Jump to ratings and reviews
Rate this book

مجموعه اشعار نصرت رحمانی

Rate this book

720 pages, Hardcover

First published January 1, 2007

22 people are currently reading
233 people want to read

About the author

نصرت رحمانی

21 books63 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
81 (34%)
4 stars
64 (27%)
3 stars
63 (27%)
2 stars
18 (7%)
1 star
7 (3%)
Displaying 1 - 18 of 18 reviews
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews290 followers
June 11, 2024
تمام آنچه نوشته بودم باید پاک می‌شد و جای خودش را می‌داد به اشعاری که در بدترین روزهای زندگی‌ام دارند دستم را بگیرند…
نه آن ریویویی که مفت نمی‌ارزید!


به دخترکم گفتم:
_دری که کوبه ندارد کسی نخواهد کوفت
در انتظار مباش.
دوباره دخترکم گفت:
کیست؟
کیست؟
گریست!


………………………………………………………………………………..

ای بی تو، بی تو
از زندگی بیزار
تا مرگ راهی نیست، بی تو

ای بی من و در من
بی من تو هم آنی و اینی؛
ای بی تو من گرداب و ویرانی
قانون بی‌رحم و پریشانی
چنینی؟

بدرود…،بدرود
این اشک و هق‌هق، گریه مردی پشیمان نیست
مردان نسل ما
با گریه می‌خندند، بی تو

ای بی تو من، بی من
آیا تو هم اینگونه می‌خندی؟
با گریه خندیدن نه آسان است؛«بی تو»
Profile Image for Sepehr.
208 reviews236 followers
July 22, 2023
مرغ اندوه است بوتیمار
مانده در افسانه‌های کهنه نامش
قصه‌اش ورد خموشان است
همدم امواج دریای خروشان است
بوتیمار

در کنار صخره‌های مات
در کنار موج‌های مست
مانده در اندیشه‌ای پابست
اشک می‌ریزد

سر به روی سینه خم کرده‌ست
چشم‌ها را دوخته بر کامجویی‌های دریا از تن ساحل
با گنه‌کاری آن‌ها خو گرفته
با صواب خویشتن نا آشنا مانده‌ست

قصه‌ها از رنج و از شادی
همچون دانۀ تسبیح بر نخ کرده بر انگشت‌های دل‌گرفته
دردها دیده
داستان‌ها در دل خود گور کرده
سخت چشم گفتگو را کور کرده
دیده دریا را که بلعیده به کام تشنهٔ خود ناخداها را

لیک او چشمان جوشان را
پاسدار پیکر دریای خواب‌آلود کرده
اشک می‌ریزد
از لب ساحل نمی‌خیزد
اشک می‌ریزد مبادا آب دریا خشک گردد
روزگار خویش را چون اشک‌هایش ریخته بر دامن این کار، بوتیمار

قعر گور چشم‌هایش چال کرده
لاشه‌ی بود و نبودش را
قعر تابوت لبانش چال کرده
قصه‌ی گفت‌و شنودش را
با همه بیگانه، با بیگانگان خاموش مانده

عنصر هستی درون آب دیده
طرح باد و خاک و آتش را
در درون چاه تاریک سیاهی‌ها کشیده
از سپیدی‌ها رمیده
خنده را از لب بُریده
طعنه‌ها از مردُم ساحل شنیده
قطره‌ها از آب زهر برکه‌ی تلخ تباهی‌ها چشیده

لیک از ساحل نمی‌خیزد
اشک می‌ریزد
گشته در اندیشه‌ای زنجیر
بسته بر خود راه هر تدبیر و هر تقدیر
اشک می‌ریزد مبادا آب دریا خشک گردد
روز خود را کرده چون شام غریبان تار
مرغ اندوه است بوتیمار

راستی ای مرغ
ای همگام با غم‌های جاویدان
هیچ می‌دانی
همرهی داری در این اندوه بی‌فرجام
هم دلی گمنام
داستانش چون تو جانفرساست
عاشق دریاست
پیشه اش زاری‌ست

آری
سکه‌ی خوشبختی خود را به روی تخته‌نرد زندگانی باخته
اسب حسرت بر تن امیدواری تاخته
در شناسایی‌فکنده‌ نام را در دفتر مرداب
لیک حتی خویش را چون دیگران نشناخته
عاشق دریاست

بی‌کران دریای او شعر است
اشک می‌ریزد برای شعرهایش
اشک می‌ریزد مبادا خشک گردد آب دریایش

اشک می‌ریزم
بر لب دریای شعرم
لحظه‌ای از صخره‌ی ساحل نمی‌خیزم
بر نگاه خسته می‌بندم
نقش ناکسان را

