پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم وگرنه می شکنیم بالهای دوستیمان را در سکوت با یکدیگر پیوند داشتن همدلی صادقانه وفاداری ریشه دار اعتماد کن از تنهایی مگریز به تنهایی مگریز گاه آن را بجوی و تحمل کن
***
این همه پیچ این همه گذر این همه چراغ این همه علامت و همچنان استواری به وفادار ماندن به راهم خودم هدفم !و به تو وفایی که مرا و تو را به سوی هدف می نماید
دلتنگی های آدمی را ، باد ترانه ای می خواند رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد و هر دانه ی برفی به اشکی ناریخته می ماند سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده در این سکوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من . .
از بخت یاری ماست شاید که آنچه که میخواهیم یا به دست نمیآید یا از دست میگریزد *** برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانهها را در ظلماتمان ببیند گوشی که صداها و شناسهها را در بیهوشیمان بشنود برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است .سخن بگوییم *** پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم از دیگران شکوه آواز میکنم فریاد می کشم که ترکم گفتند چرا از خود نمی پرسم: کسی را دارم که احساسم را اندیشه و رویایم را زندگیام را با او قسمت کنم؟ آغاز جدا سری شاید از دیگران نبود
از بختیاری ماست شاید که آنچه می خواهیم ، یا به دست نمی آید ، یا از دست می گریزد .
***
از کسی نمی پرسند چه هنگام می تواند خدا نگهدار بگوید از عادت انسانیش نمی پرسند از خویشتنش نمی پرسند زمانی به ناگاه با آن رو در روی در آید تاب آرد بپذیرد وداع را درد مرگ را فرریختن را تا بار دیگر بتواند بر خیزد .
نمیشه گفت سکوت سرشار از ناگفته هاست رو خوندم سکوت سرشار از ناگفته ها رو شنیدم با صدای خود شاملو و موسیقی خوب بابک بیات اصولا آثار شاملو باید با صداش همراه بشه تا لذت بخش تر باشه ------------ می خواهم آب شوم در گستره ی افق آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم
سکوت سرشار از ناگفتههاست ---------------- چند بار امید بستی و دام بر نهادی تا دستی یاری دهنده کلامی مهرآمیز نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری؟ چند بار دامت را تهی یافتی؟ از پای منشین آماده شو که دیگر بار و دیگر بار دام باز گستری
در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است داستانی ، راهی ، بی راهه ای طرح افکندن این راز راز من و راز تو ، راز زندگی پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است
***
بسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادیِِِ خویش سخن ساز می کنیم اما در همه چیز رازی نیست گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست سکوتِ ملال ها از راز ما سخن تواند گفت
***
گذشته می گذرد حال ،طماع است آینده هجوم می آورد بهتراست بگویمت برگذشته چیره شو حال را داوری کن وآینده را بیاغاز
***
پس از سفر های بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم بادبان برچینم پارو وانهم سکان رها کنم به خلوت لنگرگاهت در آیم و در کنارت پهلو بگیرم آغوشت را بازیابم استواری امن زمین را زیر پای خویش...
***
چند بارامید بستی و دام برنهادی تا دستی یاری دهنده کلمه ای مهر آمیز نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری؟ چند بار دامت را تهی یافتی؟ از پای منشین آماده شو! ک�� دیگر بار و دیگر بار دام باز گستری ...
***
می خواهم آب شوم در گستره ی افق آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم
چند بار امید بستی و دام برنهادی تا دستی یاری دهنده، كلامی مهرآمیز، نوازشی، یا گوشی شنوا به چنگ آری؟ چند بار دامت را تهی یافتی؟ از پای منشین! آماده شو كه دیگر بار و دیگر بار دام بازگُستری.
اگر می خواهی نگهم داری دوست من از دستم می دهی اگر می خواهی همراهیم کنی دوست من تا انسان آزادی باشم، میان ما همبستگی یی از آن گونه می روید که زندگی ما هر دو تن را غرقه در شکوفه می کند.
بیکران متشکر و از کسی که دعوتم کرد به خوندن و شنیدن این کتاب با صدای احمد شاملو و موسیقی مرحوم بابک بیات...افسوس که همین قدر میشه از او سخن گفت و همچنان سکوت میکنم!
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است،از حرکات ناکرده،اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده در این سکوت،حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من...