هذا الكتاب عبارة عن مجموعة من المحاضرات والدراسات التي ألقاها ودوّنها الإمام علي الخامنئي في سيرة الرسول (ص) والأئمة الإثني عشر (ع) لدى الشيعة الإماميّة، تمّ جمع هذه المحاضرات وتنسيقها وتبويبها لتشكّل هذا الكتاب. والكتاب، قبل أن يكون كتاباً تاريخيّاً صرفاً، هو متن تحليلي تاريخي، وهو يهدف بشكل أساسي إلى تكوين رؤية واضحة عن الحياة السياسيّة للرسول والأئمّة وإلى تسليط الضوء والبحث عن عنصر الجهاد والمواجهة السياسيّة التي اتسمت بها حياتهم.
Iranian cleric and politician Ayatollah Seyyed Ali Khamenei participated in the Islamic revolution of 1979, opposed western influence, and served as president from 1981 to 1989 and then as head of state.
As Shiite marja, he acted in Mashhad. He joined as a member of parliament for a short period and then for two terms before election as leader. Ruholla Khomeini also chose him as the prayer leader of Tehran on Friday.
He translated some works and authored the most comprehensive Tarh-i kulli-yi andisha-yi Islami dar Qur'an (The General Scheme of the Islamic Thought in Koran). And Solh-i Imam Hasan (a) is his most famous translation. Moreover, people compiled his speeches in a comprehensive work, called Hadith-i wilayat. People also compiled and published several other books about his speeches and wrote messages in different topics.
His most famous and effective fatwa in the world stopped insulting respected personalities of Sunnis. Following his speeches and emphasis, the concepts of "Tahajum-i farhangi" (cultural invasion) and "Bidari-yi Islami" (Islamic awakening) entered social literature.
Knowledgeable in literature, he also composed some poems under "Amin," his pen name. He studies his interest in contemporary history, another field.
تا الان فکر می کردم حداقل دوازده امام را میشناسم تا حدودی. خوب اشتباه می کردم. هر سال محرم، در عزاداری ها، فکر می کردم می دانم چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد. خوب نمی دانستم. هیچی دیگر. کلی چیز از این کتاب یاد گرفتم .
بیشتر کتاب به حرکت 250 ساله ی ائمه اختصاص دارد. که کلا دیدم را تغییر داد. تا به حال به هر امام و فعالیتشان به صورت جدا نگاه می کردم. و خیلی از جنبه های زندگی ایشان را ندیده بودم
بخش کوچک و پایانی کتاب هم به غایت این حرکت 250 ساله پرداخته. ظهور...جالب توصیفاتی که کتاب بر اساس روایات از دوران ظهور ارائه داده بود، خیلی هایش به گوشم هم نخورده بود.
خدا غرورمان را کم و علم و بصیرتمان را زیاد کناد:)
نه فقط پیغمبر ما ،بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همه پیغمبران الهی برای سیاست و برای تشکیل نظام اسلامی آمده اند.
چندین سال توی مدرسه و از طریق رسانه ها زندگی ائمه رو برامون شرح دادن و براش فیلم و انیمیشن و سخنرانی پخش کردن؛ ولی آیا به درک درستی از جایگاه ائمه رسیدیم؟ درک کردیم که اهدافشون چی بود؟ چرا هر کدوم تو زمان خودشون اعمال و رفتارهای متفاوتی داشتن؟ چرا امام حسن صلح کرد، امام حسین قیام کرد و امام صادق کلاس درس برگزار کرد و امام هادی تقیه کرد؟ شیعه چطور شکل گرفت؟ بعد از واقعه عاشورا چطور نهضت تشیع زنده تر شد؟ اصلا ائمه در احیای دین چه نقشی داشتند؟ نقش امام چیه؟ چرا خداوند بعد از رسالت، امامت رو قرار داده؟ اصلا چرا ائمه رو مسموم کردن و به قتل رساندن؟ مگر نه اینکه آنها تقیه می کردند؟ مگر نه اینکه امام حسن (ع)صلح کردن، پس مشکل بنی امیه و بنی عباس چی بود؟ چرا مأمون نتوانست حضور امام رضا (ع) رو تحمل کنه؟ چطور قصه امامت به غیبت رسید؟ و خیلی موارد دیگه که توی این کتاب مطرح شدن و من تازه فهمیدم در مورد دینم، امامانم و زحماتی که کشیدن، امام عصرم و انتظار فرجشان هیچی نمیدونم.
و در آخر این دو پاراگراف رو از یکی از سایتها که این کتاب رو معرفی کرده بودن نقل می کنم که حرف دل منو کامل بیان کردهن: :"پس از مطالعه کتاب "انسان 250 ساله" شاید از خود بپرسید: آخر چگونه ممکن است کسی که تا این حد در زندگیاش مشغول فعالیتهای سیاسی بوده ـ از جمله مبارزات گسترده پیش از انقلاب و عهدهداری مهمترین مسؤولیتهای عهده داری مهمترین مسئولیت های کشور، پس از انقلاب ـ بتواند با این ظرافت و دقت، در تاریخ زندگی ائمه تحقیق و تفحص کرده باشد؟ شاید تحقق نسبی این امر برای یک انسان معمولی طی سالیان طولانی مطالعه و تحقیق در منابع گوناگون و فراغت از بسیاری فعالیتهای بزرگ و کوچک ممکن باشد. اما پاسخ به این سؤال بدون در نظر گرفتن ظرایف امر پروردگار در استمرار ولایت خود، ممکن نیست.
