Ein bisschen mehr Selbstbewusstsein k nnte ab und zu nicht schaden. In diesem Buch zeigen Ihnen Brinley Platts und Kate Burton, die Koautorin von Neuro-Linguistisches Programmieren f r Dummies, wie Sie am Arbeitsplatz, in einer Beziehung oder in einer Runde mit fremden Menschen Ihren St rken vertrauen k nnen. Sie erfahren, was Selbstbewusstsein ausmacht, und wie Sie es entwickeln k nnen, wie Sie mit Erwartungen anderer umgehen und wie Sie Ihren eigenen Standpunkt freundlich und gelassen vertreten. bungen und Checklisten helfen Ihnen, sich Ihrer St rken bewusst zu werden und Ihre Zweifel zu berwinden.
Nice. Takeouts: What's your 120 percent dream? What's your confident thought for the day? Who are you going to be when you grow up? Where are the tensions in your life? Are you proud of your name? How does your inner voice speak to you? What's your sticking point? Put your best sunglasses on Go outside and wonder at the beauty of the sky
Q: Just write anything, it’s strictly stream of consciousness stuff: ‘Hello blank pages, I haven’t a clue what to write, but I’m writing anyway.’ (c)
معنای اعتماد به نفس این نیست که هرگز نخواهید ترسید؛ میترسید اما میتوانید با ترستان کنار بیایید. . . . ده شاخصه اصلی اعتماد بنفس: (و راههای به وجود آوردنشان)
1. هدف و ارزش (احتمالات آینده، رویا) 2. انگیزه (تشویق و تائید، جشن گرفتن برای موفقیتها) 3. ثبات عاطفی (شناخت و در ارتباط بودن با احساسات و عواطف، بیان چیزهایی که خوشحال یا ناراحت کنندهاست) 4. طرز فکری مثبت (پیدا کردن نکات مثبت در وضعیتهای دشوار) 5. خودآگاهی (آگاهی از تاثیر چیزها بر هم دیگر به ویژه تاثیر چیزها بر خود) 6. انعطافپذیری در رفتار (تغییر الگوهای رفتاری و داشتن خودانگیختگی) 7. اشتیاق برای پیشرفت و اکتشاف (تشویق به کنجکاوی در عملکرد وسایل، طبیعت، …) 8. سلامتی (ورزش، رژیم سالم، ذهن سالم) 9. ریسکپذیری (تشویق به انجام کارهایی که از آن ترسیده میشود) 10. استقلال در انجام کارها و کسب تجربه . . . کسی که برای زیستن یک چرا دارد، میتواند تقریباً راه هر چطور را پیدا کند. . . . برای اطمینان از پیشرفت و رشد بجای تلاش برای چیزی که سررشتهای در آن ندارید، باید توجه خود را روی چیزی متمرکز کنید که در آن مهارت دارید. . . . هرچه بیشتر خود را با آنچه برایتان اهمیت دارد مرتبط کنید، به همان اندازه اعتماد بنفس به دست میآورید. . . . بخشی از با اعتماد بنفس بودن بازنویسی نقش خود در روابط مختلف (خانوادگی/ دوستانه/ همکاری/ عاطفی) است. روابط پویا هستند و در طول زمان تغییر میکنند؛ همچین شما! . . . ترتیب برطرف شدن نیازها تا رسیدن به خودشکوفایی طبق هرم مازلو:
1. نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی 2. امنیت 3. عشق و تعلق خاطر 4. احترام 5. خودشکوفایی . . . رضایتمندی از نظر هرزبرگ:
عوامل انگیزشی (+) 1. شناسایی (شناخته شدن بابت کاری خوب، قدردانی و تشکر) 2. موفقیت 3. ماهیت شغل (آیا از نظرتان کار مفیدی میکنید؟) 4. مسئولیت (مدیریت وظایف شغلی با خودتان باشد) 5. پیشرفت
عوامل نگهدارنده (-) 1. حقوق و پول در دراز مدت یا حتی پاداشهای گاه و بیگاه 2. خط مشیها و مدیریت سازمانها 3. تحت نظارت و سرپرستی بودن (تحت کنترل و زیر دست بودن) 4. روابط با کارفرما 5. شرایط کاری . . . در پیدا کردن مهمترین ارزشهای خود (آنچه شما را به مطلوبترین احساسها میرساند) به دنبال آنهایی باشید که شما را واقعاً از لحاظ عاطفی جذب میکند. آنچه فکر میکنید باید بیشتر از همه نگرانشان باشید رها کنید. . . . برای اصالت 1. هویت (تظاهر به کسی که نیستید نکنید) 2. اهمیت (وانمود نکنید برای چیزی که برایتان اهمیت دارد، اهمیتی قائل نیستید. وانمود نکنید برای چیزی که برایتان اهمیتی ندارد، اهمیتی قائل هستید.) 3. اعتقاد (وانمود نکنید به چیزی که پایبند هستید، اعتقاد ندارید. وانمود نکنید به چیزی که اعتقاد ندارید، معتقدید.) . . . هر رابطهای مبتنی بر ابراز صریح و صادقانهی احساسات باشد، شانس بیشتری برای مستحکم ماندن دارد و به جای رکود، رشد میکند. . . . در طول زمان با گرفتن بازخورد از دیگران هوش هیجانی خود را تقویت کنید. با این کار به خودآگاهی بیشتری میرسید و با آگاهی از اینکه روزی در بهترین چارچوب فکری خود نیستید بطور طبیعی خواهید دانست که امروز برای شما روز تصمیمگیریهای مهم نیست. . . . نمیتوان مسائل را در همان سطحی که مطرح میشوند، حل کرد. راه حل نیاز به سطح بالاتری از مشکل دارد.
