Jump to ratings and reviews
Rate this book

گفت‌وگو در تهران

Rate this book

196 pages, ebook

Published January 1, 2017

11 people are currently reading
187 people want to read

About the author

سید مهدی موسوی

20 books181 followers
سید مهدی موسوی (زاده ۱۳۵۵ در تهران) شاعر و نویسنده ایرانی و بنیانگذار جریانی به نام «غزل پست مدرن» در ایران است شعرهای او علی رغم محبوبیت در بین جوانان در دهه هفتاد و هشتاد، با مخالفت حکومت روبرو بود که منجر به بارها بازداشت و حکم نه سال زندان و ۹۹ ضربه شلاق برای او شد.

از آثار مطرح او می‌توان کتاب «فرشته‌ها خودکشی کردند» را نام برد. یکی از فعالیت‌های مهم او ایجاد کارگاه‌های شعر و داستان در شهرهای مختلف ایران نظیر کرج، تهران، شاهرود، مشهد و... در طی سال‌های ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۸ بوده‌است، که همین مسئله را عامل محبوبیت او در آن مقطع زمانی برمیشمرند. از شاگردان او می توان به فاطمه اختصاری، محسن عاصی، محمد حسینی مقدم، الهام میزبان، مونا زنده دل، آناهیتا اوستایی و حامد داراب اشاره نمود. کارگاه‌های او پس از دستگیری اش در سال ۱۳۸۹ تعطیل شد.

هم‌چنین او در سال‌های ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ سردبیری نشریهٔ «همین فردا بود» را به عهده داشت

خوانندگان بسیاری همچون ستار، آرش سبحانی، حامد نیک‌پی، رعنا منصور، شاهین نجفی، نوید زردی و آریا آرام‌نژاد اشعار او را به صورت موزیک اجرا کرده‌اند.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
66 (27%)
4 stars
52 (21%)
3 stars
63 (26%)
2 stars
38 (15%)
1 star
21 (8%)
Displaying 1 - 30 of 42 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews702 followers
January 7, 2020
ـ پریروز برگه‌ی انصرافمو دادم آموزش...از این دانشگاه جز خشکوندن ریشه‌ی ادب و ادبیات چیزی در نمیاد
- Pêr min ders xwndin xwe li zankoyê betal kir...Li wan Zanîngeha bilî hişk kirina koka Çand û Wêjeyê tutişt din naderkewe.

ـ فکر نمی‌کنی این فرار کردنه؟ اگه تو بری اگه من برم کی می‌خواد این نظام آموزشی غلط رو تغییر بده؟
- Tu fikir nakî eve helatine? Heke tu biçi, ez biçim, kê di ev zankoyê xirab biguherîne?

ـ تغییر بدیم که چی بشه؟ همه خوشحالن! همه راضی‌ان! این رو تو کله‌ات فرو کن که من و توایم که فرق داریم. این ماییم که باید منقرض بشیم نه اونا!
- Biguherîne ku çi bibe? Hemû bikêfin! Hemû dilxweşin! Evê bike mejîyê xwe, ez û tu ne ku ciyawazîa me gel wan heye. Ewê ku dibe beyng biçe, ez û tu ne, na ew.

description
Profile Image for Yegane.
131 reviews154 followers
October 26, 2022
گاهی یه جعبه‌ی با ارزش از وسایل رو می‌ذاری گوشه‌ی انباری، زمان می‌گذره و سراغش نمی‌ری اما می‌دونی گوشه‌ی انباری، یه جعبه داری که خیلی مهمه.
سال‌ها بعد، تصمیم می‌گیری اون جعبه رو باز کنی، باز می‌کنی و می‌بینی اصلا شبیه تصورت نیست.
هیچ چیز گران‌بهایی تو جعبه نداری، همه وسایل کاملاً معمولی هستن.

بیشتر از پنج سال پیش گفتگو در تهران رو خوندم، اونقدر دوستش داشتم که نسخه‌ی پرینت گرفته‌شده‌ی فنریم، پر از حاشیه‌نویسی‌هاییه که واسه کتاب نوشتم، بارها خونده بودمش و با تک‌تک کلماتش آشنا بودم.

نمی‌دونم برای چندمین بار، اما پس از مدت طولانی دوباره گفتگو در تهران رو خوندم.

اینبار کتاب رو دوست نداشتم، چیزی که شاید بتونم بهش بگم سانتی‌مانتال کردن درد تو کتاب وجود داشتم که آزارم می‌داد.
پیچیدگی‌های شخصیتی بیهوده‌ای تو کتاب بود که اگه برای اولین بار میخوندم احتمالا حتی توجه‌ام رو جلب نمی‌کرد اما یگانه‌ی ۱۷ ساله حواسش به تک‌تک اونا بوده و کنار کتاب نوشته، مثلا مردی که به شارب‌های حسین گیر میده بعدها، در نقش پدرِ پسری که آبروهاش رو بر میداره ظاهر میشه که خب الان مطلقا جذابیتی واسم نداشت.

امتیازی که الان به کتاب بدم ۲/۵ خواهد بود اما لازمه به دِینی که به کتاب دارم اشاره کنم.


گفتگو در تهران برای من بی‌اندازه تاثیرگذار بود، این رو وقتی امروز مجددا خوندم فهمیدم.
حاشیه نویسی‌های گوشه‌ی کتابم بهم اثبات کرد که چقدر تاثیر و نقش (مثبت/منفی؟) برای خط فکری من داشته و نگاهم رو تغییر داده یا حداقل جرقه‌ی تغییر نگاهم بوده.

حتی فراتر از تغییر نگاهم به صورت شخصی، گفتگو در تهران باعث شد به خاطر جمله‌ی «دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم» را برای هزارمین بار خواندم من رو با سالینجر آشنا کنه، ناتور دشت، فرنی و زویی رو بخونم و به بوکوفسکی و سلین برسم.
آوردن اسم همینگوی کافی بود که پیرمرد و دریا رو بارها بخونم و عاشقش بشم و یا یوزپلنگانی که با من دویده‌اند رو بخونم و اصلا دوست نداشته باشم.
چشم‌هایش، عقاید یک دلقک، سلاخ خانه‌ی شماره پنج و سوربز رو به خاطر این کتاب خریدم و چقدر موسیقی که به واسطه‌ی گفتگو در تهران شنیدم.

کتاب رو الان دوست ندارم اما تاثیری که روم گذاشته رو تا حد زیادی دوست دارم و نمی‌دونم دوباره روزی کتابی رو با این دقت و اهمیت به اطلاعات جانبیش خواهم خوند یا نه.

درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب.

سیدمهدی موسوی رو به خاطر گفتگو در تهران دوست داشتم اما این تنها کتابیه که ازش خوندم، حتی یادم نیست چجوری به فاصله زمانی کوتاهی از انتشارش تصمیم گرفتم بخونم اما به هر حال دیگه سراغش نرفتم.