آنچه در سایه انتصاب الهی، نصیب نایب امام عصرعجّل الله فرجه شده و ایشان را میراثبر انبیاء و اولیاء در عصر غیبت کرده است، نه صرفاً کوششی علمی بر منابع کثیر و متعدد بوده، بلکه مجاهدت خستگیناپذیر در پیرویِ عملی از سیره نیاکان خود در همه شئون زندگی بوده است. و ثمره تداوم این شجره طیّبه ـ ولایت الهی ـ نه استادی توانا و دانشمند در رشته تاریخ، بلکه ایشان را چشمه جوشان حکمتی قرار داده، که یک تراوش آن، "انسان 250 ساله" است."
خوندنش واقعا اثرگذار بود مدتها بود که از این فضاها دور بودم. این جور نگاه به حرکت غایی انسان و جامعه اسلامی برام اگرچه نه چندان ناآشنا ولی جذاب بود. نکات خوب و ظریفی داشت. البته و افسوس که بیشتر و مفصلتر نبود. البته کسی که مجموعه رو تهیه و دسته بندی و مرتب کرده خیلی زحمت کشیدن ولی واقعا جای جمع بندی های دقیق تر ، کاملتر و ... داشت. حتی به نظر باید با توجه به سخنان تازه رهبری ، این کتاب بروز بشه و بهش افزوده بشه ولی جا داره از کسانی که زحمت تهیه و گردآوری مطالب رو کردن بسیار تشکر و قدردانی کنم. دیدگاه های تازه و جالبی برام داشت
۲۸شهریور ساعت ۱ : نمیدونم چرا با خوندن ریویو یکی از دوستان ی حس عجیب غریبی من و گرفته که حتمن "فردا" این کتاب و بخرم پارسال نمایشگاه استانی کتاب یکی از غرفه ها بهم پیشنهاد داد این کتاب نمیدونم چرا حس کردم نخرمش بهتره ولی حتمن حتمن فردا میخرمش ببینم چجوریه : )
۱۰ مهر : بالاخره تمام شد : ) چ زیاد بود : / اولین کتاب ۴۵۰ صفحه ای بود که میخوندم ولی رمان نبود : )
همون اول که اسمش و شنیدم ی سال پیش نظرم و جلب کرد ولی خب اصن نفهمیدم برای چی انسان ۲۵۰ ساله؟! اسم خیلی خوبی بود : )
شاید باید ب حرف بابا گوش میدادم و چند سال بعد میخوندم و یکم برام سخت تر بود خوندنش ولی پشیمون نیستم از خوندنش و اتفاقن خوشحالم مخصوصن بخش آخرش : )
بسی ناراحت میشم وقتی میبینم خیلییی چیزا درباره ائمه نمیدونیم :/ ازین ببعد حتمن ی کتاب مذهبیم میخرم کنار کتابای دیگه : ))
همون اول که اسمش و شنیدم ی سال پیش نظرم و جلب کرد ولی خب اصن نفهمیدم برای چی انسان ۲۵۰ ساله؟! اسم خیلی خوبی بود : ) در کل خوب بود
بررسی زندگی سیاسی ائمه. یسری از نکاتش خیلی خوب بررسی شده بودند و یسری هم در حد کد دادن بود. در مجموع اما جالب و نگاهی نو بود. بعد از دومین خواندن: حالا که بعد از خواندن حلقه سوم، دوباره حلقه دوم را خواندم ترکیب این دو اثر را بهتر حس میکنم این کتاب برای پیدا کردن دید کلی نسبت به زندگی سیاسی اجتماعی و اهداف کلان اهل بیت کتاب خیلی خوب و مفیدیه وکدهای زیادی دارد که باید هرکدام را مجزا جستجو کرد تا پازل زندگی اهل بیت در ذهنمان تکمیل شود
ساختن ترکیب اولیهی یک دارو حق است، آنچه ظلم است آن است که به نام داروی نهایی راهی بازارش کنیم و خلقی را گرفتار عوارض نامشخص آن سازیم. مقدمه: کتاب انسان ۲۵۰ ساله را -با آن نام وسوسهانگیزش- در چاپ اول از ویرایش دوم خواندم. خواندنش به گمانم ۵ روز طول کشید که ۲ روزش البته در بهت گذشت! یعنی تقریبا رسیده بودم به دو ثلث از کتاب که دیگر نتوانستم تحمل بیاورم و غم بر جانم مستولی شد و در بهت فرو رفتم. ۲ روز بعد که کمی خودم را پیدا کردم توانستم دوباره بروم سراغ کتاب و تمامش کنم. اعتراف میکنم وقتی داشتم کتاب را میبستم هیچ امید نداشتم این غمهای مبهم و سؤالات ریز و درشت به این زودیها دست از سر جانم بردارند. غمها و شبهات گوناگونی که شرحشان به این سادگیها هم نبود. چند ماهی نگذشت که شبهات همگی شکستخورده پا به فرار گذاشتند. چطور شد که شبهات گریختند بماند… اما غمها همچنان ماندهاند. شاید این نوشته هم نالهای باشد برای تسکین آن دردها. خلاصه: اگر بخواهم دو گزارهی اصلی از کتاب به دست بدهم اینها را مینویسم: - ائمهی اطهار یک انسان واحد هستند و تفاوت عملکردهایشان همان تفاوت عملکرد یک انسان با هدف واحد در برهههای مختلف زندگی است و از این حد فراتر نمیرود. - ائمهی اطهار در طول حضور خود به شیوههای مشخص و سازماندهی شدهای و مطابق ماهیت مقطع زمانی و شرایط جامعه دست به نبردهای سیاسی میزدهاند. میماند یک گزارهی فرعی خطرناک که در طول کتاب مکرر به چشم میخورد و آن این که: - هدف ائمه تشکیل حکومت اسلامی بوده است. تناقض: این گزارهی فرعی نه تنها با واقعیتهای تاریخی بلکه با دو گزارهی اصلی خود کتاب نیز در تناقض است. چهار مقطع تاریخی را نام میبرم که با این گزارهی فرعی در تناقضند. مقطع تاریخی اول: شورای شش نفرهی پس از مرگ عمر بن خطاب است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن لحظه در یک قدمی حکومت قرار دارد اما آن را پس میزند. چرا؟ آیا مسئله فقط حذف شرط بیعت بر اساس سنت شیخین بوده؟ مگر نه این است که پذیرش حکومت از سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) عین مصلحت اسلام است؟ بر اساس قاعدهی فقهی تزاحم بستن چنان پیمانی -که اصلا خود به خود مخدوش است.- برای حفظ مصالح اسلام نه تنها بیاشکال که حتی واجب است! اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پذیرش آن سر باز میزند و حکومت و سرنوشت سالها زندگی مردم را به دست عثمان میسپارد. چرا؟ البته برای این چرا جوابی محکم و عقلانی وجود دارد. ولی حالا مجال شرحش نیست. این واقعه اولین مقطع تاریخی است که نادرستی آن گزارهی فرعی را نشان میدهد. و نشان میدهد به دست آوردن حکومت حتی از سوی انسان والا و بیمانندی همچون امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز اصالت ندارد و هدف غایی نمیتواند باشد. و چیزهای بسیار اصیلتری از حکومت و نظام اسلامی وجود دارد که باید در پی آنها باشیم. مقطع تاریخی یک ممیز یک: نیز پس از کشته شدن عثمان است. که حضرت خطاب به مردم میفرمایند:«دَعُونى وَالْتَمِسُوا غَيْرى… وَ اعْلَمُوا اَنّى اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ، وَلَمْ اُصْغِ اِلى قَوْلِ الْقائِلِ وَ عَتْبِ الْعاتِبِ. وَ اِنْ تَرَكْتُمُونى فَاَنَا كَاَحَدِكُمْ وَلَعَلّى اَسْمَعُكُمْ وَ اَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ اَمْرَكُمْ. وَ اَنَا لَكُمْ وَزيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنّى اَميراً.- رهايم كنيد و غير مرا بخواهيد… بدانيد اگر خواستهی شما را پاسخ دهم بر اساس آنچه خود مىدانم با شما رفتار مىكنم، و به گفتار هيچ گوينده و سرزنش هيچ سرزنش كنندهاى توجه نمىكنم. و اگر رهايم ك��يد مانند يكى از شما خواهم بود، و شايد شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى كسى باشم كه حكومت خود را به او مىسپاريد. و من براى شما به وزارت بنشينم بهتر از قيام به امارت است. (خطبهی ۹۱)» که جملات خود گویا هستند. مقطع تاریخی دوم: حادثهی کربلاست. سخنان حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) از مدینه تا کربلا را بخوانید. محاجههای ایشان با شخصیتهای بزرگی را که برای آن حضرت دلسوزی میکردهاند ببینید. همه نشان میدهد حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) از آنچه در انتظارشان بوده با خبر بودهاند. نه تنها ایشان که هر فرد آگاهی به خوبی میدانسته چنین سفری بیبازگشت خواهد بود. ارجاعتان میدهم به صفحهی ۱۸۹ ویرایش دوم کتاب، پاراگراف وسط. در آنجا ناچار به این تناقض اعتراف میشود:«اگر قیام امام حسین (علیه السلام) به این شکل نبود، حدس بر این است که پس از او و در آیندهای نزدیک امکان حرکتی که حکومت را به شیعه بسپارد وجود داشت. البته این سخن بدین معنا نیست که قیام امام حسین (علیه السلام) باید انجام نمیگرفت بلکه شرایطی که در قیام امام حسین بود، شرایطی بود که ناگزیر باید قیام در آن هنگام انجام میگرفت و در این هیچ شکی نیست.» ترجیح میدهم توضیح اضافی ندهم. مقطع تاریخی سوم: دوران حیات امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است. ایشان از پایگاه مردمی بسیار قدرتمندی برخوردار بودهاند. در تاریخ طبری آمده:«خبر عباس بن موسی بن جعفر علوی و آنچه مردم کوفه را بدان فرا میخواند به آنها برسان. بگو بسیاری دعوت وی را پذیرفتهاند و دیگران نیز بدو گفتهاند: اگر ما را به مأمون و سپس برادرت فرا میخوانی ما را با تو کاری نیست لکن اگر به برادرت، برادران دیگرت یا خودت فرا میخوانی در رکابت هستیم.(تاریخ الأمم و الملوك الطبري/ ج۸ ص۵۶۰)» مثال آنچه ما از استقبال مردم نیشابور از حضرت علی بن موسی (علیه السلام) شنیدهایم پیش از آن در بصره و کوفه نیز رخ داده بوده. یکی از دلایل عمدهای که مأمون حضرت را نزد خود فرا میخواند خارج کردن ایشان (علیه السلام) از میان پایگاه مردمیشان و کنترل تحرکات آن حضرت است. رفتاری که در قبال ائمهی پس از ایشان هم ادامه و افزایش مییابد. همین رفتار حکام با امامان هفتم تا یازدهم (علیهم السلام) نشان دهندهی حجم پایگاه مردمی آن حضرات (علیهم السلام) و آمادگی شدید جامعه برای اقبال سیاسی به آنها (علیهم السلام) است. با این حال وقتی مأمون از امام علی الرضا (علیه السلام) میخواهد