Jump to ratings and reviews
Rate this book

Stemmens kontinent #8

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

Rate this book
این کتاب پنجمین و آخرین دفتر شعر فروغ فرخزاد است که در زمان حیاتش به چاپ رسیده است

100 pages, Paperback

First published April 1, 1963

172 people are currently reading
8013 people want to read

About the author

فروغ فرخزاد

59 books22 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
2,227 (45%)
4 stars
1,628 (33%)
3 stars
777 (15%)
2 stars
174 (3%)
1 star
57 (1%)
Displaying 1 - 30 of 380 reviews
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,092 followers
November 4, 2017
‎دوستانِ گرانقدر، به نظر میرسد که زنده یاد <فروغ فرخزاد> در زمان سرودنِ این دفترِ شعر، به پختگی کامل رسیده است... یادش همیشه گرامی باد
‎اشعارِ این دفتر را بسیار میپسندم
‎به انتخاب ابیاتی را در زیر برایِ شما دوستانِ اهلِ ادب مینویسم
--------------------------------------------
‎کسی مرا به آفتاب
‎ معرفی نخواهد کرد
‎کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
‎پرواز را به خاطر بسپار
‎پرنده مردنی ست
*****************************
‎حرف به من بزن
‎آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو میبخشد
‎جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟
‎حرفی به من بزن
‎من در پناه پنجره ام
‎با آفتاب رابطه دارم
*****************************
‎ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
‎ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
‎به داس هایِ واژگون شدهٔ بیکار
‎و دانه هایِ زندانی
‎نگاه کن که چه برفی میبارد
*****************************
‎مرا به زوزهٔ دراز توحش
‎ در عضوِ جنسی حیوان چکار
‎مرا به حرکت حقیرِ کرم در خلاء گوشتی چکار
‎مرا تبارِ خونیِ گل ها، به زیستن متعهد کرده است
‎تبار خونی گل ها.. میدانید؟
*****************************
‎امیدوارم این انتخاب ها را پسندیده باشید
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
763 reviews221 followers
July 1, 2019
"من راز فصل ها را میدانم
حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک,خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش..."
****
"آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانی ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روی لیوان ها خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد؟
به مادرم گفتم: ((دیگر تمام شد))
گفتم:((همیشه پیش از انکه فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم))

"""""در این شعر رویارویی فروغ با مرگ چه زیباست..انسان در برابر مرگ بی سلاحست..شاعر اما تنها نیست..با قلمش به این رویارویی قدم میگذارد..هر چند مرگ همیشه پیروز است اما قلم شاعر از این نبرد مرگبار تصویری خلق می کند..تصویری که روح شاعر است در لحظه مرگ..حال که روح ما در هنگامه ی مرگ در تقلای شکار ان لحظه در کلمات, ناکام می ماند..چرا که قلمی ندارد.."""""

در شعر های "هفت سالگی"و "پنجره" فروغ به زیبایی دنیای تلخ و خاکستری زندگی در اجتماع را به تصویر میکشد..دنیایی که در ان با خوبی های کودکی بیگانه شده ایم..کلمه ی"من"چون افعی ای وحشتناک بر همه چیز زندگی سایه انداخته..تیرگی,سیاهی و نابودی..غایت این زندگی است..