اینستاگرام نویسنده رو دنبال میکردم و یه روز اتفاقی وارد لایوی که گذاشته بود شدم، اول لایو مردم کامنت می‌ذاشتن، کامنت های معمولی.
سیدمهدی موسوی قبل از شروع بحث با آدمی که یادم نیست کی بود، گفت کامنت‌ها رو واسه جلوگیری از خوشمزه بازی آدم‌ها در حین بحث می‌بندم (دقیقاً نه ولی تقریبا همچین چیزی)

اون لحظه عمیقاً شوکه شدم، نویسنده‌ای که دنبال آزادی بیان میگشت، وقتی در حد کامنت اینستاگرام قدرتِ حکومت داره، محدود می‌کنه کامنت رو، این نویسنده برای من فرقی با ج‌ا نداشت، بهش دایرکت دادم (یادمه اونقدر تعداد فالوورش زیاد نبود که فکر کنم خب نمی‌تونه جواب بده) اماجواب نداد، به هر حال بعد از اون گفتگو در تهران رو دوست داشتم اما سیدمهدی موسوی رو نه و دیگه سراغ هیچ کتابی ازش نرفتم...

ده مهرماه هزار و چهارصد و یک، از میان صداهای تیر و روزنه‌ای امید به آزادی
با شعار زن زندگی آزادی می‌جنگیم و نمی‌دونم این ریویو رو کی میتونم تو گودریدزم بذارم، چرا که چند روزی هیچ‌گونه دسترسی به اینترنت نداریم.
229 reviews119 followers
April 24, 2017
«گفتگو در تهران» اثر سید مهدی موسوی.
رمانی به سبک سیال ذهن، با جا به جایی های مداوم شخصیت و زمان روایت. داستانی با سیزده شخصیت. شخصیت هایی که هرکدوم توی تلخی و مسائل زندگی های امروزی حل شدن. داستانی با تم سیاسی و درگیر موضوعات مختلف عشق، خیانت، سیاست و آدم هایی که هرکدوم زندگیشون به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر سیاست های جامعه قرار گرفتن. کتاب بیش از هرچیز فضای سیاسی سال 88 و روشن فکر های درگیر مسائل سیاسی رو توی اون سال به تصویر می کشه. نویسنده هایی که مجوز نمیگیرن، خواننده هایی که مجوز آلبوم نمی گیرن، آدم هایی که ناخواسته زندانی سیاسی میشن.

بیش از هرچیزی من نحوه ی روایت داستان رو دوست داشتم. سبک سیال ذهن و جا به جایی مداوم راوی و زمان روایت. همیشه مهدی موسوی رو با غزل های پست مدرنش میشناختم و این اولین رمانی بود که ازش میخوندم. به شدت قلمش رو پسندیدم. فقط گاهی این حجم از تلخی و سیاهی داستانش واقعا منو میترسوند اگرچه که خیلی خوب میدونم که حقیقت زندگی و جامعمون از اینم تلخ تره. ضمنا کتاب به شدت بدون سانسور و بی پروا نگارش شده.
Profile Image for Hossein Sharifi.
162 reviews8 followers
June 1, 2018
بنطر من این رمان از لحاظ ادبی بسیار ضعیف بود. نویسنده به خوبی با تکنیک ها، ویژگی های یک رمان پست مدرن آشنا بوده است ولی نتوانسته این تکنیک هارا به درستی در رمان پیاده کند و داد می زنند که به زور در آن قالب قرار گرفته اند. دیالوگ ها بیشتر غیر طبیعی بنظرم می رسید و شخصیت پردازی رمان نیز چنگی به دل نمی زد. داستان رمان نسبتا خوب بود. اما شاید نویسنده زیاد از حد غرق یک سری تفکراتی شده است که تمام موضوعات مختلف این رمان حول همان محور خواص می چرخد.
با توجه به این که این رمان اولین اثر این نویسنده بوده است، می شود گفت که در کل مورد قبول است. ولی من به شخصه اشعارشان را بیشتر می پسندم. چرا که هم از لحاظ معنایی و هم ادبی حرفه ای تر به قلم درآمده اند.
Profile Image for Hosius Mr.
168 reviews37 followers
December 9, 2020
کتاب به شیوه جریان سیال ذهن نگارش شده و با جابجایی مداوم راوی و زمان زندگی شخصیت ها رو بیان مینه (به دلیل همین جابجایی مداوم ممکنه بعضی جاها داستان از دستتون در بره)، تاثیرات جامعه و سیاست های اون، کاملا در قلم نویسنده مشخصه. شخصیت های داستان درگیر مسائلی مثل عشق، خیانت، سیاست و ... هستند، داستان خیلی تلخه و حقیقت هایی رو که شما توی جامعه به صورت پراکنده میبینید به صورت یکجا داخل داستان جمع میکنه
ادبیات داستان شاید برای همه خوشایند و مناسب نباشه، شخصیت های داستان هم عمق زیادی ندارن و جا داشت که بیشتر پرداخت بشن.
از نقات قوت کتاب هم میشه به پایانش اشاره کرد که در نوع خودش جالب بود
Profile Image for Rojita Rojîta.
132 reviews36 followers
February 13, 2019
چقدر تلخ بود😑 چقدر درد داشت
انگار همه‌ی تلخی و درد و رنجی رو که جسته و گریخته و کم و بیش میبینی یهو با هم پرت میکنه تو صورتت یا تو رو پرت میکنه تو این همه رنج! بدترین حال ممکن رو با خوندنش تجربه کردم. شخصیت‌ها با توجه به حجم کمِ کتاب زیاد بودن و متاسفانه شخصیت پردازی‌ها ضعیف بودن و من مدام شخصیت‌ها رو گم میکردم.
اگر حال روحیِ خوبی ندارید این کتاب پیشنهاد نمیشه
Profile Image for Niloo N.
266 reviews480 followers
August 10, 2017
الان خودمم نفهمیدم٫ کتاب خوبه؟ بده؟ پست‌مدرنه این؟ اصن چون پست‌مدرنه انقدر عجیبه؟ کلا فاز چیه؟

