Jump to ratings and reviews
Rate this book

کلیات عطار

Rate this book
در این کتاب مجموعه آثار وی از جمله منطق الطیر، الهی‌نامه و دیوان اشعار گردآوری شده است.
این مجموعه با همکاری گنجور گردآوری شده است.

1000 pages, ebook

First published October 9, 1990

16 people are currently reading
223 people want to read

About the author

Attar of Nishapur

114 books291 followers
Conference of the Birds , masterpiece of Persian poet and mystic Attar, fully named Farid ad-Din Attar, allegorically surveys Sufism.

From Nishapur, an immense influence of better known pen, "the perfumer," of Abū amīd bin Abū Bakr Ibrāhīm, a Muslim theoretician and hagiographer, lasts.

https://en.wikipedia.org/wiki/Attar_o...

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
78 (58%)
4 stars
33 (24%)
3 stars
12 (9%)
2 stars
8 (6%)
1 star
2 (1%)
Displaying 1 - 13 of 13 reviews
Profile Image for M&A Ed.
407 reviews62 followers
March 11, 2020
گویا دیوان عطار به تصحیح جناب تقی تفضلی معتبرتر است!
Profile Image for Nafiseh.
116 reviews9 followers
September 11, 2018
غزل هاي عطار يه عطر عجيبي دارند شبيه به بوي گردن يه مرد خسته كه مدت ها زير آفتاب منتظر بوده .


آه‌های آتشینم پرده‌های شب بسوخت
بر دل آمد وز تف دل هم زبان هم لب بسوخت
دوش در وقت سحر آهی برآوردم ز دل
در زمین آتش فتاد و بر فلک کوکب بسوخت
جان پر خونم که مشتی خاک دامن گیر اوست
گاه اندر تاب ماند و گاه اندر تب بسوخت
پردهٔ پندار کان چون سد اسکندر قوی است
آه خون آلود من هر شب به یک یارب بسوخت
روز دیگر پردهٔ دیگر برون آمد ز غیب
پردهٔ دیگر به یارب‌های دیگرشب بسوخت
هر که او خام است گو در مذهب ما نِه قدم
زانکه دعوی خام شد هر کو درین مذهب بسوخت
باز عشقش چون دل عطار در مِخلَب گرفت
از دل گرمش عجب نبود اگر مخلب بسوخت



کم شدن در کم شدن دین من است
نیستی در هستی آیین من است
حال من خود در نمی‌آید به نطق
شرح حالم اشک خونین من است
کار من با خلق آمد پشت و روی
کافرین خلق نفرین من است
تا پیاده می‌روم در کوی دوست
سبز خنگ چرخ در زین من است
از درش گردی که آرد باد صبح
سرمهٔ چشم جهان‌بین من است
چون به یک دم صد جهان از پس کنم
بنگرم گام نخستین من است
من چرا گرد جهان گردم چو دوست
در میان جان شیرین من است
ماه‌رویا عشق تو گر کافری است
این چنین صد کافری دین من است
گر بسوزم زآتش عشقت رواست
کآتش عشق تو تسکین من است
تا دل عطار خونین شد ز عشق
خاک بستر خشت بالین من است
 


چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود
دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده‌ای
این چنین طراریت با من مسلًًّم کی شود
عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود
چون مرا دل خستگی از آرزوی روی توست
این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود
غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود
خلوتی می‌بایدم با تو زهی کار کمال
ذره‌ای هم‌خلوت خورشید عالم کی شود
نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی
گر به میدان لاشه تازد رَخش رستم کی شود





