Jump to ratings and reviews
Rate this book

مثل همه‌ی عصرها

Rate this book
عنوان: مثل همه ی عصرها؛ نویسنده: زویا پیرزاد؛ مشخصات نشر: تهران، نشر مرکز، 1376، در 78 ص، شابک: ؛ موضوع: داستانهای نویسندگان فارسی قرن 14 خورشیدی،

78 pages, Paperback

First published January 1, 1991

22 people are currently reading
351 people want to read

About the author

Zoya Pirzad

8 books637 followers
Zoya Pirzad is a renowned Iranian-Armenian writer and novelist. She is the author of the international bestseller Things We Left Unsaid, and her most recent collection of stories, The Bitter Taste of Persimmon, won the prize for Best Foreign Book of 2009 in France.

زویا پیرزاد نویسنده و داستان نویس معاصر در سال ۱۳۳۱ در آبادان از مادری ارمنی تبار و پدری روس تبار به دنیا آمد. در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
104 (17%)
4 stars
169 (27%)
3 stars
229 (37%)
2 stars
95 (15%)
1 star
14 (2%)
Displaying 1 - 30 of 82 reviews
Profile Image for Marc Lamot.
3,461 reviews1,972 followers
October 1, 2025
18 short stories in which primarily women are featured. Although Zoya Pirzad (born 1952) lives in Iran and is of Armenian-Russian descent, this background is barely noticeable: it are almost timeless pieces, written in short sentences and in a very dry, almost clinically descriptive style. The main characters are usually nameless, and an atmosphere of desolation and even sadness hangs over the sentences; much remains unsaid. Pirzad demonstrates great psychological insight, especially portraying the perspective of women who clearly are subordinate, and in whose lives seemingly little happens. I think I could appreciate more from this author. Unfortunately, little or nothing of her work has been translated into English, but it has been translated into many other languages, such as French (the title of this collection meaning: "Like every afternoon", already a program in itself).
Profile Image for Narges Amooei.
264 reviews178 followers
July 28, 2019
داستان‌های معمولی و بی‌پیچیدگی و اکثراً از زبان یک زن و هر داستان، در حد ۴-۵صفحه از روزمره .
داستان‌های که از این یکنواختی روزمره خارج می‌شدن، متفاوت و جالب بودن.
داستان "ملخ‌ها" به خاطر شیوه‌ی متفاوت روایتش برام جالب‌ترین بود.
Profile Image for Nazanin.
32 reviews42 followers
January 4, 2021
کتاب شامل هجده داستان کوتاهِ نهایتاً چهار پنج صفحه ایست. در همه داستان ها به جز یکی (داستان ملخ ها که درون مایه و سبک کاملا متفاوتی دارد) شخصیت‌های اصلی، افراد به غایت معمولی طبقه متوسط هستند با زندگی هایی به غایت معمولی‌تر، درگیر روزمرگی و تکرار.

داستانک ها در نهایت سادگی و بی آلایشی اند، بدون هیچ فراز و فرودی، بدون هیچ گره ای، صرفاً تکه ای از زندگی معمولی آدم های معمولی را تعریف میکنند. همین سادگی و تکراری که در روایت کتاب احساس می‌شود به خوبی با درون مایه کتاب هماهنگی دارد.