1. مشکل را برای خود بیان کنید. 2. حقایق را رها کنید و ذهن منطقی را تسکین بخشید. 3. در محلی ساکت و بدون مزاحمت بنشینید. 4. خود را آماده پذیرش بینشهای درونیتان کنید. 5. به ذهن تحلیلگر اجازه بیداری و تمرکز روی افکار شهودی را بدهید. . . . بعضی هیجانها شما را برمیانگیزند (ترس، خشم)، و برخی باعث افسردگیتان میشوند (غم، احساس گناه). اگر هیجانات بطور مرتب خنثی نشوند، در دراز مدت ممکن است کنترلنشدنی بروز یابند. . . . انتقاد از یک فرد او را در حالت تدافعی و تهاجمی قرار میدهد. پس بجای شکایت و گله بروید سراغ کاری که فرد انجام داده و احساسی که در نتیجهی آن به شما دست داده. - ❌شستن رختها را به عهده من گذاشتی، دیگه کلافه شدم. - ✅میتونم خواهش کنم بعد که کارت تمام شد، لباسها رو بشویی؟ . . . چسبیدن به گله و شکایات گذشته، انرژی شما را تحلیل میبرد و خاطره آنها میتواند بصورت مانعی در پیشبرد زندگی شما عمل کند. . . . اصل 20/80: معمولاً 80% نتایجی که میگیرید حاصل 20% از تلاش شماست. . . . موفقترین افراد کسانی هستند که فواید آسان گرفتن امور را درک کردند. هرچه چیزی را سخت بگیرید و پیچیده بدانید، همه چیز برایتان به همان اندازه سخت و پیچیده میشود. . . . درست همانطور که برای حفظ قدرت بدنی و سلامتی باید از ماهیچههای خود کار بکشید. باید از ذهن هم کار بکشید. امکاناتی که زندگی برای رشد در اختیارتان میگذارد مانند ماهیچهها، در صورت استفاده نشدن تحلیل میروند. اگر از ذهن کار نکشید (چالشی نداشته باشید) و در منطقه امن پنهان باشید برخلاف اعتماد بنفستات عمل کردید. . . . افزاینده اعتماد بنفس:
1. وفای به عهد و خوشقولی 2. صداقت با خود و دیگران 3. پذیرفتن دیگران همانطور که هستند و فقط قضاوت کارهایشان 4. برخورد محترمانه با دیگران 5. زندگی طبق استانداردهای خود 6. پذیرفتن و اعتراف به خطاهای خود
کاهنده اعتماد بنفس:
1. ناتوانی در وفای به عهد 2. فریب دادن و عدم صداقت (بلوف زدن، جوسازی، …) 3. برخورد با دیگران از موضع برتری یا عتاب و خطاب با افراد ضعیفتر از خود 4. ناتوانی در درستکار بودن هنگامی که کسی مراقب شما نیست 5. بکار نبستن نهایت تلاش خود 6. پیروی نکردن از وجدان خود 7. عمل نکردن به آنچه به دیگران توصیه میکنید 8. تظاهر و وانمود کردن . . . برای تربیت فرزندانی با اعتماد بنفس
کاری کنید کنجکاو و مستقل بار بیایند: - بستن بند کفش - باز و بسته کردن دکمهها - چیدن لباس در کمد - تمرکز روی فعالیت و به اتمام رساندن آن - قبل مشغول شدن به فعالیتی دیگر کار قبلی خود را تمام کرده و سرجای خود بگذارند - …. . . . پشتیبانی از فرزندان
1. به آنها بگویید منحصر بفرد، مهم و خاص هستند. 2. تجربیاتی که قدرت ارادهشان را افزایش دهد فراهم آورید. 3. تشویق به ابراز خواسته و رویاهای خود حتی اگر با خواستههای شما متفاوت باشند. 4. پشتیبانی از آنها در صورتی که شایسته است (نه افراط و نه تفریط) تا بتوانند با چالشهای بزرگتر مقابله کنند. 5. گوش دادن عمیق به حرفهای به ظاهر سطحی آنها کمک میکند بفهمید در دلشان چه میگذرد. 6. بگویید چقدر به خودشان و تواناییهای بالقوهشان ایمان دارید مخصوصاً وقتی در تشخیص آنها با مشکل مواجه میشوند. 7. تشویق به ادامه دادن وقتی احساس میکنند باید تسلیم شوند.
