Jump to ratings and reviews
Rate this book

درسی درباره درس

Rate this book
نخستین کلاس هر استاد جدید در کلژ دوفرانس درس افتتاحیه نام دارد. این درس در محیطی پرشکوه و در حضور تمام همکاران و مخاطبان عمومی گسترده ارائه می‌شود و به استاد امکان می‌دهد موقعیت آثار و مطالعات خود را نسبت به پیشینیان مشخص کرده و به آخرین پیشرفت‌های پژوهشی رشتهٔ خود نیز بپردازد.
در این «درس» بوردیو در حقیقت به دفاع از علوم اجتماعی بدان‌گونه که آن را می‌فهمد، در تمام پیچیدگی و در تمام نومیدی سرشار از امیدش می‌پردازد. نومیدی از قدرت ساختارهای ساختاردهنده و امید به شناختی که می‌تواند ساختارها را، ولو در حدی اندک اما مؤثر، تغییر دهد و چرخه‌های مثبت را در برابر چرخه‌های منفی قرار دهد.
در کتاب حاضر افزون بر درس مزبور، کلیدواژگان بوردیو و چندین مصاحبه از وی برای آشنایی بیشتر با اندیشه او آورده شده است.
چاپ اول ۱۳۸۸
چاپ دوم ۱۳۹۳

143 pages, Paperback

Published April 1, 2014

7 people want to read

About the author

Pierre Bourdieu

352 books1,319 followers
Bourdieu pioneered investigative frameworks and terminologies such as cultural, social, and symbolic capital, and the concepts of habitus, field or location, and symbolic violence to reveal the dynamics of power relations in social life. His work emphasized the role of practice and embodiment or forms in social dynamics and worldview construction, often in opposition to universalized Western philosophical traditions. He built upon the theories of Ludwig Wittgenstein, Maurice Merleau-Ponty, Edmund Husserl, Georges Canguilhem, Karl Marx, Gaston Bachelard, Max Weber, Émile Durkheim, Erwin Panofsky, and Marcel Mauss. A notable influence on Bourdieu was Blaise Pascal, after whom Bourdieu titled his Pascalian Meditations.

Bourdieu rejected the idea of the intellectual "prophet", or the "total intellectual", as embodied by Sartre. His best known book is Distinction: A Social Critique of the Judgment of Taste, in which he argues that judgments of taste are related to social position. His argument is put forward by an original combination of social theory and data from surveys, photographs and interviews, in an attempt to reconcile difficulties such as how to understand the subject within objective structures. In the process, he tried to reconcile the influences of both external social structures and subjective experience on the individual (see structure and agency).