شعر"دلم برای باغچه می سوزد"را بسیار دوست داشتم..بسیار زیبا و قوی است..یک خانواده را به تصویر میکشد..خانواده ای مثل بسیاری دیگر..با یک باغچه..مثل هر باغچه دیگر..شعری که در عین سادگی به بسیاری مسايل اشاره میکند..از ناامیدی و دست شوریدگی پدر از زندگیدر پیری...مادری فیکس شده در تعصبات و عقاید مذهبی..برادری فلسفه زده,ماحصل انچه امروز هم"تظاهر به روشنفکری"نامیده می شود..خواهری که گزند تعصبات مادر روح او را سوزانده..و وی دیگر تنها با جسمش زندگی می کند...باغچه مشاهده گر سکوت زده ی اینهاست..و" ذهن باغچه دارد ارام ارام,از خاطرات سبز تهی میشود"
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,357 followers
January 23, 2016
دروغ چرا؟ من تعداد کمی شعر سپید خوندم که واقعاً خوشم اومده.
تعریف های زیادی از شاملو و فروغ و دیگران شنیدم، ولی در عمل از هیچ کدوم خوشم نیومده.
این کتاب (مخصوصاً شعر بلند اولش، که اسمش رو به کتاب داده) هم من رو کمابیش خسته کرد.
هر چند، بی انصافی نکنم، یکی دو تا از شعرها خیلی لذت بخش بودن.
و شعرهای غیر لذت بخش هم، مصرع های بی نظیری داشتن. مثلاً:

من شبدر چهارپری را می بویم
که بر گور مفاهیم کهنه روییده ست

من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می کند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد
که پرواز را به خاطر بسپارم
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
September 6, 2015
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز می شود بسوی و سعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کردیم
سرشار می کند .
و می شود از آنجا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست

من از دیار عروسک ها می آیم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق
در کوچه های خاکی معصومی
از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا
در پشت میزهای مدرسه ی مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حرف "سنگ" را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند.
من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که او را
در دفتری به سنجاق
مصلوب کرده بودند

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند.
وقتی که چشم های کودکانه ی عشق مرا
با دستمال تیره ی قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود ، هیچ چپیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم ، باید، باید ، باید
دیوانه بار دوست بدارم.
یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ های جوانش
معنی کند
از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنهاتر از تو نیست ؟
پیغمبران ، رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما اوردند
این انفجارهای پیاپی
و ابرها مسموم ،
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست، ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.

همیشه خواب ها
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت می شوند و می میرند
من شبدر چهارپری را می بویم
که روی گور مفاهیم کهنه روییده ست
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی
من بود؟
آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب ، که در پشت بام خانه قدم می زند سلام
بگویم؟

حس می کنم که وقت گذشته ست
می کنم که " لحظه" سهم من از برگ های تاریخ ست
حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان
من و دست های این غریبه ی غمگین

حرفی به من بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟

حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم .
Profile Image for HaMiT.
270 reviews59 followers
January 7, 2025


و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا میبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا میبافند


برای منی که هیچ درکی از شعر نو و انواعش ندارم و نمی‌تونم از هم تشخیصشون بدم، تجربه‌ی بدی نبود. خوندنش تمرکز زیادی می‌طلبید
Profile Image for Masoud Irannejad.
196 reviews130 followers
July 24, 2019
من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم...
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را
در دفتری به سنجاقی
...مصلوب کرده بودند
Profile Image for Abas Azimi.
63 reviews37 followers
April 4, 2018
برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازه ی ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل میشوند
شماره بر می دارد
برادرم به فلسفه معتاد است
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند
او مست میکند
و مشت میزند به در و دیوار
و سعی میکند که بگوید
بسیار دردمند و خسته و مایوس است
او نا امیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش
همراه خود به کوچه و بازار می برد
و نا امیدیش
آن قدر کوچک است که هر شب
در ازدحام میکده گم
میشود
__________________________________
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم از دست داده ایم
مابی چراغ به راه افتادیم
و ماه ماه ماده ی مهربان همیشه در آنجا بود
Profile Image for Saman.
337 reviews160 followers
October 8, 2024
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی‌ست
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
January 23, 2022
دو شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد... و پرنده مردنی است رو از این دفتر شعر خیلی دوست داشتم.
----------
یادگاری از کتاب:
من راز فصل‌ها را می‌دانم
و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم
...
ای یار، ای یگانه‌ترین یار
آن شراب مگر چند ساله بود؟
...
من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم.
...
من از کجا می‌آیم
من از کجا می‌آیم
که این‌چنین به بوی شب آغشته‌ام؟
...
سکوت چیست، چیست، چیست ای یگانه یار؟
سکوت چیست به جز حرف‌های ناگفته؟
...
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود، هیچ چیز، به جز تیک‌تاک ساعت دیواری
دریافتم، باید. باید. باید
دیوانه‌وار دوست بدارم
یک پنجره برای من کافی‌ست
یک پنجره به لحظه‌ای آگاهی و نگاه و سکوت
...
از آینه بپرس
نام نجات‌دهنده‌ات را
...
صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند
...
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست.
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
October 1, 2021
چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود اینسان
صبور،
سنگین،
سرگردان،
فرمان ایست داد؟!


