Abdolhossein Zarinkoob He was born on March 19, 1923, in Borujerd, Iran, received his PhD from Tehran University in 1955 under the supervision of Badiozzaman Forouzanfar, and held faculty positions at universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others.
Because of his pioneering works on Iranian literature, literary criticism and comparative literature, he is considered the father of modern Persian literature.
این کتاب مجموعهٔ سخنرانیهای مرحوم زرینکوب به سال ۱۳۵۵ خورشیدی در وزارت خارجهٔ دولت پهلوی است. کتاب به نوعی خلاصهٔ کتاب مهمتر او، «روزگاران»، است که پیشنهاد میکنم بخوانید. در جاهایی از سخنرانی رنگ ملیگرایی و باستانگرایی در صحبتهای زرینکوب پیداست و جاهایی حرفهای میزند که معلوم نیست آیا مبنای دقیقی دارد یا خیر: مثلاً آنکه آریاها اصالتاً بور بودند. جالبتر آن که اگر بشود جایی در عالم گفت که احتمالاً آریاها آنجا هنوز هستند میشود هندوستان، افغانستان، ماوراءالنهر و شاید بخشهایی از فلات ایران. این امر تقریباً بدیهی است که تا همین ۱۵۰ سال پیش هیچ ایرانیای از هخامنشیان و اشکانیان باخبر نبوده است یا اگر هم خبری داشته است بر اساس تاریخ هرودوت و بخشی از کتب یهود بوده است و آن اطلاعات نیز اصلاً فراگیر نبوده و برای کسی مهم نبوده است. حتی در شاهنامه آنها جزو داستان اسطورهای بودهاند تا آن که باستانشناسی و حفاری جدید وارد کار شد و ترکیب رمزگشایی از سنگنوشتهها و شبهتاریخهای یهودی و یونانی آن چیزی را که الان داریم به ما داده است.
اما درسی تکرار شونده از این کتاب میشود یاد گرفت: شاهان موفق (مانند کوروش و داریوش هخامنشی، یا شاهعباس صفوی یا نادرشاه افشار) هم فهم جغراسیاسی (ژئوپولتیک) دقیقی داشتند و هم نسبت به باورهای مذاهب و افراد رواداری بالایی داشتند. در نقطهٔ مقابل شاهان شکستخورده (مانند خشایارشا یا شاه سلطانحسین صفوی) در عین وجود فساد اخلاقی شدید در دربار (و حتی خودشان، مانند زنبارگی خشایار)، به شدت تحت تأثیر موبدان زرتشت و علمای مسلمان سختگیریهای مذهبی شدید به مردم داشتند و در عین حال از اتفاقات جغراسیاسی جهان به دلایل در لاک مسائل روزمرهٔ داخلی رفتن غافل بودند. سختگیریهای مذهبی اواخر ساسانی به حدی بوده است که مثلاً آهنگرها از دید موبدان نجس بودند چرا که با یک یا چندی از چهار عنصر اصلی عالم (آهن و آتش) در تماس مستقیم بودند. حالا تصور کنید عربها آمدهاند و میگویند پیامبر ما دست کارگر را میبوسیده است. آنها در هر صورت باید خراج بسیار زیادی به ساسانیها میدادند. حالا این خراج جایش را به جزیه میداد و به همین خاطر مقاومتی در مقابل عربها نکردند.
دیگر آن که شاید یکی از دلایل افول موفقیت شاهان موفق حذف رقیبان بالقوه چه به شکل قتل یا به شکل حبس در حرمسرا بوده است. در زمان اواخر ساسانی که در چهار سال ۹ پادشاه تغییر کردند، کار آنقدر بالا گرفت که هیچ شاهزادهٔ مردی باقی نمانده بود و به ناچار سلطنت به زنان رسید. به بیان دیگر، این که در اواخر ساسانیان، زنان پادشاه شدند، مایهٔ مباهات نبوده بلکه نشانهٔ افول بوده است. بعد از قدرت شکوهمند شاهعباس، او نیز از ترس آن که فرزندانش جایش را بگیرند و او را به قتل برسانند، یا آنها را میکشت یا در حرمسرا حبس میکرد.