 
سر و پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راه‌بین را در گبرکی کشیده
رندان ره‌نشین را میخانه در گشاده
با گوشه‌ای نشسته دست از جهان بشسته
در پیش دردنوشان بر پای ایستاده
اندر میان مستان چندان گناه کرده
کز چشم خلق عالم یکبارگی فتاده
هرجا که مفلسان را جمعیتی است روزی
ماییم جان و دل را اندر میان نهاده
ما خود که‌ایم ما را خون ریختن حلال است
رهزن شدند ما را مشتی حرام‌زاده
زنهار الله الله تا کی ز کفر و ایمان
گه روی سوی قبله گه دست سوی باده
نه مؤمنم نه کافر گه اینم و گه آنم
رفتم به خاک تاریک از هر دو خر پیاده
عطار اگر دگر ره در راه دین درآیی
دل بایدت که گردد از هرچه هست ساده







Profile Image for Maryam Hosseini.
164 reviews191 followers
August 3, 2014
تا تو پیـدا آمدی پنهـان شدم
زانکه با معشوق پنهـان خوشتر است

درد عشـق تو که جان می‌ سـوزدم
گر هـمه زهر است از جان خوشتر است

درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

می‌ نسازی تا نمی‌ سـوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
March 23, 2019
مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا

کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا

روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم

موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا

چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو

گر رسن مه بدید مورچه موی تو را

ماه از آن موی زلف تیره شود همچو مور

مشک از آن مور شب موی برد بر خطا

موی میانم چو مور لاجرم اندر هوات

یک یک مویم چو مور بست کمر بر وفا

سست‌تر از موی مور نیستمی گر ز تو

با سر مویی رسید با بر موری به ما

ز آرزوی موی تو هست مرا حرص مور

موی بدین مور ده تا برهد از بلا

چبود اگر موی تو در کف موری فتد

موی به من ده که نیست قوت موری مرا

گر من چون مور را دست به مویت رسید

مور کنم پیل را موی کشان در هوا

موی تو این مور را قوت پیلی دهد

مور ضعیف توام موی به من کن رها

کرد دلم موی تو تنگ‌تر از چشم مور

کور شود چشم مور موی تواش در قفا

سر چه کشی همچو موی از من چون مورچه

موی به موری سپار پیش سلیمان بیا

شاه محمد که مور بست نطاقش به موی

زانکه ازو مور را نیست به مویی عنا

مور نیازرد ازو یک سر موی ای عجب

زانکه به موری نداد مالش موری رضا

مور اگر بندگیش یک سر مو یافتی

موی بکندی ز سر مور شدی اژدها

مور و ملخ دیده‌ای موی شکافان به جنگ

مور و ملخ جنگ اوست موی شکاف از دغا

هر که کند کش چو موی در حق مور رهش

دانه کشد هم چو مور از سر موی آن گدا

گر به جهان در چو مور حاسد جویی چو مو

موی کشانش کند مور صفت مبتلا

ور سر مویی کشد دشمن چون مور سر

پی سپر آید چومور از سر موی از قضا

خصم که مورش شمرد زانکه چو مویی نیافت

هر بن موییش کرد خانهٔ موری فنا

ای تو سلیمان مور چند که در شرح مو

موی شکافی ز مور خوش بود اندر ثنا

قامت عطار شد در صفت موی تو

راست چو موری نحیف گوژ چو مویی دو تا

تا که بود پای مور چون سر مویی ضعیف

خصم تو را باد موی خانهٔ موریش جا
Profile Image for محسن راد.
Author 3 books8 followers
March 13, 2014
هنوز تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی منتشر نشده است. مصحح این نسخه نیکلسون است
Profile Image for seyyed reza.
38 reviews2 followers
July 16, 2015
نوشته‌ای در پشت جلد کتاب خودنمائی می‌کند: فریدالدّین محمّد عطّار نیشابوری شاعر و عارف بزرگ سدۀ ششم هجری از مفاخر فرهنگ و ادبیّات ایران است. امّا متأسّفانه آنچه از دیوان او تا پیش از این منتشر شده‌است معتبر و قابل‌اعتماد نیست زیرا آن چاپ‌ها اشعاری را در بر دارد که عطّار نیشابوری هرگز آن‌ها را نسروده و همچنین ضبط‌هایی نادرست از سخن عطّار را ارائه کرده‌است. کتاب حاضر بی‌هیچ اغراق تاکنون بهترین و معتبرترین تصحیح انتقادی از دیوان عطّار نیشابوری است که مصحّحان آن را طی بیش از بیست سال با دقّت و حوصله براساس هفت نسخۀ خطّی کهن فراهم کرده‌اند. همچنین این کتاب را یک نمونۀ برجسته و عالی در تاریخ تصحیح متون فارسی می‌توان محصوب کرد که معیارهای تصحیح در آن به دقّت رعایت شده‌است. مقدّمۀ مفصّل و تحلیلی کتاب در شناخت سبک شعر و شاعری عطّار و واژه‌نامۀ پایانی و کشف‌الابیات دیوان بر ارزش آن افزوده‌است.