آه فروغ و امان از دل پر درد...
نخستین دفترشعری بود که از فروغ می‌خواندم و صدالبته آخرین دفترشعری که از فروغ برای ما بجا مانده است.
از نخستین شعر این دفتر که نام دفتر نیز از آن گرفته شده، حقیقتا خوشم آمد و نه یکبار و نه دوبار و سه بار، بلکه چند بار خواندم و چند بار هم با صدای خود فروغ با جان و دل به آن گوش سپردم اما اعتراف می‌کنم سایر اشعار این دفتر من را جذب خود نکرد!

فروغ شاعری‌ بود که دردهای سیاسی و اجتماعی دوران خود را می‌‌شناخت و به آنان تسلط داشت و همانطور که خود گفت:
"من راز فصل‌ها را می‌دانم و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم"
و آنان را با زبانی که خود بلد بود یعنی شعر فریاد می‌کشید.


حقیر دست دوستی(آسا) که باعث شد به سراغ فروغ بیایم را از راه دور به محکمی می‌فشارم.

کارنامه
طبق استانداردی که برای نمره دادن به آثار برای خود خلق نموده‌ام، دفتر شعر را همانند مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه در نظر می‌گیرم و به هر شعر نمره‌ای جداگانه به شرح زیر تخصیص می‌دهم:
«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد (۵ستاره)، بعد از تو (۳ستاره)، پنجره (۳ستاره)، دلم برای باغچه می‌سوزد‌ (۳ستاره)، کسی که مثل هیچ‌کس نیست (۴ستاره)، تنها صداست که می‌ماند (۱ستاره)، پرنده مردنی است (۲ستاره)»
که مساوی‌ست با ۲۱ ستاره برای ۷شعر و نهایتا میانگین آن یعنی ۳ ستاره را برای این دفتر منظور می‌نمایم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف این دفتر شعر را به همراه دکلمه‌ی نخستین شعر با صدای فروغ را درکانال تلگرام آپلودنموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌ها را از لینک‌های زیر دانلود نمایید:
فایل پی‌دی‌اف دفتر شعر:
https://t.me/reviewsbysoheil/357

فایل ام‌پی‌تری دکلمه با صدای فروغ:
https://t.me/reviewsbysoheil/358

نهم مهرماه یک‌هزار و چهارصد
Profile Image for Mitra.
77 reviews76 followers
April 13, 2017
فروغ رو خیلی دوست دارم. خیلی زیاد میفهممش.
«من سردم است
من سردم است و انگار هیج‌وقت گرم نخواهم شد.»

« ما هرچه را که باید از دست داده باشیم
از دست داده‌ایم.»