نویسنده سعی کرده یه رمان خفن اجتماعی بنویسه و شخصیت‌های واقعی خلق کنه ولی شکستِ وحشتناکی خورده. :|
اگه قراره رمان اجتماعی-سیاسی بنویسی و تمام اقشار جامعه رو واردش کنی باید شخصیتا رو خوب بسازی٫ واقعی. باید همه نوع آدم با هر طرز فکر و هدفی رو توش جا بدی٫ نه اینکه همه رو آخرش به یه لایف استایل برسونی بگی همشون همینقدر غرق در کثافت و فسادن.
درسته که کتاب باید بدون سانسور باشه و این چیزها٫ ولی اینکه به زور و الکی یه سری چرندیاتِ جنسی رو بکشی تو متن داستان واقعا مسخره ست.
اولین کتابی بود که -بعد از این همه تعریف از مهدی موسوی- خوندم و واقعا به جز یه سری جملات نسبتا خوب نتونسته بود هیچ چیز باارزشی به کتاب اضافه کنه. یه سیال ذهن بی محتوا و ابتدایی.
داستان شخصیتاش خیلی قاطی می‌شدن و انقدر ناقص و بی‌وجدان و بی‌هویت بودن که تا آخر داستان واقعا نفرت‌انگیز شده‌بود.
ولی ایده‌ی کلی کتاب و مخصوصا چند فصل آخر که دونه دونه سرانجام هرکدومشونو تعریف کرد و فلش بک‌ ها و قاطی شدن زمان‌ها جالب بو��ن.
Profile Image for Kiana Mohseni.
27 reviews28 followers
April 16, 2017
چرا بايد اين كتاب رو خواند
يك.بعنوان يك فارسي زبان بايد از نويسنده تبعيد شده مون حمايت كنيم.اونم مهدي موسوي كه نااميد نمي كنه.
دو.با خيلي از شخصيت ها ممكنه همذات پنداري نكني كه نكته كتاب همينه. از همه قشري هست اما خب نسلشون با ما دهه هفتاديا فرق ميكنه! اما خوبيش اينه درك مي كنيشون خيلي!
سه.ساختار ��تاب يونيكه و خاصه و يكي ديگه از برتري هاي كتابه .ميفهمي كه پشتش برنامه و مطالعه قوي بوده.
چهار.هر فصل واسه خودش يه داستانه. پس خسته نمي شي كه كي به كيه بلكه كنجكاوتر ميشي ببيني اخر چي ميشه.
پنج.دوست دارم نتونم از شخصيتا بدم بياد و قضاوتشون كنم اگه همذات پنداري نكردم و اينجا كاملا راضيم
شش.سانسور نداره و بي پرده صحبت ميكنه واين خيلي هيجان انگيزه
هفت.و مهم ترين نكته كتاب:
اينكه از دوازده شب تا صبح كه اين كتابو ميخوندم هر قسمت مكثي ميكردم بلند ميشدم و از حجم الهامات كتاب سناريو مي بافتم و نصف شبي كه همه خوابن برا خودم زر زر ميكردم .اين كتاب اخر الهام بخشي بود برام.
مي بينيد ؟ اگه مهدي موسوي و كتاب هم نميخونيد
اينو بايد بخونيد!!!
Profile Image for Bahar.
22 reviews1 follower
January 14, 2019
زمانی که در تب و تاب اشعارشون بودم انتظار یه اثر بی نظیر رو داشتم. ولی متاسفانه همون اوایل بین شخصیت ها گم شدم، لای تجربیات و مخاطب ها و سبک زندگیشون. ناچار شدم چند باره از اول بخونم تا بفهمم دارم از زبون چه کسی، چه حرفایی رو میخونم.
برای یک بار خوندن کافی بود. ولی فکر نمیکنم تا مدت انتخابم برای دوباره خونی باشه
Profile Image for Essareh.
283 reviews1 follower
January 4, 2024
«او با تنش، با شعرش، با زنده بودنش دارد اعتراض می‌کند به این هستی احمقانه.»

فکر کنم دوازده یا سیزده‌ساله بودم که کم‌کم و به‌لطف اینترنت با مفاهیمی مثل «زندانی سیاسی» و «آزادی‌خواه» آشنا شدم. یادم نیست چطور، واقعیت خورد توی صورت منی که (احتمالاً تحت تأثیر مدرسه) فکر می‌کردم چقدر همه‌چیز گل و بلبله.
همون موقع رفتم دنبال آدمایی که سعی کردن راه رهایی رو پیدا کنن؛ کسایی که سعی کردن زنجیری رو پاره کنن و انزجارشون از بند رو فریاد بزنن. (بعدتر فهمیدم دربارهٔ بعضی از اون‌ها درست فکر نمی‌کردم و دنبال آدم اشتباهی راه افتادم. البته عیبی نداره؛ اون هم نیاز بود.)
«مهدی موسوی» هم یکی از آدمایی بود که اون زمان به اسمش برخوردم. کتابی رو ازش نخوندم و تمام خوانده‌هام خلاصه شد در شعرهای پراکنده‌ای که این‌ور و اون‌ور پیدا می‌شد. بعضی‌ها برام جالب بود. هیچ در خاطرم نیست که اون شعرها چی بودن و چه چیزیشون برای منِ [احتمالاً] سیزده‌ساله جالب بود.
پارسال، چندروزی یکی از کتابای شعر موسوی دست دوستم بود‌. فکر کنم «انقراض پلنگ ایرانی...». گاهی سرکلاسای ملال‌آور (خصوصاً دینی!) می‌زد به پهلوم و با دست به یکی از شعرها اشاره می‌کرد. اون شعرهای همچنان پراکنده رو نمی‌خوندم که ببینم به‌نظرم خوبه یا نه؛ می‌خوندم که زمان بگذره. نمی‌خوندم که ببینم شاعر چی می‌گه؛ می‌خوندم که ببینم دوستم از کجاش خوشش اومده.

پس این اولین مواجههٔ جدی من با مهدی موسویه. بله، توی سیزده‌سالگی هم جدی بودم؛ ولی این آدم کجا و اون آدم کجا؟

نمی‌دونم این رمان رو دوست دارم یا ازش بدم میاد. شاید هیچ‌کدوم و شاید هم هردو. نمی‌دونم به کسی بگم بخوندش یا نه. نمی‌دونم خودم دوباره می‌خونمش یا نه.
من این آدم‌ها رو، که توی مترو و کلاسای حوصله‌سربر همراهم بودن، دوست دارم ولی نمی‌تونم درکشون کنم. نمی‌فهمم چرا الآن عصبانین، چرا ناراحتن، چرا خوشحالن.
تعداد شخصیت‌ها زیاده. با وجود این رشتهٔ داستان از دستم در نمی‌رفت. از طرفی هم گاهی یادم می‌رفت کی به کیه. برای همین چیزا احساس دوگانه‌ای نسبت بهش دارم.
فکر می‌کنم اسم کتاب مناسبه. بیشتر داستان گفتگومحوره. همین هم باعث شده کوتاه و روان باشه.
شاید توی چهارده‌سالگی عاشق این داستان می‌شدم و شاید چندسال دیگه ازش متنفر باشم. نمی‌دونم. با اینکه بعضی‌جاها توی ذوقم می‌زد، خوشحالم که خوندمش.

پ‌ن۱: فکر کنم بعد تقریباً یک‌سال دارم به کتابخوانی قبلم برمی‌گردم. احساس خوبی دارم.
پ‌ن۲: تازه دیدم چقدر زیاد نوشتم. جالب اینه که بیشترش حتی دربارهٔ این کتاب نیست. :)))
پ‌ن۳: نمی‌دونم سراغ اشعار ایشون هم برم یا نه.