حکومت را بپذیرند حضرت زیرکانه پاسخ میدهند اگر این مسند توست حق نداری دیگری را بر آن بنشانی و اگر از آن تو نیست نیز حق نداری چیزی را که از آنت نیست به دیگری ببخشی! و این گونه از پذیرش حکومت سر باز میزنند. مقطع تاریخی چهارم: امروز است! امروز اگر حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه) ظهور کنند حکومت برای ایشان مهیا است و زمام امور حد اقل در ایران به ایشان سپرده خواهد شد. ایشان نیز یکی از همان ذوات مقدس و استمرار همان انسان ۲۵۰ ساله هستند. اگر هدف فقط به دست گرفتن حکومت است که حکومت مهیاست. ولی این طور نیست. مؤخره: ساختن ترکیب اولیهی یک دارو حق است، آنچه ظلم است آن است که به نام داروی نهایی راهی بازارش کنیم و خلقی را گرفتار عوارض نامشخص آن سازیم. ایدهی یکپارچگی زندگی ائمهی اطهار (علیهم السلام) یک مسئلهی کلامی و ثابت شده و مقبول نزد شیعه است. در این که تشکیل حکومت اسلامی یا به عبارتی علوی خواستهی ائمهی اطهار (علیه السلام) بوده نیز هیچ شکی نیست و این کتاب پژوهش خوب و عالمانهای در این باب است. اما این که هدف غایی ائمه (علیهم السلام) تشکیل حکومت اسلامی بوده ادعایی نادرست است که شواهدیش هم به عرض رسید. این کتاب همان ترکیب اولیهی یک دارو است. باید توجه داشت که حجم قابل توجهی از محتوای کتاب مربوط به ۳۰ تا ۴۰ سال قبل یعنی دهههای ۵۰ و ۶۰ شمسی و بحبوحهی انقلاب اسلامی است. پس نباید آن را با یک داروی استاندارد اشتباه بگیریم و لاجرعه سر بکشیم. کتاب را اثر روحانی مجتهد مجاهدی بدانید در دههی پنجم زندگیاش. نه بیشتر و نه کمتر. راستی شاید بپرسید پس هدف غایی چیست؟ هدف غایی -تا آنجا که بنده فهمیدهام.- ایجاد جامعهی اسلامی است و البته حکومت یکی از شؤون آن. جامعه اگر در مسیر تعالی، اخلاق و عقلانیت باشد ساختارهای سیاسی را به خدمت میگیرد و آنچه را لازم نیست حذف و آنچه را جایش خالیست بنا میکند. اما اگر در نشیب قهقرا، بیاخلاقی و بیخردی باشد ساختارهای سیاسی هیچ نفعی نخواهند داشت و هزار نهاد و بنیاد و چشمانداز و بخشنامه موجب تحول نخواهند شد. این جانها هستند که اصالت دارند نه قالبها. این جملات و هر آنچه خواندید را یادداشتهای جوان جسوری بدانید که چندی است دههی سوم زندگیاش را آغاز کرده. نه بیشتر و نه کمتر!
وه که چه کتاب غلیظی بود.از اول تا آخرش شیرین بود.خوندنش خیلی چیزا به من یاد داد و همینطور بهم نشون داد که چه همه چیزا هست توی تاریخ اسلام و سیره ی اماما که اپسیلونی راجع بهش نمی دونستم . منِ بعد از خوندن این کتاب یه فرقای قشنگتری داره با اون منِ قبلیه. لااقلش این شوقِ ایجاد شده ست.این کلیت و دورنماییه که قبلا نمی دونستم و حالا می دونم. میدونم که چیزی که بعد از 250 سال مبارزه ی ائمه با حکومت هایِ طاغوتی زمان خودشون به دست اومده.یه پیروزیِ قاطعه.قاطع و مطلق! با درد و رنج و خونریزی همراه بوده،با مظلومیت و تقیه و شهادت همراه بوده و شاید از دور به نظر برسه که :چقدر حیف کاش اینجوری پیش نمی رفت تا به یه پیروزی ختم می شد ولی نتیجه ی نهایی رو که می بینی متوجه میشی که این یه پیروزی بوده.یه پیروزی بزرگ، که: تموم اون پادشاهان بی چشم و روی ظالم با همه ی تلاششون نتونستن آل علی رو منفور کنن.نتونستن اسلام رو ریشه کن کنن،نتونستن از خودشون چیز خوبی به یادگار بذارن،همه شون مرده ن ،به تلخی،به حقارت،به مرگِ پست،بدون اینکه چیز خوبی ازشون به جای بمونه و حالا بعد از این همه سال تنها چیزی که نصیبشون میشه لعن و دشنامه و حس انزجاری که با شنیدن اسمشون تو دل آدما به وجود میاد ؛اما بر عکس امامانِ ما با همه ی اون شکنجه ها و مظلومیت ها،زندان رفتن ها و بازخواست شدن ها و اون شهادت ها الان محبوبن،نامشون فراموش نشده،سیره شون فراموش نشده،عشقشون باعث پیشرفته،عشقشون تعالی بخشه، و راهشون ادامه داره و دینی که تبلیغ می کردند،توی این زمونه ی تلخ و تاریک که نفرت و جنون از در و دیوارش می باره، مثل یه رگه ی نور اشباع راهشو پیدا میکنه و به دل آدمایی می رسه که مشتاقشن.این پیروزی نیست؟ این اسلامی که تر و تمیز موند و آغشته به چندیدن نسخگی نشد؟ آغشته به حماقت های انسانی و تحریف های عجیب غریب نشد؟ آدم با یکپارچه دیدن این تاریخ و با کنار هم گذاشتن این پازل که تنهابه یک چیز اشاره می کنه ،وجودش پر از آرامش و امید میشه. یه ثمره ی دیگه هم داشت خوندن این کتاب:ارزش انقلابمون برام صد برابر شد و نگاهم از اون نگاه قبلی به یه نگاه پیشرفته تر آپگرید شد!یسسس!