با همۀ ارزش این کتاب در حوزۀ تصحیح متن، یکسری مسائل در آن هست که نمی‌دانم باید با آنها چه کرد؛
صفحۀ 765، در ملحقّات غزلها، آورده‌اند که:«ز فرط شادیء وصلت به طوع جان بدهم اگر ز وصل توام مژده‌ای به گوش رسذ»؛ سوای «ء» در آن وسط، این بی‌ترتیبیِ دال و ذال‌ها هم کمی اذیّت‌کننده است، گرچه شاید مصحّحین، «ذال» را همان «دال» در نظر گرفته‌اند و براساس حرف قبل از آن، ملحقّات غزلیّات را مرتّب کرده‌اند. حتّی در آن صورت هم در این متنِ چاپی، دودستگی خواهد بود؛ به این معنی که در بخشِ غزلیّات(نه ملحقّات) نیز غزلهایی داریم که قطعاً به دال معجمه ختم شده‌اند و از طرفی، مصحّحین صراحتاً در مقدّمه، دربارۀ ویژگی‌هایِ اقدمِ نسخ(نسخۀ 688 مجلس) اینگونه نوشته‌اند که: «دال فارسی را منقوط ضبط کرده و ذال نوشته است». خب این که در غزلیّاتِ اصلی این قاعده را رعایت نکنیم و در بخش ملحقّات به یاد آن بیفتیم، لطف چندانی نخواهد داشت.
دیگر اینکه برخی اشعار، نه در متن هست و نه در ملحقّات، ولی آن را فرضاً در چاپ جناب تفضّلی می‌بینیم؛ من‌جمله شعری با مطلعِ :
اگر ز گلبن خُلقَش گلی به بار رسد به حکم، نیشکر آرد برون ز زهرگیا
که در آن بیتِ زیر هست:
چو شمع بر سرِ پایم کنون و حکمْ تو راست به راندن که برو یا به خواندن که بیا(صفحۀ 732 چاپ تفضّلی)
و نیز غزلی با مطلعِ:
دم عیسی است که با باد سحر می‌گذرد و آب خِضْرْ است که بر روی خَضَرْ می‌گذرد
که در آن بیت زیر هست:
در عجب مانده‌ام تا گل تر را به دریغ این چه عمری است که ناآمده درمی‌گذرد(صفحۀ 151 چاپ تفضّلی)
و اشعاری بسیار مانند اینها، در این کتاب، نه در متن اصلی هست نه در ملحقّات. چه شده است؟! آیا اینها در نسخه‌اساس تفضّلی و یا نفیسی نبوده است یا بنده اشتباه می‌کنم؟ ظنّ قوی من بر حالت دوم و اشتباه خودم است، ولی الله اعلم.
متأسّفانه در اکثرِ چاپ‌هایی که از آثار عطّار صورت گرفته‌است، برخی اشتباهات و سهوها، که خداکند صِرفاً ناشی از شتابزدگی باشد و نه چیز دیگری، به چشمم می‌خورَد؛ حتّی در چاپ منطق‌الطّیرِ نشر سمت(با تمام ارادت علمی به حضرا�� استاد پورنامداریان و عابدی) یکی دومورد هست که تاکنون نتوانسته‌ام آن‌ها را قبول کنم(اگر عمر فرصت داد و توانستم، دربارۀ آن مطلبِ کواهی خواهم نوشت)؛ منتها این مسائل بیشتر لفظی است تا بخواهد در حوزۀ عرفان باشد، که «ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید»
الغرض؛ در مقدّمۀ این چاپ(صص 21 تا 97)، سخنی دربارۀ ویژگی‌های زبانی عطّار رانده شده است که بسیار مشابهت دارد با بخشهایی از مقدّمۀ استاد شفیعی بر منطق‌الطّیر؛ جایی در این مقدّمه(مقدّمۀ دیوان عطّار)، نویسندۀ محترم نگاشته‌اند: «گاهی برای ایجاد وزن عروضی درست، کسره در انتهایِ کلمات مضافِ مختوم به مصوّت، از «ی» حذف می‌شود و «ی» را باید ساکن خواند. سپس نویسنده، دو مثال هم ارائه می‌کند:
ترک فلک که هست او در هندویِ تو دایم سر پا برهنه گردان، در وادی کمالت(غزل شمارۀ 91، بیتِ ششم)
در صفِ دلبران به سر تیزی سرِ هر یک مژه ی تو رُستمِ عشق(غزل شمارۀ 280، بیت پنجم)
مثالِ اوّل واقعاً از روی شتابزدگی ارائه شده؛ گیرم که لازم باشد «ی» را ساکن بخوانیم؛ خوانندۀ محترم، خدا را، کجایِ بیتِ «ترک فلک که هست او در هندویِ تو دایم سر پا برهنه گردان، در وادی کمالت» شامل این قاعده می‌شود؟ جالب اینجاست که نویسندۀ محترم، خود، آن مورد را مشخّص کرده و «ی» در عبارتِ «هندویِ تو» را پررنگ نوشته است، غافل از اینکه این بیت اصلاً و تحت هیچ شرایطی در حوزۀ آنچه که ذکر فرموده‌اند نمی‌گنجد!
هنوز بخشهایی از این کتاب برایم نخوانده مانده‌است؛ ولی اجمالاً، آنچه از این متن و انتخاب‌های مصحّحینش و نظم و دقّت کارشان پیدا بود، آن را اثری درخور تحسین یافتم.
Profile Image for Alireza.
57 reviews
March 10, 2013
Intro:

Attar's Seven Valleys of Love
1.The Valley of Quest
2.The Valley of Love
3.The Valley of Understanding
4.The Valley of Independence and Detachment
5.The Valley of Unity
6.The Valley of Astonishment and Bewilderment
7.The Valley of Deprivation and Death
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
September 6, 2019
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا

من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌ نگر

چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک

نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا

گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق

پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا

گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم

تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا

چون تو می‌دانی که درمان من سرگشته چیست

دردم از حد شد چه می‌سازی تو درمان مرا

جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو

جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا
Profile Image for Siavash.
12 reviews
September 26, 2007
man ghazal haye attar ro kheili doost daram ....
haddaghal mishe roosh fekr kard !
122 reviews1 follower
March 25, 2023
کلیات عطار نیشابوری عالم و دانشمند ایرانی است . این کتاب برای ادبیات دوستان است ، پند آموز و راهنمایی زندگی
«کلیات عطار» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/3469
699 reviews29 followers
May 9, 2021
آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش‌افشان خوشتر است

هر که خورد از جام عشقت قطره‌اي
تا قيامت مست و حيران خوشتر است

تا تو پيدا آمدي پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است

درد عشق تو که جان مي‌سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است

درد بر من ريز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

مي‌نسازي تا نمي‌سوزي مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است

چون وصالت هيچکس را روي نيست
روي در ديوار هجران خوشتر است

خشک سال وصل تو بينم مدام
لاجرم در ديده طوفان خوشتر است

همچو شمعي در فراقت هر شبي
تا سحر عطار گريان خوشتر است
Displaying 1 - 13 of 13 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.