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (20%)
4 stars
3 (60%)
3 stars
0 (0%)
2 stars
1 (20%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 2 of 2 reviews
Profile Image for الهام مقدم راد.
54 reviews6 followers
June 11, 2022
تصور کنید ابزاری داشته باشید که به وسیله‌ی آن موقعیت‌های زندگی روزمره‌ی خود مثل شغل و اطرافیانی که دارید، طبقه‌ی اقتصادی‌تان، میزان برخورداری‌ها یا کمبودها، رویاها و سرگرمی‌ها، رابطه‌ها و برنامه‌های فکری‌تان را با وضوح و شفافیت بالاتری ببینید، بفهمید و تجربه کنید و حتی شاید بتوانید بهبود و تغییر دهید.
چنین ابزاری را باید دست گرفت و از آن استفاده کرد. چه بسا به کارگرفتن آن به ما جسارت یا حداقل امکانی می‌دهد که کم‌تر بگذاریم، موقعیت‌های زندگی ما را له کنند و از پا دربیاورند. این همان ابزاری است که نمی‌گذارد در حوزه‌ی اجتماعی مثل براده‌های آهن در یک میدان مغناطیسی منفعل باشیم.
نامِ یکی از کسانی که از «جامعه‌شناسی» چنین ابزار خوش‌دست و کارآمدی ساخته و به دست می‌دهد پی‌یر بوردیو Pierre Bourdieu است. کسی که احتمالاً در فضای عمومی رسانه‌های مکتوب و مجازی بسیار از او نام می‌برند، بدون این که عمق و غنای پژوهش‌ها و کارهایش را چندان تشریح کنند یا به کار بگیرند. در حالی که بوردیو و جامعه‌شناسی‌ شورشی‌اش می‌تواند همان چشمی باشد که اگر بخواهیم با آن واضح‌تر می‌بینیم و گوشی باشد که با آن رساتر می‌شنویم و دهانی باشد که با آن بهتر تمرینِ گفتن می‌کنیم. بوردیو با اجرای موبه‌موی آموخته‌ها و یافته‌هایش در زندگی خود نشان داده است که با چه فرایندی می‌شود جامعه‌شناسی را از برج عاج روشنفکری بیرون آورد و به یک ابزار در خدمت عموم جامعه تبدیل کرد.
فقط اگر خودتان را از نوشته‌ها و آثار او به این بهانه که پیچیده یا تخصصی است و یا جامعه‌شناسی را چه به من، محروم کنید بدانید که جعبه ابزارِ بسیارمهمی را برای درک اجتماعی از دست داده‌اید.
شاید جالب باشد که داستان من با جامعه‌شناسی بوردیو نخستین بار از ورای پرسه‌هایم در ادبیات اتفاق افتاده است. سال گذشته در اثنای خواندن کتابی از فلوبر، دوست بسیار ارزشمندی توجهم را به مقاله‌‌ی معروف بوردیو درباره‌ی فلوبر جلب کرد و این آغازی شد که نشانی‌ها را از مهم‌ترین کتاب‌هایش دنبال کردم و ابزارک بوردیویی خودم را یافتم. بعد از آشنایی و انس با مفاهیم بوردیو می‌توانم حداقل بفهمم که در ریگِ روان و مهلکِ مناسبات اجتماعی تا کجا پیش رفته‌ام.
به ایران برمی‌گردم با یک مثال. اگر برنامه‌های فکری جامعه‌ی ما در دهه‌های گذشته با همه‌ی تنوعی که ظاهراً داشته‌اند، در عمل شکست خورده‌اند و اکنون غالب مداخلات روشنفکری با طعن و لعن و انکار یا بی‌توجهی عمومی مواجه می‌شوند، دلیل نمی‌شود که همه‌ی آن ایده‌ها به کل غلط بوده و ما همیشه به ایده‌ها و نظریه‌های جدید احتیاج داریم و لازم است تئوری‌ها و نظریه‌های جدیدی بسازیم. بلکه ممکن است آن ایده‌ها برای جریان یافتن و عملی شدن، موقعیت و قدرت مناسب نداشته‌اند. بدیهی است که بازبینی و پالایش تئوری‌ها و ایده‌ها، مطلوب است اما تمام داستان نیست. بخش بزرگی از داستان، واقعیت‌هایی است که در مناسبات قدرت جامعه وجود دارد و امکان یا مانع تحقق عملی ایده‌ها را در متن جامعه فراهم می‌کند.
این جامعه اسرار پنهانی دارد که می‌خواهد بپوشاند، فراموش کند، صدایش را درنیاورد. به نظرم کسانی که فقط به دنبال ماجرای اندیشه و آگاهی‌اند و به آوردن مقولات نو اصرار دارند، شاید ناخواسته به این خواستِ پنهان‌کاری کمک می‌کنند. این افراد حتی اگر چهره‌ی کاملاً متفاوتی از خود به نمایش بگذارند، در یک راستا عمل می‌کنند. مثلاً محافظه‌کاران سنتی در رقابتی بیهوده برای حفظ قدرت‌شان فکر می‌کنند اگر مقولاتی نظری را از فرهنگ خودمان استخراج کنند، نو می‌شوند و آن‌گاه بلافاصله مشکلات را حل خواهند کرد.