بسیار کتاب شیرینیه. با خوندنش زاویه ی دیدم به زندگی امامان و منطق تصمیم گیری هاشون بسبار عوض شد. انگار قبلا تو ذهنم یک کلاف در هم پیچیده بود که با خوندن این کتاب گره هاش یکی یکی باز شد.
با مادرم و برادرم حرف میزدیم گفتم یک فیلسوف گفته تمام تاریخ فلسفه سوءتفاهم یک فیلسوف در فهم فیلسوف قبل از خودش است. یکهو یادم افتاد که اما مکتب ائمه اطهار این طور نیست و کانه همه یک آدم بوده اند و باز یادم افتاد که من چرا این کتاب را بالاخره شروع نمیکنم به خواندن! قبلا حتی یک بار از کتابخانه امانت گرفته بودم و دو بار مدت امانت را تمدید کرده بودم اما توفیق خواندنش را نداشتم و این طور شد که بالاخره خواندنش را شروع کردم
از دوستی شنیدم که این ایده قبلا توسط علامه عسکری هم مطرح شده و البته بعید نیست که شکل دیگری از آن قبل تر هم مطرح شده باشد. فرهنگ شیعه این را به ما میفهماند که چهارده معصوم یک روح بوده اند در چهارده کالبد که بسته به موقعیت زمانی به سمت یک هدف حرکت کرده اند، با راهبردهای مختلف. به هر حال یک فهم قشری از تشیع ممکن است امام حسین را شجاع تر از امام حسن یا امام رضا را سیاستمدارتر از امام سجاد تصور کند
جایی دیدم یک نفر نوشته مقصود ائمه از مبارزات سیاسی شان تشکیل حکومت نبوده، و چهار مقطع را شمرده که در این مقاطع امام میدانسته شکست خواهدخورد یا فرصت به دست گرفتن حکومت را داشته ولی این کار را نکرده. البته جواب این اشکال بارها در کتاب آمده و نمیدانم این بزرگوار چرا دقت نکرده اند: زندگی ائمه علیهم السلام نشان داد که اینها نتوانستند به حکومت دست پیدا کنند و جامعه و نظام اسلامی را آن طور که میل و وظیفه شان بود، تشکیل دهند. اما چطور ائمه علیهم السلام با بیان اینکه این را میدانستند و به الهام الهی از آن آگاه بودند، این کار را انجام دادند؟ در جواب این فکر باید بگوییم، دانستن اینکه به هدف نخواهند رسید، مانع از انجام وظیفه نمی شود. شما در زندگی پیغمبر نگاه کنید. پیغمبر اکرم میدانستند که در جنگ احد شکست خواهند خورد. میدانستند، آنهایی را که در شکاف کوه نشانده اند، نخواهند نشست و به طمع غنیمت پایین خواهند آمد. پیغمبر آن روزی که به طائف رفت تا بنی سقیف را هدایت کند و از شر مکیها به طائفیها پناه برد، میدانست که طائفیها با پاره سنگ از او استقبال می کنند. این قدر سنگ به او می زنند که ساق مبارکش خونی می شود و مجبور می شود برگردد. ائمه علیهم السلام همه اینها را میدانستند. امیرالمؤمنین می دانست که در بیست و یکم ماه رمضان به شهادت خواهد رسید، اما در عین حال اندکی قبل از ماه رمضان، اردوگاه وسیعی در بیرون کوفه درست کرد برای اینکه به ادامه جنگ با معاویه بپردازد. اگر دانستن امیرالمؤمنین موجب می شود که او بر طبق روال عادی و معمولی عمل نکند، چرا این اردوگاه را درست کرد، چرا این لشکرکشی را کرد؟ مردم را برد بیرون کوفه و منتظر نگه داشت، چرا؟ چه فایده ای داشت؟ ای��که ائمه علیهم السلام می دانستند که به حکومت نمی رسند نباید موجب آن بشود که تلاش خودشان را نکنند. باید تلاش و مبارزه بکنند و مثل کسی که نمی داند و اطلاع ندارد چه پیش خواهد آمد، تمام کارهای کسی را که نمی داند چه پیش خواهد آمد باید انجام بدهند.