+

باید فهمید فروغ تو چه موقعیت زمانی و احساسی این مجموعه رو سروده که انقدر منتظر دستی برای کمک‌ه. منتظر یه نفره. یه نفر که بیاد دستشو بگیره.و آخر می دونه که کسی برای نجات ش نمی آد. انقدر خودش رو جدا مونده و درک نشده می دونه.
و من با تمامِ وجودم شعرهاش رو می‌فهمم.
Profile Image for Nina.
123 reviews77 followers
November 5, 2019
من ایمان اوردم...هم به آغاز فصل سرد هم به شعر فارسی
سال ها مقاومت میکردم و جبهه ی خودمو کنار کامینگز و رابرت فراست نگه می داشتم و رومو از هرچی شعر فارسی بود بر میگردوندم ...ولی دو نفر ذهنمو کاملا عوض کردن و وجودمو پر از عشق به سبکشون کردن
مهدی اخوان ثالت و ملکه ی ادبیات...فروغ
نمیدونم چی بگم...هیچ تبحری تو این زمینه ندارم و اصلا هم بهش عادت ندارم چون اکثر ریویوهام برای کتابایی بوده که حس خونه رو میدادن و ادبیاتی بودن که از وقتی چشم باز کردم مشغول به تجربش بودم...الان رو به یه دنیای بی پایان و یوتوپیاطور وایسادم و فقط یه پرش مونده...و این کتاب همون پرش بود
Profile Image for Narjes.
17 reviews
October 24, 2025
«من مثل دانش‌آموزی که درس هندسه‌اش را دیوانه‌وار دوست می‌دارد، تنها هستم. »

«در کوچه باد می‌آید
این ابتدای ویرانی‌ست
آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می‌آمد
ستاره‌های عزیز
ستاره‌های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گیرد
دیگر چگونه می‌شود به سوره‌های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مرده‌های هزاران‌هزار‌ساله به هم می‌رسیم و آن‌گاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد.
من سردم است »
Profile Image for mel&#x1f56f;.
247 reviews67 followers
June 26, 2022
“O you whose eyes are my meadows
your eyes have branded mine
Had you been in my heart before now
I would never have mistaken others for you”


“My town was the grave of my desires”

i finished this poetry collection last night and still lack the coherent thoughts to write a review. this is now without a doubt my favourite collection that i’ve ever read. every single poem had me feeling gutted and empty but also feeling so full of life. there’s a certain sense of incomprehensible grief that follows me whenever i’m reading persian literature because i feel the loss of everything our nation once was and could have been and all that is has been reduced to. reading these poems, i felt the grief of an entire nation, the pain of the iranian women who have had to fight for a voice but i also felt such pure happiness and love. love for a partner, love for a family, love for an entire culture. forough farrokhzad uses language in such an awe-inspiring way and i wish i had a physical copy of this book, i wish i could print every single line into my brain, i wish i could hear the words spoken to me in farsi, my mother tongue.

“That night your kiss scattered the drop of eternity into the mouth of my love”

“Look at the grief inside my eyes and how it melts drop by drop”

“Alas, in my little night
the wind has a tryst with the leaves of the trees
In my little night, there is dread of devastation”
Profile Image for Niyousha.
622 reviews71 followers
May 1, 2025
تیکه هایی که دوست داشتم
- نجات دهنده در گور خفته است و خاک ‚ خاک پذیرنده
- چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود اینسان صبور سنگین سرگردان فرمان ایست داد
- من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار " آن شراب مگر چند ساله بود ؟ "...
- من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم

و این جهان به لانه‌ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست

که همچنان که ترا می‌بوسند

در ذهن خود طناب دار ترا می بافند …

- چه مهربان بودی ای یار، ای یگانه‌ترین یار
چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی
چه مهربان بودی وقتی که پلک‌های آینه‌ها را میبستی
و چلچراغها را
از ساقه‌های سیمی میچیدی
و در سیاهی ظالم مرا بسوی چراگاه عشق میبردی
تا آن بخار گیج که دنباله‌ی حریق عطش بود بر چمن خواب مینشست
- سکوت چیست، چیست، ای یگانه‌ترین یار؟
سکوت چیست بجز حرف‌های ناگفته
- ابرهای تیره همیشه پیغمبران آیه‌های تازه‌تطهیرند
- ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه‌های باغ‌های تخیل
- ما هرچه را که باید از دست داده‌باشیم، از دست داده‌ایم
- از آینه بپرس. نام نجات دهنده ات را.
- آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی من بود؟
- آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد ؟
- کسی که مثل هیچکس نیست
- پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم.
- صدا صدا صدا تنها صداست که میماند
- چراغهای رابطه تاریکند



