کاغذرنگیهای مچاله شده، رمانی است از زکریا هاشمی، نویسنده و کارگردان معاصر که اخیرا از سوی باشگاه هنر و ادبیات منتشر شده است.
این رمان اولین بار در دهه چهل خورشیدی تالیف شده بود و بعدتر از سوی نویسنده در سال ۱۳۵۰ فیلمی بر اساس آن به نام «سه قاپ» ساخته شد.
این فیلم در جشنواره سپاس آن سالها جوایزی چون بهترین بازیگر مرد نقش اول برای ناصر ملک مطیعی (بالا: در تصویری از فیلم)، بهترین فیلمنامه برای زکریا هاشمی و دیپلم افتخار بهترین فیلم سال از سوی منتقدان را به ارمغان آورد.
سرآغاز کتاب از «گلستان فیلم» شروع میشود. مشوق نویسنده برای نوشتن داستان ابراهیم گلستان است و فروغ فرخزاد. زکریا که از مسافرت چند روزه برگشته، ازآنچه دیده و به نظرش جالب آمده به کوتاهی تعریف میکند. و گلستان میگوید بنویس من ازت می خرم. «بنویس همین الان شروع کن. عجله هم نکن. تنبلی هم نکن. فکر کن و بنویس.» چند برگی مینویسد و گلستان میبیند. سفارش اولیه را یادآورمیشود: «اینا فایده نداره بُروازاول بنویس». فروغ هم میپرسد قراربود هرچی مینویسی بدی من بخونم پس ... ؟ زکریا آنچه را که گلستان گفته برایش تعریف میکند. فروغ میگوید: «ببین اقای هاشمی، چقدر سفارش کردم عجله نکن، فکر کن وبنویس» قصدم ازآوردن این گفتگوها هماندیشی آن دو در نوشتن درست با فکرسالم است. درست نوشتن با فکرکردن به بارمینشیند. نوشتن خوب با فکرکردن سالم جان میگیرد. بیجا نبوده و نیست که آن دو درقلۀ شعر و ادبیات فارسی تکیه زده اند. و سه قاپ با چنین جانمایۀ بنیادی شکل گرفته است، با زبانی که گویش بازیگرانش ویژۀ قشری از پائین شهری های تهران است. محل حوادث نیز اکثرا درجنوب شهر و قبرستان ها و یخچال وصفنارد و محل های خلوت وهرازگاهی نیز در باغچه ونک میگذرد با آدم های گوناگون که به روایت های هاشمی همگی از دم «قاپ باز» حرفه ای هستند با بُرد و باخت های کلان. با جماعتی که کلا جنوب شهری و درردیف پائین ترین لایه های شهری قراردارند. دراین گونه محافل حضور زن جوان و زیبا که رفیقه یا به گویش خودشان نشمۀ یکی از+کلان قاب بازان است و برخوردار ازمنزلتی؛ که دراین اثر نیز در چند مجلس به حضور آنها اشاره شده است.
روایت بد نبود ولی کاملا شبیه فیلمفارسیهای دهه ۴۰و ۵۰ هست. همان دیالوگهای تکراری و شخصیتهای تکراری انگار که کوچهمردها رو با بازی فردین میبینی. فیلم سه قاپ هم از همین رمان توسط خود نویسنده ساخته و کارگردانی شده با بازی ناصر ملک مطیعی در نقش برزو که گویا به خوبی خود کتاب نیست.
رمان خوشخوان و قصهگویی که از اقتباس سینمایی نویسنده(فیلم سهقاپ) نیز قویتر و بهتر است. هاشمی با نگاهی موشکافانه به معماری محلات فقیر تهران و میل بیمارگونهی طبقهی فرودست به قمار_در سالهای پایانی دههی سی_ و تلاش برای ارتقای طبقهی اجتماعی(به هر قیمتی)، فضایی زنده و شناسا را برای خوانندهی رمان به تصویر میکشد. نگاه هاشمی به محلات کهن تهران، دور از نگاه نوستالژیک مرسوم واجد ایدههای قابل توجهی در خوانش دو مفهوم "شهر" و "ولگردی" ست. اینجا نیز مانند رمان طوطی که روسپیخانههای شهر نو مکان وقوع قصه بودند، شیرهکشخانهها و قمارخانههای نقاط گوناگون تهران، از محلات بهرهمند تا زاغهها بهشکلی عینی بهتصویر کشیده شدند. + پیدیاف کتاب را میتوانید با پیام دادن به ناشر/ باشگاه ادبیات خریداری کنید. نوعی حمایت مالی از این نهاد ارزشمند نیز هست. ++ شنیدن نسخهی صوتی کتاب با صدای ناصر زراعتی نیز خالی از لطف نیست. این کتاب صوتی، در چند بخش و به رایگان در یوتیوب قرار گرفته است.