دوستمان گفته چهارمین مقطعی که نشان میدهد ائمه به دنبال تشکیل حکومت نیستند همین زمان خودمان است که امام زمان عج با این که شرایط برای ظهورشان آماده است و اگر ظهور کنند لااقل در ایران زمام حکومت را به دست خواهندگرفت اما ظهور نمیکنند! خب من نیازی نمیبینم اصلا به این استدلال سست پاسخی بدهم و به قرینه همین دلیل سست میتوانم کل اشکال را کنار بگذارم
نمیدانم بار چندمی که بود به واسطهی جمع خوانی این کتاب ارزشمند را مطالعه کردم. اما هر بار که میخوانم برایم تازگی دارد و کلی نکتهی جدید برداشت میکنم. قبل از مطالعهی این کتاب احساس میکردم زندگی این بزرگواران آنگونه که شنیدیم نیست. گاها اطلاعات متناقض و منابر تکراری آزارم میداد. با انسان ۲۵۰ ساله گمشده خودم را یافتم. شناختم از اهل بیت بعد از خواندن این کتاب زیرورو شد.
این کتاب جوریه که نمیشه گفت تمومش کردم مثل کتاب مرجع میمونه کتاب کاملیه نثر متفاوتی در مورد مباحثی داره که شاید قبلا صد بار در موردش شنیده بودیم همین باعث میشه که به دل بشینه
تاریخ زندگی ائمه به مثابه انسانی که 250 سال عمر کرده است هدف این کتاب است که از سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب گردآوری شده است. بخش قابل توجهی از این سخنرانیها برای دوره قبل از رهبری ایشان است. و بیش از نیمی از کتاب به زندگی معصومین تا امام حسین اختصاص دارد و در مورد بقیه ائمه کمتر اختصاص داده شده است.
في هذا الكتاب، يعرض السيّد الخامنئي حياة أهل البيت عليهم السّلام كحياة إنسان واحد استمرّت مدة ٢٥٠ عامًا. لهذا الانسان هدفٌ واحد وهو إقامة دين الله في الأرض والوصول بالإنسان إلى الكمال، وهذا الأمر لا يتحقق ما لم يكن هذا الإنسان ذو ٢٥٠ عامًا هو القائم على أمور المسلمين. فلا أحد سواه يملك العلوم الإلهية والعصمة اللّتان تنفيان وقوعه في أي خطأ.
إنّ هذا الكتاب هو تجلٍّ لغربة أئمتنا عليهم السلام التي لم تنتهي حتى هذه اللحظة، فكان هذا الإنسان طوال ٢٥٠ عامًا ينتقل من غربة إلى غربة، من ألمٍ إلى ألم، واضعًا نصب عينيه التّكليف الإلهيّ، ومكافحًا في ظروف مختلفة تستدعيه لاتّخاذ القرارات المناسبة لكلّ ظرف. وهذا يعني أن لو كان أيّ إمام في مكان إمام آخر لاتّخذ القرار نفسه، فلو كانت الظّروف في زمان الإمام الحسن(ع) أو الإمام الصادق (ع) أو أيّ إمام آخر على سبيل المثال هي نفس ظروف زمان الإمام الحسين (ع)، لكان اتّخذ القرار نفسه وقام على يزيد زمانه.
یک کتاب تحلیلی_تاریخی در جهت معرفی راه کلی معصومین علیه السلام،از پیغمبر اکرم صلوات الله علیه تا حضرت مهدی (عج). زبان کتاب نرمه و مخاطب رو با خودش همراه می کنه. بخوانید تا بدانید اسلام چگونه از پیچ و خم امویان و عباسیان و ... به دست ما رسیده و هم چنان اسلام مانده است،و وظیفه ما برای ادامه این مسیر چیست?!
من واقعاً با ذوق و شوق زیادی این کتاب رو تهیه کردم، ولی حقیقتش با سطح انتظارم خیلی فاصله داشت. این کتاب مجموعهای از سخنرانیها و صحبتهای رهبری است که البته خیلی خوب گردآوری شده و مجموعهٔ منسجمی رو تشکیل داده. یعنی احساس نمیکنی که این صحبتها در تاریخهای متفاوتی عنوان شده. ولی چون کتاب نوشتهٔ خود رهبری نیست و فقط گردآوری سخنان ایشونه، خیلی جامع نیست. من انتظار یک کار تحقیقی و کامل رو داشتم که شرایط زندگی هر یک از امامان رو به صورت دقیق بررسی کرده باشه، که متأسفانه اینطور نبود. با همهٔ اینها، خود بحث «انسان ۲۵۰ ساله» خیلی جالبه و جای تأمل داره و با مطالعهٔ این کتاب میشه این ایده رو به خوبی درک کرد. یعنی وقتی زندگی پیامبر و تکتک معصومین رو بررسی میکنید، واقعاً احساس میکنید که انگار زندگی شخص واحدی رو مطالعه میکنید که متناسب با شرایط دوران خودش یک استراتژی خاص رو انتخاب کرده. با همهٔ اینها، کتاب نکات آموزنده و تأملبرانگیز فراوانی داره و من خوندنش رو توصیه میکنم، ولی انتظار یک کار کامل رو نداشته باشید.
