‌ستاره نداره
طنز کتاب هوشمندانه است و نویسنده با موضوعات مرتبط در زمینه کتاب شوخی‌های بامزه و البته جالبی کرده و فقط شوخی نکرده بلکه سراغ موضوعات مبتلابه این حوزه رفته است...
Profile Image for ִֶָ ࣪•˖ ݁ آذر آریا˖ ݁ •.
20 reviews3 followers
November 30, 2024
خوندن این کتاب حالمو تبدیل به یک پارادوکس خوب و بد کرد.
خوب به دلیل طنزهای شیرین و بامزه‌ی نویسنده،ایده‌های جذاب،معرفی نویسنده‌های بنام و کتاب‌های خواندنی،تلاش کتابفروش برای جذب افراد برای خواندن ‌و خرید کتاب و بیان درست مسائل سیاسی،فقط یکمی چاشنی تخیل کتاب بالا بود.

بد به دلیل واقعیت جامعه‌مون که خیلی تلخ و دردناکه،رفتارهای نادرست جامعه که کوچکترینش توی کتاب نوشته شده بود و وضعیت مردم که از اون زمان تا الان روز به روز بدتر شده؛اینو میتونید از قیمت کتاب‌هایی که نوشته شده متوجه بشید،خبری از کتاب‌های ۴۰۰_۵۰۰تومنی و یا حتی میلیونی ۲۰۰_۳۰۰صفحه‌ای نیست.
یکسری از این مشکلات برمیگرده به خودمون و خانواده‌هامون!چرا؟چون اگر تلاش میکردیم که آگاهیمون رو بالا ببریم با کتاب درست خوندن،مستند دیدن،تحقیق کردن و غیره.... هیچوقت گرفتار یک رژیم توتالیتر نمیشدیم.
بگذریم....
کتاب جالب و بامزه‌ای بود پیشنهاد میکنم بخونید و لذت‌ ببرید و کتابخوانی رو توی خانوادتون رواج بدید🤎🕯📜
Profile Image for Mehrnaz.
204 reviews23 followers
October 28, 2024
با توجه به بیوگرافی که از نویسنده خونده بودم فکر میکردم خاطراتش رو از زمان کتابفروش بودن نوشته که اینطور نبود،با اینکه آدم حساسی نیستم ولی نمیدونم چرا قسمت های نسبتا زیادی از کتاب صرف مسائل حال به هم زنی مثل چگونگی تف کردن یا چرک گوله کردن و...میشد؟
229 reviews119 followers
June 12, 2017
کتاب داستان خاطرات یه کتاب فروش از زبان خودشه. صاحب کتاب فروشی ای در خیابان ادوارد براون.
کتاب در حقیقت یه کتاب طنزه ولی نه به این معنا که تمام مدت میتونه خواننده رو بخندونه. من به شخصه ادمی هستم که خیلی کم پیش میاد یه کتاب یا فیلم منو بخندونه ولی سه چهار قسمت ازین کتاب رو واقعا خندیدم. اما بطور کلی بقیه ی کتاب همراه با یه طنز تلخه. تلخ از جهت جامعه ای که کتاب نقشی توش نداره..
از طرف دیگه فضای کتاب رو به شدت دوست داشتم. کتابی در مورد کتاب ها.. کتابی که عملا توش یه عالمه کتاب خوب دیگه معرفی شده و من همه ی اون کتابایی رو که ازشون اسم برده بود و قبلا نخونده بودم رو وارد لیستم کردم. که خب اگه تنها دستاورد کتاب معرفی یه سری کتاب خوب باشه، باز هم از نظر من فوق العادست. درصورتی که این کتاب بنظرم فراتر از اینا بود.
قلم روان و جذابش رو دوست داشتم و البته دیدگاه نویسنده با توجه به اونچه که توی کتاب شرح داده بود، بنظرم به شدت جذاب و تحسین برانگیز بود.
مسلما نمیشه گفت کتاب شاهکار و ایده آلیه. ولی برای من نشونه ی این بود که هنوز هم میشه نویسنده ی خوب ایرانی پیدا کرد. امیدوارم توی سال های آینده کتابای دیگه ای هم از ایشون بخونم. بخصوص اینکه آقای پوررمضانی بلاگر با سابقه ای هم هستن ;-)
Profile Image for Sanaz.
63 reviews52 followers
June 9, 2016
اگر با کتاب ها عجین هستید٬ اگر به آنها دلبستگی دارید٬ اگر مثل من تجربه کتابداری یک کتابخانه شخصی را دارید یا خودتان هوس راه انداختن یک کتاب فروشی را در ذهن می پرورانید٬ حتما این کتاب را بخوانید. آن وقت داستان های طنزش برایتان ملموس و زنده می شوند انگار که خودتان تجربه اش کرده اید. به خنده می افتید اما در نهایت غمگین می شوید و حتی ممکن است مثل من شب خوابش را ببینید. در مجموع خواندن این کتاب را از دست ندهید که خیلی خوب است. حتی المقدور در مکان های عمومی مثل کلاس درس و اتوبوس هم نخوانید که ممکن است یکهو بزنید زیر خنده و بیا و درستش کن. من شانس آوردم که استاد متوجه نشد و از کلاس بیرونم نکرد٬ شما بیشتر دقت کنید.٬
Displaying 1 - 30 of 185 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.