دی ۰۲
4 reviews19 followers
April 15, 2017
به نظرم فقط سه راه وجود داره:
اولیش اینه که یه بمب بزرگ منفجر شه و بعد یه دنیای بهتر و با آدمای بهتر ساخت. دنیایی که آدمای احمق و کثیف و ... حق زاد و ولد نداشته باشن.
راه دوم اینه که آأم خودشو راحت کنه واز این زندگی احمقانه بکشه کنار.
-راه سوم چیه؟
در لحظه زندگی کردن و فراموشی ...گوش کردن به یک موزیک خوب.خوندن یه داستان.سکس با یه دختر خوشگل.پیچیدن یه سیگاری.تمومکردن بطری ودکا.دیدن یه سریال احمقانه.خوردن یه ساندویچ کثیف....بازم بگم؟


بعد یه مدت تلگراممو چک کردم. وسواس اینکه پست نخونده که چه عرض کنم باز نشده تو کانال نباشه کانالا رو یکی یکی باز میکردم که اون عدد سبزه جلوشون بره.
رسیدم به کانال مهدی موسوی. اولین پست خبر از اولین رمانش رو داده بود که چاپ شده بود.اومدم پایین دیدم که پی دی اف کاملشو گذاشته. بازش کردم عکس جلدش رو یکی دو ثانیه ای رد کردم.دیدم تقدیمش کرده به ماریو بارگاس یوسا نویسنده ای که من خیلی اندیشه و قلمشو دوس دارم.
مجذوبش شدم شروع کردم خوندن .
رمان یه جوری بود که نتونستم ولش کنم تا آخرشو یه نفس خوندم.
رمان فوق العاده ایه. یه رمان پست مدرن با شکست زمانی های جذاب و البته روای های متعدد با زاویه دیدهای مختلفشون. یک فضای ملموس و صدالبته تاریک که هر خواننده ی ایرانی میتونه باهاش کانکت بشه.
تو این ماه یکی از بهتذین رمانایی بود که خوندم و از نظر من ارزش خیلی بشتر از 5 ستاره رو داره.
حتما دوباره این کتابو می خونم چون خیلی چیزا داره واسه گفتن که شاید با یه بار خوندن نشه بهشون رسید.
پیشنهاد میکنم که حتما حتما بخونینش چون حداقل ارزش یه بار خوندنو داره
Profile Image for Hamed Sgp.
81 reviews3 followers
April 27, 2017
با اين اثر از طريق صفحه اينستاگرام نويسنده كه به بيان خودش مايل بود "بهرقيمتي" رمانش به خواننده ايراني معرفي بشه آشنا شدم.
رمان جذاب نوشته شده و حوصلتون رو سر نميبره؛ جوري كه مايل هستيد خيلي زود تمومش كنيد؛ اما به طور كلى كتاب از لحاظ شخصيت پردازي و روال داستان به نظر من ضعيف بود. كاراكترهاي رمان به نسبت حجمش نسبتا زياد هستند اما بيشترشون علي الخصوص اونهايي كه به طور واضح طرز فكري خلاف آنچه شخص نويسنده در دنياي واقعي داره داشتند به شدت كليشه اي ، سطحي و گذرا كار شده بودند و تعدادي هم عملاً بود و نبودشان فرق خاصي نداشت. نويسنده تلاش كرده بود با نحوه نگارش ناپيوسته، رماني خاص و چند وجهي بنويسه كه به مسائل اجتماعي متعددي اشاره مي كنه اما نتيجه كار از ديد من بعنوان يك خواننده ، حجمي از مطالب سطحي، گاهاً سخيف و شعاري از آب دراومده كه بي پرده پوشي و ظرافتِ ادبي صرفا بي قيدي، بي اخلاقي و نااميدي رو تجليل مي كنه!
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
March 8, 2018
یک تجربه ی خیلی مهم هی داره دوباره و دوباره برام تکرار میشه و من درس نمیگیرم: اینکه سراغ چیزهایی که مُد شدن نرم. که رفتم، و خب واقعا تجربه ی بدی بود.
شبیه دنیای غزل معاصر، به شدّت درگیر رابطه و دوست دختر و دوست پسر. خیلی شبیه سریال های ترکیه ای بود. همه خیانت کار هستن. مردهایی هم که نیستن، دست بزن دارن. همه شخصیت ها شبیه هم هستن: تا یه لحظه خوب و آروم، بعد یهو اوج میگیرن و دیوونه میشن. این همه اصرار برای اینکه همه فحش بدن رو نفهمیدم. این همه اصرار برای اینکه دقیقا در تک تک فصل ها یک قطره اشک از چشم یه نفر بچکه رو نفهمیدم. تراژدی های خلق شده سطحی هستن. ینی واقعا این قدر سکس مهم و مرکزیه که تو کل کتاب یه صفحه که به خیانت اشاره نکرده باشه پیدا نشه؟ دلیل این طور گیر کردن و دست و پا زدن تو روابط چیه واقعن و بازتاب یافتنش تو کتابها؟ یعنی غیر از خیانت مسئله ی دیگه ای در جهان هستی وجود نداره؟ شاعرها همه زنباره و مردباره هستن؟ اییییینقدر کلیشه ای؟
خوشم نیومد از این کتاب. خیلی جاهاش رو چند صفحه یه بار زدم رفت جلو. تکراری بود و حوصله سر بر. بی دغدغه بود. یا دغدغه ش فقط این بود که فحش بنویسه و تلاش کنه بگه تک تک موجودات زنده خیانت کار هستن. رمان های رضا قاسمی هم در مورد مسائل جنسی زیاد مینویسن، بی پرده هم حرف میزنن و رکیک. ولی در عین حال رمان های زیبایی هستن. شخصیت هاش شکل دارن. تراژدی هاش عمیق و انسانی هستن. تجربه ی زندگی پشت سطرهاشون نهفته س.
براهنی هم سیاسی مینویسه، طوری که مثلن در آواز کشتگان شبیه رمان های پلیسی میشه فضای خفقان آور سیاسی اون دوره. بحث های روشنفکرهای تو خالی در رمان "مدار صفر درجه" ی احمد محمود شاهکار هستن.
رمان های دیگه ای مثل "همسایه ها" و "سنگ صبور" و "روزگار دوزخی آقای ایاز" و توصیف های جنسی بسیار بی پرده و رُک دارن. ولی در اون رمان ها این نوع روابط تبدیل نمیشن به تمام هستی رمان که اگه نباشن کلا دیگه رمانی در کار نباشه.
ولی اینجا همه یا دارن بغض قورت میدن یا دیالوگ هایی شبیه به فیلم های صدا و سیما میگن.
همه دارن کتاب میخونن و مثلن کتاب خوندن خیلی خوبه. و در جای جای کتاب هم توصیه های عاقل اندر سفیه که کتاب بخون، وقتت رو با چیزهای دیگه تلف نکن. جالبه که ژست کتابخوان بودن و توصیه برای کتاب و ارزشمند دانستن کتاب خوان ها دقیقا در زمانه ای مطرح میشه که کتاب بیشتر از زمان های دیگه به حاشیه رفته.
در ضمن مرورهای دیگه ی کتاب یه کمی گول زَنَک هستن، چون عموما طرفداران شعر مهدی موسوی نوشتنشون. و خب به عبارت دیگه پیشاپیش از مهدی موسوی خوششون میاد و این رمان رو هم به واسطه ی علاقه ای که به شعرهاش دارن شاهکار میخونن. از نظر من برخلاف گفته های برخی دیگه از مرورها، کتاب نوآوری نداره. اینکه یه رمان چند راوی داشته باشه الان یکی از رو ترین تکنیک های روایی هست. سیلان ذهن ه�� تعریف داره و به این کتاب ربطی نداره، و اگه هم داشت، سیلان ذهن فی نفسه خوب نیست که سریع بچسبونیمش رو پیشونی یه رمان و دیگه خوشحال باشیم. پست مدرن هم همینطور.
Profile Image for tilche.
119 reviews39 followers
December 6, 2022