به نام خدايي كه پرتو نور هدايتش را به هر آن كس كه بخواهد مى تاباند... نميدونم چى بگم و اون چيزى رو كه تو ذهنمه چطورى بگم. صفحه به صفحه ى كتاب پاسخى بود به سوالات من و اصلاح كردن اون ذهنيت اشتباه من در مورد حركت ائمه . .. وقتى تو مقدمه منظور از انسان 250 ساله بيان شد فهميدم كه اشتباهات و قضاوت هاى سطحى ما از كجا نشأت ميگيره. دقيقا مشكل همينه كه ما حركت ائمه رو در طول هم بررسى نميكنيم و هر كدوم رو منفك از ديگرى در نظر ميگيريم سكوت امام على رو جدا , صلح امام حسن مجتبى رو جدا, قيام امام حسين رو جدا و و و ... و نميفهميم كه چرا هركدوم شيوه ى عمل متفاوتى رو اتخاذ كردن يه جواب اينكه خوب معلومه شرايط زمانيشون فرق ميكرده و بعضا هم با اين جواب قانع ميشيم اره درسته اين يه قسمته جوابه اما همه ى جواب نيست . مگه ائمه چى ميخواستن كه هر كدوم تو زمان خودشون شيوه ى متفاوتى رو اعمال كردن؟ جواب اصلى اينجاست...و اين كتاب و بيانات زيباى رهبر به طور كامل جا ميندازه و عمل ائمه رو در زمان خودشون با توجه به هدف اصليشون معنا ميكنه.. اين كتاب بسيار من رو ترغيب كرد كه در مورد همه ى جنبه هاى زندگى ائمه مطالعات ويژه اى داشته باشم.. و تازه فهميدم كه چرا پيامبر مى فرمايند من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتتا جاهلية..
چند وقتی است وقتی کتاب می خوانم از قسمت هایی که نویسنده زیاد به آنها نپرداخته و نسبت به موضوع کتاب حاشیه محسوب می شود بیشتر استفاده می کنم یا شاید بیشتر به آنها توجه می کنم از این جهت خیلی از این کتاب هم استفاده کردم
وقتی میگن اصلا می دونید که اسلام با چه زحمتی به دست امثال من و شما رسیده؟ آدم فکر میکنه طرف قراره احساساتت رو جریحه دار کنه و یکمم چاشنی عذاب وجدان بهت بده اما وقتی با زبون تاریخ و مستندات وقایع رو مطالعه میکنی، دیگه قضیه خیلی فرق داره! من از خوندنش لذت بردم، زبان روان و در عین حال تحلیل تخصصی و در کل می تونم بگم کتاب خوبیه ولی قائدتا برای کسی که یکسری مسائل رو پذیرفته و از بیخ و بن با اصل مسئله تاریخ امامت مشکل نداره.
خوب بود. یه مرور کلی بود بر زندگی چهارده معصوم ولی ای کاش روایتهای تاریخی بیشتری داشت. ترجیح میدادم کتاب یه ذره عمیقتر وارد زندگی هر امام میشد. متاسفانه بعد قسمت امام رضا بیشتر امامها اسکیپ شده بودند.
52/2018 •• الكتاب: إنسان بعمر 250 سنة. تأليف: الإمام الخامنئي (دام ظله). إعداد: مركز نون للتأليف والترجمة. الدار: جمعية المعارف الإسلامية الثقافية. عدد الصفحات: 479. •• الكتاب عبارة عن مجموعة نصوص ومحاضرات للإمام السيد علي الحسيني الخامنئي (مد الله في عمره المبارك ونفعنا به)، ومحور هذه النصوص هو الحياة السياسية والجهادية للمعصومين (عليهم السلام). جهاد الأئمة (عليهم السلام) ضد الحكومات الظالمة، وجهادهم هذا كان من خلال تبيان أمرين أساسيين: الأمر الأول: تبيين الإسلام بالصورة الصحيحة. والأمر الثاني: تبيين قضية الإمامة؛ والتي هي حاكمية المجتمع الإسلامي على ما نعتقد. وتبيان قضية الإمامة يقوم على أمرين أساسيين أيضًا: الأمر الأول: تبيين الشروط والخصائص التي ينبغي أن يتمتع بها الحاكم الإسلامي والإمام للأمة الإسلامية. والأمر الآخر: تشخيص من يتحلى بهذه الخصائص. •• يقول الإمام الخامنئي (دام ظله) في مدخل هذا الكتاب في الصفحة 19: "علينا النظر إلى حياة الأئمة (عليهم السلام)، والتي استمرت لمدة 250 سنه، كحياة إنسان واحد، إنسان عاش لـ 250 سنة، فلا ينفصلون عن بعضهم بعضًا، كلهم نور واحد، فأي واحد منهم يتفوه بكلمة، تكون هذه الكلمة في الحقيقة قد جرت على لسان غيره من الأئمة، وأي واحد منهم يقوم بعمل ما، فإن هذا العمل يكون في الحقيقة صادرًا عن غيره من الأئمة، وكأن هناك إنسانًا عاش 250 سنة. فجميع أعمال الأئمة، وطيلة الـ 250 سنة، هي عمل إنسان له هدف واحد ونية واحدة وتكتيكات مختلفة". نعم، قد اعتبر السيد القائد أن الهدف الأساس للأئمة (عليهم السلام) هو (إقامة الحكومة الإسلامية) مكان الملكية الطاغوتية مثل حكومة بني أمية وبني العباس، بل إن هذا الهدف هو هدف جميع الأنبياء، وهدف إمامنا المنتظر أرواحنا له الفداء. •• يتكون الكتاب من 14 فصل، الفصل الأول تحدث عن النبي ودوره في إرساء قواعد النظام الإسلامي، وحماية هذا النظام وتثبيته. والفصل الثاني تحدث حول موضوع الإمامة في الفكر الشيعي، والمراحل الأربع لمسيرة الإمامة. أما الفصول الباقية فهي عرض تحليلي لمسيرة الأئمة الجهادية ونماذج من مواجهاتهم السياسية ضد الطغاة. وآخر فصل من هذا الكتاب تحدث عن عقيدة المهدوية في الفكر الإمامي، المعنى الحقيقي لإنتظار الفرج، خصائص المجتمع المهدوي، ومسؤوليتنا في عصر الغيبة. ••
