Jump to ratings and reviews
Rate this book

قفس

Rate this book

9 pages, ebook

100 people want to read

About the author

صادق چوبک

17 books267 followers
صادق چوبک زاده تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهرنویسنده ایرانی است.وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود ورمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.اکثرداستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و مذهب و نادانی خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می شد سراغ شخصیت ها وماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می دادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیاربود که با منعکس کردن چرک ها و و زخمهای طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت.به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می رود.جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد و خاکستر آن به بادهای اقیانوس سپرده شد

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
45 (24%)
4 stars
62 (33%)
3 stars
51 (27%)
2 stars
24 (12%)
1 star
4 (2%)
Displaying 1 - 30 of 32 reviews
Profile Image for Sajjad.
44 reviews31 followers
August 18, 2023
صادق چوبک در این داستان نمادین اندیشه های ناتورالیستی خودش رو بیان می‌کنه.
جامعه ای سیاه و کثیف که به وسیله میله ها محدود شده و نمیتونه از قفس خلاصی پیدا کنه و در آخر به وسیله دست سیاه و چرکین و پینه بسته تسلیم سرنوشت و مرگ میشه.
Profile Image for Fatemeh.
50 reviews23 followers
April 19, 2023
سرگشته و بی تکلیف بودند،رهایی نبودجای زیست و گریز نبود،فرار از آن منجلاب نبود،آن ها با یک محکومیت دسته جمعی در سردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی برای خودشان می پلکیدند.
Profile Image for Ardavan Bayat.
367 reviews64 followers
September 17, 2024
غمگین، ترسناک و آشنا ... ما به مرحله‌ی بعد رسیدگان، روزی نوبتمان خواهد رسید، زلزله، سیل، آتش‌سوزی، سانحه‌ی جاده‌ای، ریلی، هوایی، آنفولانزا، یا کرونا اگر دست روی دست بگذاریم، به هر حال نوبت ما هم خواهد رسید.
یک‌بار جستیم، دوبار، سه بار؟ آخر به دستیم ملخک!
Profile Image for Mostafa.
433 reviews51 followers
September 13, 2021
3 stars

قفس، داستانی بسیار کوتاه که دردنامه ایست ، بیانگر شرح روابط میان انسان ها در جامعه ایران، و مردم جنوب کشور و جاییست که نویسنده در آن بزرگ شده.. جامعه ای که مردمش در منتهای بدبختی و بیچارگی هستند و حاکمانش تا می توانند آنها را می دوشند و توی سر آنها می زنند

قفس ،، نماد جامعه ایران و شهری است که نویسنده در نوجوانی زندگی می کرده است.... در بخشی در توصیف جامعه خویش می گوید " همه مانند هم بودند و هیج کس روزگارش از دیگری بهتر نبود" چوبک شرح جامعه ای را می گوید که هیچ راه و امیدی بر اصلاح آن نیست و هیچ کس نمی تواند اصلاحی در جامعه پدید آورد """ رهایی نبود.. جای زیست و گریز نبود.. راه فرار از آن منجلاب نبود""" ر
دست سیاه سوخته،، نماد مرگ یا قدرت حاکم بر جوامع عقب مانده است که همیشه در حال سوء استفاده و بهره برداری از مردم است، مرگی یا قدرتی که که همه از آن می ترسند ... پنجه مرگ و قدرت سلاطین با بیرحمی در ابتدا گلوی مردم ضعیف و بیمار را می درد

دستی سیاه سوخته و رگ درانده و چرکین و شوم و پینه بسته تو قفس رانده شد و میان هم قفسان به کند و کاو درامد"" و در بخشی دیگر نویسنده می گوید "" سرانجام بیخ بال جوجه ی ریقونه ای را چسبید و آن را از ان میان بلند کرد""" چوبک اشاره می کند که همین که مردم بفهمند که کابوس مرگ یا استیلای قدرت حاکمه به طور هر چند موقت از سر آنها گذشته بدون اینکه به فکر اصلاح وضع اسفناک خویش باشند به گونه ای خودمحورانه ای هر کس به دنبال مسیر زندگی خویش می رود... """ هنوز دست از آن قفس بیروت نرفته بود که آنها سرگرم چریدن در آن منجلاب و توسری خوردن شدند"""

در این جامعه انسان ها به لذات جسمانی اکتفا می کنند ( صحنه پریدن خروس روی مرغ) و گویی زندگی در آن جامعه فاسد ، کثیف و شوم حق آنهاست
Profile Image for Nazin.
88 reviews17 followers
May 1, 2025
مشخصا داستان نمادینه اما نماد ها زیادی واضح و مبرهن هست ! هیج جایی برای کشف و پیدا کردن ارتباط ها وجود نداره هیچ لایه ی عمیق در پس‌داستان نیست و حتی نماد های استفاده شده کلیشه ای ترین ها در زبان فارسی هستند مثل اسم‌ داستان که قفس همواره نماد در بند بودن و جبر و خفقان هست و خلاقیت و ظرافتی نه در انتخاب نماد ها و نه در توصیفات دیده نمیشه !
زیبایی داستان های‌ نمادین‌ به انتخاب های زیرکانه وجه شبه هست نه که حرف خودت رو بزنی فقط برای اینکه به دیوار برنخوه به در بگی ! جالب تر نسخه ای بود که من خوندم آقای عزبدفتری برای داستان 3 صفحه ای 8 صفحه مقدمه نوشته بود که اگاه سازی کنه منظورش واقعا مرغ نیست آدم هاست :))))
خب یکمم رو شعور مخاطب حساب باز کنید !

