این گفتگوی جمعی مربوط به تابستان 1344 است که در دو جلسه برگزار شد، جلسه اول در خانه فروغ و جلسه دوم در خانه شاملو و افرادی چون حسن کامشاد مترجم مقیم آمریکا و سیروس طاهباز و دکتر امین بنایی یکی از سوال کنندگان و ضبط کننده نوارهای گفت وگو و شادروان گرداری لعل تیکو استاد هندی تبار دانشگاه های برکلی و ایلی نوپز آمریکا ، طراح اصلی سوالات و برگزار کنندگان این دو جلسه، در کنار این شاعران حضور داشتند.
حاصل این دو جلسه قرار بود در همان سال یعنی 1965 میلادی به دو زبان فارسی و انگلیسی در آمریکا منتشر شود. اما بنا به دلایلی این اتفاق نیفاتد تا سرانجام در سال 2004 میلادی یعنی پس از چهل سال ، با کمک دکتر بنانی و دکتر نوشیروانی (استاد دانشگاه شیراز) و خانم جائت اسمار این مجموعه آماده چاپ شد و به بازار آمد.
سال 1344 که جلسات گفتگوی این شاعران برگزار شد ، سالی است که فروغ فرخزاد ، بهترین مجموعه شعر خود - تولدی دیگر- را چاپ کرده بود و اخوان ثالث برجسته ترین مجموعه شعر خود یعنی کتاب زمستان، آخر شاهنامه و از این اوستا را ، شاملو کتاب هوای تازه، باغ آینه ، آیدا در آینه را و سپهری هم سرگرم چاپ بهترین مجموعه شعر خود " حجم سبز" بود . هر چهار شاعر نوپرداز با چهار فرم بیان و محتوای شعری مستقل و متفاوت با دیگران و زبان ویژه خود را در آن مقطع تاریخی داشتند.
اینجا یک رینگ بوکس ادبی ست. المپیک 1965 شعر. نبرد شعر نیمایی با شعر سپید . یعنی مناظره ی فروغ و اخوان با شاملو درباره شعر سپید. که از اولین و مهمترین نبردهای رو در روی این دعوای قدیمیست. شما به این فکر کنید که فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو دارند دستکش های قلمبه و قرمز آبیشان را دستشان میکنند. سهراب سپهری هم ساکت لب رینگ نشسته است و دارد پاهایش را تکان میدهد. پس این دیدار را از دست ندهید
سال 1344 گرداری لعل تیکو محقق ادبی هندی تبار، برای اولین و آخرین بار، چهار استوانه ی (یا به قول خود دکتر کاخی: چهارستون) شعر نو در آن زمان (اخوان+فروغ+سهراب+شاملو) را گرد هم می آورد. شاعر (م.آزاد) و افراد دیگری (مثل سیروس طاهباز) هم در این جمع حضور داشتند. این در حالیست که این افراد سالها بوده همدیگر را ندیده اند. دقت داریم سال 44 یعنی یک سال پیش از مرگ فروغ، یعنی یکی دو سال بعد از اینکه او آخرین و مهمترین کتابهایش (تولدی دیگر+ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) را منتشر کرده. یعنی وقتی که اخوان زمستان و آخرشاهنامه را چاپ کرده و مشغول انتشار از این اوستا ست. برای سهراب زمانی ست که از هند برگشته است و منظومه ی صدای پای آب را منتشر کرده و مشغول انتشار منظومه ی مسافر و مجموعه ی حجم سبز (یعنی مهمترین آثارش) است. و برای شاملو زمانی ست که سومین ازدواجش را هم پشت سر گذاشته و هوای تازه و آیداهایش را هم منتشر کرده است. یعنی هر چهار نفر در دوره ی اوج و شکوفایی خود هستند. حاصل این گرد هم آمدن دو جلسه گفت و گوست. گفت و گویی که پس از مرگ گردآورنده و همینطور مرگ آن چهار نام آورِ شعر امروز، تازه پس از چهل سال در آمریکا منتشر شد. در همان سال انتشار استاد گرامی دکتر شفیعی کدکنی خبر انتشارش را به دکتر مرتضی کاخی میدهد و از او میخواهد این کتاب را تزجمه و منتشر کند و آقای کاخی هم با کمک زردشت اخوان ثالث کتاب را سال 1384 در انتشارات زمستان منتشر می کند.
