Sir Allama Mohammad Iqbal also known as Allama Iqbal was born in 1877 in Sialkot, Punjab, in British Ruled India, now Pakistan, and was educated in the local school and college in Sialkot, before going on the university in Lahore. There he studied Arabic and philosophy as an undergraduate, then in 1899 did an M.A. in philosophy (being ranked first in the Punjab, and awarded a Gold Medal). He was appointed to a Readership in Arabic at the Oriental College in Lahore, and over the next few years became well known as a poet, as well as writing his first book (in Urdu), The Knowledge of Economics (1903).
In 1905 he travelled to Europe to continue his philosophical studies, first at Cambridge, then at Munich, where he obtained his doctorate with a thesis entitled The Development of Metaphysics in Persia. From 1907 to 1908 he was Professor of Arabic at the University of London; during this period he studied for the bar, becoming a barrister in 1908, when he returned to Lahore to practise law. While practising as an advocate at the Lahore High Court he continued to a part-time academic career as professor of philosophy and English Literature, being appointed Professor of Philosophy at the Government College, Lahore in 1911. He was knighted in 1923.
Despite his law practice, his philosophical work, and his gradual entry into politics, first as a member of the Punjab Legislative Council and later as president of the All India Muslim League, Iqbal was probably best known and respected as a poet. Nevertheless, his other activities brought him some measure of fame, especially six lectures that he gave at Madras, Osmania University at Hyderabad, and Aligarh, which were later published as The Reconstruction of Religious Thought in Islam (1930). During the early thirties he travelled extensively in the Middle East and Europe, participating in international political conferences, meeting philosophers and politicians, and writing.
His political view was that in theory a Muslim state wasn't desirable, as he held to the ideal of a world-wide Muslim community; nevertheless, he held that, at least in the short and medium terms, the only way for Indian Muslims to be able to live according to the tenets of Islam was in such a state, and he campaigned accordingly. He died in Lahore in 1938, some nine years before the creation of Pakistan, where his birthday is celebrated as national holiday.
Iqbal's philosophical work involved bringing various philosophical influences, including Leibniz, Hegel, and Nietzsche, to his Islamic scholarship, thus holding out the promise of a revival of genuine Islamic philosophical thought — a return of Islam to its place in the philosophical world. That promise has yet to be truly fulfilled, though it remains in place.
"To exist in pure duration is to be a self, and to be a self is to be able to say 'I am'." (The Reconstruction of Religious Thought in Islam p.56)
اشعار اقبال در اوج قله شعر است. خود اقبال با تمام تواضع اش هم این نکته را در بیتی اشاره دارد: باغبان زور کلامم آزمود ... مصرعی کارید و شمشیری درود مطالعه اشعار این پارسی گوی غیر پارسی را به تمام اهالی شعر توصیه می کنم
بــوعـلی انـدر غــبـار نــاقـه گـم دسـت رومی پـردۀ مـحمل گرفت این فـروتر رفـت و تا گـوهـر رسید آن به گردابی چو خس منزل گرفت حق اگر سوزی ندارد حکمت است شعر میگردد چو سوز از دل گرفت (لاهوری، ۱۳۶۱: ۲۳۹)
دیوان اشعار فارسی محمد اقبال لاهوری (۱۸۷۷-۱۹۳۸) شامل دفترهای متعددی است که عبارتند از: اسرار خودی، رموز بیخودی، پیام مشرق، گلشن راز جدید، زبور عجم، جاویدنامه، ساقینامه، بندگینامه، افکار، مسافر، مثنوی پس چه باید کرد، میباقی و ارمغان حجاز.
این شاعر نامدار هندیپاکستانی باآنکه دانشآموختۀ غرب - انگلستان و آلمان - بهشمار میرفت و هرگز به ایران سفر نکرده بود، بینشی شرقی داشت و چنان به زبان فارسی علاقهمند بود که بیشتر اشعارش را به فارسی سرود. اقبال از نیچه، گوته، حلاج و مولوی تمجید میکرد و خود را مرید و شاگرد مولانا میدانست. در سرودن غزل گویی پیرو حافظ بود، اما افکار وی را نمیپسندید و در نخستین چاپ کتاب اسرار خودی، اشعار حافظ را بهشدّت نقد کرد و او را مبلّغ فرهنگ سستعنصری و خمودگی شمرد. هرچند در چاپهای بعدی بهسبب انتقادات متعدد، مجبور به حذف این اشعار شد.