کمی آن سوتر سلبریتی‌‌های دانشگاهی که زندانیِ تصاویر ساختگی و بزرگداشت‌های خودشان هستند و اساساً نمی‌توانند به جاه‌طلبی‌ها و وسوسه‌های مقاله‌نویسی و ارتقاء آکادمیک نه بگویند و دست خود را در میدان اجتماعی آلوده کنند، فقط به اسم‌بازی با مفاهیم نو و در بهترین حالت به مشاهده‌گری در عرصه‌ی عمومی مشغول‌اند. به هر حال کنار گذاشتن امتیازات فوری و تضمین‌شده‌ی روشنفکر پیامبرگون که همه جا حاضر است و برای همه چیز جواب دارد، چندان ساده نیست.
گرایش‌هایی از روشنفکران عرصه‌ی عمومی هم که فقط به باورها و علایق خودشان احساس نیاز می‌کنند ممکن است به حوزه‌ی فلسفه یا روان‌شناسی یا هنر بسنده کنند و به کتاب و کلاس و محافل مجازی پناه ببرند، بنیاد هر تغییری را به فرد حواله بدهند و اساساً جامعه‌شناسی را مقوله‌ای تجملی، از ریخت افتاده، بی‌محل یا مندرس و کهنه قلمداد کنند.
فرقی نمی‌کند. تمام‌ آن‌ها می‌گویند: برای حل بحران‌ها و مشکلات من باید بتوانم مقوله و نظریه‌ی نو بیاورم. بدون این که توجه کنند چه بسا شرایطی که تئوری‌ها و نظریات پیشین را ناکارآمد کرده‌اند به‌ سادگی با نظریات جدید هم چنین کنند. به نظر می‌رسد برجسته شدن و مصرفِ تئوری نو و جدید، پدیده‌ای بازاری و كالایی و در نتیجه رقابتی شده است. این موضوع البته ربطی به تخصصی بودن هم ندارد؛ چون تخصص، ارتباط نزدیک و متقابلی با فهم عمومی دارد. اما درک بیناذهنی بودن، جامعیت و پیوستگی در علوم چیزی است که متأسفانه حتی همه‌ی اهالی علم از آن برخوردار نیستند. روشن است که بی‌توجهی به مناسبات درهم‌تنیده‌ی قدرت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و منابع اقتدار چگونه این جریان‌ها را کم‌اثر کرده است.
در مقابلِ این فضای متوهمانه و گریزان از واقعیت، جامعه‌شناسی امکان شناختن و بیان صریح مسأله‌های معینِ مردمِ معین را فراهم می‌کند. هم قدرتِ عملی شدن را به ایده‌های حل مسأله می‌دهد و هم عواقب آشکار و نهان آن‌ها را جلو چشم می‌آورد. به این صورت که یک انسان، یک عمل، یک عقیده و یک گروه را در چنان مکان درستی از جامعه قرار می‌دهد که درست بودنش با در نظر گرفتن تمام پیامدهای عملی و اتکا بر تخمین عمومی به دست آمده باشد.
بوردیو چنین ابزار کارآمدی از جامعه‌شناسی ساخته است. «سلطه» مفهوم مرکزیِ جامعه‌شناسی بوردیوست و او تأکید دارد که اگر چه شناختِ مناسبات سلطه و سلسله‌مراتب اجتماعی به خودیِ خود اثربخش است؛ اما در واقع هیچ چیز خنثی‌تر از این نیست که مثل جامعه‌شناسی بازاری، درباره‌ی جهان اجتماعی صرفاً وجود داشتنش را اعلام کنیم، آن هم از موضع اقتدار.
موضوع کتاب «درسی درباره‌ی درس» رفتن بین جامعه‌شناسانی است که نیاز بیش از اندازه عمیقی به خودبرتربینی آکادمیک و رسالت اجتماعی دارند و حاضر نیستند که اعتراف کنند اصل و اساس قضیه کجاست. حاضر نیستند بگویند قدرت عظیمی که به وسیله‌ی امتیازات اجتماعی نامرئی اعمال می‌شود، تمام این مدال‌ها، نشان‌ها و لوح‌ها، لقب‌ها و ابزارهای تضمین ارتقاء اجتماعی، تفویض اختیارها، رزومه‌ها و آینده‌های درخشان و ... از کجا آمده‌اند و چه قیمتی دارند؟