با همه ی شگفت انگیز بودن کتاب... خب اتفاق ساده ای نیست این گفت و گو، اینکه ما این نظریات را اینگونه بی پرده می شنویم، حتی حاشیه هایش، حتی حرف نزدن سهراب و خود را به خواب زدنش هنگام شراب خوردن و فرار کردنش وقتی قرار است شعر بخواند تا صدایش برای آیندگان ضبط شود و خیلی اتفاقات دیگر این کتاب هم خیلی جالب و عجیبند.
یک کتاب بسیار خوب و جمع و جور در رابطه با شعر نو گفتگوی شاعران ، متن پیاده شده گفتگوی شاعران بزرگ نوپرداز (نسل اول شاگردان نیما یوشیج): مهدی اخوان ثالث ، احمد شاملو ، فروغ فرخزاد بر سر مسائل پیرامونی شعر معاصر است، البته در این گفتگو سهراب سپهری هم حضور دارد که متاسفانه حتی یک کلمه هم صحبت نمیکند از دیگر افراد حاضر در جلسه میتوان به م آزاد (محمود مشرف تهرانی) از شاعران نوسرای معاصر، سیروس طاهباز منتقد ادبی، حسن کامشاد مترجم معروف و گرداری لعل تیکو استاد دانشگاه برکلی که کل گفتگوها به عزم و اراده او برگزار شده، اشاره کرد
این کتاب توسط انتشارات زمستان به چاپ رسیده بر خلاف عنوان و موضوع جالبش با استقبال چندانی مواجه نشده، شاید دلیل آن پخش و عرضه نه چندان خوب انتشارت زمستان باشد حال بی هیچ حرف اضافه ای قسمتی از این کتاب را میخوانیم:
《 .... شاملو: شما معتقدید که شعر من فرم ندارد؟ شما شعر مرا به چه چشمی نگاه می کنید؟
فروغ: من روی شعر شما قضاوت نمیکنم آقای شاملو. من یکی از طرفداران شعر شما هستم
شاملو: ولی وزن ندارد
فروغ: میدانم ندارد و برای همین تاسف میخورم
شاملو: میگویید شعر من وزن ندارد. من یک کنترات با شما می بندم. از این به بعد من شعرهایم را به شما میدهم، شما آن را با وزن کنید
فروغ: من نمیتوانم. من فقط میتوانم به شعرهای خودم وزن بدهم
شاملو: نمیشود
فروغ: میشود، اشتباه میکنید
شاملو: نمیشود و اصلا لزومی ندارد
اخوان: مسئله دشواری است. یکی میگوید نمیشود، دیگری میگوید میشود، مسئله توانستن و نتوانستن است دیگر ....》
خوندن عنوان کتاب و ریویو دوستان توقعم رو خیلی بالا برد از کتاب و شاید این توقع بالا باعث شد چیز شگفت انگیزی برام نداشته باشه... چند تا چیز جالبش : +خونه ی فروغ با تابلو های نقاشی سهراب تزئین شده :) +سهراب تو کل دو جلسه یک کلمه هم حرف نمیزنه!! +اخوان راجع به سابقه ی سیصد ساله "مصرع سرایی" در ایران (کوتاه ترین شعر در جهان) میگه که جدید بود برام +فروغ میگه سواد وزن های عروضی قدیم رو ندارم!! +بخشای کوتاهی از گفتگو راجع به وزن و بی وزنی شعر هم جالب بود..