در بین داستانها، قصه خرگوش و گوجه فرنگی رو بیشتر از همه دوست داشتم، قصه زن خانه‌داریست که آرزو دارد داستان کوتاهی برای کودکان در مورد بچه خرگوشی که درون تله افتاده بنویسد، اما مشغله های روزمره مجال نمیدهند. نهایتا یک روز کمر همت میبندد و برنامه می‌ریزد که داستانش را بنویسد، اما چنان غرق روزمرگی و کارهای جزئی روزانه خودش شده که به خاطر ناهار روز بعد به کلی خواسته اش رو فراموش میکند.
Profile Image for Zohreh Hanifeh.
388 reviews104 followers
June 25, 2016
داستان هاش اون قدر ساده و روون و دوست داشتنی بودن که تونستم تو یه صبح تا ظهر اونم سر کشیک شلوغ اورژانس بخونمشون.
Profile Image for Maryam tamizi.
79 reviews17 followers
July 4, 2015
ی عالمه داستان خیلی کوتاااه:)))
در کل کتاب پر از آدمایی بود که به درداشون و به زندگیشون عادت کرده بودن!
پر از روزمرگی...پر از عادت...پر از انزوا...
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
April 16, 2021
نمی‌دونم برای بار چندم دارم می‌خونمش. داستان‌های کوتاه، خوشخوان و یک‌دست. از خلال بعضی‌ها می‌شه تم‌ کتاب‌های آینده زویا پیرزاد رو دید، مخصوصاً «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم». داستان‌هایی با شخصیت‌های اصلی زن، اکثریت خانه‌دار، گاهی شاغل درگیر تمیزکاری و آشپزی و فرزند‌داری؛ با رویاهایی که معمولاً به جایی نرسیده یا خودگول‌زدن‌هایی بر این باور که «من خیلی هم خوشبختم».
Profile Image for Hassan Zakeri.
96 reviews9 followers
October 22, 2013
ظاهرا اولین کتابی است که زویا پیرزاد منتشر کرده است. تعدادی داستان کوتاه 4-5 صفحه ای که اغلب آنها را می توان مانند یک تابلوی نقاشی تصور کرد که توصیفی از حال و روز زندگی یک فرد به دست می دهد و به این منظور هم به گذشته بر می گردد و هم رابطه فرد با اطرافیانش را تصویر می کند. به طور خاص از داستانهای راحله و اطلسی هایش، زندگی دلخواه آقای ف، گلهای وسط آن روتختی، و خانم ف زن خوشبختی است لذت بردم.
Profile Image for Fatemeh.
37 reviews23 followers
May 8, 2024
از کتابایی که اتفاقی سر راهم افتاد. تو کافه گرانسا بابل دوستم بهم نشونش داد و با خوندن چندتا داستان کوتاهش جذب قلم نویسنده شدم دلم خواست بقیه کتاب هم بخونم. کتابو سرجاش گذاشتم و همون شب رفتم کتابفروشی خریدمش.
داستان های پشت خوندن هر کتاب یه وقتایی خیلی حس خوب داره. یه وقتایی دقیقا همون زمان درست سر راهت میان.
Profile Image for Fateme kamali.
30 reviews54 followers
Currently reading
December 30, 2019
توت می خوردم و با خودم عهد می کردم که " من هیچوقت از این گوشه ی آشنا و راحت به جایی نخواهم رفت . من نمی خواهم در
گاهی ام را با کاشی های سفید تَرَک خورده و دیوار گچی پشت سرم را با شکل نامفهوم گنجشک ترک کنم . گنجشکی که راز گنجک بودنش را تنها من میدانم ..."

من و درخت چنار روبروی پنجره باهم دوست بودیم .درخت چنار هم مثل من از رفتن ها سر در نمی آورد . همیشه از یکدیگر میپرسیدیم "آدم ها جرا می روند ؟ دنبال چه می روند ؟ به کجا می روند؟"
*****
این تیکه از داستان کوتاه کتاب برای من زیباترین بود.چون
که من هم از خانه ی زیبای پدری دورم و همیشه تو اوقات خلوت به جزئیات خونه ، موزائیکای کنار باغچه ، خاک باغچه ، آفتابی که زمستونا می افته توی اتاق ، صدای گنجشکای صبح که قشنگترین موسیقی زندگیم بوده، درخت نارنج و پرتقال و آلوئورایی که خودم کاشتم و میدونم اونم دلش برام تنگه ، فکر میکنم .
Profile Image for Sara.
59 reviews4 followers
July 21, 2025
یه نوع حس همدلی میده بهم نوشته های زویا پیرزاد. انگار یه دوست بهم میگه: منم همینطور عزیزم...منم همینطور!
Profile Image for Soheila Amirabadi.
53 reviews30 followers
Read
September 3, 2010
هجده تا داستان کوتاست که تو هرکدوم داری روزمرگی آدمها رو ورق می زنی.

