کتاب «پشت مدرنیسم» که نام «میلاد ملاعبدالوهاب» روی جلد آن دیده می شود را دو دانشجوی تحصیلات تکمیلی علوم اجتماعی نوشته اند. عنوانی که در مقالات کتاب بیشتر دیده می شود، در کنار نام های عجیب دیگری که از دانشگاه ها و مراکز پژوهشی غریب می آیند. کتاب همچنین مقدمه ای با ادبیات جدی و محتوای انتقادی نسبت به علوم اجتماعی به قلم رضا نساجی دارد، که در آن آمده است:
کتاب «پشت مدرنیسم» یک مجموعه دربرگیرنده گفتارهای جدی و جدید در علوم انسانی نیست ـ مگر همین پیشگفتار که جدی است اما درباره ی جدید بودنش شما باید قضاوت کنید ـ هرچند که از عنوان و محتوایش بر می آید که با علوم انسانی سر و کار داشته باشد. از طرف دیگر کتابِ طنز به معنای متعارف هم نیست، هرچند که محتوایش عموماً طنزگونه است. بلکه مجموعه ای است از گفتارهای آمیخته با طنز، که برخی مباحث آن درباره مسائل مهم روز هستند و برخی هم مسائل حاشیه ای که احتمالاً صرف پرداخت متفاوت به آن ها، موضوع را در ذهن مخاطب جذاب خواهد ساخت.
به زعم ما، عبور از مدرنیته و رجوع به پست مدرنیسم، با تمام دست آوردهایش، حکایت افتادن از چاه به چاله است. لذا کوشیده ایم تحت لوای عنوان «پُشت مدرنیسم» با احتیاط کامل به هردوی این مراحل تطورات تاریخی تفکر غرب پشت کنیم و به دنبال راه چاره جدیدی باشیم. البته راه چاره ای نشان نداده ایم ـ که نه پروژه سهلی می تواند باشد، نه پروسه سریعی ـ و درباره امکان آن نیز نمی توانیم چیزی بگویم؛ بلکه کوشیده ایم تا صرفاً با بطلان راه های دیگر از طریق استفاده از طنز، ضرورت راه های جدید دیگری را به باور آن ها که به تازگی به مطالعه این سیر تاریخی و صورت های نظری در علوم اجتماعی روی آورده اند، نشان دهیم. چرا که به تعبیر ویلفردو پاره تو، اقتصاددان و جامعه شناس کلاسیک ایتالیایی: «طنز همیشه سلاح اقلیت است. اکثریت مردم از ابلهان و نیز شیادانند. برای همین شخص باید با زور آن ها را سر جای شان بنشاند و در دوران انتقالی که هنوز چنین کاری امکان پذیر نیست، تنها کاری که برایمان باقی می ماند، خندیدن به بلاهت ها و شیادی هایشان است.»
در این کتاب با موضوعات و معضلات اجتماعی و سیاسی ایران شوخی شده، با ادبیات مقالات علمی- پژوهشی و مجلات علوم اجتماعی ایران، با دانشکده ها و دانشگاه های مقلد، با استادان مقاله باز که از طریق مقالات مشترک با دانشجویان خود ترقی علمی می کنند، با نظریه پردازان علوم اجتماعی و انسانی غربی و ایرانی و خلاصه با هر چیز جدی که فکرش را بکنید. مثلاً نگاهی به فهرست کتاب بیندازید:
مقاله می دهم پس هستم (مبانی مقاله سازی کتره ای در مجلات علوم انسانی ایران) سپیده دمان فلسفی تاریخ بورژوایی شبکه های اجتماعی (نگرش نئومارکسیستی به مناسبات تولیدی در اینترنت) جامعه شناسی عشق ورزی در دانشگاه (سنجش دیدگاه دانشجویان پسر و دختر نسبت به ازدواج دانشجویی) پدیده عمه ستیزی و اعتبار اعتراضی ناسزای فامیلی نگاهی به قوانین فردی و اجتماعی حاکم بر جوامع کتاب خوار از جامعهِ کژمدرنِ بدقواره تا تودهِ چِقِر بدبدن (چگونه درباره عقب ماندگی ایران کتاب بنویسیم؟) مردم شناسی آواز در حمام (پژوهشی در اصلاح الگوی مصرف آب از طریق اصلاح الگوی آواز در حمام) دموکراسی به مثابه صنعت (جستاری در تولید و صادرات لیبرال دموکراسی در منازعات جوامع مدرن و پشت مدرن) دوگانه مرغ/تخم مرغ و جنبش دانشجویی ایران (جامعه شناسی انتقادی جنبش دانشجویی در ایران از منظر مناسبات اقتصادی، سیاسی و جنسی) جامعه شناسی جنسیت در نظریه پُشت مدرنیسم چرا زنان دوست دارند خرید کنند؟ (بررسی فرضیه عنصر «زن خرید» در مصرف گرایی زنان) نظریه فمینیستی فوتبال و وضع زنان در ایران (بررسی اجمالی آراء موافق و مخالف نظریه فمینیستی فوتبال) جستاری در نظریه «اخلاق اصفهانی و روحیه سرمایه گذاری» راهبردهای تسریع ازدواج جوانان از منظر کنش ارتباطی (با تکیه بر تأویل ترانه «سوسن خانوم» به مثابه الگوی کنش ارتباطی هابرماس)
عالی. یه کتاب طنز خوب. از اون دست کتابها که از گم شدنش ناراحت نمیشم. چند بار خریدم و گم شده و باز خریدم. البته میدونید که کتاب اساسا گم نمیشه بلکه پیچونده میشه. و این کتاب انقدری خوب هست که وقتی پیچونده میشه از اینکه یکی دیگه داره میخوندش خوشحال باشم و برم یکی دیگه بخرم و...
ایده ی جالبی داشت و بعضی جاهاش واقعا خنده دار بود. اما در خیلی از جاها بسیار جزئی وارد بحث های علوم انسانی میشد و من رو که انتظار خواندن یک کتاب طنز رو داشتم، از کتاب پرت میکرد بیرون.
برخلاف نظریات مبتنی بر شهود عامیانه (Common sense) مبنی بر اینکه اصولاً دختر یا خانه شوهر میرود یا دانشگاه (My grandmother: 1987) یا «دختر یا خوشسیماست یا دانشجو» (My grandfather: 1999) به نظر میرسد امروزه هیچ دختری نیست که نخواهد دانشگاه برود (My father: 2013) و مقادیر قابل توجهی دختر خوشسیما نیز در دانشگاه دیده شده است (My friend and I: 2015) که البته دختر خوشسیما به هیچ وجه روی زمین نمیماند(Ibid).
بر همین اساس طبیعیست که پسران جوان با دیدن دختران جوان یک دل نه صد دل عاشق شوند. (All Boys: 2010) به عبارت دیگر، هر کس پایش به دانشگاه باز شد، بلافاصله عاشق میشود (Ibid) و دانشگاه تجلی عشق جوانی است. (Komite Enzebati: 2013) به بیان دیگر؛ دانشجویان در این مقطع به شدت ازدواجی هستند (1394 :Arasto Amel).
از مقالهی: جامعهشناسی عشقورزی در دانشگاه : سنجش دیدگاه دانشجویان پسر و دختر نسبت به ازدواج دانشجویی (مطالعه موردی دانشگاه پیامنور واحد طبس) نوشتهی: دکتر عباس معصومی (عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه پیام نور واحد سوادکوه) لیلا معمولی (دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد جویبار و گلوگاه)