سهراب سپهری حتی یک کلمه هم حرف نمیزنه اینجا و با توجه به عکسی که در ابتدای کتاب اومده، میشه حدس زد که در سرتاسر گفتگو بی حرف و سر به زیر نشسته و فقط گوش داده؛ اخوان بیشتر از همه صحبت میکنه و در چند جا صحبت هاش راهی به دهی باز میکنه (مثل حرفش در مورد مصرع سُرایی که آنطور که از واکنش دیگران میشه فهمید، اولین باره که در جمع اون شاعران مطرح میشه) و یا حرفش در مورد «من«» های مختلف شاعر؛ اما در جاهایی هم پُرگویی میکنه و مشخصه بی آنکه در مورد موضوعی اندیشیده باشه، داره صحبت میکنه؛ مثلاً در پاسخ اینکه برای خودش شعر میگه یا برای مردم، اول با قاطعیت (و احتمالاً در واکنش به شاملو) میگه که برای مردم شعر میگه، اما کمی جلوتر میگه «به نظر من شعر را آدم اول برای شناختن خودش می گوید». فرخزاد در جاهایی حرف های جالبی میزنه و در جاهایی به استیصال میرسه از توضیح کافی و قانع کننده. شاید بهترین دفاع رو از کنار گذاشتن وزن عروضی سنتی میکنه و میگه حاضر نیست کلماتش رو فدای وزن کنه بلکه برعکس میکنه و میگه «جایی که از لحاظ وزن به یک اشکالی برخورد کنم، خب طبیعی است که من وزن را توی کلمه حل می کنم». شاملو هم کم صحبت میکنه و البته هر از گاهی حرفهای بسیار جالبی میزنه. مثلاً شعر سایه رو اینطور توصیف میکنه: «سایه کسی است که همان غزل را، همان زبان غزل را و همان لغات شعر قدیم را آورده توی قالب نیما عرضه می کند برای اینکه از بین نرود، برای اینکه وجود داشته باشد.» و البته کسی که - همدوش با فرخزاد - تازه ترین نظرات رو ارائه همین شاملوئه، وقتی که میگه شعر رو برای خودش و نه برای مردم می سُرایه، و وقتی که میگه پیش از نگارش اولین سطر شعر، هیچ ایده ای نداره که شعرش قراره چه شکلی داشته باشه، و وقتی که میگه وزن مثل لباسه بر تن آدمی، و اگه این آدم لباس نپوشیده باشه به این معنا نیست که دیگه آدم نیست. م. آزاد بیشتر نقش تسهیل گر و صدای منطق و عقل سلیم رو ایفا میکنه در گفتگو و هر جا که دیگران شروع کردن به لج بازی و جواب سر بالا دادن و عمداً نفهمیدن، او وارد میشه و با توضیح های خوبی که میده و میانه داری کردن، گفتگو رو دوباره راه میندازه و جلو میبره. طاهباز تقریباً نیست در گفتگو و هر از گاهی یه طعنه و کنایه ای به شاملو میزنه و مثلاً وقتی شاملو میگه من برای شناخت خودم مینویسم، جواب میده که بهتره جلوی آینه بنشینید، که البته نمیدونم این حرف با چه لحنی گفته شده و وضع و حال افراد چی بوده در اون لحظه. یه لعل تیکو هم هست که استاد دانشگاه برکلی معرفی شده و پژوهش هایی در مورد شاعران ایران و به ویژه فرخزاد انجام داده و برای همین به جمع می پیونده. دو سه چهار نفر دیگه هم هستن و نیستن، که البته در گفتگو مشارکت نمیکنن و بیشتر نقش گرد آورنده و تنظیم کننده رو دارن. و کتاب چند تایی مقدمه داره که عقبۀ شکل گیری این دو جلسه گفتگو رو شرح میدن. کتاب خیلی چیز تازه ای نخواهد داشت برای آنان که کم و بیش آشنا هستن با شعر پنج، شعر شاعر اصلی شعر نو؛ ولی خب جالبه به گفتگو نشستن این بزرگان و دیدن اینکه چطور در مقام گفتگو با هم روبرو میشن.
اخوان میخواهد بگوید که وزن، لنگرگاه شعر است. شاملو اما آزادی را در فرم شعر نیز میبیند و رها از وزن است. فروغ دوست دارد آهنگ، مثل هالهای از وزن، شعرش را احاطه کند.