***

من و درخت چنار روبروی پنجره باهم دوست بودیم. درخت چنار هم مثل من از رفتن ها سر در نمی آورد. همیشه از یکدیگر می پرسیدیم "آدمها چرا می روند؟ دنبال چی می روند؟ کجا می روند؟" درخت چنار می گفت "اگه تکه زمینی باشد که بشود در آن ریشه دواند، دیگر غمی نخواهد بود. از زمین می شود غذا گرفت و برای آب هم به کرم آسمان و جوی مجاور امید داشت." و من می گفتم"اگر درگاهی پنجره ای باشد و دوستی چون چنار دیگر نباید به فکر رفتن بود." درخت چنار از این که او را دوست می خواندم خوشحال می شد و با وزش اولین نسیم شاخه هایش را برایم پس و پیش می کرد
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
March 27, 2016
همیشه نه ، ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می افتد،
بعضی وقتها هست که کسی را با تمام وجود می خواهی
ولی نباید کنارش باشی !
Profile Image for Parisa Mosasegh.
2 reviews
May 21, 2021
داستان ها همه تم یکسانی داشتند به جز داستان “ملخ‌ها” که برای من جذاب‌ترینشون بود.
Profile Image for Yasenaz.
2 reviews
October 25, 2021
یکی از دلنشین ترین کتاب هایی هست که توی زندگیم خوندم؛سادگی و آرامش لابه‌لای داستان ها،حس خوشی غیر قابل وصفی رو بهم می‌داد🙃هر چی از قشنگی این کتاب بگم کم گفتم
2 reviews
April 24, 2022
خوندن از زویا پیرزاد همیشه قلبم رو سنگین می‌کنه. خوندن از این نویسنده که خیلی ساده می‌نویسه یک نیروی نگرانی از نقش آدم‌ها رو در من بیدار می‌کنه. به سادگی منو پرت می‌کنه به عمق موضوعات.
Profile Image for Aida Eslami.
27 reviews2 followers
October 3, 2025
کتاب از یک سری داستان‌های کوتاه تشکیل شده که همه بدون استثنا کسل کننده هستند، البته که جای تعجب ندارد.
کتاب درمو��د زندگی روزمره زنان است، زندگی و خانه‌هایی که قرار محلی برای رشد زنان باشد اما حالا زندانی شدند و بار سنگین و‌ ناپیدایی را روی شانه‌های زنان می‌اندازند، آرام آرام فرسوده می‌کنندشان و شور زندگی را در آنها می کشد.
این کتاب داستان‌های زندگی من و هزاران زن دیگر است که در میان کارهای خانه و زندگی گیرافتادند و فراموش شدند.
این داستان‌ها کسل کننده هستند چون زندگی ما در تکرار و تکرار گیر افتاده.
این کتاب داستان زنانی است که صبح با فکر آماده کردن ناهار بیدار می‌شوند و در تمام روز مشغول پخت و پز، شستن ظرف‌ها و مرتب کردن هستند و در آخر باز بافکر کارهای فردا به خواب می‌روند چون پخت و پز و شستن تمامی ندارد.
این نظر هم کسل کننده است، چون باز درمورد زندگی تکراری است که ما زنان در آن گیر افتاده‌ایم.
Profile Image for StephenWoolf.
731 reviews22 followers
October 3, 2025
Le recueil s'ouvre sur une narratrice qui jongle entre activités domestiques et créatrices. Les premières laissent peu de place aux secondes et en même temps, la cuisine est montrée comme épanouissante. Le personnage qui fait des listes et essaie de calibrer toutes ses activités... ça me fait un peu penser à un passage du Carnet D'Or, de Doris Lessing.

J'ai eu du mal avec l'atmosphère très confinée des nouvelles suivantes : la plupart des personnages principaux sont des femmes au foyer qui passent leur vie entre la cuisine, le ménage et les courses. De leur côté, les hommes semblent se définir par le fait qu'ils se rendent au travail et qu'ils lisent le journal.
Description minutieuse des activités du quotidien qui laisse une place de choix aux souvenirs, à la nostalgie, aux liens familiaux. Ce sont souvent de vieilles femmes corpulentes qui se souviennent de leur vie de petite fille, de fiancée, d'épouse et de mère entre une préparation de riz pilaf, un thé et un récurage de casseroles.
Et comme une trouée, l'antépénultième et la pénultième nouvelle laissent entrer la violence avec fracas. Un homme poursuivi par la police, une métaphore délirante sur les sauterelles et les fourmis.