نکتهٔ جالبتر آن که موقع اشکانیان که حدود عشقآباد کنونی بودند و اصالتاً تورانی بودند، به دلایلی راه ابریشم مسدود میشود و این مسدود بودن به دورهٔ ساسانی میرسد. رومیها واردکنندهٔ کالای تجملاتی ابریشم از چین بودند. به همین خاطر راههای مواصلاتی دریایی از چین به هند و سپس از هند به سمت یمن و از آنجا به مدیترانه را شکل داده بودند. تا آن که یمنیها شکوایه از حبشیها را به شاه ساسانی دادند. شاه ساسانی یکی از سردارانش به نام وهرز دیلمی را به یمن فرستاد و اولین کار او بستن تنگهٔ آبراهه به سمت مدیترانه در سواحل یمن بوده است. بسیار جالب است هنوزاهنوز دعوا بر سر گذرگاههای تجاری اینقدر پررنگ است و نقش اساسی راه ابریشم، رابطهٔ زمینی چین به غرب از طریق ایران، راههای مواصلاتی آبی از سمت یمن و همپیمانی ضمنی تاریخی یمنیها با ایرانیها هنوز پابرجاست.
این روزها مشغول خواندن دوجلدی «تاریخ مردم ایران» از زرینکوب هستم که با جزئیات بیشتری از زمان اسطورههای باستانی شروع میشود تا اواخر سامانیان.
تغییر ذائقهٔ خواندن پنداری با پرسشهای شخصی همبستگی ژرفی دارد: در دورهای از زندگی هر چه به خود فشار میآوردم، تاریخ خواندنم نمیآمد. خاصه با آن همه کتاب ادبیات که در صف قرار گرفته بودند. اما الان بسیاری کتاب داستان و رمان را به گوشهای وانهادم: یا تاریخ میخوانم یا میشنوم! گوییا دنبال پاسخهایی ذهنی برای اکنون هستم با نگاه به گذشته.
البته رسول رئیسجعفری در کانال یوتیوب تحریریهای پارسال و پیرارسال چندین قسمت مرور تاریخ قاجار، پهلوی و مصدق را داشته است که بسیار شنیدنی و با جزئیات بسیار جالب است. مثلاً یکی از قسمتهایش این است که بقیه را میشود از این همین طریق یافت: https://www.youtube.com/watch?v=HlpkU...
اخیراً اسکات هورتون، پژوهشگر لیبرترین ضدجنگ، مصاحبهای با تاکر کارلسون داشته است و آن مصاحبه به شدت فراگیر شده است. مخلص کلام مصاحبه در واقع در راستای کتاب «عزیمت به تهران» ولی با جزئیات روزآمدتر. اخیراً لکس فریدمن (پادکست-یوتیوبر معروف) مصاحبهای ده ساعت و نیمه (بله! ده ساعت و نیم) با اسکات هورتون داشته است. خوشبختانه این مصاحبه هم به صورت تصویری هم به صورت صوتی در دسترس است. تسلط حافظهٔ هورتون اعجاببرانگیز است. این مصاحبه از آن جهت اهمیت دارد که متأسفانه در فضای این سالهای ایران، به جز استثنائاتی، دو گروه تحلیلگر داریم: گروهی که به غرب دید مثبت دارند و همه چیز را از دریچهٔ تنشزدایی و خودمقصربینی میبینند و گروه دیگری که معمولاً شعارهای اسلامگرایانه میدهند ولی تهش معلوم نیست روی زمین چه تحلیلی از وقایع دارند. در واقع هر دو گروه ایدئولوژیک (به معنای باور بدون ارجاع به واقعیتهای روی زمین) دارند. در این مصاحبههای طولانی، هورتون بسیاری از این غلطهای مشهور و مصطلح را موشکافانه بررسی میکند. خوب است در میانه به مصاحبهٔ میرشایمر، از بزرگان سیاست واقعگرایانه، با تاکر کارلسون هم رجوع کنید.
دکترعبد الحسین زرین کوب، ادیب، مورخ، اسلام شناس، ایران شناس، محقق و نویسندۀ بزرگ معاصر، در 27 اسفند ماه 1301 شمسی در بروجرد، چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقمند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را مطالعه نکرده باشد.