ائمه علیهم السلام بعد از آن که احساس کردند- در محیط امامت و محیط اهل بیت احساس شد- که هدف پیغمبر برآورده نشد، یعنی ((یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة)) انجام نگرفت، بعد از آنی که دیدند که تشکیل یک نظام اسلامی، تشکیل یک دنیای اسلامی آن طوری که پیغمبران خواسته بودند، بعد از دوران صدر اول به کلی فراموش شد، جای نبوت و امامت را سلطنت گرفت، کسری ها و قیصرها و قلدرها و اسکندرها و دیگر نامداران ظالم و طاغی تاریخ در لباس جانشینی و خلافت با نام سلسله بنی امیه و بنی عباس روی کار آمدند و قرآن به آن شکلی که ارباب مُلک و قدرت می خواستند تفسیر شد و ذهن های مردم تحت تأثیر عملکرد خائنانه آن عالمانی که سر در آخور مطامع و محبت های مادیِ ارباب حکومت و ملک داشتند، قرار گرفت، بعد که اینها را دیدند یک نقشه کلی در زندگی ائمه به وجود آمد اینی که می گوییم ائمه، یعنی همه ائمه، از امیرامومنین تا امام عسکری علیهم السلام. بنده بارها گفتم زندگی ائمه علیهم السلام را که 250 سال طول کشیده، زندگی یک انسان به حساب بیاوریم، یک انسان 250 ساله
بلغة المفكّر علي شريعتي أقول: الكتاب عبارة عن عرض تحليلي للسيرة النبويّة وسيرة الأئمّة من وجهة نظر التشيّع العلوي الأصيل. يشدّد الكاتب على "الجهاد السياسي" للأئمّة ضدّ السلطات الظالمة (حكم بني أميّة وبني العبّاس)، من تجلّيات هذا الجهاد: نشر الفكر الإسلامي الأصيل والصحيح في مقابل فقه السلاطين الذين كان ينشره رجال دين مأجورون، لكي تعطى شرعيّة دينيّة للسلطات الحاكمة، ونموذج هذا النوع من الجهاد هو الإمام الصادق. كما انّ هذا الجهاد كان يتجلّى أحياناً بصورة عسكريّة (حسب ظروف الزمان) كما حصل في كربلاء مع الإمام الحسين. يظهر الكاتب أنّه إذا اعتبرنا أنّ الهدف الأساس للأئمّة هو إعادة بناء الدولة الإسلاميّة التي أسّسها رسول الله في المدينة بعد أنّ تحوّلت إلى قيصريّة وكسرويّة، عندها نستطيع أن نفسّر كلّ تصرّفاتهم بشكلٍ واضح ومتناسق، آخذين ظروف كل عصر بعين الإعتبار.
حلقه دوم انسان ۲۵۰ ساله! حقیقتا اسم خوبی داره و جذابه :) . حلقه دوم تقریبا مقدمه طور و اشاره وار یه نکات جذابی رو میگه اما بقدری واقعا اشاره گونه و خلاصه است که بهش میشه گفت مقدمه! و ادم رو مشتاق میکنه بدونه این همه وقایعی که نام برده شده بطور دقیق چطوری بودن!؟ شاید همین هم یکی از جذابیت های این کتاب باشه. و اینکه زحمتی برای ویراستاری کشیده نشده به گمانم. حتی گاها جملات اینقدر محاوره گونه نوشته شدند که صرفا باید اون جمله رو با صدای خود اقای خامنه ای میخوندم تا متوجه میشدم عه اینو داره میگه.. :)
به نظرم هیچ کتاب تحلیلی به گرد پای تحلیلهای آقا از تاریخ اهل بیت علیهم السلام نمیرسد.
اصلا این نام کتاب؛ انسان ۲۵۰ ساله؛ خود یک دنیا حرف دارد. و این تعبیر خود حضرت آقا است.
اگر کتاب را خود ایشان به صورت کامل نوشته بودند قطعا خیلی بهتر میشد، ولی بازهم ارزش خواندن این کتاب زیاد است.
این نگاه متفاوت به سیره و تارخ امامان علیهم السلام دید تازهای به دین و رابطه آن با حکومت به شما میدهد.
این کتاب را باید یک دور کامل و با دقت خواند وپس از آن در هر مناسبتی که به معصومین مربوط است، قسمت همان معصوم را خواند، تا ملکه شد.
نکته قابل توجه در برخورد با این کتاب این است که چینش مطالب کمی نامناسب است و درر برخوردهای اولیه احساس میشود که نمیتوان با آن رابطه برقرار کرد، ولی شما کوتاه نیایید و آنقدر بخوانید و بخوانید تا خود چینش جدید برای مطالب بسازید.
گردآورندهٔ کتاب برای این که مطالبی را که در جاها و زمانهای مختلف گفته یا نوشته شده مرتبط کند و به صورت یک کتاب دربیاورد، زحمت بسیاری کشیده و الحق هم کارش تا حد بسیار قابل قبولی خوب درآمده است.