En tout cas, bien installée que j'étais dans l’égrènement du quotidien, la structure du recueil m'a donné à réfléchir. Je ne sais pas si c'est l'autrice qui l'a choisie ou la maison d'édition.
Profile Image for Kimia.
69 reviews1 follower
April 10, 2024
چندتا داستان از واقعا روزمرگی چند زن متفاوت که گاهی خودشون یادشون میره
مثل داستان “ قصه خرگوش و گوجه فرنگی”
Profile Image for BaHaR.
73 reviews3 followers
October 6, 2020
راستش اول میخواستم ۴ تا ستاره بدم به این کتاب، یه سری داستان‌های کوتاه معمولی رو به خوب از زندگی زن‌های معمولی و متاهل داشت که به نظرم بد نبود. با اینکه فضای همه‌ی داستان‌ها غمزده و سیاه به نظر میومد ولی بازم قابل تحمل بود.
تا اینکه رسیدم به داستان «ملخ‌ها» و قیافه‌ی من بعد از خوندن هر پاراگراف اینجوری‌تر 😳 می‌شد.
اینکه نویسنده چرا یهو تصمیم گرفته بود از سبک رئالیسم بِپَره به سبک رئالیسم جادویی و ایتالو کالوینو بازی دربیاره، هنوز برام
سواله؟ 😑😐😑
فکر میکنم با این شوک آخر کتاب که به من داد، همین ۳ ستاره هم براش زیاد باشه.!!!
Profile Image for Zahra Naderi.
339 reviews56 followers
December 23, 2025
فکر کنم زویا پیرزاد از سوژه‌ی خانم‌هایِ خانه‌دار که کارهای معمولیِ تکراری انجام می‌دن و ملول و خسته‌اند و شوهرانی که مدام در حال روزنامه خوندن هستند، خیلی خوشش می‌‌یاد. فکر کنم اصن امضای کارش باشه. چون نود درصد زنان این مجموعه داستان و هفتاد درصد مردانش، ویژگی‌های ذکرشده رو داشتند. سوژه‌ی «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» هم همین بود؛ ولی خب برعکس این کتاب خیلی خوب نوشته‌شده‌بود.
اینا رو گفتم که که بگم واقعاً این کتابو نیستم؛ هیچ‌کدوم از داستان‌های تکراری و خسته‌کننده‌شو.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
October 20, 2021
اینکه از خلال مشکلاتش برای نوشتن (writers block) داستانی نوشته بود، ایده‌ی جالبی بود، اما فقط جالب بود. ایده‌سوزی.
Profile Image for Diba.
25 reviews6 followers
March 28, 2023
داستان های معمولیه آدم های معمولی با زندگی های معمولی…
شخصیتاش دوست داشتنی بود و تنهایی و غم جدایی تک تکشون رو حس کردم
Profile Image for Raoof sibeveih.
101 reviews8 followers
January 14, 2023
مجموعه ای از ۱۸ داستان کوتاه با شخصیتهای معمولی و موقعیت های ساده ،بدون کشمکش و اتفاقی خاص که همگی موضوعی مشترک دارند:تجربه زندگی به عنوان یک زن
از نکات مثبت کتاب میتوان به فضای ملموس و زنده و بسیار واقعی داستان و شخصیتهای آن اشاره کرد.
از بین داستانها
یک جفت جوراب
ملخ ها
لنگه به لنگه ها
را دوست داشتم. سه ستاره هم بیشترش بابت همین سه تا داستان دادم
Profile Image for herbmarium.
38 reviews26 followers
June 22, 2016
Խաղաղություն ա իջնում վրադ էս կնոջ ձեռագրից: էնպես նուրբ ա գրում, էնպես զգույշ, որ ոչ մի ցավ չես զգում, ուզում ես խոր քուն մտնել ու չարթնանալ, կամ գոնե ավելի քիչ ցավ զգալ արթնանալուց հետո: Շատ սիրուն թախիծ կար գրքի մեջ, որ չես ասի ոչ մի բառով:
Կաթի համով պատմվածքներ էին, քաղցր անուշ կաթի: Մանրուքներից ամբողջություն էր ստանում ու խոսում մեծ բաների մասին, իսկ մանրուքներն էլ ամբողջովին լցված էին տողատակերում: Կաթի պես պարզ էին, ճերմակ ու սերով: Սիրեցի :)
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
August 26, 2008
اين سخني كه عرض مي‌كنم ربطي به ارزش‌هاي ادبي و يا خوبي و بدي آثار خانم پيرزاد ندارد؛ مطلقاً. اتفاقاً ايشان جزو نويسندگان زن موفق چند سال اخير هستند. عرض بنده بسيار خصوصي‌ست: حوصله‌ي آثار استرليزه و پاستوريزه و فانتزي آثار ايشان را ندارم. به خلق و خويم نمي‌خورد. با اين كه چاپ اول كليه‌ي آثار ايشان را در كتابخانه‌ام دارم، اما هيچ‌گاه دنياي داستاني ايشان، براي من جذابيتي نداشت
Profile Image for Faeze Taheri.
187 reviews57 followers
February 3, 2014
داستانهاي: قصه خرگوش و گوجه فرنگي، نيمكت روبه رو، خانم ف زن خوشبختي است و لنگه به لنگه ها رو از بقيشون بيشتر دوس داشتم. به نظرم خيلي قشنگ يكنواختي زندگي روزمره و گرفتار ِ عادت شدن كه يه جور زواله رو نشون داده بود. با اينكه داستانهاش هركروم خيلي كوتاه بود اما من راجه به هركدوم ميتونستم خيلي فكر كنم. در كل دوست داشتمش
Profile Image for ضهرا درعلی.
90 reviews
September 2, 2014
مثل همیشه دوست داشتنی!
ولی این کتاب با همه ی کتاب هایی که تا الان خوندم یک فرق خاصی داشت که خیلی حس خوبی بهم داد،چندین بار اسم "عدس پلو"رو اورده بود!غذای مورد علاقه من>><<
من دوست داشتم اینجوری فکر کنم که این اسم بردن رو برحسب تصادف نزارم و لذت ببرم از این که تو کتاب یکی از نویسنده های مورد علاقم چندبار اسم غذای مورد علاقم اومده! #شادی های کوچک
Displaying 1 - 30 of 82 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.