اقبال لاهوری علاوه بر نقد حافظ، افلاطون را نیز مورد نوازش قرار داد و از او بهعنوان گوسفندی یاد کرد که باید از وی دوری جُست (همان: ۱۰۰): راهب دیرینه افلاطون حکیم از گــروه گــوســفــنـدان قــدیـم
گوسفندی در لباس آدم است حکم او بر جان صوفی محکم است
این شاعر و فیلسوف لاهوری، که از دیگر آثار او میتوان به رسالۀ دکتریاش با عنوان سیر حکمت در ایران و کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام اشاره کرد، علاقۀ شدیدی به اسلام و پیامبر اسلام داشت. او، که عقل و عشق توأمان را محترم میشمرد، بر عقل صرف و نمایندگان آن یعنی فارابی و ابنسینا طعنه میزد. چنانکه عرفان را از تصوّف جدا کرد و همواره صوفیان را بهسبب تنبلی و دریوزگی مورد شماتت قرار میداد.
ساحل افتاده گفت گر چه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم
موج ز خود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نـروم نـیـستم (همان: ۲۲۱-۲۲۲)
حسین منصور حلاج او را بیشتر به نام پدرش، منصور حلاج، معروف است. برای وی کنیههای دیگری نیز چون «ابو عماره»، «ابو محمد» و «ابو مسعود» نیز آوردهاند. حسین بن منصور در سال ۲۴۴ هجری قمری در روستای تور از توابع شهرستان بیضا استان فارس در خانوادهای تازه مسلمان و سنی مذهب متولد شد، جد او در ابتدا زرتشتی بود که مسلمان شد. او در دارالحفاظ شهر واسط به کسب علوم مقدماتی پرداخت و در ۱۲ سالگی حافظ کل قرآن شد. سپس برای درک مفاهیم قرآن نزد سهل بن عبدالله تستری رفت و راه و رسم تصوف را از او آموخت و خرقه پوشید. *درباره* ابومحمدسهل پسرعبدالله پسر یونس شوشتری که در متون عربی سهل التُستَري نامیده میشود از عارفان نامی قرن سوم قمری است. وی در سال ۲۰۳ قمری در شوشتر به دنیا آمد. در تذکره الاولیاء درباب احوال سهل بن عبدالله شوشتری آمدهاست: "از محتشمان اهل تصوف بود و او در این شیوه مجتهد بود و در وقت خود سلطان طریقت و برهان حق بود. و در ریاضات و کرامت بی نظیر بود، وی شبانه روز در عبادت بود. نقل است که یک روز در مسجد نشسته بود کبوتری بیفتاد از گرما و رنج، سهل گفت: شاه کرمان بمرد، چون تفحص کردند همچنان بود" نقل کردهاند که به زیر آب میرفت تا وقت نماز سپس بیرون میآمد بدون این که یک موری آن تر شده باشد و با اشارهٔ او زر از آسمان میریخت همچنین در تذکرة الاولیاء عطار دربارهٔ وی آمدهاست که جانوران و درندگان گرد خانه وی گرد میآمدند و به کسی آسیب نمیرساندند لذا خانه وی به «بیت السباع» معروف بودهاست و کتاب تفسیر قرآن العظیم او قدیمیترین تفسیر عارفانه موجوداز قرآن میباشد که در میان آثار او فقط این اثر چاپ شدهاست. در این کتاب، سهل تستری بعد از بیان یک مقدمه بابی را میگشاید به نام باب فی صفحات طلاب فهم القرآن که در آن اهمیت جایگاه قرآن را تشریح میکند و به شرح وظایف حاملان قرآن و شرایط تلاوت و حفظ آن میپردازد.*نکته شایان ذکر این است که من از ایشان (سهل شوشتری)مطلبی یا کتابی مطالعه نکردم و فقط نقل قول از عطار داشتم*
اشعار حکیمانه و زیبا از شاعر ایرانی ، ایران کشور فرهنگ و هنر با شاعران بسیار فرهیخته ، شخصیت حکیم و عارف دارای ذهن متفکر و حکمت اندیش دانلود رایگان https://taaghche.com/book/2448