چراغهای رابطه تاریکند

کسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد کرد

کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردنی است
Profile Image for shamim.
187 reviews129 followers
January 13, 2024
دروغ نگم خیلی خوشم نیومد حقیقتا👀
Profile Image for Mohsen.
183 reviews108 followers
July 20, 2017
بي نهايت دوسش داشتم ، فقط واسه اين كه ببينم چيه از كتابخونه برش داشتم و از هر برگش لذت بردم. خيلي خوب بود😍
...

حس ميكنم كه وقت گذشته است
حس ميكنم كه "لحظه" سهم من از برگ هاي تاريخ است
حس ميكنم كه ميز فاصله ي كاذبي ست در ميان گيسوان
من و دست هاي اين غريبه ي غمگين

....

چه مهربان بودي اي يار ، اي يگانه ترين يار
چه مهربان بودي وقتي دروغ ميگفتي
چه مهربان بودي وقتي كه پلك هاي آينه ها را ميبستي
و چلچراغ ها را
از ساقه هاي سيمي ميچيدي
و در سياهي ظالم مرا بسوي چراگاه عشق ميبرزي
تا آن بخار گيج كه دنباله ي حريق عطش بود بر چمن خواب مي نشست

...

و من چنان پُرم كه روي صدايم نماز ميخوانند...

....
ما هر چه را كه بايد
از دست داده باشيم ، از دست داده ايم
ما بي چراغ به راه افتاده ايم
و ماه ، ماه ، ماده ي مهربان ، هميشه در آنجا بود
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,167 followers
September 5, 2017
آن شب که من عروس خوشه‌های اقاقی شدم
آن شب که اصفهان پر از طنین کاشی آبی بود
و آن کسی که نیمهٔ من بود، به درون نطفهٔ من بازگشته بود
و من در آینه می‌دیدمش
که مثل آینه پاکیزه بود و روشن بود
و ناگهان صدایم کرد
و من عروس خوشه‌های اقاقی شدم
Profile Image for ريم الصالح.
Author 1 book1,283 followers
October 14, 2016
القراءة لفروغ فرخزاد تجربة روحانية تلتحم بك وبدقائق الكون. بالحشائش والأغصان والليالي الخائفة، بالماء والأمطار والفصول.. إنها تجربة الاستماع للعالم الخفي!
Profile Image for Zi.
31 reviews31 followers
July 20, 2017
چرا توقف کنم ، چرا
پرنده‌ها به سوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت ، فواره وار
و در حدود بینش
سیاره‌های نورانی می‌چرخند
زمین در ارتفاع به تکرار می‌رسد
و چاه های هوایی
به نقب‌های رابطه تبدیل می‌شوند
و روز وسعتی است
که در مخیلهٔ تنگ کرم روزنامه نمی‌گنجد
چرا توقف کنم؟

راه از میان مویرگ‌های حیات می‌گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول‌های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذره‌های زمان خواهد شد
چرا توقف کنم؟

چه می‌تواند باشد مرداب
چه می‌تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افکار سردخانه را جنازه‌های باد کرده رقم می‌زنند
نامرد، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده‌است
و سوسک .... آه
وقتی که سوسک سخن می‌گوید
چرا توقف کنم؟

همکاری حروف سربی بیهوده ست
همکاری حروف سربی
اندیشهٔ حقیر را نجات خواهد داد

من از سلالهٔ درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می‌کند
پرنده‌ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر
بسپارم

نهایت تمامی نیروها پیوستن است ، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیاب‌های بادی می‌پوسند
چرا توقف کنم؟

من خوشه‌های نارس گندم را
به زیر پستان می‌گیرم
و شیر می‌دهم
صدا، صدا، تنها صدا
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفهٔ معنی
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند

در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت می‌کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست

مرا به زوزهٔ دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده‌است
تبار خونی گل‌ها می‌دانید؟

Profile Image for Steven Marciano.
76 reviews20 followers
April 30, 2022
A wonderful English translation of Farrokhzad's poetry on themes of love, sexual desire and torment. Farrokhzad helped push the boundaries of modernism during a time of change in pre-revolutionary Iran, before dying in a car accident aged just 32. Sadly her work was blacklisted for over a decade under the Islamic Republic (1979), and remains only partially uncensored even to this day.