به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلاً نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد. با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320، دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد. با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام، علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد، اظهار تأسف کرده بود. دکتر زرین کوب پس ازترک دانشکده حقوق به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعد در بروجرد به کار معلمی پرداخت، کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد.در دوران معلمی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات، را تدریس کرد. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند. در سال 1324، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر، عبدالحسین زرین کوب در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکترای رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و در سال 1334 از رساله دکترای خود با عنوان (نقد الشعر، تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. پس از اخذ درجه دکترا، از سوی استاد فروزانفر، برای تدریس در دانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 یا رتبه دانشیاری، کار خود را دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت. دکتر زرین کوب در سال 1330 در کنار عده ایی از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی ،سعید نفیسی، دکتر معین،پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب، برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرة المعارف اسلام (E1) طبع هلند، دعوت شد. او در ایام تحصیل در تهران، چندی نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی بپرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه، آشنایی بیشتر یافت. از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید. استاد که از قبل با زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سالهای جنگ دوم جهانی، با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سر می بردند، به آموزش این دو زبان پراخت. در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری د�� ایران) در بروجرد منتشر شد، در حالی که در این هنگام، حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت. وی که از زمان شروع تحصیلات دانشگاهی به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخته بود. از سال 1328، سردبیری مجله هفتگی مهرگان را نیز عهده دار شد که با وجود وقفه هایی، این همکاری تا پنج سال تداوم یافت. در سال 1335 با رتبه دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.
در همین سال، برای مدت کوتاهی نیز امور مربوط به انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب را به عهده گرفت. پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش)، دکتر زرین کوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران ونیز در دانشکده هنرهای دراماتیک تدریس کرد. مدتی هم در موسسه لغت فرانکلین با مجتبی مینوی به همکاری مشغول شد. در این میان، یکچند سردبیری مجله راهنمای کتاب را پذیرفت (1342 ش)، و فصل خاصی برای ارائه ادبیات معاصر ایران در مجله به وجود آورد. با این حال همکاری وی با نشریات ادواری داخلی به اینجا محدود نمی شود و فعالیت علمی استاد در انتشار مجلاتی همچون سخن، یغما، جهان نو، دانش، علم و زندگی، مهر و فرهنگ ایران زمین، چشمگیر است. در سالهای 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی پرداخت،سپس به دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد. فعالیتهاي دكتر عبدالحسين زرين كوب سفرهای علمی متعدد استاد به اروپا، امریکا، جمهوریهای شوروی(سابق)، هند، پاکستان و کشورهای عربی، در دیدار از کتابخانه ها، موزه ها و موسسات علمی، و تهیه عکس از بعضی نسخه های خطی فارسی و عربی گذشته است. طی همین سفرها وی با جمعی از دانشمندان و نویسندگان بزرگ ایرانی و خارجی آشنائی نزدیک یافت. دکتر زرین کوب در بسیاری از مجامع و مجالس علمی جهانی شرکت کرده و به عنوان نماینده ایران به ایراد سخنرانی پرداخته است. از این میان پنجمین کنگره اسلامی در بغداد، بیست و ششمین کنگره بین المللی شرقشناسان در دهلی نو، کنگره بین المللی علوم تاریخی در وین، کنگره تاریخ ادیان در ژنو، مجلس بزرگداشت حافظ شیرازی در دوشنبه تاجیکستان، کنگره بزرگداشت نظامی گنجوی در ایتالیا و بعدا در امریکا، مجمع عمومی سردبیران طرح تاریخ تمدن اقوام آسیای مرکزی در پاریس، کنگره بزرگداشت مولوی در مونیخ، کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی در کرمان، و کنگره همکاریهای اقوام آسیای مرکزی در تهران، تعدادی از این مجالس را شامل می شود. دکتر زرین کوب در 24شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب و چشم درگذشت.
آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب با کاروان حله، شعر بى دروغ، شعر بى نقاب، از کوچه رندان، سیرى در شعر فارسى، سر نى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، پیر گنجه در جستوجوى ناکجاآباد، از نىنامه (برگزیده مثنوى معنوى)، دو قرن سکوت، تاریخ ایران بعد از اسلام، فتح عرب در ایران (به زبان انگلیسى در تاریخ ایران کمبریج)، تاریخ مردم ایران (دو جلد)، روزگاران ایران، دنباله روزگاران ایران، روزگاران دیگر، ارزش میراث صوفیه، فرار از مدرسه، جستوجو در تصوف ایران، دنباله جستوجو در تصوف ایران، در قلمرو وجدان، شعله طور (درباره زندگى حلاج)، بنیاد شعر فارسى، ادبیات فرانسه در قرون وسطى، ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، متافیزیک، شرح قصیده ترسائیه خاقانى، فن شعر ارسطو، ارسطو و فن شعر و ...