(پشتیبانی از فرزندان به معنی جنگیدن بجای آنها یا به عهده گرفتم مسئولیت آنها نیست، بلکه به معنای حضور داشتن در شادی و غم آنهاست.)
I found this really useful, loads of neat little exercises and writing prompts throughout. Typically, as with all the “for dummies” books it’s set out so you can dip in to what you need & it cross references itself well so, if there’s a relevant section in a previous chapter you might have skipped it’ll refer you back. Some of the advice is a little out of date now (diet for example) but this doesn’t significantly diminish it’s value. Something to get working on when you don’t know where to start.
I began to read this book mainly because I want to improve my English and also because of the interest I have in the subject. It gave me a lot of mixed feelings, really... I didn't do the exercises, but some of the questions remained in the back (or front) of my head and made me look back on my life and remember some unpleasant stuff. On the other hand, there were some ideas that made me look at things in my life from a different, more lightly perspective. Although I don't believe in recipes when it comes to living my life, I think that this book is a source of great ideas about how you can look at things differently.
This line was helpful. Chapter 10: Stretching Yourself Mentally "Expanding Your Comfort Zone".
I could not leave my comfort zone for about 5 years. The work I am used to is unburdened and easy, but I know what I really want to do in 2023. 2024 will be the year for me to step out of my comfort zone.
For Dummies - به زبان آدمیزاد اول برای کسایی که نمی دونن جریان پشت نامگذاری این کتابها تحت عنوان "به زبان آدمیزاد" چی هست، نظر شخصی من اینه که، بهتر این بود به جای این، از عبارت "به زبان ساده" استفاده می شد. هدف کلی این مجموعه هم دقیقا همینه. هر کتابی که تحت این عنوان دیدید، بدونید که قرار هست چیزی که تو اسم کتاب اومده رو به زبان ساده براتون توضیح بده. و خب اینجا دو تا ایراد وجود داره اول اینکه، شما اگر بخواید مطالب مفید و تخصصی تر رو یاد بگیرید، باید بدونید که این کتاب ها، دقیقا مثل یک مقدمه به اون موضوع اشاره می کنه و نه بیشتر. و دوم،-که مربوط به این کتاب میشه-داخلش استناد و اثباتی بر گفته ها پیدا نمی کنید
حالا بریم سراغ کتاب "همونی که هستی باش، و همونی که حس می کنی رو بیان کن. اونایی که اذیت بشن، اهمیتی ندارن، و اونایی که اهمیت دارن، براشون مهم نیست" ― Bernard M. Baruch
اگر طبق این سخن بخوایم بریم جلو، اعتماد به نفس میشه توانایی شما در انجام دادن یک عمل (هر عملی) بدون توجه به واکنش افراد دیگه، منوط بر این که شما و فقط شما، به هدفی که داشتید، برسید. اما از دیدگاه روانشناسی، این تعریف، هیچ وقت نمیتونه معنی اعتماد به نفس رو بیان کنه
در کل، کتاب-ترجمه ای که من خوندم-زبان روانی داره و به اصطلاح، سرعت خوندنش بالاست. نیازی نیست بیشتر از دو روز وقت بزارید تا یک دور کامل بخونیدش. اکثر کتاب بر پایه تمرین هست و چند تا مبحث کلی رو به صورت خیلی ساده توضیح می ده که اگر شما اونا رو انجام بدین، طبق نظریه کیت برتن، اعتماد به نفس شما هم بیشتر می شه. اطلاعات داخل کتاب، برای کسایی خوبه که نمی دونن از کجا شروع کنن، و میخوان از یه جایی شروع کرده باشن بالاخره. یه جور دستور پخت محسوب میشه (این کار ها رو بکنی، اعتماد به نفست میره بالا، دنبال دلیلش هم نباش، اعتماد به نفس هم نمیدونم چیه و قرار نیست به خواننده هم بگم. فقط هر چی میگم رو گوش کن.)