To quote Farzaneh Milani, who published the biography 'Forugh Farrokhzad: A Literary Biography With Unpublished Letters' Farrokhzad was always seeking 'freedom of expression, freedom to own her body, her desires, her voice.' Within this collection of poems that sentiment is clearly evident, with language that effortlessly fluctuates along a spectrum of worldly and other-worldly, infused with imagery of nature and the celestial.

I can't attest to the accuracy of Elizabeth T. Gray's translation (I am a mere monolingual savage) but in its own right it is a beautiful piece of work that more than deserves your time.
Profile Image for Tara.
56 reviews11 followers
May 3, 2025
به بانو فرخزاد مگه میشه کمتر از ۵ داد؟🫠
Profile Image for Mehrshad Zarei.
146 reviews33 followers
January 3, 2019
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنين شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از ميان شكل‌های هندسی محدود
به پهنه‌های حسی وسعت پناه خواهم برد
Profile Image for younes saharkhiz.
34 reviews4 followers
August 7, 2019
از آئینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنها تر از تو نیست؟
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟
Profile Image for Elnaz.
1 review26 followers
March 6, 2013
من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

Profile Image for Azy Saeedi.
70 reviews43 followers
August 30, 2009
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها می آیم
و ای جهان به لانه ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پای مردمیست
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند

میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست
چرا نگاه نکردم؟
چرا نگاه نکردم؟

چه روشنایی بیهوده ای در این شب مسدود سرکشید
چرا نگاه نکردم؟
تمام لحظه های سعادت می دانستند
که دستهای تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا ان زمان که پنجره ساعت گشوده شد
و ان قناری غمگین چهار بار نواخت

و من
آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت؟
آیا دوباره زنگ در مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟

(( به مادر گفتم: (( دیگر تمام شد
گفتم: (( همیشه پیش از انکه فکر کنی اتفاق می افتد، باید برای روزنامه
(( تسلیتی بفرستیم
Profile Image for دايس محمد.
196 reviews213 followers
April 9, 2013
أجد الحديث عن فروغ ليس بالهيّن ، فالصوت المتمرد في قصائدها لا يحكي سيرتها فقط ، بل كأنه يجعل من هذه السيرة شأنا ً حياتيا ً للجميع ، فليس الصوت وحده من يبقى بل يتحول الصوت إلى حدث قصصي لا ينقضي بانقضاء القصيدة ، بل متطور جدا ً لدرجة أن يهذي القارئ بكلماتها زمنا .
Profile Image for caity ☾.
155 reviews149 followers
December 14, 2023
I don't even know how to exist after reading this poetry collection.

This is some of the best poetry I have ever read.

That's it, that's the review, if you love poetry you simply must read this collection it will change your life.
Profile Image for Mojgan.
1 review9 followers
June 23, 2017
سال ديگر وقتي بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه ميشود
و در تنش فوران مي كنند
فواره هاي سبز
ساقه هاي سبكبار شكوفه خواهد داد اي يار،
اي يگانه ترين يار...
Profile Image for Özge.
187 reviews17 followers
August 21, 2020
Dönüp dönüp okunacak bitmesi tek okuyuşla mümkün olmayan bir şair Füruğ. Tam da İran seyahati sonrası bir bir kadının anlam dünyasının dokusunu anladığım an'lardı şiirleri.
Displaying 1 - 30 of 380 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.