پ ن : اگر نسخه صوتی این داستان رو میخواهید خوانش ناصر زراعتی خوب بود .
Profile Image for Mohajerino.
130 reviews42 followers
March 12, 2021
سردی وگرسنگی وسرگشتگی وبیگانگی وچشم به راهی به جای خود بود . . .

این بود که بود.همه خاموش بودند وگرد مرگ در قفس پاشیده شده بود . . .
Profile Image for Farimah.
35 reviews11 followers
May 4, 2025
همه منتظر و چشم به راه بودند. سرگشته و بی‌تکلیف بودند. رهایی نبود. جای زیست و گریز نبود. فرار از آن منجلاب نبود. آنها با یک محکومیت دسته جمعی در سردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی برای خودشان می‌پلکیدند.
همه مانند هم بودند و هیچکس روزگارش از دیگری بهتر نبود.
اما چاره نبود. این بود که بود.
Profile Image for الناز ی.
156 reviews63 followers
August 8, 2018
ذر آن دم که چرت میزدند همه منتظر و چشم به راه بودند، سرگشته و بی تکلیف بودند، رهایی نبود. جای زیست و گریز نبود. فرار از منجلاب نبود. آن ها با یک محکومیت دسته جمعی در سردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی برای خودشان میپلکبدند.
Profile Image for Ali Valipoor.
14 reviews1 follower
October 19, 2018
یعنی این کتاب کاملا مطابق وضعیت کنونی جامعه ماست،حتما مطالعه کنید
Profile Image for Melika Kalhor.
142 reviews51 followers
December 5, 2020
اما دیوار قفس سخت بود. بیرون را می نمود اما راه نمی داد
70 reviews
February 24, 2019
کوتاه، تلخ و متاثرکننده.
داستانی از ما و غیر از ما، در سطوح مختلف زندگی اجتماعی
Profile Image for Mahsa.
313 reviews391 followers
December 29, 2021

اما دیوار قفس سخت بود. بیرون را می نمود اما راه نمی داد ...

روایت تلخی از زندگی، از عادت به رنج کشیدن آدم‌ها و فقط نظاره گر بودن.

به وقت دی هزار و چهارصد
Profile Image for Lunacy.
123 reviews3 followers
November 8, 2024
داستانی نمادین از جامعه‌ای که در آن مردم با قوانین ظالمانه محدود شدن و هیچکس هیچ کاری نمی‌کند و تنها راه رهایی از این اوضاع چیزی جز مرگ نیست.
Profile Image for Hamidoo.
15 reviews19 followers
July 1, 2024
از منظر ناتورالیستی داستان قابل اعتنایی است. بهانه روایت احتمالا دیدن یک قفس مرغ بوده اما استعاره و نماد پردازی چوبک فوق العاده است.
Profile Image for Reyhan 🌱.
142 reviews3 followers
May 8, 2021
داستان تلخی بود دلم به هم پیچید با توصیفاتش...
Profile Image for میرا .
15 reviews1 follower
June 11, 2025
آدم‌هام مثل پرنده‌های توی این قفس بودن. یکی داشت می‌مرد، اما بقیه فقط نگاه می‌کردن. شاید بعضی‌ها هم از ناله‌هاش کیف می‌کردن...

این داستان کوتاهه، ولی نفس‌گیره. مثل یه قفس کوچیک که سقفش هی داره میاد پایین‌تر، و تو فقط نشستی و نگاه می‌کنی.

«قفس» در مورد پرنده‌هاست، ولی نه فقط پرنده‌ها. در مورد ماست. ماهایی که یاد گرفتیم رنج رو ببینیم و بی‌تفاوت باشیم. ماهایی که انقدر توی قفس خودمون اسیریم که دردِ دیگری شده یه عادت، یه صحنه، یه چیزی برای پر کردن وقت.