در میان اشک می‌خندم
بر مرغان ماهی‌خوار
کز کف دریای من هر لحظه می‌گیرند
ماهی خُردی
آنگه با دو صد فریاد
می‌رقصند و می‌گویند
طعمه خود را ز کوه و دشت پیدا کرده‌ایم این بار.
لیک من خاموش خاموشم
لب به تلخ‌آب سکوت آلوده‌ام
از عشق مدهوشم
همچو بوتیمار

رنگ‌هادیدم
ننگ‌ها دیدم
دیده‌ام ناپاک مردم را به پاکی شُهره‌‌ی آفاق
پنجه افکندم به دامان غریقان تا رها گردند از گرداب
سینه بگشودم که از ره‌ماندگان لختی بیاسایند
خون شدم تا خونخواران دامن بیالایند

هر چه دیدم از تو دیدم از تو ای دریای من ای شعر
ای دریغا دوستت دارم
باز هم می‌خواهمت دریا
سخت می‌گریم به دامانت مبادا خشک گردی
همچو بوتیمار
او هم هستی خود را نهاده بر سر این کار

شاعر غم‌های جاوید است «نصرت»
مرغ اندوه است بوتیمار
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 13, 2015
او یک نگاه داشت
به صد چشم می نهاد
او یک ترانه داشت
به صد گوش می سرود
من صد ترانه خواندم و
نشنود هیچکس
من صد نگاه داشتم و
دیده ای نبود
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
August 7, 2010

وقتی پرنده‌ای را
معتاد می‌کنند

تا فالی از قفس بدر آرد
و اهدا نماید آن فال را به جویندگان خوشبختی

تا شاهدانه‌ای بگیرد

پرواز
قصه‌‌ی بس ابلهانه‌ای است
از معبــر قفــس

1 review
November 16, 2014
پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیده ی زرد است
بر زیر لب هره کشیدند خدایان
یک سایه ی باریک
هشتی شده تاریک
رنگ از رخ مهتاب پریده
بر گونه ی ماه ، ابر اگر ، پنجه کشیده
دامان خودش نیز دریده
آرام دود باد درون رگ نودان
با شور زند ، نی لبک آرام
تا سروِ دلارام ، برقصد
پُر شور
پُر ناز بخواند ، شبگیر، سرِ دار
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است
تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی
آنگاه بپیچند

لب را به لب هم
آنگاه بسایند
تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ
آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر، باز برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند

پاییز چه زیباست
پاییز دو چشم تو چه زیباست
سرمست ، لب پنجره خاموش نشستم
هرچند تو در خانه ی من نیستی امشب
من دیده به چشمان تو بستم
هر عکس تو از یک طرفی خیره به رویم

این گوید :
هیچ
آن گوید:
برخیز و بیا زود به سویم
من گویم:
نیلوفرکم ، رنگِ لبت را
با شعر بگویم ، با بوسه بشویم

ای کاش
ای کاش
آن عکس تو از قاب درآید
همچون صدف از آب برآید
ای کاش
جان گیری و بر نقش و گل بوته ی قالی بنشینی
آنگاه به تو ، پیرهن از شوق بدری
از شور بلرزی
دیوانه همه شوق ، همه شور
بیگانه پریشیده ، همه قهر
همه نور
بر بستر من نقش شود پیکر گرمت
آنگاه زنم پرده به یکسو
گویم که :
من اینجا به لب پنجره بودم
گویی که :
نه آنجا
آرام بگیریم
از عشق بمیریم
آنگاه به پاییز
هر برگ ، که از شاخه ی جانم به کف باد روان است
هر سال ، که از عمر من آید به سر انجام
ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ
هر درد
هر شور
هر شعر
از قلب من خسته جدا شد
باد هوس ات برد
آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت

من هیچ نگفتم
جز آنکه سرودم :
پاییز دو چشم تو چه زیباست
پاییز چه زیباست
مهتاب زده تاج سر کاج
پاشویه پر از برگ خزان دیده زرد است
آن دختر همسایه لب نرده ی ایوان
می خواند با ناله ی جانسوز
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی
هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است
تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی
آنگاه بپیچند ، لب را به لب هم
آنگاه بسایند ، تن را به تن هم
آنگاه بمیرند
تا باز پس از مرگ ، آرام نگیرند
جاوید بمانند
سر باز، برون از بغل باغچه آرند
آواز بخوانند :
پاییز چه زیباست
من نیز بخوانم :
پاییز دو چشم تو چه زیباست
چه زیباست