اگه می‌گفتن این کتاب رو یه پسربچه تو سن بلوغ نوشته کاملا باور می‌کردم. روابط مثل سریال‌های ترکی. خیلی وقت‌ها یه اتفاقی میوفتاد که فقط افتاده باشه. شخص��ت‌ها همه سطحی و دوست نداشتنی. یه مشت آدم متظاهرنما که تقریبا همشون دارن خیانت می‌کنن و همشون افسرده و شاعرن. اگر سریال‌های جم رو با چس چسکی‌های گالری‌ها و کافه‌ها مخلوط کنین این کتاب به وجود میاد. اصلا سطح نوشتار در حد رمان‌های نود و هشتیا :)))) از زردترین کتاب‌هایی بود که خوندم.
شخصیت‌ها و سطح نوشتار انقدر ضعیف هستن که هر اتفاقی که برای خط داستانی میوفتاد نظر من تغییر نمی‌کرد.
فلانی گفت، فلانی به چشم‌های تیره فلانی نگه کرد و فکر کرد،
الان که دارم به شخصیت‌ها فکر می‌کنم واقعا خنده‌ام گرفته. همه درد کشیده، همه هنری و چس دپ.
Profile Image for Ali  Mousavi.
132 reviews26 followers
December 4, 2017
چند ساعتی از وقتی کتاب رو خوندم گذشته... چند بار سعی کردم از اول کتاب ذره ذره درموردش بنویسم اما هیچکدوم نتیجه نداد..درکل نامید شدم...انتظار کار خیلی بهتری داشتم ...شخصیت پردازی ها خیلی ضعیف بود و فضای کل داستان برای من "مرده" و "سیاه و سفید" بود و تا آخر داستان بی روحی خودش رو حفظ کرد اما نه به شکل مثبت که حس جذابیتی به رمان بده بلکه آزار دهنده بود...اصلا هم شکل روایت که فصل هایی کوتاه بود رو با اینکه تازگی داشت دوست نداشتم.به نظرم اگر کتاب کمی طولانی تر بود و داستان بهتر روایت می‌شد به اثر قابل تاملی بدل می‌شد.در کل چیز خاصی نداشت برای گفتن.حداقل برای من.و تنها دلیلی که تا پایان کتاب منو پیش برد اسم "سید مهدی موسوی" بود که گوشه هر صفحه تکرار می‌شد.
Profile Image for Maedeh Shayan.
57 reviews7 followers
June 14, 2024
بریده های کتاب:
راست می گفت در این کشور، مدرسه و مسجد و زندان، محل آموزش خلافکاری اند.
تنها چیزی که میدونم دوست داشتن نه وابسته لمس تنه نه محتاج دیدار. تنها چیزی که میدونم اینه‌که توی تمام کتابا، توی تمام فیلما، توی هر جایی که بوی ادبیات و هنر بده می تونی پیدام کنی. می تونم پیدات کنم. یه کلمه، یه تصویر از هزاران کیلومتر اون ورتر می تونه ما رو به هم وصل کنه، یکیمون کنه… تو منو توی این کتابا و کلمه ها پیدا کردی. چطوری می تونی تا وقتی این کلمه ها نفس می کشن گمم کنی؟ چطوری می تونم گمت کنم؟
به قول حسین داستان ما داستان نویسا از همه اونایی که گفتم دروغگو های بهتری هستیم!
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Omid.
1 review1 follower
Read
April 21, 2017
داستان تو یه فضای سیاسی-اجتماعی اتفاق می افته. وجود راوی های متفاوت و شخصیت های مختلف نیاز ب تمرکز داره تا داستانُ دنبال کنین.
حسین نویسنده و استاد دانشگاهی که کتاباش مجوز چاپ نمیگیرن(شخصیت اصلی داستان) از یه پسری که همیشه تو مسجد نماز میخونده به جایی میرسه که حتی کتابشم با نام خدا شروع
نمی کنه،عاشقِ کتی دختر شاعریه که وقتی در جریان تظاهرات زندانی میشه در زندان-برخلاف مادرش معصومه که سالها پیش سر آرمانهاش می مونه و کشته میشه- از حسینم اسم میبره و باعث اخراج حسین از دانشگاه میشه. دو عاشقی که عشقشون در نهایت ختم میشه ب آزادی.
مرتضی بهترین دوست حسینِ که عاشق گیتار و موزیکِ.
شاهرخ خان چهره ی منفورِ داستانِ بنظرم!... دلاآرام و مریم که عاشق همن... نیوشا...مجتبی...محمود...نرگس...امیر... وعاطفه که بخاطر بچه ای که احتمالا از حسین داره ازش میخواد داستانشو طوری عوض کنه که:
بچه راضی بشه از غار پـر از آرامش خودش بـه ایـن دنیـای لعنتی بیـاد!(که این اتفاق افتاده احتمالا) همه و همه روایتگر بخشی از زندگی پرهیاهو و پر از سختی جوون های کشورن!
بخشی از کتاب:
ایـن آدم هایی که ریخته اند توی خیابان دنبال چه اند؟
فکر میکنند راهی وجود دارد کـه اوضاع دنیا را بهتر کند؟
مثلاً نفر بعدی آمد و همه چیز خوب شد و مثلا کنسرتم هم مجوز گرفت وقتی همانهایی کـه توی خیاباننـد میآینـد کنسرت مـن،کـه بابا کرم بزنم و قر بدهند! وقتـی همـان معترضهایی کـه توی خیابانند درکنسرتها و کافه ها داد میکشـند:یـه چیز شاد بخـون!وقتی همانها زورشان میگیرد آلبومم را اریجینـال بخرند... پـس ما تـوی خیابان چـه گهـی میخوریـم؟ مـا چند تا روشنفکر ایده آلگرا بـا ایـن مردمی کـه شـب جمعه شان برایشان از اندیشـه و هنـر ضروریتر است چـه
غلطی بکنیم؟ حسین فکر میکند درست میشود... چنـد سـال؟ صـد سـال؟ دویست سال؟ وقتـی مـن نباشم میخواهم همه شان بمیرند!
Delete Comment
Profile Image for Amir_p437.
1 review
October 15, 2019
گفت گو در تهران، نخستین رمان شاعر برجسته ی غزل پست مدرن مهدی موسوی هست. اغلب آثار این نویسنده و البته شاعر، شعر هستند و گفت گو در تهران اولین اثر داستانی او‌ هست. کتاب ۱۹۵ صفحه و ۹۳ فصل داره! بطور متوسط هر فصل شامل یک صفحه و چند سطر میشه. این رمان شامل چند خط داستانی مرتبط با همه هست که هر خط داستانی چند فصل در میان ادامه پیدا میکنه و به این دلیل سر درگمی تا اواسط کتاب با شما هست. تعداد زیاد شخصیت ها و رفتار های بخصوص شون از ویژگی های رمان گفتگو در تهران هست.
در کل داستان زیاد جذاب بود اما نه زیاد ولی میشد خودتون رو متقاعد کنید که بخونم.
شاید برخی اتفاقات جالبی که در یک فصل خاص اتفاق می افتاد باعث میشد تا فصل های بعدی رو بخونم تا به ادامه اون فصل خاص برسم.
Profile Image for Nazanin Banaei.
254 reviews
April 13, 2017
گفتم: «حسین جان! مگه خودت نمی‌گی دنیا یه تراژدی بزرگه؟ مگه نمی‌گی امید دادن به مردم یه دروغ بزرگه که فقط کار کلاهبردارا و سیاستمدارا و پیامبراس؟ مگه خودت نمی‌گی پایان خوش فقط به درد فیلمای هندی می‌خوره؟ خب ما که داریم توو این سیاهی مطلق دست و پا می‌زنیم. اگه واقعیت رو بخوایم که مثل قیر توی همه‌ی سلولای تنمون نفوذ کرده و داره لهمون می‌کنه. وقتی کسی کتاب می‌خونه یه چیزی فراتر از واقعیت می‌خواد. یه چیزی که واسه‌ش این زندگی لعنتی رو قابل تحمل‌تر کنه. خب اگه تو نکنی کی توو دنیا می‌تونه بکنه؟ کی قد تو رنج و اندوهو حس کرده که بخواد براش راه فراری پیدا کنه؟ ‌به خاطر پسرت هم شده یه چیزی بنویس که راضی بشه از غار پر از آرامش خودش به این دنیای لعنتی بیاد.»