اظهارات علمی به ناچار تأثیری سیاسی دارند که لزوماً همان تأثیری نیستند که دانشمند اهل علم علاقه‌مند است بر جای بگذارد. بنابراین نخستین کاری که بوردیو می‌کند این است که جامعه‌شناسی رایج دانشگاهی و مورد استفاده‌ی روزنامه‌نگاران وراج و مشاوران اقتصادی و سیاست‌مداران را از موضع اقتدار پوشالی‌اش پایین می‌کشد. جامعه‌شناسی‌ای که به هیچ دردی جز توجیه کردن وضع موجود نمی‌خورد. به گزارش بخشی از واقعیت‌های آشکار بسنده می‌کند، در گوشه‌ای دنج و بی‌خطر داده‌هایش را اندازه‌گیری می‌کند و نمودارهای فریبنده از آن رسم و به تصمیم‌گیرندگان ارائه می‌کند؛ اما از پشت صحنه‌اش به کلی غافل است. بوردیو با سخت‌کوشی از جایی که آمده است این پشت صحنه را به همه نشان می‌دهد و البته چنین کار جسورانه‌ای را جز با خود جامعه‌شناسی نمی‌شد کرد. از نظر او دموکراتیزاسیونی مثل آموزش، این توهم را ایجاد می‌کند که می‌شود سرمایه‌ی اجتماعی را کسب کرد و همه در موقعیت کسب آن برابرند؛ اما این توهم است. بسیاری اوقات، سلطه‌ی آشکار در جامعه از بین رفته ولی موانع پنهان هم چنان موجودند و به بازتولید نظم پیشین می‌پردازند.
امروز که شهر روشنفکری غرق شده،‌ بوردیو می‌تواند نوک تپه‌ای باشد که از آن شهر باقی مانده است. خاصیت درخشان جامعه‌شناسی بوردیویی طوری که من می‌فهمم همین است که درست در زمانه‌ی اتوپیاها توجه را به واقعیت‌ و فکت جلب می‌کند و به خیال‌بافی نهیب می‌زند و نمی‌گذارد جامعه با رویاهای قلابی دل خودش را خوش کند و در زمانی که هیچ کس تخیل و آرمان و خلاقیتی برای هدف‌گذاری ندارد می‌گوید حالا وقتش است! او با برداشت اختصاصی‌اش از روش فوکو بر آن است که برای شناختن و کار علمی باید خشمگین بود و شور داشت و از آن سو برای کنترل شور و خشم هم باید شناخت و کار علمی کرد.
درسی درباره‌ی درس یکی از موجزترین کارهای بوردیو و در واقع متن خطابه‌ی افتتاحیه‌ی او برای ورود به کرسی استادی جامعه‌شناسی است که به انضمام چند گفتگو و شرح حال و شرحی از واژگان بوردیو تبدیل به کتابی کوچک و خواندنی شده است که امکان ورود به جهان بوردیو را به خوبی فراهم می‌کند. شاید مثل متون دیگر او خیلی ساده و همه فهم نباشد؛ اما به خواندن و تلاش برای فهمیدن جاهایی که کمی پیچیده شده است می‌ارزد. یادمان باشد که ما به عنوان انسان امروز در موقعیت‌ها و مناسبات اجتماعی بسیار پیچیده‌ای زندگی می‌کنیم و اگر خیال کنیم فقط با تکیه بر سادگی و فهم عام می‌شود و می‌توانیم در منظر و نقطه‌ی ادراک مناسبی بایستیم و به بهبود وضعیت خودمان کمک کنیم، به خطا رفته‌ایم.
یادمان باشد که اغلب علوم و از جمله جامعه‌شناسی اگر خیلی زود فهمیده شوند معنی‌اش این است که کاری نکرده‌اند جز این‌که چیزهایی را که همه می‌دانند تکرار کرده‌اند. در حالی که مسئولیت یک دیسیپلینِ علمی تکرار طوطی‌وار حرف‌های موجود نیست؛ بلکه این است که به انسان کمک کند، خودش را از چنگ تکرار خلاص کند.
در این مسیر بوردیو مثل لوکوموتیوی است که خودش برای خودش ریل‌گذاری می‌کند و این کار را در حینی که پیش می‌رود انجام می‌دهد. در حرکت به همان میزان که با واقعیت برخورد می‌کند، شکل می‌گیرد و این روش در جهان سرشار از ابهام و عدم قطعیت کنونی بهترین استراتژی است.
او به عنوان ردیابِ دقیق اقتدارهای نهفته و نیز تحلیل‌گر کارکردهای آن، علاقه‌ی زیادی به جامعه‌شناسیِ جای‌-گاه‌های قدرت در قلمروهای متفاوت دارد. می‌خواهد رفتارهایی را که برخاسته از قدرت مسلط در این جای‌-گاه‌ها هستند با دقتی علمی ببیند و پیامدهایش را واکاوی کند. شاید به همین دلیل کسانی که به نظم حاکم وابسته باشند، حال هر نظمی که باشد، چندان جامعه‌شناسیِ وی را دوست ندارند؛ چون ابزار بوردیویی هر جا که می‌رود به آشک��رسازی سلطه‌های پنهان دست می‌زند. یعنی در هر موضعی از اجتماع که قرار بگیرد، نابرابری‌های پنهان‌شده در پس برابری‌های ظاهری را آشکار می‌کند و توجه همه را به سرمایه‌ها و قلمروهای اجتماعی حافظ آن‌ها جلب می‌کند و نتیجه می‌گیرد هیچ قدرتی بدون سرمایه‌گذاری دیگران قادر به نگهداری از خودش نیست.