نصرت رحمانی
Profile Image for محمد.
Author 20 books113 followers
September 15, 2007
نمی دونم این همون مجموعه ای هست که من از نصرت یه وقتی خوندم یا نه ولی هر چی هست نصرت یعنی روح شعر زمانه. دیریست تا خروس برکشیده بانگ سوم خود را و انکار ما تثبیت گشته است
Profile Image for پریا.
5 reviews15 followers
October 10, 2007
شعر کفر رو اگه بدون سانسور پیدا کردین حتما بخونین
5 reviews
Read
June 28, 2009
نصرت ارزشمندتر از نیما هست برای من
Profile Image for Forough.
95 reviews2 followers
May 29, 2015
راستش فکر نمی کنم هیچ وقت بتوانم کتاب شعری را از صفحه اول تا آخر با یک ریتم مسلسل بار بخوانم.بنابراین متن خواندم اما نه کامل و به معنای که نوشته ام! شعر برای من حس و حال دم است.
Profile Image for Hamid Hasanzadeh.
90 reviews22 followers
February 20, 2014
لرزید در عمیق آینه تصویر
پر زد کلاغی از لب دیوار
بادی وزید و پنجره را بست
باران گرفت نرم
اندوه پیله بست

با خویش مرد گفت :
-اِحساس می کنم
تا مرز بی نهایت
آنجا که اِنجماد،
در روح هر روان شده ای جاریست
راهی دراز نیست.

اما..، خدا اگرچه بزرگ است (البته گر که هست)
و عادل کریم!
و کیست و که چیست...
بی شک
در انتظار لاشه ی من نیست.

باری سخن دراز شد
از لابلای زخم خرافات
-میراث رفتگان-
چرک آب باز شد
بهتر که بگذریم...

اینک سه هفته می گذرد اسلحه ی من
خمیازه می کشد، درون کشوی میز

برخاست
تک تک فشنگ چید در انباره ی خشاب
و روبه روی آینه
آرام، ایستاد!
نیم رخ

هدف گرفت میان شقیقه را
خوردند ثانیه ها یک دقیقه را
و..، زیر لب شمرد :
-یک
دو
سه
و...ماشه را چکاند
گمب...انفجار...دود!

در روی آینه ترکی همچو عنکبوت،
روئید.
تصویر مرد
از عمق آینه
در پشت عنکبوت
دیوانه وار قهقهه سر داد.

باران گرفته بود
در پشت شیشه ها
می کوفت مشت باد.


1 review
January 11, 2008
yadame salha pish dar nojavani ke tanha namhaye bozorg sirab konandeye ehsasate atashinam bod dar yek ketab khone ghadimi dar arak ke donbale bofe kore sadegh bodam kohan sal mardi ye ketabe be dastana dad va goft ino bebar va agar khoshet nayomad bargardon...negahi andakhtam ketabe terme bod vaghti negah be shaeresh kardam nashnakhtamesh!!!va na kharidamesh ta badha sdaghighan yadam nist fekr konam 78 bod ke to ghafasehaye yeki az ketabforoshihaye enghelab cheshmam bekarnameye nosrat rahmani oftad va shayad bavar nakonid ke ono kharidam...va bad cheghadar gashtam ta sheraye hazf nashodasho pida kona cheghadar asheghe in ard shodam va bozorgish mahvam kard...va bad ta modatha tanha hedyam jeldi az in ketab bod baraye rozhaee ke ghobar chashmha ro az didanesh natavan karde bod...

ای دوست
درازنای شب اندوهان را
از من بپرس
که در کوچه عاشقان تا سحرگاه
رقصیده ام
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گام های من
بر سنگفرش حوصله ی راه
که همپای بادها
در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیده ام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج شهر
میزان نموده ام
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری

Profile Image for Matin  Pyron.
456 reviews18 followers
December 18, 2022
چکامه های زیبایی ایشون سرودن ولی به جد ملال آور بودش
تا کنون هیچ چکامه سرایی والا تر و سترگ تر از زنده یاد بانو سيمين بهبهانی و فروغ فرخزاد ندیدم
چکامه های نو بانو سیمین بهبهانی با روح و روان آدم بازی می کنن و من خیلی از چکامه های آقای سهراب سپهری اثر بانو بهبهانی رو والا تر می دونم
به هر حال خواندن شعر در این زمان نیاز هستش و ما باید برای سلامت روان خودمون هم که شده بایستی درویش مسلک باشیم و شعر و ساز رو از یاد نبریم
Profile Image for سپیده جدیری.
Author 8 books30 followers
April 23, 2008
I love Nosrat Rahmani's and Foroogh Farrokhzad's poetry more than any other Iranian poet in the 1340s -1350s.
44 reviews3 followers
Currently reading
October 22, 2015
ابلیس "رهای" بی سر و پایی ست
انگشت نما شده به ناپاکی
تن شسته در آب چشمه خورشید
تف کرده به روی آدم خاکی
نصرت رحمانی
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
April 25, 2017
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید بر سنگ گور من بنویسید:
یک جنگجو که نجنگید
اما شکست خورد
Profile Image for Amin Soltani.
29 reviews6 followers
April 25, 2018

“خودکار بيک من
وقتی ميان بالش انگشت
آرام می‌گرفت
انگار خون صاحب خود
وام می‌گرفت !
هی می‌نوشت
هی می‌نوشت
هی ...”
― نصرت رحمانی
Displaying 1 - 18 of 18 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.