برعکس این پاراگراف، اولین رمان مهدی موسوی یک کار پر از خشم و بغضه. موسوی سعی داره فضای نفرینی بعد از هشتاد و هشت رو نشون بده، یجورایی انگار حرفای زیادی واسه گفتن داره و از زاویه های مختلفی میخواد پوچی و سرخوردگی رو نشون بده که متأسفانه برای من زیاد جذاب نبود. یه جاهایی رو گمان کردم باید از تجربیات تلخ بازداشت و توقیف کتاب‌های خودش الهام گرفته باشه. با این وجود این کتاب صد در صد ارزش خوندن داره. اما روایتش توی سیاهی خودش غرق شده. در انتقال تجربه‌های ملموس موفق نیست، درک کردن رفتارها سخته.. به نظر من بیشتر از اینا میتونست کتاب خوبی باشه اگر سعی نمیکرد با درهم ریختگی فصلها به آشفتگی فضای کتاب دامن بزنه. اگه شخصیتهای کمتری رو وارد رمان میکرد و حالا که واردشون کرده بیشتر روابطشون رو باز میکرد برای مخاطب، روابط شخصیتها با هم گنگه که به کتاب ضربه میزنه. . امیدوارم کارای منسجم‌تری ازش بخونم.نکته ی قوی کتاب هم زبان تیز و بدون سانسوره، و تابوشکنی.
Profile Image for Sadaf.
20 reviews
September 21, 2018
خيلي تلخ بود اصلا حالم بد شد:( ولي خب حقيقته ديگه، کيو داريم گول ميزنيم؟ همينه
خوب بود اگه حال روحي مساعدي دارين توصيه ميشه
Profile Image for Payam Nazari.
168 reviews8 followers
March 26, 2024
داستان در سال ۸۸، حول محور سیزده شخصیت و در پایتخت ایران، تهران اتفاق می‌افتد. داستان روایتی غیرخطی و سیال دارد و محدود به فضا و زمان خاصی نمی‌شود.
اگرچه در نگاه نخست [و در لایه‌ی سطح کار] ما با یک عاشقانه‌ی سیاسی طرف هستیم اما در بطن، این رمان تجزیه و تحلیلی‌ست عمیق از نسل معاصری که در کشورهای درحال توسعه زندگی می‌کنند.
می‌توان این رمان را با توجه به فرم روایت، رابطه‌‌های بینامتنی و ارجاعات فرامتنی، تغییر مداوم راوی و زاویه‌ی دید، چندصدایی، استفاده از ظرفیت‌های زبانی و مهم‌تر از همه، فضای به‌ کار گرفته شده در آن، یک رمان پست‌مدرن دانست. با این حال، نویسنده خود را محدود به یک جنبش و مکتب ادبی خاص نکرده است.
نام رمان برگرفته شده است از رمان “گفتگو در کتدرال”، اثر معروف “ماریو بارگاس یوسا” که جزو افرادی‌ست که نامش در صفحه‌ی تقدیمات آمده است، اما با این حال بین این دو اثر شباهت چندانی نه در فضای کلی دیده می‌شود و نه حتا در فرم !
در گفتگو در تهران ما شاهد بسیاری از ادای احترامات آشکارا و پنهان و ارجاع به فیلم‌ها، کتاب‌ها و آثار هنری مختلف هستیم که بسیاری از آن‌ها چیزی بیش‌تر از یک اشاره‌ی ساده است. خواندن و تماشای هر یک از این آثار می‌تواند کلیدی باشد برای گشودن دیدی تازه در فهم پیچیدگی‌های به کار رفته در گفتگو در تهران.
بی‌شک همان‌گونه که مخاطب حرفه‌ای ادبیات از تکنیک‌های پیچیده‌ی به‌کار رفته برای ایجاد لحن، فرم و مهم‌تر از همه تحلیل‌های روانکاوانه با مبانی مکاتب “فروید”، “یونگ” و “لاکان” در اثر لذت خواهد برد، مخاطب عام هم از روایت عاشقانه-سیاسی کار و کشف گره‌های آن لذت مخصوص به خود را خواهد برد و دو لذت متمایز در دو خوانش متفاوت از دو طیف متفاوت از مخاطبین اثر شکل خواهد گرفت.