گاهی از او ایراد می‌گیرند که تعینات و جبرهای جامعه‌شناختی را به جای انواع بیولوژیک گذاشته است؛ اما او به صراحت می‌گوید این تعینات را با «شناخت» می‌شود کنار زد و این هرگز محتومیت نیست. سلطه در عدم شناخت از بنیان‌های حقیقیِ خود ریشه دارد و به همین ترتیب خشونتِ نمادین برای اعمال سلطه‌ی نمادین به تاریک‌اندیشیِ نشناختن‌ها و توهم‌ها نیاز دارد. پس نظرات او فقط در افشاگری متوقف نمی‌شود. بوردیو هر قدر انسان را محبوس در مناسبات قدرت و سلسله‌مراتب سلطه بداند به امکان تغییر و رهایی باور دارد. یعنی اگر کوچک‌ترین تغییری ممکن است، فقط با شناخت سازوکا‌رهای پیچیده‌ی اجتماعی خواهد بود، در غیر این صورت کنش‌گری توهمی بیش نیست.
با این حال شناخت از خود همان‌طور که کانت ‌گفته به سقوط در دوزخ شباهت دارد و با این که پروژه‌ی فکری بوردیو تا جایی که من فهمید‌ه‌ام وعده‌ی بهشت نداده است ولی با ابزار جامعه‌شناسی دست جامعه را در تولید چرخه‌های منفی رو کرده است. او در عصر خود شاهد بود انتقامی که امر واقعی از حسن نیت‌های مبهم مانده و اراده‌گرایی‌های آرمانی گرفت بی‌رحمانه بود و سرنوشت غم‌انگیز عملکردهای سیاسی که دعوی آن را داشتند که علوم اجتماعی درخشنده‌ای نیز هستند، برای ما در تاریخ مانده تا به یاد بیاوریم که جاه‌طلبی جادویی تغییرِ جهان بدون شناخت سازوکارهای پیچیده‌ی آن منجر به جایگزینی خشونتی از نوعی دیگر و گاه غیرانسانی‌تر یعنی خشونتی خاموش می‌گردد.
حقیقت این است که بعد از فهمیدن درسی درباره‌ی درس نمی‌شود از تحسین بوردیو خودداری کرد. او کاری کرد که جامعه‌شناسی از فراز پرآوازه‌ترین و معتبرترین کرسی جامعه‌شناسی دنیا و از جای-گاه پراقتدار، جهان‌شمول و نمادین آن به چالش کشیده شود و در واقع سنگ‌بنای لیاقت و شایستگی علمی خودش را بر «پرسیدن» مفید از خودِ جامعه‌شناسی بنا کرد.
بعد از ایراد این خطابه‌ی جسورانه، مسلماً او دیگر آنی نیست که پیش‌تر بود. حتی برای این‌که همین عصیانش علیه آکادمی تبدیل به هاله‌ی اقتدار و سرمایه‌ی نمادین دیگری نشود، سعی کرده است کل بازی را به نمایش بگذارد و ضرباتی کاری به
مطابق درسی که از او خواندم، نمی‌توان درون جامعه‌شناسی راه یافت و از آن به عنوان ابزار شناخت واقعی و مؤثر در جهان بهره گرفت بی‌آن که ابتدا خود را از بند تبعیت‌ها و پیوندهایی که ما را به گروه‌ها و سرمایه‌های مختلفش وصل کرده‌اند رها ساخت. بی‌آن که باورهایی را که به این تعلق‌ها دامن زده‌اند را نفی کرد. بی‌آن که تمام بندهای‌مان را به هر جایی و هر تباری به دور انداخت. راستش نمی‌دانم برای هر کسی چقدر ممکن است؛ ولی البته می‌فهمم این رنجِ نفی و گسستن انسان بوردیویی را آشفته نمی‌کند؛ چون تاب آوردن آن رنج هزینه‌ی انتخابِ بیرون زدن از قیمومیت‌ها و برخورداری از امکانِ «شدن» است.
از نظر بوردیو بزرگترین خدمتی هم که می‌شود به جامعه‌شناسی کرد این است که هیچ چیزی از آن نخواست؛ چون تقاضاهای اجتماعی همیشه با الزامات و فشارها و وسوسه‌هایی همراه هستند که این‌ها خود می‌توانند جامعه‌شناسی را به ابزار مشروعیت بخشیدن به قدرت حاکم و دستکاری جامعه تبدیل کنند. این هم موقعیت متناقضی است؛ اما نثار کردن این آزادی تنها تقدیر شایسته‌ای است که می‌شود از یک ابزار آزادی‌بخش کرد.
24 reviews4 followers
February 19, 2019
فرانسوی بودن اصل متن ترجمه رو کار سختی کرده،
چون تو حوزه جامعه شناسی فرانسوی ها اصطلاحات جدیدی وضع میکنن و این کار رو سخت میکنه برای مترجمین،و نکته بعد این که خود بوردیو هم تعاریف جدیدی از از واژه ها ارائه داده و این کار رو دوچندان دشوار کرده،اما ناصر فکوهی ترجمه انصافا موبی رو در اختیار قرار داده.لغت نامه انتهای کتاب هم مدخل خوبی برای آشنایی با بوردیو هست.
Displaying 1 - 2 of 2 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.