چوبک با چند خط، اون‌قدر دقیق، بی‌رحم و بی‌زخم‌پوشی نوشت که بعد از خوندنش حس می‌کنی یه چیزی توی دلت گیر کرده و پایین نمی‌ره...
Profile Image for Zahra Heidari.
31 reviews5 followers
September 25, 2024
روایتی آشنا از حبس شدن مرغ و خروس ها و بی اعتنایی به کشته شدن هم نوعانشان
زورگویی قدرتمند ها و آرزوی آزادی
۹خرداد ۴۰۲
Profile Image for Pari.
76 reviews
July 31, 2025
وای از این شوکی که چوبک در تصویرسازی‌های موجزش به آدم می‌دهد.
Profile Image for Negin.
54 reviews
August 7, 2022
داستان نمادی از مردم جامعه ای بود که در سختی و تنگنا زندگی می کردند و زور و اجبار و قدرت بر آنها حاکم شده بود.
داستان از سوء استفاده و بهره برداری از مردمی گفته بود که از مرگ یا قدرت می ترسند و توانی برای نجات خود ندارند.
دست سیاه و چرکین در داستان، نماد قدرت حاکم در جامعه بود.
در قسمتی از داستان، دست سیاه، جوجه ای را بر می دارد و می کُشد در حالیکه پرنده های دیگر سرگرم کار خودشان هستند اینجا مثال خوبی برای مردمی ست که بدون فکر درباره اصلاح وضعیت ، فقط زندگی را ادامه می دهند.
داستان پر از نماد و سرگذشت جامعه های زیادی بود که همه تحت ظلم و ستم هستند و به ظلم عادت کردند و فقط نظاره گر هستند.
در اصل اگر به آزادی هم برسند باز هم یاد نگرفته اند که آزادی را زندگی کنند.
داستان به صرفا اکتفا کردن به امور جسمانی و لذت ها هم اشاره کرده بود.
فضای داستان ترسناک، ناامید و تلخ بود اما عالی توصیف شده بود.
همینطور نمادپردازی و قلم هم فوق العاده بود.
Profile Image for Willows in the Wind.
188 reviews
July 28, 2020
صادق چوبک نویسنده ای است که داستان هایش بیشتر جزو مکتب ناتورالیسم هستند، یعنی بیان حقایق زننده. داستان ممکن است منزجر کننده به نظر برسد ولی این چیزی است که در مکتب ناتورالیسم غیرمعمول نیست
داستان درباره دسته ای مرغ و خروس است که داخل قفسی چپانده شده اند و نویسنده به توصیف شرایط اسفناک آن ها و صاحب شان می پردازد
Profile Image for سُها.
32 reviews2 followers
March 19, 2024
"همه باهم بیگانه بودند؛ همه‌جا گند بود. همه چشم به راه بودند. همه مانند هم بودند و هیچ‌کس روزگارش از دیگری بهتر نبود."
"آن‌ها با یک محکومیت دسته‌جمعی در سردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی، برایِ خودشان می‌پلکیدند."
تصویرسازی‌هایِ نمادین «مرغ‌دانی»، که شباهت انکارناپذیری با زندگی اجتماعی انسان‌ها دارد.
70 reviews
September 14, 2022
سلام درباره زندگی پرندگان توی قفس هست که تعدادشان زیاد و مشکلات زیاد دارن و یک انسان هر از چندگاهی از اونها میکشه و
واقعا خیلی خوب نوشته شده من احساس می کردم که این وقایع رو دارم می بینم
ضمنا این داستان شبیه زندگی برخی از ما آدم ها هم هست.
https://taaghche.com/book/21390
71 reviews
April 1, 2023
داستان خیلی نمادینی بود، و البته تا حدودی چندش‌آور. اگر به جنبه‌ی نمادین بودنش توجه نکنیم، همش منتظر اتفاق عجیبی در داستان خواهیم بود که اتفاق نخواهد افتاد. ظاهراً مرغ و خروس‌ها نماد انسان‌ها بودند.

قفس رو از طاقچه بخونید:
https://taaghche.com/book/21390
Profile Image for Afrasiab.
27 reviews2 followers
February 15, 2020
درود
از علاقمندان صادق چوبک دعوت می کنیم البوم
ده ترانه برای صادق چوبک را بشنوند
hobo tomنام خواننده

reverbnation در سایت معتبر موزیک
-
https://www.reverbnation.com/6165594/...
Profile Image for Zeinab Bahrami.
25 reviews1 follower
February 6, 2022
به نام او...
یک احساس ناشایستی نسبت به خودم پیدا کردم، احساس مرغ بودن درون قفس داشتم بعد از مطالعه
🐔😊
Profile Image for سارینا.
97 reviews34 followers
June 2, 2022
《مرغ‌ و خروس‌ها از توی قفس می‌دیدند، قدقد می‌کردند و دیواره‌ی قفس را تک می‌زدند؛ اما دیوار قفس سخت بود. بیرون را می‌نمود اما راه نمی‌داد.》
3 reviews
March 15, 2023
از دید خواننده موضوعی بسیار ساده ست
اما چنان هنرمندانه و واقعی به نمایش گذاشته میشود که هر خپاننده ای را جذب خود میکند
Displaying 1 - 30 of 32 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.