معرفى شخصيت هاى داستان:
١. عاطفه: عاطفه همسر اميره. در قسمت اول وارد ميشه. يه زنِ خانه دار كه عاشقِ حسين شده. تيكه كلام خاصش هم "به خدايى" هست بجاى "به خدا" يا "خدايى
در قسمت آخر رمان هم عاطفه وارد ميشه و رمان با اون پايان ميپذيره.
٢. حسين: در بخش سوم وارد داستان ميشه. يكجورهايى شخصيت اصلى توى داستانه (در كل همه ى اون ١٣ نفر ميتونن نقش اصلى داشته باشن) حسين شاعر و نويسنده است. عاشق زينب(كتى) هست
ويژگى هاى متمايز كننده ش هم اينه كه از مادرش خيلى صحبت ميكنه و علاقه ش به مادر نمود داره توى صحبتاش.
٣. زينب (كتى): در بخش پنجم وارد داستان ميشه. دوست حسين. دختر مرتضى و معصومه.
ويژگى هاش: تكه كلام هاى "مى زنگم" و "مى بوقند" و امثالهم. علاقه به پدر در متن صحبتهاش مشهوده
٤. مرتضى: در بخش ششم وارد داستان ميشه. شاعر و نويسنده. پدر زينب (كتى). همسر سابق معصومه. همسر فعلى نرگس
٥. نرگس: در بخش هفتم وارد داستان ميشه. همسر فعلى مرتضى
٦. على: در بخش دهم وارد داستان ميشه. پدر محمود. رئيس پايگاه بسيج محل
٧. امير: در بخش يازدهم وارد داستان ميشه. همسر عاطفه. دوست دلارام. دوست حسين.
٨. مجتبى: در بخش ١٥ وارد داستان ميشه. نوازنده و آهنگساز. دوست و همكار حسين. عاشق زينب. معشوق نيوشا
ويژگى ها: تمايلات همجنس گرايانه. علاقه به خودكشى
٩. دلارام: در بخش ١٦ وارد داستان ميشه. معشوقه امير. دوست مريم.
ويژگى ها: دختريه با روحيات پسرانه. تكه كلام "فيلان" بجاى "فلان"
١٠. مريم (ستاره) : در بخش ٢٠ وارد داستان ميشه. معشوق دلارام. عاشق نيوشا
داراى تمايلات همجنس گرايانه
١١. محمود: در بخش ٢٥ وارد داستان ميشه. برادرزاده مدير انتشارات ميعاد. عاشق زينب. پسر على
١٢. شاهرخ: در بخش ٢٦ وارد داستان ميشه. نفوذى اطلاعات. دخترباز. عاشق نيوشا
١٣. نيوشا: در بخش ٣٨ وارد داستان ميشه. عاشق مجتبي. معشوق مريم. معشوق مقطعى شاهرخ

يك راوى هم داريم كه بيشترين نقشش
در انتهاى داستان هست و تكليف هر شخصيت رو توى يه بخش خاص روشن ميكنه.
Profile Image for Mehrad Rousta.
30 reviews
March 4, 2018

اول که کتاب رو شروع کردم خیلی گیج شدم. روایت غیر خطی افراطی و شلوغی داستان باعث شد فکر کنم از داستان قرار نیست خوشم بیاد. اما ار صفحه 40~50 به بعد، داستان با اینکه مثل قبل غیرخطی بود و بین شخصیت‌های مختلف جا‌به‌جا می‌شد، اما تونستم درکش کنم و لذت ببرم و از صفحات 60ٓ~70 با اکثر شخصیت‌ها ارتباط پیدا کرده بودم و به شدت جذب داستان شده بودم. کتاب رو در مترو شروع کردم به خوندن، در یک پویش کتابخوانی در مترو و نصفشو اونجا تموم کردم. و امروز هم مقدارشی تو اتوبوس خوندم تا تموم شد. تجربه خوبی هم بود که توی فضای حمل‌و‌نقل عمومی تمامشو خوندم.


Profile Image for Shakiba Bahrami.
310 reviews87 followers
September 21, 2018
اینکه چندین و چند دید توی داستان بود رو دوست داشتم اما خود داستان چنگی به دل نمیزد. بیشتر شبیه سریالای جم شده بود!
Profile Image for La Rayo.
53 reviews
Read
March 16, 2024
من که آخر نفهمیدم این کتاب شاهکاره یا یه کپی ضعیف از سایت ۹۸ایا.
ولی یه چیزی رو با قاطعیت میتونم بگم: کرکتربیلدینگ آشششششغال بود.
من حتی نفهمیدم چندتا شخصیت هست؟ تو چندتا تایم‌لاین مختلف؟ اصلا یه جاهایی حس میکردم دوتا کرکتر با یه اسم داریم بعد فهمیدم نخیر همشون یکی بودن.
بین این همه کرکتر هیچ تفاوتی نمیشد دید. هیچ تفاوتی! هیچ خصلتی که بتونه از همدیگه متمایزشون کنه من ندیدم.
دیگه از یه مرحله‌ای به بعد داشتم فکر میکردم شاید فقط یدونه کرکتر داریم که چندقطبیه-

دیالوگهای گزاف زیاد داشت.
حداقل باید از دیالوگها انتظار میرفت که به کرکتر‌ها یه هویت مستقل ببخشن. چون داستان دیالوگ‌محوره. ولی اصلا اینطور نبود.

بیشتر هم شبیه یه نمایشنامه‌ی طولانی ضعیف بود. اگر قرار بر رمان شدنش بوده، متوجه نمیشم چرا نویسنده از توصیفاتی که میتونه به کرکتر‌ها هویت ببخشه دریغ کرده.
شاید اگر نمایشنامه بود و بیشتر بهش پرداخته شده بود، چیز بهتری میشد.

باید یه چندتا کتاب سیال ذهن بخونم تا بیشتر متوجه قضیه بشم احتمالا. البته، فکر نمیکنم دیگه سمت این کتاب بیام.

چقد افکار و عقاید شخصیت‌ها اعصاب منو خرد میکرد.
یکی دوتا سکانس بود که کاملا حس کردم نویسنده دقیقا میخواد تناقض رفتاری کرکتر رو نشون بده. ولی تو بقیه‌ی موارد؟ دِ اخه لامصب مگه این رمان درمورد تهران نیست؟ مگه درمورد ۸۸ نیست؟ چرا ملت انقد ریلکس دارن خیانتشونو میکنن و شمالشونو میرن. وات د فاک.
خب اگر دقیقا میخوای همین مفهوم رو نشون بدی، چرا یه جوری ننوشتی که خواننده متوجهش بشه! چیزی که الان نوشته شده، بیشتر شبیه اینه که انگار اهمیت جو حاکم زیر سوال رفته.

کلی و کلی ایراد دیگه حین خوندنش به سرم میزد.
میخواستم ایراد بگیرم که تفنگ چخوف رعایت نشده. دیدم اوضاع خیلی خرابتر از این حرفهاست.

