جان چیوِر (۱۹۱۲- ۱۹۸۲) نویسندهٔ اقیانوس از نویسندگان نسل دوم آمریکاست. مجموعه داستانهایش شامل شصت و یک داستان کوتاه جایزهٔ پولیتزر سال ۱۹۷۹ را نصیب او کرد و به عنوان یکی از مطرحترین کوتاهنویسان معاصر شناخته شد. چیوِر در داستانهایش به زندگی آدمهای حومهٔ شهر میپردازد. او را چخوفِ حومهها نامیدهاند.
خودمانیم، خیلی ضایع شدم، شکستخورده و ترسیده. اما به نظر من که آن گوشتِ کاملاً آغشته به حشرهکش کشنده میشد. احتمالاً اگر به آن کتلتها لب میزدم میمردم. عجیب اینکه بعد از بیست سال زندگی با کورا نمیدانستم واقعاً قصد داشت مرا به قتل برساند یا نه!
John Cheever was an American novelist and short story writer, sometimes called "the Chekhov of the suburbs" or "the Ovid of Ossining." His fiction is mostly set in the Upper East Side of Manhattan, the suburbs of Westchester, New York, and old New England villages based on various South Shore towns around Quincy, Massachusetts, where he was born.
His main themes include the duality of human nature: sometimes dramatized as the disparity between a character's decorous social persona and inner corruption, and sometimes as a conflict between two characters (often brothers) who embody the salient aspects of both--light and dark, flesh and spirit. Many of his works also express a nostalgia for a vanishing way of life, characterized by abiding cultural traditions and a profound sense of community, as opposed to the alienating nomadism of modern suburbia.
کتاب را به توصیهی مکرر چند دوست بالاخره اتفاقی شبی آخر وقت ابتیاع کردم و چند شب بعد برداشتم بخوانم که چند ساعت بعد وقتی بار دوم هم کتاب را خوانده بودم متحیر از جا پا شدم. در عین کوچکی کمنظیر است این کتاب. شاید بهترین کتاب از این مجموعه کتابهای کوچک نشر افق باشد. راستش چون چندتایی را قبلاً ورق زده بودم و ترجمه بد بود دلم نمیرفت ورق بزنم. این روزها «اقیانوس» و «درس خوشنویسی» را خواندم و حرف نداشت. معرفی چیور که عالیست، با هنری که احمد اخوت در نوشتن دارد. چقدر اخوت عزیز است و نجیب و مؤثر. کارش حرف ندارد. عشقش داستان است و جز این چیزی سرش نمیشود. چخوف حومهها را عاشقانه به فارسی آورده. خود داستان هم عجیب بود. مثل گیجی مالیخولیاییِ شبی شرجی. تا قبل این کتاب چیور برای من چهره نداشت. اسمش بود و بعضی جزییات ولی چهره نداشت. با وصفی که اخوت به نقل از خاطرات دخترش آورده الان میدانم چطور آدمی بوده و چطور کت وشلوار میپوشیده پنج طبقه در ساختمان خودشان پایین میرفته کنار موتورخانه ساختمان مینشسته داستان مینوشته.
اول اینکه جان چیور یه نویسنده چیره دست هستش از اونهایی که برای نوشتن خلق شدن دوم اینکه فضا و شخصیت داستان رو دوست نداشتم اما این از تحسینم نسبت به کیفیت فنی داستان کم نمی کنه..
اول از همه سپاس فراوان نثار جناب اخوت عزیز نخست برای ترجمه عالیشان و دوم اینکه به ترجمه و مقدمه و فهم اثر برای مخاطب ارج مینهند.
در مورد کتاب باید بگم که جان چیور فضا و شخصیت پردازی خوبی انجام داده نسبت به روزمرگی های مردی که ناگهان با بازنشستگی مواجه شده اما متاسفانه خود داستان چنگی به دل نمیزنه و شخصیتها هم ماندگار نیستن و پایان کتاب هم چیزی گنگ و عجیبه !!!
در کل پیشنهاد نمیکنم امیدوارم جان چیور در کتاب منظری به جهان حرفی برای گفتن داشته باشه.
داستان هایی که حول محور یک شخصیت می چرخند و نویسنده هم شخصیت را می شناسد و واکاوی اش میکند دلپذیر است و خواندنی. اقیانوس نوشته ی اقای چیور ملقب به چخوف حومه ها داستان مردی میانسال است که به تازگی از محل کارش کنار گذاشته شده و در همین حین متوجه چیزهایی میشود که قبلا نمی دیده و حال باید با همسرش در خانه سر کند. همسری که در روز بارانی به چمن های حیاط اب میدهد و حشره کش روی کتلت ها می پاشد و شیشه ی بنزین فندک را بجای سرکه بروی سالاد می ریزد. اینجاست که راوی با دوران خوش بازنشستگی آشنا می شود. سیراب نشدن از تشنگی، سراسیمه شدن و بیم یکی از لایه های معنایی داستان چیور است و مفهومی از اقیانوس.
#درباره_کتاب جان چیور در داستانهای کوتاهش به دقت در مسائل پیش پا افتادهی روزمره مینگرد و با استفاده از آنها مجالی برای واکاوی روابط متداول زن و شوهری، پدر و فرزندی یا کارمندی به دست میدهد. او داستان کوتاههای متعددی برای نشریات گوناگونی مثل نیویورکر نوشت و برای خود لقب "چخوف حومهها" را به ارمغان آورد. چرا که اغلب داستانهای او دربارهی شخصیتهای حومهنشین آمریکایی بودند. ادبیات حومهنشینی آمریکایی چهرههای سرشناسی چون جان آپدایک، جاناتان فرانزن و ریچارد فورد دارد. حومه suburb در کشورهای مختلف معنای متفاوتی دارد. یکی از مدلهای متفاوت حومهنشینی نوع آمریکایی آن است که فرهنگ مختص به خود را دارد. جمعیت کم، مجاورت با شهرها اما همچنان مستقل با خانههای ساخته شده به دست مالکانش از جمله ویژگیهای این حومهها هستند. داستان کوتاه اگر خوب نوشته شود، اثری جادویی دارد. در وقت کوتاه خوانده میشود و در کمترین تعداد جملات فضاسازیهای عمیقی انجام میدهد. داستان اقیانوس یک راوی اول شخص دارد که خیلی نامنتظره از کارش اخراج میشود. این شوک تکاندهنده مثل دومینو در زندگی او اثر میگذارد. گفتگویی که بین او و رئیس صورت میگیرد یکی از بخشهای ویژهی داستان است: گفت: "چقدر وقت میخوای تا از اینجا بزنی به چاک؟ دیگه منسوخ شدهای. فسیل. ما تحمل آدمهای مثل تو رو تو شرکت نداریم. " بعد از پشت میزش بلند شد، آمد ایستاد کنار من. یک دستش را گذاشت روی شانهام و با دست دیگر مرا در آغوش کشید. گفت: "نگران نباش. منسوخ شدن سرنوشت همهی ماست. امیدوارم منم روزی با همین آرامش به سرنوشت تو دچار شوم." گفتم: "از صمیم قلبم آرزومندم به همین روز بیفتید."