تو مال مني خودم کشفت کردهام تو با من ميخندي با من گريه ميکني درد دلت را با من ميگويي ديوانه! دلت براي من تنگ ميشود ضربان قلبت با من بالا ميرود با سکوتم با صدايم با حضورم با غيبتم تو مال مني اين بلاها را خودم سرت آوردهام به من ميگويي دوستت دارم و دوست داري آن را از زبان من فقط من بشنوي براي که ميتواني مثل بچهها ناز کني نازت را بخرد و به تو دست نزند؟ چه کسي با يک کلمه با يک نگاه دلت را ميريزد بعد خودش جمع ميکند و سر جايش ميگذارد؟ چه کسي احساست را تر و خشک ميکند اشکت را در ميآورد بعد پاک ميکند؟ چه کسي پيش از آن که حرفت را شروع کني تا ته آن را نفس ميکشد؟ ديوانه! من زحمتت را کشيدهام تا بفهمي هنوز ميتواني شيطنت کني انتظار بکشي تپش قلب بگيري عاشق شوي...
افشین یداللهی یکی از بهترین ترانه سراهای ایرانه و غزل های خیلی خوبی هم داره اما شعرهای سپیدش واقعا شعر نیست. یک سری جملات که تقطیع شده و قراره یه مفهومی عموما عاشقانه رو برسونه اما نمی تونه. شعر سپید یداللهی لایه لایه نیست، از آرایه های شعری استفاده نکرده. به خصوص شعرهای سپید کوتاهش که خیلی خیلی خیلی ضعیفه.