نمیدونم. من که پیشنهادش نمیکنم. این چه وضع اثار و نویسندگان ایرانیه، من نمیدونم. انگار همه‌ی اثارشون رو فقط یه بار میشه خوند‌. چرا همچین میکنید با خودتون خب؟ چرا کسی نوشتن بلد نیست تو این مملکت. اعصابم خرد شد دارم جمع میبندم. چیز ایرانی خوب سراغ داشتین معرفی کنین باز.
Profile Image for Lili Hty.
3 reviews
November 12, 2020
اثری پست مدرن با فراز و نشیب و گره های فراوان که تا پنجاه صفحه ی اول تشخیص شخصیت ها و راوی ها سخته و درکل تجربه جذابی بود و کتاب رو دوست داشتم و پیشنهادش میکنم؛اثر تلخ و رنج آوری بود و قصه ی بعضی از شخصیت ها شباهتی به روحیات و قصه ی مهدی موسوی نویسنده داشت
Profile Image for راضیه.
19 reviews4 followers
August 8, 2017
کتاب رو که تازه شروع کرده بودم تمام حواسم به کد گذاری شخصیت ها بود تا گم نشن، به نظرم شخصیت های اصلی تر مثل حسین، مجتبی و زینب باور شخصیت پردازی قابل قبولی داشتن ولی به دلیل حجم کتاب بقیه شخصیت ها از یه جایی به بعد جا موندن، ، عاطفه دختری ساده که سفره نذر می کرد ولی وقت خیانت تردید ندارد!! دلارام ، مریم و ... آنجوری باید جا نیوفتادن
Profile Image for Darkestar.
35 reviews8 followers
June 5, 2017
خب
گفتگو در تهران اثر خیلی مهمیه
به دلیل این که از اولین کتاب های مهم (از لحاظ شناخته شده بودن و اعتبار نویسنده اش) چاپ شده ذر خارج از کشور و بدون ممیزی و سانسوره
و علاوه بر این اولین رمان سیدمهدی موسوی هنرمند بسیار مورد توجه هست و در آخر بکگراند داستانی اثر حوادث سال پرالتهاب و مهمِ 88ئه
=
به نظر من درک بهتر از کتاب، آشنا بودن با طرز فکر و اندیشه سیدمهدی موسوی رو لازم داشته باشه
من به شخصه اگر دیدگاه های سید مهدی موسوی رو تا حدودی کشف نکرده بودم (البته لابه لای شعراش و نه جای دیگه) فکر میکنم تو تفسیر کتاب دچار اشتباه می شدم
=
می تونم ساعت ها در مورد این اثر صحبت کنم اما قصد روده درازی ندارم و البته حوصله و وقتش رو هم ندارم
به نظر من کتاب از لحاظ نگارشی و فن داستان نویسی به دلایلی که شاید تازه کار بودن موسوی تو رمان نویسی جزوش باشه نقص های زیادی داره که اثر رو در حد خیلی متوسط و یا حتی ضعیفی نگه می داره البته به جز فرم روایت بسیار موفق اثر، اما همون چیزی که تو اشعار موسوی به نوشته اش جلا و شکوه والایی می ده اینجا هم وجود داره : محتوا و در واقع کانسپت

از نظر من برخی از تم های اصلی اثر شامل موارد زیر میشه
- رویکرد معاصر و امروزی به تهران (و سایر کلانشهر ها) رها از ممیزی و خودسانسوری (که به نظر من فوقالعاده موفق هم نبوده
- عقده: عقده از درون مایه های اصلی اشعار و البته این کتابه که به نظر من از نقاط عطف آثار موسوی محسوب میشه
- اشارات متعدد سینمایی، موسیقیایی و ادبی
- مهاجرت و اجتناب ناپذیر بودنش
-انتقاد انتقاد انتقاد اون هم به طرز کمیک
به نظر من موسوی تو این کتاب از جامعه جوان موسوم به روشن فکر (یا شبهه روشن فکر) به مفهوم دغدغه دارِ کتاب خونِ کافه بروی ... به دلیل انفعال فکری و عملیش در اجتماع و حتی در رابطه با خودش و خودمشغولی با رابطه های بی سر و ته انتقاد می کنه
البته موسوی تایید می کنه که می دونم مقصر چیه وکیه و قدرت های مذهبی/انتظامی (پایگاهی) و فرهنگ سازی های غلط رو یکی از
مظنونین بزرگ معرفی می کنه اما به هر حال انگشت اشاره اش سمت قشر مورد اشاره است
و شاید هم توخالی بودنِ ادعاهای این قشر رو هدف قرار می ده
به هر حال واسه کسی که مخاطب اشعار موسوی نبوده، درک کمیک بودنِ و حتی ابسرد بودنِ لحن داستان کمی مشکله اما این موشوع با خوندن شعرهای استاد به وضوح می رسه

اثر پایان بندی جالبی هم داره که خودش بحث متفاوتی رو می طلبه *

در کل فرم روایی - کانسپت و درون مایه و برخی از قلمزنی های ناب موسوی مثل این تیکه :
"سربازها پشت در می رسند و زنگ خانه را می زنند. صدای زنگ می آید و معصومه جیغ می کشد. صدای زنگ می آید و مرا روی زمین می کشند و می برند. صدای زنگ می آید و با قنداق تفنگ می کوبند توی صورت معصومه. صدای زنگ می آید و بالای کارت عروسی می نویسیم: هوالحبیب… صدای زنگ می آید و دست می کشد به جای گلوله روی شانه ام و دست می کشم به شکم بالاآمده اش… صدای زنگ می آید و می ریزند توی خانه و کتا بها را جمع می کنند و معصومه را کشا نکشان می برند. زینب جیغ می کشد و به دنبال مادرش می دود… صدای زنگ می آید و زینب را می رسانم تا مدرسه… صدای زنگ می آید و رادیو خبر آتشبس را می دهد… صدای زنگ می آید و مشت می کوبم به دیوار و عر می زنم و جیغ می کشم و پیراهن مشکی ام را پاره می کنم و شانه ام می سوزد و می خورم زمین… از خواب می پرم!"
از نقاط قوت اثر موسوی هستن
اما شیوه داستان نویسی نه چندان پخته و عدم تمایل به توصیف فضا و اشخاص و افراط در دیالوگ محوری
و موفق نبودن در ارائه تصویر واقع گرایانه تر از تهران (یا کلانشهرِ) امروز (یا 88) اونم با وجود دست پر بودن
از نقاط ضعف کتاب هستن
Profile Image for Sima.
8 reviews
December 23, 2017
علاقه زیادم ب مهدی موسوی باعث شد درست لحظه ای ک پی دی افش رو گذاشت دانلودش کنم و شروع ب خوندنش کنم و تا ظهر روز بعد تمومش کردم
حال روحی ک اون دوره داشتم قطعا یکی از دلایلی بود ک اینقدر با اشخاص کتاب همزاد پنداری میکردم
به شدت دوستش داشتم
زمانی ک کتابمو واسم هدیه آوردنو این بار روی کاغد شروع به خوندن کردم حسه قبلو نداشتم اون بغضی که بار اول داشتمو دیگه نداشتم
Profile Image for Sonia.
80 reviews4 followers
September 3, 2018
به نظرم كتاب متاسفانه اصلا در حد و اندازه اسم سيد مهدي موسوي نبود . به هزار و يك دليل كه دوستان اشاره كردن.
همه چيز فوق العاده اغراق شده بود، شخصيت ها مصنوعي بودن، واكنش ها غيرطبيعي بود، ديالوگ ها به شدت شعاري .
تمام اينها كتاب رو به اثر متوسط رو به ضعيفي تبديل كرده بود.
اميدوارم در آينده اگر رمان ديگه اي نوشتن با اثر بهتري از ايشون مواجه بشم.
🌱
Profile Image for Narges Tkh.
24 reviews
June 6, 2021
اختیار چیست؟
آیا من ((انجام می دهم)) یا فقط بخشی از چرخ دنده های دنیا هستم که فکر می کند انجام می دهد.آیا چرخ دنده می داند که فقط یک چرخ دنده است؟ آیا او گمان نمی کند که دارد کاری انجام می دهد. کاری بسیار مهم و حیاتی؟
آیا من تصمیم میگیرم؟ یک چرخ دنده چگونه می تواند مطمئن باشد تصمیمی که همین الان گرفته مال خودش است؟
Displaying 1 - 30 of 42 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.