با وجود اینکه تاریخِ نقل کتاب که برگرفته از جلسات سخنرانی عبدالحسین زرینکوب برای کارمندانِ وقت وزارت امور خارجه بوده به سال 1354 و 55 مربوط میشه، این کتاب برای من جالب و مفید بود. همونطور که از اسمش پیداست خلاصۀ نسبتا مختصری است از تاریخ طولانی ایران که بر نقاط عطف و با اهمیت تاریخی که سرنوشت امروز ما رو رقم زدند تاکید بیشتری داره. کلام زرینکوب و کوشش او بر تحلیل و تطبیق تاریخ که به گفتۀ خودش وجه تمایز یک تاریخدان با یک باستانشناس و احتمالا یک تاریخنگار مستند هست، شیوا و تاملبرانگیزه.
بعد از خوندن دو کتاب از عبدالحسین زرینکوب (کتاب اول، "تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن" بود) ترغیب شدم بازهم کتابهای بیشتری از او که باور دارم دلسوزانه برای ثبت و تحلیل تاریخ ایران کوشش کرده، بخونم. البته هنوز در جایگاهی نیستم که بتونم به خوبی نویسندگان تاریخدان و تاریخنگار و آثارشون رو مقایسه و تطبیق کنم و کمتر تونستم آثار نویسندگان به روزتر در این زمینه رو بخونم. به هر حال تا جایی که لذت میبرم و مطالبی دریافت میکنم دنبالش خواهم بود. ضمن اینکه صرف نظر از درستی یا نادرستی محتوا، به نظر میرسه منابع تاریخی در دسترس و اثرگذار ما همچنان زیاد نیستند و شاید لازم باشه تا جای ممکن از منابع موجود و قابل فهم بهره ببریم تا شاید در آینده بتونیم با مقایسه اطلاعات به نتایج درستتری برسیم.
از عبدالحسین زریکوب جز یک اثر ممتاز انتظار دیگری نمیتوان داشت و دراین کتاب هم ما با یک نوشتار تاریخی حرفه ای مواجه هستیم . شاید هر گونه وصف اضافی در زمینه این کتاب تکرار توصیفات خواننده گان دیگر کتاب باشه و البته جایگاه عبدالحسین زرین کوب در تاریخ نگاری ایران ، نیاز به هیچ تعریف و توصیف بیشتری نداشته باشه ... فقط اگر بخوام به شخصه حسم رو به این کتاب بیان کنم ، باید بگم که اگر روزی در جایگاه تصمیم سازی در ایران قرار داشتم ، کاری میکردم که این کتاب در مدارس ایران به عنوان جز اصلی کتاب های تاریخ ایران به مرحله تدریس برسه .
در سلسله مباحث مربوط به تاريخ تمدن ها, فرهنگ و تمدن اسلامى جايگاه ويژه اى دارد; دينى كه فرهنگ و تمدن جهانى به ميراث اسلامى دارد به هيچ وجه كمتر از ميراث يونان باستان نيست. اسلام نه تنها به عنوان يكى از اديان بزرگ الهى سهمى به سزا از تحولات تاريخ بشرى را به خود اختصاص داده, بلكه به واسطه نگاه ويژه به اجتماع و سياست كه حاصل آن ظهور تمدن و فرهنگى مختص به خود بوده نيز حضور پر رنگ ترى در عرصه تاريخ جهانى يافته است, به گونه اى كه شناخت تاريخ جهانى بدون عنايت ويژه به تاريخ اسلام تقريبا غير ممكن است. گر چه مستشرقان و محققان غربى از همان ابتداى آشنايى با مشرق زمين به اين مطلب پى برده و البته با بينش خاص خود بخشى از آثارشان را به شناخت جنبه هاى مختلف تاريخ و فرهنگ اسلامى اختصاص دادند, اما ظهور انقلاب اسلامى در ايران و احياى مجدد تفكر و انديشه اسلامى در عصر جديد به عنوان پديده اى غير مترقبه نيز عاملى موثر در توجه مضاعف به تاريخ اسلام به عنوان بستر فكرى اين تحول مهم بوده است. با وجود اين, نگرش غالب مستشرقين به تمدن و فرهنگ اسلامى نگاهى موزه اى است و آن را واقعيتى مربوط به گذشته مى دانند كه يكبار اتفاق افتاده و به رغم درخشش اوليه و اذعان به سهم آن در رشد و گسترش تمدن بشرى, مدعى اند اينك شعله هاى آن خاموش گشته و به تاريخ پيوسته است. از نگاه اين دسته از محققان, تمدن اسلامى امروزه حرفى براى گفتن ندارد و سخن از احيا و بازسازى آن امرى مهمل است. برخى نيز سهم اسلام را از اين هم كمتر و فقط در حد انتقال دهنده فرهنگ از يونان باستان به اروپاى اواخر قرن وسطى مى دانند. و ...........